eitaa logo
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
1.8هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
36 فایل
#کپی_مطالب_آزاد 🙂 ارتباط بامشاورین تنهامسیری @MoshaverTM پیشنهادات وانتقادات ونظرات 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
یه روز صبح رفتم نون گرفتم و اومدم خونه صبحانه رو آماده کردم - برادر کاظمی، بیدار شین دیر میشه‌هااا امیر: خواهر سارا، نمیشه یه کم دیرتر بریم؟ - نه خیر، تا الانش هم به خاطر بهبودی کامل شما صبر کردم امیر: چشم خواهر، الان میام صبحانه‌مون رو خوردیم، آماده شدیم، منم چادرم رو سرم کردم - بریم من آماده‌ام سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به سمت پرورشگاه وارد پرورشگاه شدیم، امیر چشماش می‌درخشید. با دیدن بچه‌ها، خانم معصومی مسئول پرورشگاه اومد سمتمون، با هم احوالپرسی کردیم رفتیم داخل ساختمون، رفتیم داخل یه اتاق که ۷-۸ تا نوزاد یک، دو و سه ماهه بودن، از خوشحالی دست امیر رو فشار می‌دادم، خانم معصومی ما رو تنها گذاشت و رفت. ما مونده بودیم و این همه فرشته کوچولو امیر: انتخاب چه سخته - آره واقعا، یه دفعه صدای گریه‌ی یه بچه بلند شد، رفتم سمتش و بغلش کردم، باورم نمیشد که تو بغلم آروم شده باشه! امیر: سارا همین رو ببریم... منم قبول کردم آخر بعد از یک ساعت با یه پسره سه ماهه رفتیم پیش خانم معصومی. خانم معصومی خندید و گفت: سارا جان آخر کاره خودت رو کردی؟ (من هفت خان رستم رو رد کردم تا بتونم اجازه‌ی گرفتن بچه رو بگیرم... من و امیر با سن کمی که داشتیم اول اصلا قبول نمی‌کردن، بعد اینکه باید حتما ۵ سال از ازدواجمون می‌گذشت، بالأخره با کمک بابا رضا که پارتی بزرگی واسه‌ی ما بود تونستیم مجوزش رو بگیریم). رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت بازار حرکت کردیم. چون هنوز چیزی برای بچه نخریده بودیم و تا لحظه‌ی آخر هم نمی‌دونستیم که پسر می‌خوایم انتخاب کنیم یا دختر! بچه شروع کرد به گریه کردن. من چون داشتم رانندگی می‌کردم بچه بغل امیر بود وای قیافه‌اش دیدنی بود! اصلا نمی‌دونست چه جوری نگهش داره. اولین کاری که کردیم رفتیم از داروخانه براش شیرخشک خریدیم و براش شیر درست کردیم که بچه تو بغل امیر خوابش برد. کلی خرید کرده بودیم واسه فسقل پسرمون. اون شب قرار گذاشتیم اسم پسرمون رو ابوالفضل بذاریم... وای که چقدر نازه ابوالفضل، زندگیمون سرشار از شادی بود ولی با پا گذاشتن این هدیه‌ی خدا به زندگی ما، شادیمون رو بیشتر از قبل کرد... وضو گرفتیم و نماز شکر خوندیم: ❤خدایا شکرت ❤ پایاااااان☺️☺️ 🌸 @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
167 🤔 چرا این همه توصیه کردن صدقه بدید؟ 👈🏻 برای اینکه حالت خوب بشه. آدم صدقه میده، حالش خوب میشه. ☺️ حالا شما امتحان کن. صدقه مخفیانه بده. حالت بهترتَر خوب میشه. ✅ چون اون توقع نیست بیاد ازت تشکر بکنه. 👤 استاد پناهیان 🎬 سلسله مباحث حالِ خوب 🌱 @IslamLifeStyles_fars
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 | مزه‌ی خوش خوشبختی رو💚 توی کربلات باور کردم❤️ 🌙 🌺 🌺 🌺 🌺@IslamLifeStyles_fars ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 صفحه 208 🌷هدیه به 14 معصوم علیهم‌السلام و ثواب آن برسد به جمیع مؤمنین و مؤمنات ان‌شاءالله. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔅 امیرالمؤمنین امام علی عليه‌السلام: 🔴 هر كه ظلم كند، ظلم‌اش او را نابود سازد. 📚 غررالحكم حدیث ۷۸۳۶ 🌷 @IslamLifeStyles_fars
‍ 🌺 *سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...* پدرمهربانم، سلام ... *مولاي من عيدتان مبارك*🌹 اگر می شود امروز صبح سلامی دهید از جانب ما به زینت پدر! به عزیزترینتان عمه جان زینب سلام الله علیها 🎊🎉🎊🎉🎊🎉 *صَلي اللّهُ عَليكِ يا عَقيلَةُ الْعَرَب* به اميد شفاعت شما يا وجيهةً عندالله إشفعي لنا عندالله *التماس دعاي فرج* 🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 💢اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 🌺 @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5805535258535266126.mp3
17M
🔈 سخنرانی استاد رائفی‌پور 📝 «حضرت زینب (سلام الله علیها)، سردار جنگ نرم» ✅ لینک فایل تصویری https://t.me/masaf/58839 📅 ۱۰ دی ماه ۱۳۹۸ - تهران 🌷 @IslamLifeStyles_fars
•| |• 🌿 (سلام‌الله‌علیها) واقعی بود تا گره‌هایی که به کار افتاده، گشوده شود، همه بیمارداری‌ها، نطق‌ها و جانفشانی‌های ایشان برای حفظ امامت بود امروز هم برای حفظ جایگاه (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) باید خود را هزینه کند... + «این روز رو به خادمین ساحت قدسۍ بانو و مدافعین و صادقش و همه‌ۍ برادران باغیرت و خدمت‌ عزیز و زحمتکش و فداکار شادباش عرض میکنیم.» 🌺 @Islamlifestyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از بس این دنده به اون دنده شدم استخوانهام درد گرفت  به خودم میگفتم نرگس بخواب دیگه  از استرس دارم سکته میکنم 😢  وای خدایا حالا تازه سه نصف شبه کو تا هشت صبح 🕖 که نتایج کنکور کارشناسی اعلام بشه  یک سال از خونه بیرون نرفتم  از ۲۴ ساعت حدود ۱۷-۱۸ ساعت درس میخوندم  فقط برای اینکه  •• فیزیک هسته ای •• قبول بشم  خیلی میترسم  تو این یک سال تنها مسیر رفت و آمد من  خونه و سرویس بهداشتی و کلاس کنکور بود  چرا ساعت هشت صبح نمیشه 😭 ➖➖➖➖➖➖ ساعت ۴:۱۵ صبح شد صدای الله اکبر اذان صبح تو فضا خانه پیچید  از جا پاشدم و به سمت خواهر دوقلوم نرجس رفتم  - آجی پاشو نمازه  + باصدای خواب آلود😴😴 گفت باشه  نرجس خواهرم طلبه است چندماهی هم هست با یه آقا طلبه ازدواج کرده  همزمان برای منم چندتا خواستگار اومد اما من خیلی راحت به پدرم گفتم  - آقاجون من میخام چادر و شهدا و همسرم عاشقانه بدست بیارم  آقاجون: باشه دخترم  پس فعلا به درست برس  - ممنونم آقاجون از درکتون  آقاجون : خواهش باباجان  - خیلی ممنونم و خیلی هم دوستون دارم آقاجون: منم دوست دارم بابا  ولی لوس نشو دخترم  یهو نرجس زد رو شونم: نرگس یه ساعت داری وضو میگیری؟  - نه داشتم فکر میکردم  نرجس: معلومه خیلی استرس داریا - آره خیلی. زحمت یک سالمو امروز میبینم  نرجس: ان شاالله رتبه ات عالی میشه  نگران نباش خواهری  نرگس وضو بگیر دیر شد  - باشه  وضو گرفتیم آقاجون و مامان داشتن نماز میخوندن  تا مارا دیدن  مامان: سلام دخترای گلم  منو نرگس همزمان : سلام مادر  مامان: دخترا سریع نمازتون بخونید  - چشم  مامان: نرگس جان امروز رتبه ات میاد  - بله مادرجون  مامان : ان شاالله خیره  - ان شاالله