دستخط شهید مصطفی صدرزاده...🌷🕊
عملیات نظم در خانواده!
۱_با اعضای خانواده تمام احترام رعایت شود (در اوج محبت)
۲_باید حدقل هفته یک مرتبه برای همسر گل خریده شود
۳_ساعت خوابیدن و بیدار شدن همیشه باید یکی باشد
۴_لباس های شخصی خود را حدقل بشورم
۵_ظرف های داخل آشپزخانه به محض رویت باید شسته شود
۶_هرگونه ریخته و پاش در منزل باید به سرعت جمع آوری شود
۷_باید در خانه همیشه نان تازه باشد
۸_وضعیت لباس فرزند وهمسر باید کنترل شود و زمانی برای خرید ماهانه یا سالانه مشخص شود
۹_بخشی از حقوق به خود همسر داده شود
۱۰_به هیچ وجه سر همسر و فرزند نباید داد کشید
۱۱_دیدار پدر و مادر و فامیل بسیار حساب شده و طی زمان بندی باشد
۱۲_باید برنامه های منزل از یک هفته قبل تنظیم شود
۱۳_باید زمان تفریح همسر و فرزند کامل منظم و مشخص شده باشد.
مثل شهدا زندگی کنیم
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یابن_الحسن
عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری ...
#شهید_جمهور
#رییسی_عزیز
#اللهمعجللولیکالفرج
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸عکس دانشآموز شهید ۱۳ سالهای که بر دیوار اتاق مقام معظم رهبری نصب شده
🔹شهید محمدرسول رضایی، دانشآموز مدرسه امیرکبیر، کمسنترین شهید شهرستان اسدآباد همدان
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
به وقت شیدایی💕
. 🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب #من_میترا_نیستم روایتی از زندگی شهید #زینب_کمایی قسمت صد و دو
.
🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم
✅ کتاب #من_میترا_نیستم
روایتی از زندگی شهید #زینب_کمایی
قسمت صد و سوم
تازه متوجه شدم طی چند ماه گذشته بعضی از مردم حزباللهی که بین آنها دانشجو و دانشآموز و بازاری هم بودند ؛ به دست منافقین کشته شده بودند.
بـــرای منافقین ، مرد و زن ، دختر و پســـر ، پیر یا جوان فرقی نداشـــت. کافی بود که این آدمها طرفدار انقلاب و امام باشـــند تا منافقین آنها را ترور کنند.
از خانم کچویی شـــنیدم که امـــام جمعه شاهین شـــهر ، زینب را میشناسد و میتواند برای پیدا کردن او به ما کمک کند.
من چند بار از زبان زینب تعریف «آقای حسینی» را شنیده بودم ، ولی فکر میکردم آشـــنایی زینب با آقای حســـینی در حد افراد معمولی شهر است که به نماز جمعه میروند.
اما بعدا فهمیدم که زینب برای مشورت در کارهای فرهنگی و تربیتی مدرسه و بسیج و جامعه زنان ؛ مرتب با آفای حسینی و خانوادهاش در ارتباط بودهاست.
من ، همیشه زن خانهنشینی بودم و همه عشقم رسیدگی به خانه و بچههایم بود ؛ خیلی بلد نبودم که چطور حرف بزنم ، روی زیادی هم نداشتم ؛ همه جاهایی که دنبال زینب میگشتم اولین بار بود که میرفتم.
مادرم ؛ شهلا و شهرام در خانه ماندند و من با آفای روستا به خانه امامجمعه رفتم ؛ وقتی حجتالاسلام حسینی را دیدم ابتدا خودم را معرفی کردم.
او خیلی احترام گذاشت و از زینب تعریفهای زیادی کرد ؛ اگر مادر زینب نبودم و او را نمیشناختم ؛ فکر میکردم امام جمعه از یک زن چهلساله سرشناس حرف میزند ؛ نه از یک دختر بچه ۱۴ ساله ....
ادامه دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای شهادت
.
🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم
✅ کتاب #من_میترا_نیستم
روایتی از زندگی شهید #زینب_کمایی
قسمت صد و چهارم
آقای حسینی امام جمعه شاهین شهر از دلسوزی زینب به انقلاب و عشقش به شهدا و تلاشـــش در کارهای فرهنگی حرفهای زیـــادی زد.
من مات و متحیر بـــه او نگاه کردم. بـــا اینکه همه آن حرفها را باور داشـــتم و میدانستم که جنس دخترم چیست اما از این همه فعالیت زینب در شاهین شـــهر بی خبر بـــودم و این قســـمت از حرفها برای من تازگی داشت.
امام جمعه گفت : «زینب کمایی ، شخصیت بالایی داره ، من به اون قســـم می خـــورم.» بعد از این حـــرف ، زیر گریـــه زدم.
خدایا ، زینـــب من بـــه کجا رســـیده که امـــام جمعه یک شـــهر به او قســـم میخـــورد. زن و دختـــر آقای حســـینی هـــم خیلی خـــوب زینب را میشـــناختند.
از زمان گم شدن زینب تا رفتن به خانه امام جمعه ، تـازه فهمیدم که همه دختر من را میشناســـند و فقط منِ خاک بر ســـر ، دخترم را آن طور که باید و شـــاید ، هنوز نشـــناخته بودم.
اگر خجالــت و حیایی در کار نبود ، جلوی آقای حســـینی ، دو دســـتی توی سرم میکوبیدم.
آقای حسینی که انگار بیشـــتر از رئیس آگاهی و خانم کچویی به دســـت داشـتــن منافقین یقین داشـــت ، با من خیلی حرف زد.
به من گفـــت : به نظر من شمـــا باید خودتـــون رو برای هر شـــرایطی آماده کنید. احتمالاً منافقین تو ماجرای گم شدن زینب دست دارن. شما باید در حـــد و لیاقت زینب رفتار کنید.
هر چه بیشتر برای پیدا کـــردن دختـــر عزیـــزم تـــلاش میکـــردم و جلوتـــر میرفـــتم ، ناامیدتر می شدم. زینب هر لحظه بیشتر از من دور میشد ...
ادامه دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای شهادت
🔺نظر مراجع تقلید درباره نهم ربیع
❌به خاطر نفس خودمون به دشمن اسلام کمک نکنیم!!
گوش به دهان ولی باشیم👌
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
شهر آینه دار می شود با یک گل
پروانه تبار می شود با یک گل
گفتند نمی شود ولی می بینند
یک روز بهار می شود با یک گل...
(هادی فردوسی)
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
به وقت شیدایی💕
. 🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب #من_میترا_نیستم روایتی از زندگی شهید #زینب_کمایی قسمت صد و چه
.
🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم
✅ کتاب #من_میترا_نیستم
روایتی از زندگی شهید #زینب_کمایی
قسمت صد و پنجم
هر چه بیشتر برای پیدا کـــردن دختـــر عزیـــزم تـــلاش میکـــردم و جلوتـــر میرفـــتم ، ناامیدتر می شدم. زینب هر لحظه بیشتر از من دور میشد.
آن روز آقای حســـینی قول داد که از طریق سپاه و بسیج دنبال زینب بگردد. در ســـالهای اول جنگ ، بنزین کوپنی بود و خیلی سخت گیر میآمد.
امام جمعه به آقای روستا کوپن بنزین داد تا ما بتوانیم به راحتی به جاهای مختلف سر بزنیم و دنبال دخترم بگردیم.
قبل از هر کاری به خانه برگشـــتم. میدانســـتم که مادرم و شهرام و شهلا منتظر و نگران هستند. آنها هم مثل من از شنیدن خبرهای جدیـــد ، نگرانتـــر از قبـــل شـــدند.
مـــادرم ذکر «یا حســـین علیهالسلام، یا زینب سلاماللهعلیها ، یا علی علیهالسلام » از دهانش نمی افتاد. نذر مشکل گشا کرد.
او هر چه اصرار کرد که : «کبری ، یه استکان چای بخور، یه تکه نون دهنـــت بذار ، رنگت مثل گچ ســـفید شـــده.» قبـــول نکردم.
حس میکـــردم طنابی دور گردنم به ســـختی پیچیده شـــده اســـت. حتی صدا و نالهام هم به زور خارج میشد.
شهرام هم سوار ماشین آقای روستا شد و برای جستوجو با ما آمد. نمیدانســـتم به کجا باید ســـر بزنم. روز دوم عید بود و همه جا تعطیـــل.
فقط به بیمارســـتانها و درمانگاهها و دوباره به پزشـــکی قانـــونی و پایـــگاه بســـیج ســـر زدیم.
وقـــتی هـــوا روشـــن بـــود کمتر میترسیدم. انگار حضور خورشید در آسمان دلگرمم میکرد اما به محض اینکه هوا تاریک میشد ؛ افکار ترســـناک از همه طرف به من هجوم میآورد.
ادامه دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای شهادت
.
🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم
✅ کتاب #من_میترا_نیستم
روایتی از زندگی شهید #زینب_کمایی
قسمت صد و ششم
شـــب دوم از راه رســـید و خانـــواده مـــن همچنان در ســـکوت و انتظار و ترس ، دســـت و پا میزدند.
تـــازه فهمیدم که درد گم کردن عزیز ، چقدر سخت است. گمشـــده من معلوم نبود که کجاست. نمیتوانستم بنشینم یا بخوابم. به هر طرف نگاه می کردم ، سایه زینب را میدیدم.
همیشه جانماز و چادر نمازش داخل اتاق خواب رو به قبله پهن بود ؛ در اتاقی که فرش نداشـــت و سردترین اتاق خانه ما بود.
هیچ کس در آن اتاق نمیخوابید و از آنجا استفاده نمیکرد. آنجا بهترین مکان برای نمازهای طولانی زینب بود.
روی سجاده زینب افتادم. از همان خدایی که زینب عاشقش بود ، با التماس و گریه خواستم که زینب را تنها نگذارد.
مـــادرم که حال من را میدید ، پشـــت ســـرم همه جـــا میآمد و میگفت : «کبری ، من رو سوزوندی. کبری ، آروم بگیر.»
آن شب تا صبح خواب به چشمم نیامد. از پشت پنجره به به آسمان خیره شده بـــودم. همه زندگیام از بچگـــی تا ازدواج ، تا به دنیـــا آمدن بچهها و جنگ مثل یک فیلم از جلوی چشـــمهایم می گذشـــت.
آن شب فهمیدم که همیشـــه در زندگیام رازی وجود داشته ؛ رازی نگفتنی. انگار همه چیز به هم مربوط میشد. زندگی و سرنوشت من طوری رقم خورده و پیش رفته بود که باید آخرش به اینجا می رســـید.
ادامه دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای شهادت
#لطیفه
پسره میره دکتر! به دکتر میگه :
آقای دکتر من هرچی پول دستم میاد واسه دوست دخترهام شارژ میخرم! چی کار کنم!؟
دکتر میگه : ﺳﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺧﺎک ﺑﺮات ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻫﺮ ۸ ﺳﺎﻋﺖ یه مشت ﻣﯿﺮﯾﺰی روﺳﺮت 😂😂
🌷#احکام_شرعی
دوستی دختر و پسر بخاطر مفاسد زیاد آن حرام است. 👨❤️💋👨⛔️
خانواده ها به شدت و با محبت❗️ مراقب رفتار دختران خود در فضای مجازی باشند.
🕵️♂️در انتخاب دختر برای پسر خود حتما به این نکته توجه داشته باشند که دختر قبل از ازدواجش با پسری ارتباط نداشته باشد و گرنه در ازدواج جدید همیشه بیاد دوست قبلی خواهد بود و...
البته متأسفانه امروزه پدرها و مادرها حتی از یک تذکر خشک و خالی به دختر شان مبنی بر اینکه دخترم حجابت رو رعایت کن طفره میروند 😞‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹پدر سرباز شهید پارسا سوزنی که چند روز پیش در میرجاوه بهشهادت رسید: به پسرم گفتم بدجایی افتادی بیخیال شو اصلا نرو، گفت به عکسم نگاه کن ببین چقدر شبیه شهدا هستم.
#میرجاوه
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهم
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
آیا تا به حال خدا را برای نعمت شنیدن صدای خنده پدر و مادرتان شکر کردهاید؟!