امروز روز واقعا دوست داشتنی ای بود به عبارتی قابل تحمل بود.

ما ساعت دوم زیست داشتیم و قرار بود مغز تشریح کنیم.

رفتیم آزمایشگاه و و نشستیم به تشریح کردن و من انقدر از زنگای عملیه زیست لذت میبرم که فقط خدا میدونه

از طرفیم عاشقه دبیر زیستمونم یعنی این زن تو قلبم جا داره💘

آخر سر بچه ها اون مغزو گرفتن تیکه تیکه کردن و انواع و اقسام کارای چندش😂

بعدش رفتیم سراغ اسکلت و درس جدید داد بهمون و با اون اسکلته کلی ور رفتیم😂

-🥼🧠

ساعت سومم وسط عربی اومدن منو با دوتا دیگه از بچه ها بردن برای تست والیبال

این دبیر ورزشه انقدر با من بِستی عه که دبیر ورزشه دوازدهما هم باهام دوست شده😂😭

خلاصه که برای تیم انتخاب شدم.[💃🏻]

خوشحالم که دارم به والیبال بازی کردن برمیگردم جدی.

:)🧠🤣🤣

انقدر از همه لحاظ خستم که کاش تموم شه.

دیگه دست و دلم به نوشتن احساساتم نمیره تا میام تایپ کنم میخورم به دیواره "خب که چی؟ " بعد دیگه ادامه نمیدم.

جدی فکر میکردم این روز قراره خیلی بعدتر اتفاق بیوفته و تو بعدتر 18 سالت بشه ولی همین الانه،هیچم خوشحال نیستم که داری به پیر شدن نزدیک میشی ولی خب میپذیرم. جدی کی فکرشو میکرد اون دختر رومخه یه روز بشه کسی که رابطه‌م باهاش نکست لوله و هیچکس ازش سر درنمیاره حتی خودم و بغلای محکمی بهم بده که قلبمو لمس کنه😭💘 اون وقتایی که مثل دوتا آدم بالغ میشینیم درمورد اینکه چجوری رشد کنیم حرف میزنیم و براش تلاش میکنیم واقعا خداروشکر میکنم که هستی و کمکم میکنی . تولدت اندازه کل دنیا مبارک باشه عزیز من🤍 آرزو میکنم بشی همون آدمی که الان داری واسه رسیدن بهش تلاش میکنی و تا همیشه دوستم بمون و بهم بیگ هاگ بده💗 @عسل

و امروز پنجشنبه عزیزم بود

و کلاسای شهید مطهری و انرژی برای ادامه دادن به زندگی

من هردفعه که استادمونو میبینم بیشتر از قبل عاشقش میشم.

👾

اومدم ظهر بخوابم انرژی بگیرم بدتر سرم درد گرفت چیه این پاییز آخه اه

🍁⛅️

یه مبحثی امروز سر کلاس شهید مطهری مطرح شد که اسمش "اِباحه گری" هست و چون خودم باهاش درگیرم شما هم بدونید خوبه براتون.

خب بیاید بگم

اباحه گری اینجوریه که طرف همه چیو مباح میدونه[مباح یعنی یه عملی یا چیزی نه حرامه نه حلال] بعد همش اینجوریه که: فلان کار اشکالی داره؟ این چی؟ اشکالی داره؟