eitaa logo
💖یاران مهدی عجل الله 💖
248 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
85 فایل
ماییم و سینه اے کہ ماجراے عشق توست😍یامهدے❤ • • 👤|ارتباط با ادمین جهت انتقاد وپیشنهاد در راستای کیفیت و ارتقاء کانال| : 👇👇 @Mehrsa9081
مشاهده در ایتا
دانلود
چطور ؟ الکی میگی ؟ نه
دلیل زمانی که از باباشون میخوان که سکینه رو دریابند میگه چی پدرشون ؟ میفرماید سیدالشهدا که بابا . سکینه س رو روی زمین پیدا نکنید او در اسمانها سیر میکند کسی حریف سکینه نیست او در جوار خداست . اصلا او خیلی متعالی است
نفر بعد .....سیده رقیه
زبان من قاصره ..که بگم چیزی
او هم یک بهار است با دستهای کوچولو و عظمی راسخ
سیده رقیه رو فقط خدا میشناسه و بس
بهار سوم امام حسینه
باید با دید عشق به بهاران امام حسین نگاه کنیم تا بفهمیم یک چیزهای کمی . خیلی کم همین هم از سر ما زیاده
بهار میخوای ؟
من سه بهار رو بهت معرفی کردم نشون به اون نشونی که میگن بهشت بیشتر مشتاقه به یک فرد بهشتی که بیاد داخلش این بهشت دوست داره که رقیه س و سیکنه س و علی اکبر ع در اون قدم بدارن
بهاران.....
والحمدالله رب العالمین
سه صلوات بفرستید هر کدوم به نیابت از سه بهار و تقدیم کنید به امام زمان🌹 شهادت نصییتون🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙂 سلام به دوستان روز همگی بخیر 🌹 با یه زنگ تفریح کوتاه در خدمتتونم😃
💚 ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅ @Jameeyemahdavi313 ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
‏بابام برام یکدونه ماسک خریده پنج هزارتومن، بعد هربار میخوام برم بیرون میگه الان نزن، بذار واسه مواقع مهم.. فکر کنم منظورش از مواقع مهم موقعیه که من کرونا گرفتم و نباید بهش انتقال بدم 😂😂😂 ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅ @Jameeyemahdavi313 ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
{ ♥️🌿 🌸} ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅ @Jameeyemahdavi313 ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
@shahed_sticker۷۹۵.attheme
100.4K
📲 • ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅ @Jameeyemahdavi313 ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت‌اللہ‌بهجت"ره": قصد دارید🍃 اما هنوز شرایط آن بوجود نیامدہ است!؟ پس در قنوت زیاد بگویید؛ [ ربنا هَب لَنامِن أَزواجِنا و ذُرِیّاتِنا قُرّةَ أَعیُنٍ وَاجْعَلْنالِلْمتّقینَ اماما ]✨ @Jameeyemahdavi313
AUD-20200409-WA0028.mp3
13.4M
ای قلم سوزلرینده اثر یوخ😭
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#هوالعشق💞 #امیــــــدِ_دایــــے #پارت74 ✍ #زهرا_شعبانے به همراه آریا و مهران به سمت بنگاه حاج یوسف
💞 با امید خداحافظی کردم و پشت میز غذاخوری نشستم.فکرای عجیبی تو سرم میگذشت و گاهی یواشکی میخندیدم که یهو بابا اومد سمتم: +چیه؟گل از گلت شکفته با لبخند جوابشو دادم: –یه خبر خوب شنیدم +خب قضیه داره جالب میشه؛حالا چه خبری شنیدی؟ –آقا آریا فاطمه رو دوست داره چشماش چهارتا شد: +داری راست میگی؟ رفتم و روبه روش ایستادم: –بله،مثل اینکه قصد دارن برن خواستگاری چون امید گفت باید یه ذره عقد رو عقب بندازیم.فکر میکنم تو سرش میگذره که اگه قرار شد آریا و فاطمه هم ازدواج کنن عقدمون تو یه جا و یه روز باشه. بعد از چند روز که با پدر آریا حرف زدیم و راضیش کردیم؛قرار شد امشب بریم خونه عروس خانم. آریا و خونوادش سوار ماشین خودشون شدن و بقیه هم سوار ماشین بابا. منو یسنا عقب نشستیمو بابا و عمو احمد جلو.ما که تو دوران نامزدی بودیم و مشغول صحبت درمورد زندگیمون ولی بابا و عمو احمد ساکت بودن و هرکدوم تو یه فکری. بالاخره به مقصد رسیدیم و پیاده شدیم.آقا محسن یعنی پدر آریا زنگ آیفون رو زد و در باز شد.پا تو حیاط نسبتا بزرگ و مجللی گذاشتیم که نشون میداد خانواده مرفهی هستن.وارد شدیم و با همه سلام کردیم.فاطمه خانم یه برادر بزرگتر و یه خواهر کوچیکتر داشت و به همراه پدر و مادرش یه خونواده ‌۵ نفره رو تشکیل میدادن.پدر عروس خانم،آقا سهیل که حدودا ۶۰ ساله ست همه رو به سمت سالن راهنمایی کرد.خونه دوطبقه بود و البته بزرگ. نشستیم و بعد از آشنایی های اولیه،آقا محسن بحث رو به دست گرفت: *خب آقا سهیل اگه اجازه بدین بریم سر اصل مطلب پدر فاطمه خانم گفت: +اختیار دارین *حقیقتا من خودم واقفم که این دوتا جوون سنشون کمه و فکر نمیکردم که شما به این ازدواج رضایت بدی ولی مسئله دل بود و منم نمیخواستم پسرم فکر کنه وظیفه پدریمو درست انجام ندادم. ‌+حق با شماست این دوتا جوون سنشون کمه ولی اگه بدونم پسرتون از عهده اداره یه زندگی برمیاد مشکلی ندارم. روشو به سمت آریا کرد و ادامه داد: +خب از خودت بگو، ببینم میتونی دخترمو خوشبخت کنی دست آریا رو گرم فشار دادم تا استرسش کم شه اما انگار هیچ نگرانی تو وجودش نبود و من بابت این روحیه اش بهش غبطه خوردم.صاف نشست و گفت: *من مهندسی عمران میخونم و تا درسم تموم شه توی مغازه لوازم خانگی بابام کار میکنم و خدا رو شکر درآمدم خوبه ولی با توجه به حرفاتون فکر میکنم ملاک شما برای اینکه بتونم دامادتون بشم؛تلاش و انگیزه من برای اداره زندگیه.الحمدلله توی خونواده خوبی بزرگ شدم و پدرم بهم یاد داده که روی پای خودم وایسم. 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💗👇 ┄┅═✼💗✼═┅┄ @Jameeyemahdavi313 ┄┅═✼💗✼═┅┄
💞 با حرفی که آریا زد آقا سهیل خودشو روی صندلی جا به جا کرد و گفت: +که اینطور،اعتماد به نفس بالایی داری که نشونه عزم جزمت برای ساختن یه زندگی خوبه.ما درمورد شما تحقیق کردیم و خدا رو شکر متوجه شدیم خونواده متدینی هستین و با این اوضاع اگه فاطمه راضی باشه من مخالتی ندارم. چشم همه روی فاطمه خانم چرخید.سرشو بالا آورد و گفت‌: *راستش من باید با ایشون صحبت کنم معمولا دخترا تو این جور مواقع سرشونو پایین میندازن و حرفی نمی زنن؛چه بسا که سرخ و سفید هم بشن ولی از اونجا که این خانم به این راحتی گفت میخوام با آریا حرف بزنم معلومه که خدا درو تخته رو خوب جور کرده. حالا فکرشو بکن بچه این دوتا سنگ پا قراره چی بشه. تمام جمع موافقت کردن و آریا و فاطمه برای حرف زدن به طبقه دوم رفتن.بعد از رفتن اونا یسنا که روی مبل کناریم نشسته بود؛بهم نگاه کرد و گفت: +انگار همه چیز داره خوب پیش میره؛پدر فاطمه خیلی آدم سخت گیریه ولی عجیبه که به این راحتی موافقتشو اعلام کرد. لبخندی زدمو جوابشو دادم: –این از خصوصیات آریاست؛زبونش مارو از لونه بیرون میکشه. بعد از نیم ساعت عروس و دوماد از طبقه دوم برگشتن و اعلام کردن که باید چند جلسه دیگه باهم صحبت کنن. ‌‌‌‌ هفته بعد –یسنا جان یه لحظه بیا +اومدم ولی لطفا اینقدر کلمه "جان" رو به اسم من نچسبونین –چه عیبی داره؟مگه ما نامزد نیستیم؟ +هستیم ولی هنوز که عقد نکردیم یهو فاطمه و آریا از اون طرف پاساژ اومدن و آریا گفت: *فرداشب عقدمونه. شما هم هنوز هیچ کاری نکردین؛حتی حلقه نخریدین.زود باشین دیگه. پشت سرشون راه افتادیم و وارد یه مغازه طلا فروشی شدیم.چند مورد حلقه به یسنا نشون دادن و بالاخره یکیش رو انتخاب کرد که ترکیبی از طلای زرد و سفید بود و سه تا نگین روش داشت.بعد از اون یه حلقه نقره هم برای من گرفتیم و راهی خونه هامون شدیم. دیشب رو که با کلی استرس به صبح رسوندم ولی امروز روز ولایت امام زمان(عج‌) ست و الآن همراه فاطمه توی آرایشگاهیم.به این دلیل که عقد هردومون توی حسینیه محله امید ایناست و جشنمون مختلطه آرایش نکردیم و فقط برای پاک سازی به آرایشگاه اومدیم.هردومون لباس ساده،زیبا و باحجابی پوشیدیم که به رنگ صورتی روشنه و دنباله نسبتا بلندی داره. 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💗👇 ┄┅═✼💗✼═┅┄ @Jameeyemahdavi313 ┄┅═✼💗✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بچه شیعه های مولا علی(ع) 🌹میخواید وارد کانال خوبی بشیدکه به امام زمان(عج)و اهلبیت(ع)نزدیک تر بشید؟؟ 🌸میخواید وارد یک کانال بسیار زیبا و مذهبی بشید؟؟ ️ کلا اگه عاشق اهلبیت(ع)هستید و میخواید به آن ها نزدیک تر بشید به روی لینک بزنید تا وارد کانالی بسیار عالی به نام طریق الحسنین (ع)_۳۱۳ بشید کانالی با مطالب مذهبی ودلنشین که در راستای خشنودی خداواهل بیت وشهدا تلاش می کند شما دعوت شده هستید پس ترک نکنید لینک کانال @TarighatalHossein_313 http://eitaa.com/joinchat/781582339Cb9a700b38c
🌸بسم رب الشهداوالصدیقین🌸 مطالب کانال درباره شهدا هست ،مطلب کم میزاریم ولی سعی میکنیم مفید باشه تشریف بیارید 🌷 اجرتون با شهدا🤲 لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/1689255968C4f80b7c9d0
دوستان مهربانم 💗 صبح شنبه تون بخیر امروز آرامش در ثانیه ثانیه زندگیتان آرزو میکنیم شاد باشید و عاشق زندگی و شادی را به دوستانتون تقدیم کنید صبح شنبه بخیر ☀☀ @Jameeyemahdavi313 .•°☀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا