#خاطرات_شهید
●وقتے ضارب علی رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم، یک پیرمرد اومد گفت:
خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟
علی با همان بدن بی جان گفت:
حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم.
📎پ ن : 3 فروردین، سالروز آسمانی شدن شهید امر به معروف و نهی از منکر،
#علی_خلیلی را گرامی می داریم.
#شهید_علی_خلیلی
#سالروز_شهادت 🌷
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
هدایت شده از امین شغلی
برای محمد اسماعیلی (طلبهٔ ناهی از منکر)
#محمدهادی در زده بود و من برای اثبات خوشقولی پدرانه، بعد از ۹۰۰ کیلومتر رانندگی ملال آور، حالا در بیمارستان امیرالمومنین(ع) سمنان بودم.
برای فرار از استرس و حال و هوای آن ساعات، به فجازی پناه بردم. آن ویدئوی کذایی تازه منتشر شده، با آن صدای جیغِ ممتد و مکرر زنانه را که باز کردم، به ناگاه از سالن انتظار بیمارستان، به حجره دوم زیرزمین مدرسه امام رضا(ع) در خیابان قدوسی قم، پرتاب شدم!
آنگاه که چیزی تا اذان صبح نمانده بود و #محمد_اسماعیلی با عبای توری و پیرهن همیشه سفید و عینک نیم فریماش، نیم متری من ایستاده بود و با لهجه لنگرودی در تلاش برای #بیداری و #قیام من بود...
+پاشو برادر، مگه نگفتی منو قبل اذان بیدار کن!
💠💠💠💠
#محمد را سالهاست که میشناسم. #حافظ_قرآن است و مسلط به روایات. با صدای ترتیلش میتوان قند آب کرد. ادب و متانت و خوش خلقی، چند واحدی پای درس او نشستهاند. از آنهایی که #درد_دین زود پیرشان میکند.
اما حقیقت آن است که گیلهمردان بزرگ مثل میرزا کوچک و محمد و امثالهم به قوارهٔ ما #قورباغههای_آبپز_شده نمیآیند!
آنها همیشه زودتر حس میکنند، بیشتر درد میکشند و ایستادهتر قیام میکنند...
ما اما مجاهدان در بستریم! امثال محمد را #سوژهای میبینیم برای جهاد تبیین آبکیمان و حال آنکه آنان #سورهاند! سورهٔ انسان! آنها درد دارند پس هستند، آنها اثر دارند، پس زندهاند...
ما اما اهل تحلیلیم و نه #تجلیل! برای تبرئهٔ خودمان امثال محمد را #تخطئه میکنیم و روایت جهاد او را با هزار اما و اگر سر میبریم.
محمد را چگونه میبینیم؟
اگر قم نبود و #اکباتان بود! اگر خون دل نبود و خون پیکر بود! اگر موبایل نبود و انگشتر شکسته خون آلود بود! آنگاه محمد را چگونه میدیدیم؟
ما را #سوگوار آرمان و روح الله و علی خلیلی بار آوردهاند و نه #حماسهخوان . از حماسهٔ محمد تا کربلای #علی_خلیلی فقط به قدر تیزی یک خنجر فاصله است!
به راستی چرا تنها سرخی خون است که ما را بیدار میکند؟
💠💠💠💠
راستی که چقدر حلالیت از او طلب دارم!
نه فقط برای آشپزی ناشیانهای که برنجهای محلیشان را شفته میکرد اما هنوز بر غذای حوزه ترجیح داشت!
و نه بخاطر موتورسواری ناشیانهای که به زانویش آسیب زد اما به رفاقتمان نه!
و نه حتی برای همه پلشت بازیهایی که حرصش را در میآورد اما غضبش را نه!
بلکه بخاطر التماسهایی که برای #بیداری و #قیام من و امثال من میکند. بخاطر #تواصی به حق و صبرش. غافل از اینکه برای ما «قبرستاننشیان عادات سخیف» چیزی لذتبخشتر از خواب نیست...
#محمد در کربلای خود حسینی شد! «داد از آن اختیار که ما را از حسین(ع) جدا کند»
💠💠💠💠💠
امین شغلی
@amin_shoqli