eitaa logo
💕 ابر حریف بی رقیب 💕
3.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
4هزار ویدیو
104 فایل
امام خامنه‌ای:هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهورحضرت مهدی(عج) نزدیک‌تر میشوید ارتباط @Khademeye_Zinab #کپی به نیت تعجیل فرج و سلامتی آقا مجاز به نیابت از #امام_زمان وقف #حضرت_زهرا
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 در سال 56 به اتفاق و تعدادی از آقایان دیگر، تصمیم گرفتیم برویم به افرادی که در تبعید هستند، سری بزنیم. چون به ایرانشهر تبعید شده بودند، خدمت ایشان رسیدیم. 💥 به امامت آقای صدوقی نماز مغرب و عشا را خواندیم. من شنیده بودم که در سمت ، کفش های خوبی تولید می شود، لذا تصمیم گرفتم به بازار بروم و یک جفت کفش بخرم. کارم یک الی دو ساعت طول کشید. 💥 به خانه آقای تلفن زدم که دیگر آقای صدوقی و آقای خامنه ای برای صرف غذا منتظر من نباشند و شام را میل کنند. وقتی برگشتم دیدم این دو بزرگوار هنوز مشغول بحث هستند. من وارد که شدم، 💥 آقای صدوقی به من گفت:«ماشاالله، ماشاالله این آقای خیلی مُشت شان پر است.» 💥 صبح روز بعد رفتیم چابهار برای زیارت آقای مکارم؛ در این فاصله، از دهان آقای صدوقی نیفتاد؛ از بس مجذوب ایشان شده بود. 💥بعد از زیارت آقای مکارم، گفتم کنار دریا برویم تا مدتی استراحت کنیم. ایشان گفت من می خواهم برگردم پیش آقای و بعد حدود دو ساعتی با هم بحث کردند. 👌 از لحاظ آقای خامنه ای، مورد تائید صد در صد آقای صدوقی بود. در زمان انقلاب، بین حزب جمهوری اسلامی و امام جمعه بندر عباس اختلافی در گرفت. 💥 آقای صدوقی به من گفتند تا درباره اختلاف آنها، گزارشی بیاورم. بعد از تهیه و دادن گزارش آن به آقای صدوقی، ایشان پرسیدند: کی به تهران می روی؟ گفتم فردا. ایشان پاکتی را به من دادند. پشت پاکت نوشته بود: «تقدیم به محضر مبارک 💥 پسر آقای صدوقی اعتراض کردند که آیا ایشان به رسیده اند❓ 💥 آقای صدوقی از بالای عینک به پسرش نگاه کرد و گفت: بله که . 📌 نقل خاطره‌ای از حجت الاسلام و المسلمین راشد یزدی 🗓بمناسبت سالروز شهادت آیت الله صدوقی چهارمین شهید محراب 🌺🍃ابر حریفی شو 👇 🆔 @Iranian_Central_Cloud ⛔️کپی برداری از مطالب کانال ممنوع ⛔️
💥 در سال 56 به اتفاق و تعدادی از آقایان دیگر، تصمیم گرفتیم برویم به افرادی که در تبعید هستند، سری بزنیم. چون به ایرانشهر تبعید شده بودند، خدمت ایشان رسیدیم. 💥 به امامت آقای صدوقی نماز مغرب و عشا را خواندیم. من شنیده بودم که در سمت ، کفش های خوبی تولید می شود، لذا تصمیم گرفتم به بازار بروم و یک جفت کفش بخرم. کارم یک الی دو ساعت طول کشید. 💥 به خانه آقای تلفن زدم که دیگر آقای صدوقی و آقای خامنه ای برای صرف غذا منتظر من نباشند و شام را میل کنند. وقتی برگشتم دیدم این دو بزرگوار هنوز مشغول بحث هستند... 💥 آقای صدوقی به من گفت:«ماشاالله، ماشاالله این آقای خیلی مُشت شان پر است.» 💥 صبح روز بعد رفتیم چابهار برای زیارت آقای مکارم؛ در این فاصله، از دهان آقای صدوقی نیفتاد؛ از بس مجذوب ایشان شده بود. 💥بعد از زیارت آقای مکارم، گفتم کنار دریا برویم تا مدتی استراحت کنیم. ایشان گفت من می خواهم برگردم پیش آقای و بعد حدود دو ساعتی با هم بحث کردند. 👌 از لحاظ آقای خامنه ای، مورد تائید صد در صد آقای صدوقی بود. در زمان انقلاب، بین حزب جمهوری اسلامی و امام جمعه بندر عباس اختلافی در گرفت. 💥 آقای صدوقی به من گفتند تا درباره اختلاف آنها، گزارشی بیاورم. بعد از تهیه و دادن گزارش آن به آقای صدوقی، ایشان پرسیدند: کی به تهران می روی؟ گفتم فردا. ایشان پاکتی را به من دادند. پشت پاکت نوشته بود: «تقدیم به محضر مبارک 💥 پسر آقای صدوقی اعتراض کردند که آیا ایشان به رسیده اند❓ 💥 آقای صدوقی از بالای عینک به پسرش نگاه کرد و گفت: بله که . 📌لطفاً جهت کمک به رشد کانال را با منتقل نمایید. 🌺🍃ابر حریفی شو 👇 🆔 @Iranian_Central_Cloud