صبح یعنی
یه سلامی که بوی
زندگی بده✨
یعنی امید برای یه
شروع قشنگ✨
سلام دوستان مهربانم
صبحتون بخیر🌻
آرزومندم سبد امروزتون
پر باشد از برکت و یه دنیا سلامتی🌻
@inmania_thim
گفته شده هر کس سوره تکاثر را روز دوشنبه یا چهارشنبه ۴۰ بار بخواند مال عظیم یابد و به خیری رسد که در ذهن و تصورات او نگنجد.
منبع : کشکول افشاری ارومیه ای – ص 11
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
💫✨
@inmania_thim 💕
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁تحلیل جالب مهدی رسولی
از سخنرانی اخیر سید حسن نصرالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقت_سلام
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
@inmania_thim
سلام خانم های عزیز صبحتون به خیر
عزیزانی که براشون مقدور هست این نماز توسل به امام جواد ع رو بخونند ،من خودم چند بار برای حاجات مهم تجربه کردم خیلی مجربه .
سعی کنید هر هفته بخونید .
من هفته ی قبل اینقدر عجله داشتم که این نماز رو بخونم روز سه شنبه خوندم و اخر کار توی سجده یادم اومد که امروز سه شنبه هست .
جالبه که قبلش مادرم ازم پرسید ،ذکر امروز چیه منم گفتم امروز سه شنبه هست و یا ارحم الراحمین هست .😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این سناریو را تصور کنید که یک امدادگر مشغول امدادرسانی به هموطنانش است و وقتی بازمیگردد باخبر میشود که خانواده خودش در بمباران شهید شدهاند و این حکایت بیتابی این امدادگر فلسطینی است.
@inmania_thim
سلام خدمت همه عزیزان. قابل توجه دوستانی که جدیدا وارد کانال شدند،به اطلاع میرسانم رمانها، به ترتیب سنجاق شده اند .
لیست رمانهامون 🍃🌸🦋
دختر شینا
اسم تومصطفاست
قصه دلبری
پلاک پنهان
زندگی شهید امین کریمی
بی توهرگز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام خانوما کلیپ بالا رو ببینید حتما رودر یخچال روسطل برنج وهرجای دیگه الهم بارک لمولانا یاصاحب آلزمان روبنویسید و بچسبانید آثارش رو می بینید انشاالله .
@inmania_thim
شکر در سختی ها 02.mp3
4.2M
#شکر_در_سختی_ها 2
خدا در قرآن با تأکید، تکرار کرده
همراه هر سختی آسـ🌸ـانی است!
اول اینو باور کن!
بعد مفهوم آسانیِ همراه سختی رو یاد بگیر!
❌اونوقت مشکلات
درنگاهت سر خم میکنند
@inmania_thim
❣هرگز به کسی حسادت نکن بخاطر نعمتی که خدا به او داده است...
زیرا تو نمیدانی خداوند چه چیزی را از او گرفته است ...
و غمگین مباش وقتی خداوند چیزی را از تو گرفت ...
زیرا تو نمی دانی خداوند چه چیزی را عوض آن به تو خواهد داد ....
همیشه شاکر باش و بگو ...
شکر ...!🍃🍃🍃🍃
#الهی_قمشه_ای
@inmania_thim
🌾#رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #دهم
دستپخت معرکه
چند لحظه مکث کرد ... زل زد توی چشم هام👀 ...
_واسه این ناراحتی، می خوای گریه کنی؟ ...☺️
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه ... 😭
_آره ... افتضاح شده ...
با صدای بلند زد زیر خنده ... 😃با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم ...
رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت ...غذا کشید و مشغول خوردن شد ... یه طوری غذا می خورد که اگر یکی می دید فکر می کرد غذای بهشتیه ...
یه کم چپ چپ ... زیرچشمی بهش نگاه کردم ...
- می تونی بخوریش؟ ... خیلی شوره ... چطوری داری قورتش میدی؟ ...😥
از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت ...😃
- خیلی عادی ... همین طور که می بینی ... تازه خیلی هم عالی شده ... دستت درد نکنه ...😋
- مسخره ام می کنی؟ ...😥
- نه به خدا ...
چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم ... جدی جدی داشت می خورد ...
کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم ... گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه ... قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ... غذا از دهنم پاشید بیرون ...
سریع خودم رو کنترل کردم ..
. و دوباره همون ژست معرکه ام رو گرفتم ... نه تنها برنجش بی نمک نبود که ... اصلا درست دم نکشیده بود ... مغزش خام بود ...
دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش ... حتی سرش رو بالا نیاورد ...
- مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی املت درست کنی ...
سرش رو آورد بالا ... با محبت 😍بهم نگاه می کرد ...
_برای بار اول، کارت عالی بود ...
اول از دستم مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود ... اما بعد خیلی خجالت کشیدم ...
شاید بشه گفت ... برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #یازدهم
فرزند کوچک من
هر روز که می گذشت علاقه م بهش بیشتر می شد…
لقبم “اسب سرکش” بود … و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود …
چشمم به دهنش بود ،تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم … من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم می ترسیدم ازش چیزی بخوام …
علی یه طلبه ساده بود …
می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته … چیزی بخوام که شرمنده من بشه…
هر چند، اون هم برام کم نمیذاشت. مطمئن بودم هر کاری که برام می کنه یا چیزی برام می خره، تمام توانش همین قدره ...
خصوص زمانی که فهمید باردارم😌....
اونقدر خوشحال شده بود… که اشک توی چشم هاش جمع شد…دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم …
این رفتارهاش… حرص پدرم رو در می آورد…👌 مدام سرش غر می زد که…
_تو داری این رو لوسش می کنی نباید به زن رو داد … اگر رو بدی سوارت میشه و…
اما علی گوشش بدهکار نبود …
منم تا اون نبود… تمام کارها رو می کردم… که وقتی برمی گرده… با اون خستگی… نخواد کارهای خونه رو هم بکنه☺️
فقط بهم گفته بود از دست احدی، …حتی پدرم، چیزی نخورم… و دائم الوضو باشم و…👌
منم که مطیع محضش شده بودم. باورش داشتم …
9 ماه گذشت … 9 ماهی که برای من،… تمامش شادی بود😊 …اما با شادی تموم نشد …
وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد … مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده…
اما پدرم وقتی فهمید …بچه دختره… با عصبانیت به مادرم گفت…
_لابد به خاطر دختر دخترزات… مژدگانی هم می خوای؟…😤
و تلفن رو قطع کرد … مادرم پای تلفن خشکش زده بود … و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد …
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
🌾#رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #دوازدهم
زینت علی
مادرم بعد کلی دل دل کردن...حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره،… من رو آماده کنه… که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ...
هنوز توی شوک بودم … که دیدم علی توی در ایستاده ... تا خبردار شده بود، … سریع خودش رو رسونده بود خونه ... چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت ... نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ...
خنده روی لبش خشک شد ... با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ...
چقدر گذشت؟ نمی دونم ... مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین ...
- شرمنده ام علی آقا ... دختره ...😞😓
نگاهش خیلی جدی شد ...
هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم ...
_حاج خانم، عذرمی خوام… ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید ...
مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد … رفت بیرون ...
اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ...
دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ...
- خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ...😊 #دختررحمت_خداست ... #برکت زندگیه ... خدا به هر کی #نظر کنه بهش دختر میده ... #عزیزدل_پیامبر و #غیرت_آسمان_و_زمین هم دختر بود ...😊
و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... 😩😭
با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من … داره از ترس سکته می کنه ...
👶💞👶💞
بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، … پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد ...
چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ...
دانه های اشک از چشمش سرازیر شد ...
- بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ...
مکث کوتاهی کرد ...
_زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ...😍😘
و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی😢
ادامه دارد...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
ســـــــلام 🍂
صبحتون زیبـا🍂
پنجشنبه پاییزیتون🍂
با طراوت
و چـون صـدای باران 🍂
گوش نواز
دلتون خالی ازغصه
زندگيتون شیرین تر از عسل🍂
دنیاتون غرق درشادی و آرامش
روزتون به زیبـایی دلهای مهربونتون🍂
💫✨
@inmania_thim 💕
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
بسم الله الرحمن الرحیم
#برکت در صبح زود پنج شنبه...
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
هرگاه کسی از شما حاجتی داشت، برای طلب حاجتش باید صبح روز پنجشنبه، زود هنگام به پا خیزد؛ چراکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوندا! برای امّت من در صبح زود از روز پنجشنبه برکت قرار ده». و نیز باید به هنگام خروج از خانهاش آیات آخرسوره آل عمران (از آیه 190 تا آخر) و آیة الکرسی و سوره قدر و سوره حمد را بخواند که با این سورهها حاجات دنیا و آخرت برآورده شود ان شا الله
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۴۲
📚الخصال، ج۲، ص۶۲۲
💫✨
@inmania_thim 💕
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🔻معاوية بن عمّار گويد: از امام صادق(عليه السّلام)خواستم كه به من دعائى براى روزى بياموزد و به من دعائى آموخت كه چيزى را نديدم براى روزى از آن جالبتر باشد:
🙏اللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي مِنْ فَضْلِكَ اَلْوَاسِعِ اَلْحَلاَلِ اَلطَّيِّبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلاَلاً طَيِّباً بَلاَغاً لِلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِيئاً مَرِيئاً مِنْ غَيْرِ كَدٍّ وَ لاَ مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِكَ إِلاَّ سَعَةً مِنْ فَضْلِكَ اَلْوَاسِعِ فَإِنَّكَ قُلْتَ «وَ سْئَلُوا اَللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ » فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِيَّتِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ يَدِكَ اَلْمَلْأَى أَسْأَلُ
✍️بار خدايا به من روزى بده از فضلِ واسع و حلال و پاكِ خود،روزىِ واسع و حلال و پاك،رسا بكار دنيا و آخرت فرو ريز،فرو ريز، گوارا و خوشگوار و بىرنج و منّت از احدى جز از فضل وسيع خودت،زيرا تو گفتى:«از خدا خواهش كنيد از فضلِ او»من از فضلت خواستارم و از عطايت خواستارم و از آنچه پر دست دارى خواستارم.
📚 التحفة الرضويّة في مجرّبات الإماميّة/محمّد الرضي الرضوي/ص30
💫✨
@inmania_thim 💕
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
امام صادق علیه السلام:
🔻چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن
🔻وصدایت را بلندتر از آنها نکن
🔻دستهایت را بالای دستهای آنها مبر
🔻جلوتر از آنان راه مرو.
💫✨
@inmania_thim 💕
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🌸میگویند خیرات برای رفتگان
🌾مثال نسیم خنکی ست که
🌸در هوای داغ
🌾به صورت انسانی می وزد
🌸به همین لذت بخشی
🌾و به همین لطافت
🌸پنجشنبه است
🌾به یاد آنهایی
🌸که دیگر تکرار بودنی نیستند
🌸بفرستیم هدیه ای
🌾به زیبایی فاتحه و صلوات
روحـشان شـاد💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشیمان میشود آن که برای تو نمیمیرد 😭
بنظرم قشنگتر از این نمیتونست بخونه این شعرو
#شب_جمعه
#شب_زیارت
💫✨
@inmania_thim 💕
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄