#طب_اسلامی
🏝 #کبد_چرب
🔻لیمو
🔻لبوو آب لبو
🔻توت ها ، زنجبیل
🔻سویا، عرق شاه تره
🔻عرق خارشتر ، زردچوبه
🔻عرق خارمریم ،عرق کاسنی
✍🏻 با مصرف این موارد درمانی سریع
و تاثیر عالی بر کبد چرب خواهید دید.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@Jameeyemahdavi313
#زنگ_تفریح🧐🙂
با سلام به دوستان گرامی😃
امیدوارم همیشه لبتون خندون باشه و دلتون شاد 👌
هنرنمایی با درخت خشک شده! 😍
┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
@Jameeyemahdavi313
┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
عصر هم مثل صبح زیباست
عصر یعنی عشق
و عشق یعنی
سلامتی شما
و سلامت شما یعنی
قشنگی این دنیا
و من در این عصر زیبا
دنیایی قشنگ
برایتان آرزو دارم😍🤲
❤️عصرتون بخیر وشادی❤️
شهید مرتضی کریمی
متولد ۲۵ دی ماه ۱۳۶۰ است. شهید مفقودالاثر مدافع حرم «مرتضی کریمی شالی»، جانشین فرمانده گردان امام حسن مجتبی (علیه السلام) ۲۱ دی ماه سال ۹۴در سوریه آسمانی شد.
نظر همسر شهید در مورد وی
-فاطمه سادات موسوی، همسر شهید کریمی درباره وی میگوید:صبر آقا مرتضی و شوخطبعیاش نکته بارز خلقیاتش بود که باعث میشد حتی در بدترین شرایط از کسی نرنجد و قهر نکند. گاهی موقعیتهایی پیش میآمد که تعجب میکردم چطور عصبانی نمیشود و از کوره در نمیرود. آقا مرتضی خیلی از مسائل به ظاهر جدی برای دیگران را به شوخی میگرفت و با خنده از کنارشان عبور میکرد.
#معرفےشهید🌱
••
@Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#هوالعشق💞 #امیــــــدِ_دایــــے #پارت70 ✍ #زهرا_شعبانے +کی گفته من عاشق شدم؟ انگشت اشارمو به سمتش گ
#هوالعشق💞
#امیــــــدِ_دایــــے
#پارت71
✍ #زهرا_شعبانے
+با صحبت میشه این موضوع رو حل کرد آقاجون؛نیازی به دست بلند کردن رو بچه من نیست.
فکر نمیکردم بابا بخاطر اینکه من سیلی نخورم تو روی پدربزرگ وایسه؛آخه تقریبا هیچ کس توی فامیل جرئت نداره روی حرفا و تصمیماش حرفی بزنه.
پدربزرگ با عصبانیت دستشو از بین انگشتای بابا بیرون کشید و خواست چیزی بگه که عمو احمد به سمت ما که جلوی در ورودی جمع شده بودیم اومد و گفت:
+آقای صالحی با این موضوع که شما منو مسئول شهادت محمدرضا میدونین مشکلی ندارم؛با اینکه باعث شدین همه عزیزام منو طرد کنن مشکلی ندارم.ولی نمیتونم بشینم و تماشا کنم که این دوتا جوون برای رسیدن به هم پرپر بزنن و شما مانع ازدواجشون بشین.این دور از مردونگیه
پدربزرگ پوزخندی زد و گفت:
*اگه من مرد نیستم تو مردی که پسر منو به کشتن دادی؟
+شما میخواستین محمدرضا مدیریت شعبه های شیرینی فروشی تونو به دست بگیره و اون قبول نکرد.به همین خاطر باهاش لج کردین و به همه بازاریا سپردین که بهش کار ندن.اون میخواست با دخترعموش،با نیایش خانم ازدواج کنه و به پول نیاز داشت.
"نیایش"مادرم، از قبل میدونستم اسم همسر بابا محمدرضا نیایشه؛ولی هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که مادر واقعیمه.شاید دلیلش این بوده که آرام بانو تا اینجا هیچی برام کم نذاشته و من احساس نیاز به مادر دیگه ای نکردم.
عمو به حرفاش ادامه داد:
+من فقط بهش گفتم اداره ما داره نیروی جدید میگیره و اون میتونه ثبت نام کنه، همین. کف دستمو بو نکرده بودم که اون اتفاق براش میوفته.خود من تا الان که ۴۵سالمه محافظم ولی هیچ بلایی سرم نیومده.شهادت تو تقدیر محمدرضا بود و لیاقتش رو هم داشت.
پدربزرگ ساکت شد و هیچ جوابی نداد.بعد از چند لحظه سکوت گفت:
*من و زنم امشب میریم خونه حاج یوسف.
حاج یوسف از قدیم رفیق پدربزرگ بود و طبیعیه که توی این اوضاع خونه حاجی رو نقطه امنِ خودش بدونه.اونا رفتن و ما موندیم با یه دنیای گنگ.مطمئن بودم که الآن هرکسی یه غصه متفاوت تو دلش داره؛ولی هیچ کس فکر نمیکرد که ممکنه اون وسط قلب یه بچه ۱۰ ساله از قفسه سینه اش بیرون بیاد.بعد از رفتن پدربزرگ و مادربزرگ،یسنا و پدرشم رفتن.همین که در بسته شد؛صدای هق هق گریه مرتضی رفت هوا.به سمتش دویدم و بغلش کردم:
–چی شده دورت بگردم؟
با بغض و معصومیت گفت:
+اینا چی میگفتن؟تو...داداش من نیستی؟پسر دایی محمدرضایی؟
اشکاشو با دست پاک کردم و گونه شو بوسیدم.من نباید بهش دروغ بگم نباید اشتباه مامان و بابا رو تکرار کنم.
🌷-----*~*💗*~*-----🌷
#عشق_آسمانی 💗👇
┄┅═✼💗 ✼═┅┄
@Jameeyemahdavi313
┄┅═✼💗 ✼═ ┅┄
#هوالعشق💞
#امیــــــدِ_دایــــے
#پارت72
✍ #زهرا_شعبانے
همین که خواستم چیزی بگم؛مامان از توی جیب کت بابا که روی مبل انداخته بود یه شناسنامه درآورد و به طرف ما اومد.روی زانوهاش نشست و به مرتضی گفت:
*این شناسنامه باباست
صفحه دومشو باز کرد و ادامه داد:
*میبینی توی قسمت فرزند،اسم تو و امید کنار هم نوشته شده.تو و اون هنوزم برادرین فقط ژنتون باهم کمی فرق داره
+ژن چیه؟
*چطور بگم،یعنی ممکنه از لحاظ پزشکی نوع یه چیزایی تو بدنتون باهم فرق داشته باشه، همین.
گریه هاش بند اومد و گفت:
+واقعا؟؟؟
مامان لبخندی زد:
*آره عزیزم...میخوای برم برات کیک بیارم
+نه
*خب چی میخوای؟
+هیچی
بابا جلو اومد و گفت:
*مرتضی جان میخوای بریم شهربازی و پیتزا بخوریم و یکم حرف مردونه بزنیم؟
سرشو تکون دادو رفت که آماده شه.بعد از چند دقیقه راهی شهربازی شدن و من و مامان تنها شدیم.مامان یهو لبخند زد و گفت:
+قبول داری تو هرچیزی که اشتباه کرده باشم تو انتخاب شوهر اشتباه نکردم؟
خندیدم:
–بله کاملا
+بیچاره تا ۸ شب سر کار بود بعدش درگیر مهمونی شد؛الآنم که مرتضی رو برد بیرون.امید خودت یه جوری با پدربزرگت این مسئله رو حل کن؛حسین به اندازه کافی مشغله داره.
#حسین
میدونم دیشب اتفاقای خوبی نیفتاد و شاید ازدواج امید و یسنا میتونست راحت تر از این انجام بشه ولی بعدا براشون مشکل پیش میومد اگه آقاجون نمیفهمید امید داره با کی ازدواج میکنه.امروز صبح حاج یوسف رو قسم دادم که با آقاجون حرف بزنه.امیدوارم بتونه راضیش کنه.
🌷-----*~*💗*~*-----🌷
#عشق_آسمانی 💗👇
┄┅═✼💗✼═┅┄
@Jameeyemahdavi313
┄┅═✼💗✼═┅┄
سلام 😄✋
صبح بخیر
بریم که داشته باشیم روز پر از خیر و برکت با نام و یاد خدا😍
🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂
خدایا
آغازی که تو
صاحبش نباشی
چه امیدیست به پایانش؟
پس به نام تو،😍
آغاز می کنم روزم را😃
🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊
@Jameeyemahdavi313
خیر دنیا و اخرت😍
عاقبت بخیر همه یه شاخه صلوات تقدیم می کنیم به عزیز دل زهرا 😍💚
به روی انور مهدی منتظر صلوات💚
به ان ذخیره حق هر چه مستمر صلوات❤️
به یمن مقدم ان منتقم که در عالم💚
کند حکومت الله مستقر صلوات❤️
⚜اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚜
@Jameeyemahdavi313
الهي در این صبح زیبا
از نعمتهای بیکرانت سیرابمان کڹ🤲
بہ زندگیمان سرسبزی وخرمي💚
به قلبمان مهربانی❤️
به روحمان آرامش😍
به زندگیمان محبت ببخش❤️
دوستان خوبم😄✋
صبحتون شاد و عالی🌸
به به رسیدیم چهارشنبه
یادش بخیر دوران مدرسه چه کیفی میکردیم چارشنبه ها اخرین روز مدرسه...
دو روز تا دلت میخواست میخوابیدی😊
چه شیرین است این خواب که قشنگ غافل شدیم از دنیا..🤷♂
راستی سلام😢
تقویم بزارم یا هنوز خوابین؟
به هرحال تقدیم میکنم👇🌸😉
🌼🌱🌹🌾🌺🍃🌸🍀
🗓 امروز چهار شنبه:
27 فروردین 1399
21 شعبان 1441
15 آوریل 2020
ذکر روز:
' " یا حی یا قیوم " ' 💯📿
🍀🌱🍀🌱🍀🌱🍀
🔺امروز متعلق است به :
امام کاظم (ع) 🌷
امام رضا (ع) 🌷
امام جواد (ع) 🌷
امام هادی(ع)🌷
روزمان را با هدیه 5 شاخه گل صلوات
به محضر مبارکشان معطر میکنیم🌹
🌱🌹🌱🌹🌱🌹
♦️مناسبت های روز:
🔸پذیرفتن مسئولیت انفجار لوله های نفتی ایران توسط رژیم عراق (1359)🌷
🔹شهادت شهید محمد قلیپور🌷
🌿🌸🍀🌿🌹🍀
📆 روزشمار:
🔸10 روز تا ماه مبارک رمضان
🔹30 روز تا شهادت حضرت علی (ع)
🍃🌹🌱🌺🍀🌷
✔️ @Jameeyemahdavi313
🔹امام عسکری علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می فرمایند:
وَ أَمَّا نَفَثَاتُهُ: فَأَنْ يَرَى أَحَدُكُمْ أَنَّ شَيْئاً بَعْدَ الْقُرْآنِ أَشْفَى لَهُ مِنْ ذِكْرِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيْنَا، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ ذِكْرَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ شِفَاءً لِلصُّدُورِ، وَ جَعَلَ الصَّلَوَاتِ عَلَيْنَا مَاحِيَةً لِلْأَوْزَارِ وَ الذُّنُوبِ، وَ....
💬 جادوی شیطان این است که یکی از شما چنین گمان کند که بعد از قرآن چیزی شفابخش تر از یاد ما و صلوات بر ما اهلبیت وجود دارد!
و یقینا خداوند یاد ما اهلبیت را شفای سینه ها قرار داده و صلوات بر ما را محو کننده گناهان و پاک کننده عیبها و مضاعف کننده ثوابها قرار داده.
📚تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص۵۸۵.
✅ در این روزهای سخت، در کنار رعایت توصیه های بهداشتی، از « دعا » و «توسل» به معدن شفا یعنی اهل بیت علیهم السلام غافل نباشیم.
@Jameeyemahdavi313
یه پست برای ازواج(ینی زوج های جوان و ناجوان😂) میخوام بزارم
اقایون توجه کننا😕
👇👇👇