هدایت شده از دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
٢۴ستاره سهیل
-عزیزم! لاکپاککن همراهم دارم، بدم بهت؟
ستاره نگاهش را با اخم بلند کرد. اما خیلی زود، اخمش تبدیل به لبخندی مصنوعی شد. دختری با صورت کشیده و موهایی طلایی بیرون آمده از مقنعه، کنارش ایستاده بود.
نگاهش را به سمت انگشتانش کشاند. طوری که انگار داشت با خودش حرف میزد.
-پاک نمیشن دیگه، همینجوری وضو میگیرم.
دختر، حرف ستاره را نشنیده گرفت. به طرف کیفش رفت و دوباره برگشت. با دستان کشیده و سفیدش دستان ستاره را گرفت.
با لبخند صمیمانهای گفت:« وضو که با لاک درست نمیشه جانم، داری این همه زحمت میکشی وضو میگیری.. بذار اصلا خودم سهسوته درستش میکنم. من همیشه لاک پاک کن تو کیف آرایشم دارم.»
صدای اذان خیلی وقت بود که جایش را به صدای مکبر داده بود.
سلام نماز ظهر داده شد، که دختر با هیجان خاصی گفت: «خب تموم شد دیگه. دیدی کاری نداشت! تازه الان دستات بوی گل یاس میده. کلی خوشبو شدن. بوشون کن.»
ستاره دستانش را رو به روی صورتش گرفت. یاد دیشب افتاد. یاد آن جعبه دوست داشتنیاش.
تمام دلآشوبهای چند لحظه قبلش را، با رایحه یاس از خاطر برد.
به شوخی گفت:
«خودمونیما، اصلا بهت نمیاد اهل نماز باشی.»
دختر دستش را روی شانه ستاره زد. چشمکی زد.
-به تو هم نمیاد بخوای با لاک وضو بگیریا.
هر دو خندیدند. وقتی دختر داشت از وضوخانه بیرون میرفت، ستاره پرسید: «راستی، اسمتون چی بود؟»
دختر لبخندی به گوشه صورتش زد. «شیرینم عزیزم»
ستاره در دلش گفت: "واقعا هم که شیرینی"
وضویش را با روی خوشتری گرفت. کولهاش را برداشت و وارد مسجد شد.
نگاهی به صف نماز جماعت انداخت، یکی در میان چادرهای رنگی پوشیده بودند. نماز عصر را تازه بسته بودند دلش نمیخواست جماعت بخواند. اما دوست داشت آن چادر رنگیپوشان را چند دقیقهای تماشا کند.
گوشهای را انتخاب کرد. از همان چادرهای سفید گلگلی یکی برداشت. روی سرش انداخت ونمازش را خواند.
دونمازش، با نماز عصر جماعت همزمان به پایان رسید. چادرش را هنوز از روی صورتش برنداشته بود، که مکبر شروع به خواندن تعقیبات نماز عصر کرد.
-اَستغفِرُاللهَ الذی لا اله الا هو الحَیُّ القیومُ الرّحمنُ الرّحیمُ، ذوالجلالِ و الاکرامِ...
با شنیدن صدای محزون مکبر، اشکها بدون اجازهاش جاری شدند. هرچه تندتند با دست پاکشان میکرد، اشکی جانشین اشک پاک شدهای میشد.
آیینهای از کولهاش بیرون آورد و زیر چادر برد. چشمانش کمی قرمز شده بود. دلش نمیخواست صورت بیآرایشش را لحظهای در آینه ببیند.
کیف آرایش را به آرامی زیر چادر برد و شروع کرد به کشیدن خط چشم و رژ لب.
در همین حال بود که صدای زنگ گوشیاش بلند شد.
از ترس تکان شدیدی خورد. حس کرد از بیرون، چشمانی در حال پاییدن او هستند. رژلب از دستانش افتاد، اما درست قبل از آنکه چادرنماز را قرمز کند، آن را گرفت.
گوشی اما، بیامان زنگ میخورد.
❌❌کپی به هر نحو ممنوع!
در صورت ضرورت به این آیدی پیام دهید👇
@tooba_banoo
🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
فلسفه و حکمت اصلی حجاب.mp3
3.31M
🧐آیا رواست که زنان حجاب داشته باشند تا مردان به گناه نیفتند؟
♨️فلسفه و حکمت اصلی #حجاب چیست؟
🎙 حجتالاسلام دکتر قربانی مقدم
#صوتی #فلسفه_حجاب
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
❤️ اینترنت ارزان
1⃣ ایرانسل ۵ گیگ سه ماهه 👈 ۲۵
2⃣ ایرانسل ۱۰ گیگ سه ماهه 👈 ۳۹ تومان
3⃣ همراه اول ۵ گیگ سه ماهه 👈 ۲۵ تومان
4⃣ همراه اول ۱۰ گیگ سه ماهه 👈 ۳۵ تومان
🌸 خرید اینترنت👇
❤️ eitaa.com/joinchat/1409155089C180aa07471
✅ مورد تایید
هدایت شده از دانشگاه حجاب
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللَّهُـــــمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْـكَ 😭
فَقْدَ نَبِيِّنَـا (صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِه)ِ
وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَــا
وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَــا
وَ قِلَّةَ عَدَدِنَـا ...
#برای_آرتین #شاهچراغ
#تولیدی #استوری
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب
هدایت شده از دانشگاه حجاب
♦️نظر سفیر آمریکا در اسرائیل، درباره چادر و اهمیت مبارزه با آن
🔹️زن چادری در ایران به منزله پرچم است؛ لذا ما برای براندازی این نظام، باید حجابها را سست کنیم.
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا