eitaa logo
💖یاران مهدی عجل الله 💖
249 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
85 فایل
ماییم و سینه اے کہ ماجراے عشق توست😍یامهدے❤ • • 👤|ارتباط با ادمین جهت انتقاد وپیشنهاد در راستای کیفیت و ارتقاء کانال| : 👇👇 @Mehrsa9081
مشاهده در ایتا
دانلود
❣🧡❣💛❣💚❣💙❣ 🗓 امروز دوشنبه: 1 اردیبهشت 1399 26 شعبان 1441 20 آوریل 2020 ذکر روز: ' " یا قاضی الحاجات " ' 💯📿 🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴 🔺امروز متعلق است به : امام حسن (ع)🌷 امام حسین (ع)🌷 روزمان را با هدیه 5 شاخه گل صلوات به محضر مبارکشان معطر میکنیم🌹 💫🌹✨🌺💫🌸✨🌷 ♦️مناسبت های روز: 🔸آغاز موشک باران شهر دزفول توسط رژیم عراق (۱۳۶۲) 🔹اعلام امادگی شوروی یرای نظارت بر مذاکرات صلح بین ایران و عراق(۱۳۶۴) 🔸رود بزرگداشت سعدی 💖🎄💖🎄💖🎄💖 📆 روزشمار: 🔸5 روز تا ماه مبارک رمضان 🔹25 روز تا شهادت حضرت علی (ع) 🍃🌹🌱🌺🍀🌷 ✔️ @Jameeyemahdavi313
بی بهانه لبخند رو مهمان لبهایتان کنید 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کمی بیاندیش... امام صادق(ع) مےفرمایند: مهدی "عج" بین مردم رفت و آمد میکند، در بازارها راه می رود و روی فرشهای آنها قدم میگذارد ولے او را نمیشناسند... 📚[بحارالانوار ج ۵۲ ص ۱۵۴]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ شماره تلفن خدا : 🦋 ۲۴۴۳۴ 🦋 ۲ رکعت نماز صبـــ🌤ــح ۴ رکعت نماز ظهـــ☀️ــر ۴ رکعت نماز عصـــ🌞ــر ۳ رکعت نماز مغــ🌛ــرب ۴ رکعت نماز عشـــ🌝ــاء بیایید خطوط دلهایمان را اشغال نگذاریم خدا پشت خط اســت . 📿 💚 @Jameeyemahdavi313 💚
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 من یه دخترم با خانواده ی مذهبی . میشه گفت آزادی داشتم چون با هر پوششی که دلم خواست بیرون رفتم البته میگم هرپوششی منظور بد نگیرید پوششی که خانوادم راضی بودن.اوایل که به سن تکلیف رسیده بودم پدر و مخصوصا مادرم روی این مسئله که من موهام و درنیارم خیلی حساس بودن و خوب من هم موافق بودم. گذشت چند سال که تقریبا آخرای دبستانم بود که یه بار برای چندبار من موهام و در آوردم وباخودم میگفتم این همه دخترا موهاشون و میریزن بیرون مگه چه لذتی داره خوب بزار منم امتحان کنم😊 چندبار که موهام و در آوردم گفتم که الان خانوادم برخورد بدی میکنن ولی درکمال تعجب دیدم که کوچکترین اعتراض لفظی به من نکردن. خلاصه گذشت تا تقریبا ۱۵روزی گذشت و من از بی حجاب بودنم بدم آمد و دوباره حجابم و درست کردم البته اینو مدیون مادرم هستم که بارفتارش بهم فهموند. اون سال من وارد مقطع راهنمایی شدم.من معمولا دختر آرومی هستم و برخلاف ظاهری که بعضی دوستان خیلی نزدیک از من دیدن خجالتی هستم.خوب یه دختر باکلی افکار که تو سن نوجوونی قرارداره.بین ایمان و حجاب و خدا و هزارتا سوالی که ممکن برای یه شخصی که هم سن و سال من باشه پیش بیاد. خلاصه سال تحصیلی اول راهنمایی با کلی سختی تموم شد گذشت و گذشت تا اینکه بین خانواده صحبت مسافرت مشهد شد.حالا موندم من و اون اراده ی قلبی بسیار خاصی که به امام رضادارم.توی اون مدت خیلی باخودم و امام رضا صحبت میکردم تو کوچیکترین فرصتی با خدا دردو دل میکردم. چندباراتفاقاتی می افتاد که ممکن بود سفر کنسل بشه .منم گفتم یا امام رضا اگه واقعا میفهمی که چی میگم اول حاجتم و بده و بطلب بیام. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 زیارتت.قول میدم برگشتنی خودم تغییر بدم.خلاصه شب نشده تاریخ رفتن اوکی شد و قرار گزاشته شد برای دو.سه روز بعد.سه روز بعد رفتیم ۱۰روزشد واما شب برگشتن هرکسی تویه حالی بود منم باخودم گفتم امام رضا توکه به قولی که دادی وفا گردی منم گفتم برگشتنی خودم و تغییر میدم پس چه تغییری بهتر از محجبه شدن و چادر پوشیدن. .منم برای رضای تو وخدااز همین الان چادری میشم.وخداحافظی من با امام رضا این طوری بود .الان من ۱سال و ۲ماهه که چادری ام و تابستون امسال با هدیه ی خود اقا که همون چادر بود رفتم.پابوسش .بهش گفتم ببین هنوز سر قولم هستم نه فقط الان تا آخر عمر پاش هستم.اینم بگم که برخلاف تصوری که خیلی هااز محجبه ها دارن دوستای صمیمی من بی حجاب اند. به قول مامانم ما کلا مخالف همدیگه هستیم.ومن چادرم و اول از لطف و عنایت امام رضا و بعدشم از مادرم دارم.چونکه اون با اینکه همیشه بهم میگفت من از اول دوست داشتم دخترم چادری باشه ولی هیچ وقت اجبار به پوشیدنم نکردکه زده بشم. @Jameeyemahdavi313 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#هوالعشق💞 #امیــــــدِ_دایــــے #پارت80 ✍ #زهرا_شعبانے امید برگشت خونه شون و منم لباسام رو عوض کردم
💞 بعد از توضیح همه ماجرا به آقا حسین، خودمو به کلانتری رسوندم و وارد سالنش شدم. به سمت چپم که نگاه کردم دیدم یه افسر داره به سربازی که کنار امید ایستاده میگه: *‌بذار همین جا روی این صندلی بشینه؛سرهنگ فاتح زنگ زد گفت سریع خودشو میرسونه. امید روی صندلی ای که گوشه راهرو بود نشست و اون سرباز بالای سرش ایستاد.وقتی اون افسر رفت دویدم و کنار امید نشستم: –سلام امید جان +سلام...تو اینجا چیکار میکنی؟ –دلم طاقت نیاورد +‌از دست تو خیلی نگران امید بودم و دلشوره داشتم.ماشینو تو حیاط کلانتری پارک کردمو به سمت سالن دویدم.امید و یسنا تو راهرو نشسته بودن و باهم صحبت میکردن.نزدیکتر که شدم سرگرد خالقی و دوست صمیمیش رو دیدم که به شکل نامحسوسی به امید و یسنا نگاه میکردن و درموردشون حرف میزدن: +تورو خدا میبینی؟ دختره چه خنگیه، با این همه خوشگلی و خانومی هنوز پای این پسره هوس باز مونده. *اگه به خوشگلیه که پسره هم چیزی کم نداره ولی واقعا واسه سرهنگ فاتح برای داشتن همچین پسری متاسفم. از پشت سر بهشون نزدیک شدم و گفتم: –هوس باز اونیه که به دختر شوهر دار میگه خوشگل به سمتم برگشتن و همونطور که هول کرده بودن؛ احترام نظامی گذاشتن و منم ادامه دادم: –پسر من هرچی که باشه واسه خاطر پول اینکارو کرد و بعدم پشیمون شد.فکر میکنم شماهایی که این شکلی عروس منو دید میزنین؛ بیشتر لایق لقب هوس بازین. سرشونو پایین انداختن و سرگرد خالقی گفت: +ببخشید ما قصدِ... –واقعا که!!! اگه من مافوقتون نبودم بازم بابت حرفی که زدین پشیمون میشدین؟ معلومه که نه.نترسین قصد ندارم بازداشتتون کنم؛الآنم با خیال راحت پشت سر منو خونوادم حرف بزنین. از کنارشون رد شدم و به سمت امید و یسنا رفتم.وقتی روبه روشون وایسادم؛هردوشون بلند شدن و سلام کردن.ولی امید سرشو کرده بود تو سرامیکای کف سالن و تو چشمام نگاه نمیکرد.با یه لحن خشک و جدی گفتم: –به من نگاه کن همچنان سرش پایین بود. –گفتم به من نگاه کن وقتی سرشو بالا آورد با اینکه چشماش پر از شرم بود ولی نمیدونم چرا با بیرحمانه ترین کلمات شروع به حرف زدن کردم: –برای آخرین بار بهت میگم؛وقتی بابت اشتباهی که کردی تاوان دادی و همه چیز تموم شده دیگه سرتو پایین ننداز. تا کسی نتونه متهمت کنه به هوس... چشمم به یسنا میوفته.عین بره ای که میخوان سرشو ببرن داشت به ما نگاه میکرد.ولی عجیب بود که اینقدر سنگدل شده بودم: –تو اینجا چیکار میکنی؟ خیلی مظلوم گفت: +اومدم کنار امید باشم 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💗👇 ┄┅═✼💗✼═┅┄ @Jameeyemahdavi313 ┄┅═✼💗✼═┅┄
💞 +اومدم کنار امید باشم –امید اگه میخواد مرد بشه و بتونه از تو محافظت کنه باید این روزا رو پشت سر بذاره.برو، بودنت هیچ دردی رو درمون نمیکنه؛فقط به نگرانی های من اضافه میشه. اما این دختر سرتق تر از این حرفا بود: +زنش شدم که تو سختی و آسونی کنارش باشم امید گفت: *‌میدونم نگرانمی ولی بابا اینجاست؛اتفاقی نمی افته.برو سالن تئاتر، من و تو قول دادیم نمایشنامه رو تا ماه دیگه تموم کنیم +تو فکر کردی بدون تو دست و دلم به نوشتن میره؟ *یسنا جان،عزیز من برو خواهش میکنم. با لحن ناراحتی خداحافظی کرد و رفت. وارد حیاط کلانتری شدم ولی پاهام یاری نمیکردن که از اداره بیرون برم. همونجوری که ماتم گرفته بودم به یه دیوار تکیه دادم و تو فکر رفتم.بعد از پنج دقیقه آقا حسین اومد تو حیاط و روی یه نیمکت نشست.به سمتش رفتم و کنارش نشستم؛وقتی منو دید بازم شروع کرد: +تو چرا هنوز اینجایی؟ حالا دیگه آقا حسین پدر شوهرمه و با بابا احمد فرق نداره و من باید با شیرین زبونی دلشو آروم میکردم: –آخه چرا امروز اینقدر بداخلاقین بابا حسین؟ بهم با تعجب نگاه کرد چون انتظار نداشت "بابا" صداش بزنم.به زمین خیره شد و گفت: +ببخش،دست خودم نیست بابت اتفاق امروز ذهنم بهم ریخته. نمیدونم چرا دوست داشتم واسه آروم کردنش هرکاری از دستم برمیاد بکنم.با یه لبخند دست راستشو گرفتم و گفتم: –شما الآن باید از همیشه خوشحال تر باشین.چون پسرتون ازدواج کرده و یه دختر خوب گیرش اومده.شاعر نیستم که هستم،خانم دکتر نیستم که دارم میشم،از هر انگشتمم یه هنر میریزه.یعنی با این وجود خوشحال نیستین؟ از جاش بلند شدو سرمو بوسید و با یه نگاه مهربون گفت: +کی گفته خوشحال نیستم ولی نگران اینم که این ماجرا بیخ پیدا کنه.اگر میخوای بیشتر از این نگران نباشم از اینجا برو. –ولی من میخوام تا اومدن شاکیش بمونم چشم غره رفت: +یسنا برو با لحن بچگونه ای گفتم: –بازم که فلفلی شدین خندید: +از دست تو،خیلی خب بمون ولی وقتی اون دختره بیتا اومد نمیری طرفش –قول نمیدم 🌹 +تو...تو زنشی؟ –آره مثل کسی که یه سطل آب سرد رو سرش ریخته باشن روی صندلی نشست و گفت: +پس چرا وقتی ازش پرسیدم کسی رو دوست داره گفت نه‌؟ –امید آدم بدی نیست اون کارم یه اشتباه بود که با همه وجودش سعی کرد جبرانش کنه.بیتا جان ببخشش،اون واقعا قصد اذیت کردن تو رو نداشته. از جاش بلند شد و گفت: –من آدم بی شرفی نیستم؛اگه میدونستم تو توی زندگیش هستی دیگه کاری به کارش نداشتم. 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💗👇 ┄┅═✼💗✼═┅┄ @Jameeyemahdavi313 ┄┅═✼💗✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🍃🌺 به امروز خوش آمدید صبحتان بخیر و نیڪی و زندگیتون 🍃🌸 پراز عشق ومحبت لبخند بزن و برو به استقبال زیباییها همه چیز میتواند🍃🌼 دلخواهِ تو باشد وقتے خودت به رویِ آن لبخند بزنی🍃🌷 شروع هفته تون پر برڪت 🌸🍃 ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ @Jameeyemahdavi313 .•°☀
با هم بخوانیم 😇 هدیه به تمام شهدای مدافع حرم 🕊 127 @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه شنبه😊 خوبی سه شنبه جان معرفی میکنم دوستان ایشون سه شنبه جان هستن سه شنبه جان این دو تا چشمیم که نگات میکنن اعضای خوب کانالمون هستن از طرف هردوتون میگم : خوشبختم🙏 خب اومدم بگم سه شنبه چه روزیه بفرمایین👇🌸
❣🧡❣💛❣💚❣💙❣ 🗓 امروز سه شنبه: 2 اردیبهشت 1399 27 شعبان 1441 21 آوریل 2020 ذکر روز: ' " یا ارحم الراحمین " ' 💯📿 🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴 🔺امروز متعلق است به : مظلومین وادی بقیع امام سجاد (ع)🌷 امام محمد باقر (ع)🌷 امام صادق (ع)🌷 روزمان را با هدیه 5 شاخه گل صلوات به محضر مبارکشان معطر میکنیم🌹 💫🌹✨🌺💫🌸✨🌷 ♦️مناسبت های روز: 🔸تاسیس سپاه پاسداران اتقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی(۱۳۵۸هـ ش) 🔹سالروز اعلام انقلاب فرهنگی 🔸شهادت شهید حاج حسین بصیر فرمانده لشکر ۲۵ کربلا(۱۳۶۵) 🔹 روز زمین پاک 💖🎄💖🎄💖🎄💖 📆 روزشمار: 🔸4 روز تا ماه مبارک رمضان 🔹24 روز تا شهادت حضرت علی (ع) 🍃🌹🌱🌺🍀🌷 ✔️ @Jameeyemahdavi313
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍀درود خدا بر او فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد كه سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.🍀 📒 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ✔️ @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌈💚 💚🌈 به خاطر غربت امام زمانتان خودتان را بسازید و دعا کنید برای مولا که اگر امام زمان ارواحنافداه فرمود: کیست مرا یاری کند؟ همه یک صدا بگویید: «لبیک یا صاحب‌الزمان» «استاد بزرگ اخلاق، حضرت آیت‌الله ابطحی خراسانی رضوان‌الله تعالی علیه» 💚 @Jameeyemahdavi313 💚
🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 تک 🌟 یه غذاے خیلے خوشمزه😋 و عالے ڪه هم مے تونین با نون بخورین و هم با برنج ، دیروز هم توے پست عڪسش در مورد این غذا و اینڪه ڪجاها درست میشه توضیح دادم . اصل این غذا به ترک ها مے رسه ولے خیلے جاها درست مے ڪنن و حالا با ڪمے تغییرات اینڪه مواد داخلش چه طور باشه و چے ڪاملا سلیقه اے و هر طور دوست دارید مے تونید تنظیم ڪنید 😊. . 🌟برای ۴ نفر بادمجان به تعداد افراد ۴ عدد گوشت چرخ ڪرده ۱۵۰ گرم پیاز ۲ عدد گوجه فرنگے ۲ عدد سیر ۲ حبه نمک و فلفل و زردچوبه و پاپریڪا به میزان لازم جعفرے یا گشنیز خرد شده به میزان دل خواه رب گوجه ۲ ق غ 🌟بادمجون ها رو من راه راه برش دادم . بعد از وسطش شڪاف ایجاد ڪردم طورے ڪه از اون طرف پاره نشه . بعد ڪمے نمک پاشیدم و گذاشتم بمونه .( مے تونین داخل آب نمک نیم ساعت بزارین ) بعد آبش رو با دستمال خشک ڪردم و داخل تابه سرخش ڪردم . در تابه رو هم مثل همیشه گذاشتم این طورے ڪمتر هم روعن جذب مے ڪنه . من با همین روعن ڪم سرخ ڪردم 🙂 . براے مواد میانے شما هر طور دوست دارید وذایقه خودتونه مے تونید تنظیم ڪنید . یه پیاز رو خرد ڪردم و ڪمے تفت دادم سیر رو هم اضافه ڪردم و بعد گوشت چرخ ڪرده (فلفل دلمه اے هم دوست داشته باشید مے تونید بریزین من این دفعه نداشتم ) نمک و زردچوبه و پاپریڪا و رب هم ریختم . داخل شڪم بادمجون ها رو با این مواد پر ڪردم . توے تابه اے یه پیاز خرد شده رو تفت دادم ، زردچوبه و رب گوجه رو هم اضافه ڪردم و تفت دادم .دو تا گوجه فرنگے رو رنده ڪردم و ریختم و ڪمے آب و نمڪو فلفل رو هم اضافه ڪردم وقتے جوشیدبه آهستگے بادمجون ها رو قرار دادم و گذاشتم بپزه . هر از چند گاهے از این سس روے بادمجون ها هم مے ریختم . حواستون باشه زیاد نزارین بپزه و له بشه . ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ @Jameeyemahdavi313 ┗━━━🍂💞🍃━━━┛
عاشقان وقتـِ نماز استـ📿 |اذان میگویند🍃| ❤️التماس دعای فرج 📿 || @Jameeyemahdavi313
💦 (25 فروردین تا ۲۳ اردیبهشت) ♦️وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ  (الانفال ۱۱) مى‏ فرستد حق تعالى بر شما از آسمان آبى (آب) براى آنكه پاك گرداند شما را به آن و ببرد از شما وسوسه شيطان را و دلهاى شما را محكم گرداند و ثابت گرداند به آن قدم هاى شما را. ✅ آب نیسان به آب بارانی اطلاق میشود که در فصل بهار مطابق با ماه نیسان رومی سریانی فرود میآید. بارش باران در این زمان درگاهشماری کشاورزی و دامپروری بسیار حائز اهمیت است . چرا که باعث نشاط و سرسبزی ویژه در طبیعت و قوت پذیری گیاهان و در نتیجه دام میگردد. همچنین از لحاظ طبی نیز دارای قدرت درمانی و متفاوتی میباشد. اما جدا از همه ی در این خصوص توصیه های جالبی ارایه شده که بدان اشاره خواهیم کرد. ♦️ پیامبر(ص) میفرماید: «تعليم نمايم شما را دوائى كه جبرئيل مرا تعليم كرده است كه محتاج به دواى اطبا نباشم .در ماه نيسان رومى آب باران مى ‏گيرى و 🔸سوره الفاتحة و 🔸آية الكرسي و 🔸الخلاص و الفلق و 🔸الناس و الکافرون و 🔸سوره قدر هر يك را هفتاد بار مى‏ خوانى 🔸{و به روايت دیگر نیز به جای سوره قدر، سوره ی الاعلی ۷۰مرتبه میخوانی} و هفتاد مرتبه‏ 🔸اللَّهُ أَكْبَرُ و هفتاد مرتبه‏ 🔸لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ‏ مى‏ گويى و هفتاد مرتبه 🔸صلوات بر محمد و آل محمد مى ‏فرستى 🔸{جای دیگر در ادامه اضافه شده: هفتاد مرتبه‏ 🔸سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ} ❗{و سپس بر روی آب میدمی(فُووت نکنید) به ارامی "هااا" بکشید} و هفت روز در بامداد و پسين {ناشتا و عصر} از آن آب مى ‏آشامى. به حق آن خداوندى كه مرا به راستى بر خلق مبعوث گردانيده است سوگند ياد مى‏ كنم كه جبرئيل گفت كه حق تعالى بردارد از كسى كه اين آب را مى ‏آشامد هر دردى را كه در بدنش باشد و عافيت بخشد او را و بيرون كند دردها را از بدن او و استخوانهاى او .. پس حضرت محمد (ص) فرمود: « كه اگر كسى درد سر داشته باشد و از اين آب بياشامد صداع (سر درد) او ساكن گردد به قدرت الهى و اگر درد چشم داشته باشد و در چشم هاى خود قطره‏اى از اين آب بچكاند و بياشامد و چشم هاى خود را از آن آب بشويد به اذن خداى تعالى شفا يابد و آشاميدن از آن آب بن دندانها را محكم گرداند و دهان را خوشبو كند و و بلغم را كم كند و از بادهاى قولنج و غير آن متاذى (متضرر) نگردد و درد پشت و درد شكم بهم نرساند و از زكام آزار نكشد و درد دندان بهم نرساند و درد معده و كرم معده را زائل گرداند و محتاج به حجامت نگردد و از مرض بواسير و خارش بدن و آبله و ديوانگى و خوره و پيسى و رعاف و قى (حالت تهوع) نجات يابد و كور و لال و كر و زمين‏ گير نشود و آب سياه در ديده ‏اش نزول نكند و دردى كه موجب افطار روزه و نقصان نماز او باشد او را عارض نگردد و از وسوسه ‏هاى جنيان و شياطين متاذى نگردد» 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 @Jameeyemahdavi313