🏷 داستان کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا؟!!! 🤔😅
این داستان در تورات تحریفشده اومده و در اسلام به شدت رد میشه. در سفر پیدایش باب ۳۲ تورات آمده که یعقوب با خدا (یا فرشتهای) کشتی گرفت و پیروز شد، و بعدش خدا بهش لقب اسرائیل داد.
🔺این داستان مشخص هست که تابلوئه و دلیلی نمیخواد. از نظر عقل، شرع و توحید باطله و نشوندهنده تحریفات قوم یهود برای برتر نشان دادن خودشون هست. در اسلام، «اسرائیل» به معنای عبدالله (بنده خدا) است.
📌 این داستان ساختگی برای ایجاد نژادپرستی مذهبی و برتریطلبی یهودیان بر سایر مردم است و در اسلام جایگاهی نداره. البته نزد عقل سلیم هم جایگاهی نداره
#یهود_شناسی
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
🛑 چرا به بنیاسرائیل میگیم «یهودی»؟
⚜حضرت یعقوب (ع) ۱۲ پسر داشت و بنیاسرائیل به دست حضرت موسی علیه السلام به ۱۲ طایفه تقسیم شدند. پس از حضرت سلیمان، حکومت بین اونها تقسیم شد:
۱۰ طایفه در شمال (پادشاهی اسرائیل)
۲ طایفه در جنوب (پادشاهی یهودا و بنیامین)
در سال ۷۲۲ قبل از میلاد، آشوریان پادشاهی شمال را از بین بردند و ۱۰ طایفه حل شدند تو بقیه. فقط طوایف یهودا و بنیامین باقی ماندند و چون اورشلیم در قلمرو یهودا بود، نام «یهودا» بر همه آنها غالب شد.
📌 بنابراین، یهودیان امروز فقط از نسل دو سرشاخه اصلی یهودا و بنیامین هستند و بقیه طوایف تو این دو طایفه حل شدند. نام «یهودی» از نام طایفه یهودا گرفته شده و اسم خدای اینها هم یَهوَه هست که در تلفظ صوفیانه و عرفان یهودی کابالایی یاهو هم گفته میشه!
#یهود_شناسی
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
🕎کلمه صهیونیسم چیه و از کجا اومده؟!
👈صهیون (zion) در اصل اسم تپهای در جنوب شرقی اورشلیم (بیتالمقدس فعلی) هست. این تپه بعدها در کتب عهد عتیق به کل شهر اورشلیم و بعدش به سرزمین موعود تعمیم پیدا کرد و الان هم که به این قوم خونخوار میگن صهیونیست ها!
🔺صهیون نزد یهودیان با «تجلی حضور یهوه» مرتبطه و باور داشتند این مکان جایگاه پادشاهی آینده خدا و مرکز ظهور ماشیح هست یعنی همون منجی شون.
#یهود_شناسی
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
🔸خب صحبت اصلی این هست که:
این سالها و بیشتر در این روزها از پیشگویی ها و علامات آخرالزمان و... میشنوید یا خوندید. به نظرتون کدومهاش درسته و کدومهاش غلط
کلا چقدرش درسته و چقدر غلط؟! 🤔
شاخص و ملاک تشخیص درست و غلطی این مطالب چی هست؟!
ارسال نظرات:
@Rahnama_javaher
#مهدویت
#تاریخ_یهود
.
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبتون رو با دیدن این کلیپ بسازید👌
🔰 این بزرگ مرد از همان ابتدا به وعده الهی باور داشت
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
🏴 همان طور که این چند وقت شاهد بودید، مجموعه طبيب جان بخاطر آسایش شما مخاطبان محترم، تو کانال تبلیغات نمیگذاره
بهمين خاطر برای مراقبت از تولیدی ها و کسب و کار ها و نمایندگی ها و تامین هزینه های جاری، فروشگاه مواد غذایی طبیعی داریم
لینک فروشگاه :
https://eitaa.com/joinchat/2936471677C3a036c4fdb
💯 امروز هم تخفیف 20 درصدی و برای
برخی سفارشها ارسال رایگان داریم.
حتما سفارش بدین.
🔸کیفیت محصولات تضمینی هست!
یعنی اگر راضی نبودید مرجوع میکنیم☺️.
دیگه چی از این بهتر؟!
🛑 آیدی ثبت سفارش:
@Adforosh
بسم الله
طبیبِ جان 🇮🇷
از فتح خیبر تا فتح تلآویو 🔥🚀 🔸داستانی جذاب و خواندنی درباره تاریخ یهود از ابتدای شکل گیری تاکنون ب
❇️ دیروز دو نفر از مخاطبان محترم طبیب جان برای بنده نظراتشون رو فرستادند. خیلی برای بنده خوشحال کننده بود.
خداروشکر میکنم که چه مخاطبهای خوبی داریم. تک تک شما خوبان برای بنده با ارزش هستید❤️
#رضایت
#تاریخ_یهود
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
طبیبِ جان 🇮🇷
سعی کردم به سوالات علمی و تاریخی شما مخاطبان عزیز جواب بدم، بازهم اگر سوالی قبلا فرستادید که بی پاسخ مانده، دوباره بفرستید:
@Rahnama_javaher
قسمت جدید داستان ان شاء الله امروز یا فردا بارگذاری میشود 👌
.
.
🪧"از کنعان تا صهیون: نگاهی گذرا بر تاریخ یهود"
✍ نویسنده: [سید روح الله حسینی]
📜 כא قسمت بیست و یکم:
« فتح خیبر، ضربه سهمگین بر پیکرهی یهود»
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
طبیبِ جان 🇮🇷
. 🪧"از کنعان تا صهیون: نگاهی گذرا بر تاریخ یهود" ✍ نویسنده: [سید روح الله حسینی] 📜 כא قسمت بیست و
.
بالاخره قسمت بیست و یکم رسید😊
متن ش آماده ست. اما صوت این قسمت نیاز به ویرایش داشت و هنوز آماده نشده. فکر کنم صوت تا فردا شب آماده بشه ان شاء الله
.
طبیبِ جان 🇮🇷
. بالاخره قسمت بیست و یکم رسید😊 متن ش آماده ست. اما صوت این قسمت نیاز به ویرایش داشت و هنوز آماده ن
🔰 כ״א قسمت بیستویکم: «فتح خیبر، ضربه سهمگین بر پیکره یهود»
🔺من ابن أخطب هستم؛ نگهبان گنجینههای طلا و نقره خیبر، خزانهدار قلعه قموص، شاهد شبی که زمین خیبر لرزید و آسمان آن تغییر رنگ داد.
شبی که صدای بادی از سمت مدینه میآمد، بویی از آیندهای ناشناخته، بویی از روزی که اجداد ما در تورات از آن خبر داده بودند: روزی که پیامبری از نسل اسماعیل خواهد آمد و با ما در سرزمینمان رو به رو خواهد شد.
من با دستهای خودم صندوقچههای زر و زرههای فولادین اجدادم را شمارش میکردم، لمسشان میکردم و انگشتانم روی خطوط نقشونگار شمشیرها میلغزید، اما قلبم آرام نمیگرفت. در دل تاریکی، آسمان پر از ستاره بود و هر ستاره برای من انگار تیری از غیب بود که به سمت خیبر پرتاب میشد.
🔸ما با خودمان میگفتیم قلعههای ما، نطاة و شق و قموص، شکستناپذیرند. دیوارهایی از سنگ و خندقی عمیق و انبارهای خرما و آب کافی... چه کسی میتواند این قلعهها را بشکند؟
اما من میدانستم که اینها کافی نیستند...
آن شب، مرحب آمد. مردی که بلندی قامتش سایهای بر دیوارهای قموص میانداخت، با زرهی از آهن و کلاهخودی که در آفتاب برق میزد. گفت: «فردا، من دروازه قموص را نگاه میدارم. هیچ عرب و عجمی تاب شمشیر من را ندارد.»
لبخند تلخی زدم. مرحب نمیدانست که در تورات خواندهام:
> «یک مرد از بنی اسماعیل خواهد آمد، در قلعهها نفوذ خواهد کرد و حِصنها را فتح خواهد نمود.»
اما غرور، آخرین دژی بود که نمیگذاشت این حقیقت را بپذیرم.
🌄 صبح روز موعود رسید.
سپاه محمد ص در فاصلهای نه چندان دور از قلعهها، منظم ایستادند. از سوراخی در برج دیدهبانی، صفهایشان را نگاه میکردم. دیدم پرچم سفید در دست محمد ص بود و نوری خاص در نگاهش بود. شنیده بودم شب قبل به سربازانش گفته است:
> «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد.»
فرماندهان سپاهش دلشاد بودند و خیال میکردند شاید نامشان برده شود. اما این دروازههای آهنین مرد میخواست، نه شعار و ترس و گریختنی همچون بز کوهی!
🗡️ و آن مرد آمد... نام او «علی» بود.
چشمهایم از پشت دیوارها، او را دنبال میکرد. محمد دستش را بر چشمان علی گذاشت، زمزمهای کرد و دعا خواند:
> «اللهم اذْهِبْ عَنْهُ الْوَجَعَ وَاصْلِحْ لَهُ بَصَرَهُ.»
و ناگهان علی چشمانش را گشود، نوری در نگاهش بود که من هرگز در چشمان هیچ جنگاوری ندیده بودم.
با صدور فرمان فتح خیبر، او پشت سرش را نگاه نکرد... با قدمهایی استوار، دستانی محکم و سری برافراشته، به سمت قلعه دوید. گویی لشکری از فرشتگان او را همراهی میکرد. گرد و خاک زیر قدمهایش میرقصید و شمشیرش در غلاف، در انتظار آزادی بود.
💥 مرحب، فرمانده و قهرمان شکستناپذیر ما، از قلعه بیرون آمد. شمشیرش چون برق میدرخشید. صدایش همانند غرش رعد بود:
> «من مرحب هستم، نگهبان خیبر، شیر دژهای حجاز...»
اما علی، آرام و متین با نگاهی نافذ، گفت:
> «أنا الذی سَمّتنی أمی حیدره… من همان شیری هستم که مادرم مرا حیدر نامید.»
لحظهای باد ایستاد. خورشید پشت ابر پنهان شد. صدای برخورد شمشیرها، استخوانهای مرا لرزاند. و بعد... مرحب، قهرمان خیبر، در میان سنگ و خاک، دو نیم افتاد.
🔓 علی به سمت دروازه قموص آمد. دروازهای که ۴۰ مرد جنگی باید حرکتش میدادند، با دستان او از جای کنده شد. گرد و خاکی بلند شد، صدایی که تا عمق جان ما نفوذ کرد. علی، دروازه را چون سپر به دست گرفت و در میدان جنگ، همچون شیر میغرید.
قلعهها یکی پس از دیگری سقوط کردند. قلعه نطاة، شق، ناعم، صعب بن معاذ، الزبیر... هرکدام به نوبت تسلیم شدند. ما از درون دژها صدای گریه کودکان و زنان را میشنیدیم. شعلههای آتش، انبارهای خرما را میسوزاند و دود تا آسمان بالا میرفت.
آری... خیبر شکست خورد...
و البته محمد ص، پیامبر رحمت، خون ما (تسلیم شدگان) را نریخت. پیمانی بست تا ما نیمی از محصولات خرما را به مسلمانان بدهیم (جزیه) و در زمینهایمان بمانیم. اما غرور ما شکست.
آن شب، من، در برابر صندوقچههای طلا زانو زدم. دستم را بر خاک خیبر گذاشتم و اشک از چشمانم جاری شد. فهمیدم آنچه اجداد ما در تورات گفته بودند، حقیقت بود:
> «پیامبری از نسل اسماعیل خواهد آمد و قلعههای ما را فتح خواهد کرد.»
و من دیدم که خیبر با شمشیر فتح نشد، با ایمان فتح شد. و نام این ایمان، علی بود.
✍ نویسنده: [سید روحالله حسینی]
#یهود_شناسی
#تاریخ_یهود
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba