#خاطرات_بین_المللی
#نامیبیا
@IntMob
✳️ گرل فرند و ازدواج!
مرتب درمورد گرل فرندش ☹️ صحبت میکرد.
یک روز از او پرسیدم با پدر و مادرت زندگی میکنی؟
گفت حیاطمان مشترک است اما خانه ام جداست.
پرسیدم گرل فرندت با تو زندگی میکند؟
گفت بله.
شاغل است؟
بله در منازل نظافت می کند.
خرجتان چگونه است؟
مشترک است. اگر روزی او چیزی بخرد روز دیگر من میخرم.
پرسیدم از کی او را همسر (وايف) خطاب میکنی؟
گفت از وقتی به طور سنتی و رسمی ازدواج کنیم.
چه زمانی ازدواج خواهی کرد؟
وقتی شرایط مالی ام درست شود و شغل ثابتی داشته باشم.
پرسیدم پس از ازدواج چه تغییری در زندگی شما اتفاق می افتد؟
گفت از آن زمان خرجی وظیفه من است و لازم نیست زنم کار کند.
............
فلسفه ازدواج موقت (متعه) در اسلام تقریبا همین است (زندگی شرعی بر اساس توافق دو طرف تا فراهم شدن شرایط ازدواج دائم) که متاسفانه بد فهمیده شده، برخی از آن سوءاستفاده کرده و برخی نیز جاهلانه آن را مسخره می کنند.
#ازدواج_سفید #همباشی #ازدواج_موقت
💯 مبلغان بدون مرز
@IntMob
#خاطرات_بین_المللی|#نامیبیا
@IntMob
✳️ تبلیغ مسیحیت در سینما، همزمان با عید پاک (2019)
🔸سرو غذا و نوشیدنی رایگان
🔹 #پی_نوشت:
نسبت تبلیغ دین و سینما در ایران چگونه است؟!
💯 مبلغان بدون مرز
@IntMob
#خاطرات_بین_المللی |#نامیبیا
@IntMob
✳️ تاثیرگذارترین روش برای تبلیغ اسلام در یک کشور غیرمسلمان
🔹حجت الاسلام صبوری، مبلغ دینی، نامیبیا
تعداد جوانان در مسجد قبا بر خلاف مساجد دیگر کم است البته توانستهایم چند نفر از جوانان مسیحی را به مسجد جذب کنیم و با کمک آن ها ماهانه همایش بین ادیان را برگزار می کنیم که در آن دانشجویان مسیحی، خاخام یهودی و کشیش مسیحی شرکت می کنند و ثمرات خوبی داشته است.
تلاش می کنیم این همایشها در دانشگاه ویندهوک برگزار شده و از تلویزیون جهت پخش آن استفاده کنیم؛ همچنین سعی می کنیم تبلیغ اسلام را در مدارس نامیبیا انجام دهیم و هدف مبارزه با بی دینی و جدای از بحث اسلام دعوت مردم به خدا است.
وظیفه مبلغان این است که خود به سمت جوانان بروند و ما در این راستا به یکی از مدارس ویندهوک رفته و طی برنامهای اسلام را معرفی کردیم اما امیدواریم به دانشگاهها نیز راه پیدا کرده و در آنجا اسلام را معرفی کنیم که هماهنگیها در این راستا با یکی از دانشگاهها صورت گرفته است و قرار است برخی دورهها را در این دانشگاه برگزار کنیم.
@IntMob
متاسفانه مسلمانان در نامیبیا متحد نیستند. ۴ مسجد فعال در ویندهوک وجود دارد که دو مسجد تحت حمایت یکی از کشورهای اسلامی است که علیه شیعیان تبلیغ می کنند و علیرغم اینکه ما برای همکاری اعلام آمادگی کردهایم، نه تنها تمایلی به همکاری نداشته بلکه مانع آمدن مسلمانان به تنها مسجد شیعی ویندهوک می شوند لذا از این جهت اتحادی در میان مسلمانان نامیبیا نیست.
در مسجد قبا که به گفته بعضیها اولین مسجد در نامیبیا بوده و تنها مسجد اهل بیت (ع) در این کشور است، هم شیعیان حضور دارند و هم اهل سنت که اکثریت حضار مخصوصا روزهای جمعه از اهل سنت هستند و خیلی وقتها برای اطعام نیازمندان، برادران اهل سنت کمک میکنند و این نکته مهمی است و ما همانند امامان جماعت پیشین تلاش کردیم که این اتحاد حفظ شود در عین حال که مکتب اهل بیت و پیام آن ها را تبلیغ میکنیم اما حرفی که منافات با اتحاد باشد در اینجا مطرح نمیشود.
حضور ما در اینجا با مشکلاتی روبرو بود، در سابقهای نزدیک به ۳۰ سال تاسیس مسجد قبا برای نخستین بار این مشکلات پیش آمده بود که توضیح نمیدهم اما پس از چند ماه توانستیم مشکلات را حل کنیم و مسلمانانی که مسجد را ترک کرده بودند، به مسجد بازگشتند. برخی از مشکلات مرتفع شد اما کمبود امکانات همچنان باقی مانده است.
@IntMob
در ماه مبارک رمضان یکی از قاریان مصری را دعوت کردیم و کلاس آموزش قرآن برگزار کردیم. یکی از برنامه های مسجد راه اندازی کلاس روخوانی و حفظ قرآن در آینده نزدیک است.
برنامه دیگر مسجد ادامه فعالیت در زمینه تالیفات قرآنی است و اکنون تالیفات قبلی در موقعیت های مختلف در اختیار علاقمندان قرار داده می شود.
در سفر تبلیغی به نیوزیلند، استارت تالیف کتاب زده شد و تاکنون ۱۰ کتاب به زبان انگلیسی و ۲ کتاب به زبان فارسی از جمله زندگی پیامبر اسلام (س)، بهترین پند و تفکر در مورد کلام خدا تالیف شده است که عمده آن ها در مورد بحثهای قرآنی است.
تعداد مسلمانان در هر کشور اهمیت دارد مثلا در یک کشور چندین جوان مسلمان یافت میشود که در امر تبلیغ همکاری میکنند و دورههای قبلی ما چنین امکانی را داشتیم و در ویندهوک ۴۰ جوان مسلمان اعلام همکاری کردند که برای آن ها دورههایی جهت آموزش تبلیغ برگزار کردیم تا در نقاط مختلف بتوانند پاسخگوی سوالات و شبهات در مورد اسلام بوده و گاهی حتی دعوت به اسلام کنند.
@IntMob
مهم ترین روش، روش عملی است چون خیلی وقتها امکان سخنرانی وجود ندارد و مبلغ باید خود سراغ مخاطب رفته و همانند یک طبیب عمل کند.
تولید محتوا بر اساس نیاز مخاطب و منطقه تبلیغ بسیار حائز اهمیت است و محتوای کتبی، صوتی و تصویری، حضور در دانشگاه، حضور در مناطق محروم حتی گاهی بیمارستانها، یتیم خانهها، تلاش برای حضور در رادیو، تلویزیون، شناخت مخاطبین و منطقه و تربیت نیرو از اولین کارهایی است که یک مبلغ باید انجام دهد. telegram.me/bayeganitabligh/3421
یکی از شبهاتی که در ویندهوک وجود داشت، این اتهام به شیعیان بود که شیعیان با قرآن سر و کار ندارند و بیشتر با ادعیه سر و کار دارند لذا ما خطبههای نماز جمعه مسجد قبا را به نوعی تفسیر آیات قرآن قرار داده و فعلا موضوع تقوا در قرآن را انتخاب کردهایم و هر هفته این موضوع را مطرح می کنیم تا به این شبهه پاسخ دهیم.
💯 مبلغان بدون مرز
@IntMob
#تبلیغ_بین_الملل | #نامیبیا
@IntMob
❇️ نماز عید فطر در خانه
🔹یکشنبه ۴ خرداد ۹۹
🔸از بیست نفر تنها دو نفر شیعه بودند.
🔸بدلیل قوانین قرنطینه، مراکز عبادی در نامیبیا تعطیل است.
#حجت_الاسلام_صبوری
💯 مبلغان بدون مرز
@IntMob
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطرات_بین_الملل #نامیبیا
@IntMob
نماز جمعه مسجد قبا در شهر ویندهوک پایتخت کشور نامیبیا.
جمعه ۱۳ فروردین ۱۴۰۰.
این روز به عنوان جمعه پاک، تعطیل رسمی بود اما برخلاف تصور جمعیت شرکت کننده اندک نبود.
از حدود ۶۰ نفر تنها شش نفر شیعه بودند.
چند مسجد در دنیا سراغ دارید که اکثریت اهل سنت بدون تعصب، به امام پیرو مکتب اهل بیت اقتدا کنند؟
منبع: یادداشتهای یک مسافر
💯 مبلغان بدون مرز
@IntMob
#خاطرات_بین_الملل #نامیبیا
@intMob
خاطره تلخ
...برخلاف روزهای قبل اینبار حوصله آدم ها را نداشتم و برای پیاده روی به مکانی خلوت رفتیم، جاده جدید فرودگاه که هنوز افتتاح نشده بود. ساعت ۵:۱۵ پیاده روی را شروع کردیم. نازنین(اسامی تغییر داده شده) با هندزفری قرآن گوش میکرد. من هم موبایل در دستم بود و کتاب صوتی "ملت عشق" نوشته الیف شافاک را گوش میکردم. غیر از ما یک خانم دیگر هم بود که میدوید و از ما فاصله گرفت. پانزده دقیقه نگذشته بود که نازنین به عقب نگاه کرد و فریاد کشید. از صدای او به خودم آمدم و به عقب نگاه کردم. سه جوان سیاه پوست در فاصله نیم متری پشت سر ما بودند. فکر کردم می خواهند عبور کنند، خواستم از سر راهشان کنار بروم که یکی از آنها با مشت به صورتم زد و عینکم روی زمین افتاد. با او درگیر شدم. با موبایل محکم به دهانش زدم. ناگهان متوجه شدم که دو جوان دیگر با نازنین درگیر شده اند، یکی از آنها چاقو به طرف او گرفته بود و دیگری دستش را روی دهانش گذاشته بود. کسی که با من درگیر بود چاقو درآورد. موبایل را به او دادم و به سمت نازنین دویدم. آن سه نفر گریختند. چند متر دنبال آنها دویدم تا اینکه از جاده خارج شدند و از زیر فنس کنار جاده لای درختان ناپدید شدند. نازنین در حال جیغ زدن بود و کمک می خواست. در آپارتمان نزدیک ما چند خانواده به بالکن آمده بودند. فریاد زدم: " به پلیس زنگ بزنید." پاسخ دادند که پلیس در راه است. ناگهان متوجه شدم که ریموت خودرو در جیبم نیست. نازنین را صدا زدم که بیاید برویم سمت خودرو تا آن را نبرند. اما او همچنان فریاد می زد: "هلپ." به سمت او رفتم و در محل درگیری، ریموت را پیدا کردم. نازنین را در آغوش گرفتم و دلداری اش دادم. لباسش خونی بود. انگشتش بر اثر تماس با چاقو بریده بود. گریه کنان گفت: " موبایلم را گرفتند. گردنبند را از گردنم کشید. الگوهای ضحا را به زور از دستم درآورد." دست چپ او هم بر اثر تماس النگو زخمی شده بود. گفتم اشکال ندارد. خدا را شکر که سالم هستیم. در همین لحظه دو نگهبان محلی با تفنگ شکاری به ما رسیدند. محل فرار دزدها را نشانشان دادم و گفتم اگر پیدایشان کنید پول خوبی می دهم. آنها در جستجوی دزدها وارد بیشه شدند. من و نازنین کنار جاده نشستیم. نازنین گفت: " چقدر ما غریبیم." اشک در چشمانم حلقه زد. دلم برای هر دویمان سوخت، برای او خیلی بیشتر. چند دوچرخه سوار آمدند و یکی از آنها بار دیگر با پلیس تماس گرفت. یک نفر هم با خودرو آمد. گفت که صدای فریاد ما را که شنیده آمده است. می خواست کمک کند.
از من خواست سوار شوم تا کوه را دور بزنیم، شاید دزدها را ببینیم. اما حال نازنین خوب نبود، علاوه بر اینکه منتظر پلیس بودیم. او گفت که هفته قبل نیز آنجا به شخصی حمله شده و تمام بازوهایش زخمی شده است.
پس از حدود بیست دقیقه از وقوع حادثه چهار مامور لباس شخصی با خودروی عادی آمدند. مسلح بودند. مشخصات دزدها را پرسیدند و رفتند. دوچرخه سوارها هم ابراز همدردی کردند و رفتند. کنار نازنین نشستم. شروع کرد به هزیان گفتن. شوکه شده بود. خون انگشتش لخته شده بود. نگران بود که چاقو آلوده باشد و ایدز بگیرد. به من نگاه کرد و گفت: " دهانت خونی است. من دیدم چاقو به طرف تو گرفته بود. چقدر سخت است جلوی زن، شوهرش را بزنند." کمی مکث کرد و اشک ریزان گفت: " یا فاطمه زهرا." خودروی شخصی دیگری جلوی ما توقف کرد. مرد لباس شخصی سفیدپوستی از آن خارج شد. کارت شناسایی اش را نشان داد و خودش را معرفی کرد. افسر پلیس بود. گفت که وقتی با اداره آنها تماس گرفته اند نیروهایش را به محل اعزام کرده و در حال جستجو هستند. شرح ماجرا را از من پرسید و جزئیات را یادداشت می کرد. متوجه نازنین شدم. کنار جاده نشسته بود و اشک می ریخت و می گفت: " یا علی بن موسی ما غریبیم، کمک کن." یک خودروی پلیس هم آمد و مامور آن با آن افسر صحبت کرد و رفت. به نظر می رسید این دو از دو مرکز باشند، یکی پلیس شهر که همیشه یونیفرم دارند و دیگری پلیس نامیبیا که لباس شخصی اند. حدود ساعت ۷ بود که افسر پلیس ما را تا خودروی مان رساند. از او پرسیدم که ما چگونه می توانیم پیگیری کنیم. پاسخ داد که باید در اولین فرصت در اداره پلیس شکایت نامه تنظیم کنیم و آنها به ما خبر می دهند.
حال نازنین خوب نبود. به نزدیک ترین بیمارستان خصوصی رفتیم. دکتر ابتدا برای جلوگیری از عفونت چیزی در دستش تزریق کرد. برای درمان شوک هم دو قرض داد اما نازنین نخورد. بی قراری می کرد و نگران بچه ها بود. می ترسید که دلواپس ما شده باشند. پس از دریافت نسخه پزشک در قسمت پذیرش، به ما گفتند که چون مورد سرقت قرار گرفته ایم لازم نیست برای ویزیت چیزی پرداخت کنیم. اما برای اورژانس باید ۸۰۰ رند می دادیم. گفتم که پولی ندارم. کارمند اورژانس گفت که یادداشت می کند تا فردا پرداخت کنیم...
قسمتی از پیش نویس کتاب پیله های سرد
منبع
💯 مبلغان بدون مرز
@intMob
هدایت شده از مبلغان بدون مرز
#خاطرات_بین_المللی |#نامیبیا
@IntMob
✳️ تاثیرگذارترین روش برای تبلیغ اسلام در یک کشور غیرمسلمان
🔹حجت الاسلام صبوری، مبلغ دینی، نامیبیا
تعداد جوانان در مسجد قبا بر خلاف مساجد دیگر کم است البته توانستهایم چند نفر از جوانان مسیحی را به مسجد جذب کنیم و با کمک آن ها ماهانه همایش بین ادیان را برگزار می کنیم که در آن دانشجویان مسیحی، خاخام یهودی و کشیش مسیحی شرکت می کنند و ثمرات خوبی داشته است.
تلاش می کنیم این همایشها در دانشگاه ویندهوک برگزار شده و از تلویزیون جهت پخش آن استفاده کنیم؛ همچنین سعی می کنیم تبلیغ اسلام را در مدارس نامیبیا انجام دهیم و هدف مبارزه با بی دینی و جدای از بحث اسلام دعوت مردم به خدا است.
وظیفه مبلغان این است که خود به سمت جوانان بروند و ما در این راستا به یکی از مدارس ویندهوک رفته و طی برنامهای اسلام را معرفی کردیم اما امیدواریم به دانشگاهها نیز راه پیدا کرده و در آنجا اسلام را معرفی کنیم که هماهنگیها در این راستا با یکی از دانشگاهها صورت گرفته است و قرار است برخی دورهها را در این دانشگاه برگزار کنیم.
@IntMob
متاسفانه مسلمانان در نامیبیا متحد نیستند. ۴ مسجد فعال در ویندهوک وجود دارد که دو مسجد تحت حمایت یکی از کشورهای اسلامی است که علیه شیعیان تبلیغ می کنند و علیرغم اینکه ما برای همکاری اعلام آمادگی کردهایم، نه تنها تمایلی به همکاری نداشته بلکه مانع آمدن مسلمانان به تنها مسجد شیعی ویندهوک می شوند لذا از این جهت اتحادی در میان مسلمانان نامیبیا نیست.
در مسجد قبا که به گفته بعضیها اولین مسجد در نامیبیا بوده و تنها مسجد اهل بیت (ع) در این کشور است، هم شیعیان حضور دارند و هم اهل سنت که اکثریت حضار مخصوصا روزهای جمعه از اهل سنت هستند و خیلی وقتها برای اطعام نیازمندان، برادران اهل سنت کمک میکنند و این نکته مهمی است و ما همانند امامان جماعت پیشین تلاش کردیم که این اتحاد حفظ شود در عین حال که مکتب اهل بیت و پیام آن ها را تبلیغ میکنیم اما حرفی که منافات با اتحاد باشد در اینجا مطرح نمیشود.
حضور ما در اینجا با مشکلاتی روبرو بود، در سابقهای نزدیک به ۳۰ سال تاسیس مسجد قبا برای نخستین بار این مشکلات پیش آمده بود که توضیح نمیدهم اما پس از چند ماه توانستیم مشکلات را حل کنیم و مسلمانانی که مسجد را ترک کرده بودند، به مسجد بازگشتند. برخی از مشکلات مرتفع شد اما کمبود امکانات همچنان باقی مانده است.
@IntMob
در ماه مبارک رمضان یکی از قاریان مصری را دعوت کردیم و کلاس آموزش قرآن برگزار کردیم. یکی از برنامه های مسجد راه اندازی کلاس روخوانی و حفظ قرآن در آینده نزدیک است.
برنامه دیگر مسجد ادامه فعالیت در زمینه تالیفات قرآنی است و اکنون تالیفات قبلی در موقعیت های مختلف در اختیار علاقمندان قرار داده می شود.
در سفر تبلیغی به نیوزیلند، استارت تالیف کتاب زده شد و تاکنون ۱۰ کتاب به زبان انگلیسی و ۲ کتاب به زبان فارسی از جمله زندگی پیامبر اسلام (س)، بهترین پند و تفکر در مورد کلام خدا تالیف شده است که عمده آن ها در مورد بحثهای قرآنی است.
تعداد مسلمانان در هر کشور اهمیت دارد مثلا در یک کشور چندین جوان مسلمان یافت میشود که در امر تبلیغ همکاری میکنند و دورههای قبلی ما چنین امکانی را داشتیم و در ویندهوک ۴۰ جوان مسلمان اعلام همکاری کردند که برای آن ها دورههایی جهت آموزش تبلیغ برگزار کردیم تا در نقاط مختلف بتوانند پاسخگوی سوالات و شبهات در مورد اسلام بوده و گاهی حتی دعوت به اسلام کنند.
@IntMob
مهم ترین روش، روش عملی است چون خیلی وقتها امکان سخنرانی وجود ندارد و مبلغ باید خود سراغ مخاطب رفته و همانند یک طبیب عمل کند.
تولید محتوا بر اساس نیاز مخاطب و منطقه تبلیغ بسیار حائز اهمیت است و محتوای کتبی، صوتی و تصویری، حضور در دانشگاه، حضور در مناطق محروم حتی گاهی بیمارستانها، یتیم خانهها، تلاش برای حضور در رادیو، تلویزیون، شناخت مخاطبین و منطقه و تربیت نیرو از اولین کارهایی است که یک مبلغ باید انجام دهد. telegram.me/bayeganitabligh/3421
یکی از شبهاتی که در ویندهوک وجود داشت، این اتهام به شیعیان بود که شیعیان با قرآن سر و کار ندارند و بیشتر با ادعیه سر و کار دارند لذا ما خطبههای نماز جمعه مسجد قبا را به نوعی تفسیر آیات قرآن قرار داده و فعلا موضوع تقوا در قرآن را انتخاب کردهایم و هر هفته این موضوع را مطرح می کنیم تا به این شبهه پاسخ دهیم.
💯 مبلغان بدون مرز
@IntMob
#خاطرات_بین_الملل #نامیبیا
@intMob
چند دقیقه مانده به اذان مغرب، عبدالرحمن همراه یک مرد و زن جوان سیاه پوست به مسجد آمد. او پسر همراهش را معرفی کرد و گفت که در مدرسه دینی مرکز اسلامی عربستان با او آشنا شده. سپس به خانمی که مانتو و روسری سیاه به تن داشت و به سمت ورودی خانم ها می رفت، اشاره کرد و گفت که می خواهد با او ازدواج کند. از آن جوان پرسیدم که آیا پدر و مادرشان در جریان هستند. او پاسخ داد که پدر و مادر هر دوی آنها مرده اند. از حرف های پسر متوجه شدم که او و آن دختر با هم زندگی میکنند. به او گفتم: " شما مسلمان هستید و خوب نیست که در یک اتاق زندگی کنید. اگر قصد ازدواج دارید، همین الآن میتوانم خطبه عقد شما را جاری کنم." او گفت که مشکلی با این مساله ندارد. به سمت دیگر مسجد رفتم و دختر که حالا فهمیده بودم نامش عالیه است را صدا زدم. به سمت من آمد و با احترام دستش را به سمت من دراز کرد. دستم را رو سینه گذاشتم و گفتم که ما مسلمان ها نباید با نامحرم دست دهیم. او تازه مسلمان بود و چیز زیادی از عقاید و احکام اسلامی نمیدانست. موضوع را با او در میان گذاشتم. لبخند زد و پس از لحظه ای سکوت گفت: "او تازه دیروز از من خواستگاری کرده و من نیاز دارم که فکر کنم و موضوع را با خواهر و برادرم درمیان بگذارم." گفتم: "من فکر کردم که تصمیم خود را گرفته اید. اگر این طور است که البته بهتر است خوب فکر کنی و درست تصمیم بگیری. بهرحال هر چه زودتر تصمیم بگیری بهترست و من میتوانم در همین مسجد خطبه ی شما را جاری کنم." کمی فکر کرد و گفت: "آیا ما فقیر هستیم و چیزی برای خوردن نداریم میشود ازدواج کنیم."یک لحظه دلم برای او سوخت. گفتم: "ازدواج ربطی به فقیر یا پولدار بودن ندارد. شما به هم محرم میشوید و در کنار هم برای گذراندن زندگی تلاش خواهید کرد. متاسفانه ما در مسجد امکانات کافی نداریم که به شما کمک کنیم، اما برای اجرای خطبه عقد من میتوانم به شما کمک کنم. فقط قبل از اجرای خطبه لازم است که مهریه را هم مشخص کنید."سپس به او توضیح دادم که مهریه چیست. از او جدا شده و به سمت پسر جوان رفتم. پس از اینکه پاسخ عالیه را به او رساندم، برای اینکه او را به آمدن به مسجد در شب های آینده تشویق کنم گفتم: "آمدن تو به این مسجد در این روز، تصادفی نیست. خدا راهی را برای تو گشوده که اگر قدر آن را بدانی چیزهای جدیدی خواهی آموخت که شاید مسیر زندگی ات را تغییر دهد."
شنبه ساعت ۶، عبدالرحمان و آن دو جوان به مسجد آمدند. عالیه هنوز برای ازدواج تصمیم نگرفته بود و به قسمت خانم ها رفت. با آن دو جوان در حیاط مسجد نشستیم تا کلاس اسلام شناسی را شروع کنیم. قبل از شروع بحث، نام جوان را پرسیدم. او گفت که هنوز نام اسلامی انتخاب نکرده است. کمی مشکوک شدم که اگر تمایلی به استفاده از اسم اصلی خود ندارد، چرا در این سه سال اسمی برای خود انتخاب نکرده است. نام شناسنامه ای او چیزی شبیه شِمَث بود. به او نام حسین را پیشنهاد دادم. در ابتدا تلفظ آن برایش دشوار بود. پس از چند بار تکرار، آن را پسندید. کلاس را شروع کردم. چون میدانستم که در آینده ممکن است آنها را از آمدن به مسجد منع کنند، همان ابتدا با اشاره به آیه ۱۸ سوره زمر گفتم: از نظر قرآن، باید نظرات مختلف را شنید و با تفکر و بررسی بهترین را انتخاب کرد. اگر کسی شما را از تحقیق وشنیدن وخواندن نظرات دیگر منع کرد، خلاف قرآن سخن گفته است. حقیقت این است که در طول تاریخ و همچنین در زمان ما بسیاری از حقایق اسلام را پنهان کرده اند. من در این جلسات سعی می کنم دیدگاه های مختلف را با دلایل تاریخی و قرآنی آن بیان کنم و در نهایت شما دیدگاهی را که درست تر یا کامل تر می دانید انتخاب خواهید کرد." دو دیدگاه در مورد مرجعیت دینی پس از پیامبر اکرم ص را مطرح کردم و به عنوان شاهد برای دیدگاه اهل بیت، به روایت پیامبر اکرم ص که " من شهر علم هستم و علی دروازه آن است"، اشاره کردم. در این هنگام برای اینکه اثبات کنم که پس از پیامبر ص، اسلام دچار انحراف شده، پرسیدم که آیا می دانند حضرت علی ع چگونه از دنیا رفته است. با کمال تعجب متوجه شدم که حضرت علی را نمیشناسند. امام حسین را هم که نمیشناختند. نام دختر پیامبر را پرسیدم. آن را هم نمیدانستند. از آنها خواستم تا اسم هایی که در اسلام می شناسند را نام ببرند. گفتند: "محمد، عایشه همسر پیامبر، ابوبکر و عمر." در حالی که سعی می کردم خشم خود را زیر لبخند پنهان سازم، به آرامی روی میز زدم و گفتم: "خیلی چیزهای مهم را به شما نگفته اند. به خواست خدا در اینجا به تدریج یاد می گیرید."آن روز حدود چهل دقیقه صحبت کردیم و در پایان جلسه به آنها دو تکلیف دادم.
اول اینکه آیه ای که در آن پاداش پیامبر مشخص شده را پیدا کنند و دوم اینکه تحقیق کنند که "اولوالامر" در آیه ۵۹ سوره نساء، که اطاعتشان واجب است، چه کسانی هستند.
حجت الاسلام صبوری
💯مبلغان بدون مرز
@intMob