eitaa logo
✌🇮🇷جوانان انقلابی🇵🇸✌️
374 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
46 فایل
روشنگری تاسیس←98/10/20
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر منتظران بقیه الله (اروحنا له الفداء) ان شاءالله هر روز صبح همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه با عج الله تعالی فرجه الشریف👇 دعای عهد را با هم می خوانیم ☆بسم الله الرحمن الرحيم☆ 🌷اَﻟﻠّﻬُﻢَّ رَبَّ اﻟْﻨُّﻮرِ اﻟﻌَﻈﯿﻢِ وَرَبَّ اﻟﻜُﺮْﺳِﻲّ اﻟﺮَّﻓِﯿﻊِ وَرَبَّ اﻟْﺒَﺤْﺮِ اﻟْﻤَﺴْﺠُﻮرِ وﻣُﻨْﺰِلَ اﻟﺘَّﻮْرﯾﺔِ وَاﻷْﻧْﺠِﯿﻞِ وَاﻟﺰَّﺑُﻮرِ وَرَب َاﻟﻈِّﻞِّ وَاﻟْﺤَﺮوُرِ وَﻣُﻨْﺰِلَ اﻟْﻘُﺮْآنِ اﻟْﻌَﻈﯿﻢِ وَرَبَّ اﻟْﻤَﻼﺋِﻜَﺔِ اﻟْﻤُﻘَﺮَّﺑِﯿﻦَ وَاﻷْﻧْﺒﯿﺎءِ وَاﻟْﻤُﺮْﺳَﻠِﯿﻦ َ اَﻟﻠّﻬُﻢَّإِﻧّﻲ اﺳْﺄَﻟُﻚ ِﺑِﻮَﺟْﻬِﻚَ اﻟْﻜَﺮِﯾﻢِ وَﺑِﻨُﻮرِ وَﺟْﻬِﻚَ اﻟْﻤُﻨِﯿﺮِ وَﻣُﻠْﻜِﻚَ اﻟْﻘَﺪﯾﻢِ ﯾﺎﺣَﻲُّ ﯾﺎﻗَﯿُّﻮمُ أَﺳْﺄَﻟُﻚَ ﺑِﺎﺳْﻤِﻚَ اﻟَّﺬي اَﺷْﺮَﻗَﺖْ ﺑِﻪ اﻟﺴَّﻤﻮاتُ وَاﻷْرﺿُﻮنَ وَﺑِﺈﺳْﻤِﻚَ اﻟَّﺬي ﯾَﺼْﻠَﺢُ ﺑِﻪِ اﻷَوّﻟﻮُنَ واﻵﺧِﺮوُنَ ﯾﺎﺣَﯿّﺎً ﻗَﺒْﻞَ ﻛُﻞَّ ﺣَﻲٍّ وَﯾﺎ ﺣَﯿّﺎً ﺑَﻌْﺪَ ﻛُﻞِّ ﺣَﻲَوَﯾﺎﺣﯿّﺎً ﺣﯿﻦَ ﻻﺣَﻲَّ ﯾﺎﻣُﺤْﯿِﻲَ اﻟْﻤَﻮْﺗﻰ وَﻣُﻤﯿﺖَ اﻷَْﺣﯿﺎءِ ﯾﺎﺣَﻲُّ ﻻ إِﻟﻪَ إِﻻّ أَﻧْﺖ َ اَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺑَﻠِّﻎْ ﻣَﻮْﻻﻧﺎ اَﻹﻣﺎم َاﻟﻬﺎدِيَ اﻟْﻤَﻬْﺪِيَّ اﻟْﻘﺎﺋِﻢَ ﺑِﺄﻣْﺮِكَ ﺻَﻠَﻮاتُ اﻟﻠّﻪِ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَﻋَﻠﻰ آﺑﺎﺋِﻪِ اﻟﻄّﺎﻫِﺮﯾِﻦَ ﻋَﻦْ ﺟَﻤِﯿﻊِ اﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﯿﻦ َوَاﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎتِ ﻓﻲ ﻣَﺸﺎرقِ اﻷْرْضِ وَﻣَﻐﺎرِﺑﻬﺎ ﺳَﻬْﻠِﻬﺎ وَﺟَﺒَﻠِﻬﺎ وَﺑَﺮِّﻫﺎ وَﺑَﺤْﺮِﻫﺎ وَﻋَﻨّﻲ وَﻋَﻦْ وَاﻟِﺪَيَّ ﻣِﻦاﻟﺼَّﻠَﻮاتِ زِﻧَﺔَ ﻋَﺮْشِ اﻟﻠّﻪِ وَﻣِﺪادَ ﻛَﻠِﻤﺎﺗِﻪِ وَﻣﺎ اَﺣْﺼﺎﻩُ ﻋِﻠْﻤُﻪُ وَأَﺣﺎطَ ﺑِﻪِ ﻛِﺘﺎﺑُﻪُ اَﻟﻠّﻬُﻢَّ إﻧّﻲ اُﺟَﺪِّدُ ﻟَﻪُ ﻓﻲًﺻَﺒِﯿﺤَﺔِ ﯾَﻮْﻣﻲ ﻫﺬا وَﻣﺎ ﻋِﺸْﺖُ ﻣِﻦْ اَﯾّﺎﻣﻲ ﻋَﻬْﺪاً وَﻋﻘْﺪاً وَﺑَﯿْﻌﺔً ﻟَﻪُ ﻓﻲ ﻋُﻨُﻘﻲ ﻻ اَﺣُﻮلُ ﻋَﻨْﻬﺎ وَﻻ أَزُولُ أﺑَﺪا.. َاَﻟﻠّﻬُﻢَّ اﺟْﻌَﻠْﻨﻲ ﻣِﻦْ اَﻧﺼﺎرِﻩِ وَاَﻋْﻮاﻧِﻪِ وَاﻟﺬَّاﺑّﯿﻦَ ﻋَﻨْﻪُ وَاﻟْﻤُﺴﺎرِﻋﯿﻦَ إِﻟَﯿْﻪِ ﻓﻲ ﻗَﻀﺎءِ ﺣَﻮاﺋِﺠِﻪِ واﻟْﻤُﻤْﺘَﺜِﻠﯿﻦ ُﻷواﻣِﺮِﻩِ وَاﻟْﻤُﺤﺎﻣِﯿﻦَ ﻋَﻨْﻪُ وَاﻟﺴّﺎﺑِﻘﯿﻦَ اِﻟﻰ إِرادَﺗِﻪِ وَاﻟْﻤُﺴْﺘَﺸْﻬَﺪﯾﻦَ ﺑَﯿْﻦَ ﯾَﺪَﯾْﻪِ اﻟﻠّﻬُﻢَّ إنْ ﺣﺎلَ ﺑَﯿْﻨﻲ وﺑَﯿْﻨَﻪ اﻟْﻤَﻮْتُ اﻟَّﺬي ﺟَﻌَﻠْﺘَﻪُ ﻋَﻠﻰ ﻋِﺒﺎدِكَ ﺣَﺘْﻤﺎً ﻣَﻘْﻀِﯿّﺎً ﻓَﺄَﺧْﺮِﺟْﻨﻲ ﻣِﻦْ ﻗَﺒْﺮي ﻣُﺆْﺗَﺰِراً ﻛَﻔَﻨﻲ ﺷﺎﻫِﺮاً ﺳَﯿْﻔﻲ ﻣُﺠَﺮِّداْﻗَﻨﺎﺗﻲ ﻣُﻠَﺒِّﯿﺎً دَﻋْﻮَةَ اﻟﺪّاﻋﻲ ﻓﻲ اﻟْﺤﺎﺿِﺮِ وَاﻟْﺒﺎدي اَﻟﻠّﻬُﻢَّ اَرِﻧِﻲ اﻟﻄَّﻠْﻌَﺔَ اﻟﺮَّﺷﯿﺪَةَ واﻟْﻐُﺮَّةَ اﻟْﺤَﻤِﯿﺪَةَ واﻛْﺤُﻞُﻧﺎﻇِﺮي ﺑِﻨﻈْﺮَةٍ ﻣِﻨّﻲ إﻟَﯿﻪِ وَﻋَﺠِّﻞْ ﻓَﺮَﺟَﻪُ وَﺳَﻬِّﻞْ ﻣَﺨْﺮَﺟَﻪُ وَاَوُﺳِﻊْ ﻣَﻨْﻬَﺠﻪُ وَاﺳْﻠُﻚْ ﺑﻲ ﻣَﺤَﺠَّﺘَﻪُ وَاَﻧْﻔِﺬْ اَﻣْﺮَﻩ ِّوَاﺷْﺪُدْ اَزْرَﻩُ واﻋْﻤُﺮِ اﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺑﻪِ ﺑِﻼدَكَ وَاَﺣْﻲ ﺑِﻪِ ﻋﺒﺎدَكَ ﻓَﺈﻧَّﻚَ ﻗُﻠْﺖَ وَﻗَﻮْﻟُﻚَ اﻟْﺤَﻖُّ ﻇَﻬَﺮَ اﻟْﻔَﺴﺎدُ ﻓِﻲ اﻟْﺒَﺮ وَاﻟْﺒَﺤْﺮِ ﺑِﻤﺎ ﻛَﺴَﺒَﺖْ أَﯾْﺪِي اﻟﻨّﺎسِ ﻓَﺎﻇْﻬِﺮِ اﻟﻠّﻬُﻢَّ ﻟَﻨﺎ وَﻟِﯿَّﻚَ وَاَﺑْﻦَ ﺑِﻨْﺖِ ﻧَﺒِﯿِّﻚَ اﻟْﻤُﺴَﻤّﻰ ﺑِﺎﺳْﻢِ رَﺳْﻮﻟِﻚَ ﺻَﻠّﻰَّاﻟﻠّﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَآﻟِﻪِ وَﺳَﻠّﻢَ ﺣَﺘّﻰ ﻻﯾَﻈْﻔَﺮَ ﺑِﺸْﻲءٍ ﻣِﻦَ اﻟْﺒﺎﻃِﻞِ إِﻻّ ﻣَﺰَّﻗَﻪُ وَﯾُﺤِﻖَّ اﻟْﺤَﻖَّ وﯾُﺤَﻘّﻘَﻪ ُ وَاﺟْﻌَﻠْﻪُ اﻟﻠّﻬُﻢًﻣَﻔْﺰَﻋﺎً ﻟِﻤَﻈْﻠﻮُمِ ﻋِﺒﺎدِكَ وَﻧَﺎﺻِﺮاً ﻟِﻤَﻦْ ﻻﯾَﺠِﺪُ ﻟَﻪُ ﻧﺎﺻِﺮاً ﻏَﯿْﺮكَ وَﻣُﺠﺪِّداً ﻟِﻤﺎ ﻋُﻄِّﻞَ ﻣِﻦْ أَﺣْﻜﺎمِ ﻛِﺘﺎﺑِﻚَ وَﻣُﺸَﯿّﺪا لِما وَرَدَ ﻣِﻦْ أَﻋْﻼمِ دِﯾﻨِﻚَ وَﺳُﻨَﻦِ ﻧَﺒِﯿّﻚَ ﺻَﻠَّﻰ اﻟﻠّﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَآﻟِﻪِ وَاﺟْﻌَﻠْﻪُ اﻟﻠّﻬُﻢَّ ﻣِﻤِّﻦْ ﺣَﺼَّﻨْﺘَﻪُ ﻣِﻦْ ﺑَﺄْساﻟْﻤُﻌْﺘَﺪﯾﻦَ اَﻟﻠّﻬُﻢَّ وَﺳُﺮَّ ﻧَﺒِﯿّﻚ ﻣُﺤَﻤَّﺪاً ﺻَﻠّﻰ اﻟﻠّﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَآﻟِﻪِ ﺑِﺮُؤْﯾَﺘِﻪِ وَﻣَﻦْ ﺗَﺒِﻌَﻪُ ﻋَﻠﻰ دَﻋْﻮَﺗِﻪِ وَارْﺣَم اﺳْﺘِﻜﺎﻧَﺘَﻨاُﺑَﻌْﺪَﻩ ُ اﻟَﻠّﻬُﻢَّ اﻛْﺸِﻒْ ﻫﺬِﻩِ اﻟْﻐُﻤَّﺔَ ﻋَﻦْ ﻫِﺬﻩِ اﻻُْﻣَّﺔِ ﺑِﺤُﻀُﻮرِﻩِ وَﻋﺠِّﻞْ ﻟَﻨﺎ ﻇُﻬُﻮرَﻩُ إِﻧَّﻬُﻢْ ﯾَﺮَوْﻧَﻪُ ﺑَﻌﯿﺪاً وَﻧَﺮاﻩ ﻗﺮﯾﺒﺎً ﺑِﺮَﺣْﻤَﺘِﻚَ ﯾﺎ اَرْﺣَﻢَ اﻟﺮّاﺣِﻤﯿﻦ 🌷 🍃پس سه مرتبه دست بر ران راست خود میزنی و در هر مرتبه میگوئی:🍃 🌸العجل العجل یا مولای یاصاحب الزمان 🌸 کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
💐💐 دلــــــــــ❤️ـــــــخــــوشـــ☺️ــــــم بــه مستـحـبـی که جـوابـش "واجـــــــــــب" است...😌 💐💐 کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عج )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋صبـ☀️ـح شد ای دل غمدیده من صبح بخیر صبح زیبای تو پرشادی و پر پند 🦋خنده کن ای دل غمدیده💔 که غم ها برود بسمله گوی و همی باد بخیر کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
هر چند گناه و بی حیایی کردم یک لحظه نکردی از نگاهت طردم هر چقدر منتظر ماندی تا؛ یک لحظه به خود بیایم و برگردم! 😔😭 کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂 شاید چادری شدنم باعث خنده ی خیلیا شد مشکلی نیست می ارزد به لبخند امام زمانم 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 اللهم عجل لولیک الفرج کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
|🌱قال علی عليھ السلام : |°لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ. ||°عمل مستحب انسان را به خدا نزدیک نمی‌گرداند اگر به واجبات زیان رساند. |||°Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said the following: Supererogatory worship cannot bring about nearness to Allah if it hampers what is obligatory. کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
🌟 به سوی بهشت ✍ زیارت مجازی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی 📽 از اینجا به گلزار شهدای کرمان وارد شوید👇 soleimany.ir/tour/ کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐 تــلـــ⚠️ـنـگر‼️ ⚠️هرگز نمازت را ترک مکن میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ؛ تا " سجده " کنند، 👈فقط یک سجــــده از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند.. قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند... ❣رسول الله صلےالله علیه وآله فرموده اند نماز صبح : نور صورت ظهر : بركت رزق عصر : طاقت بدن مغرب : فايده فرزند عشاء : آرامش مي بخشد. ╭─┅──🍃🌸🍃──┅─╮ تعجیل در فرج (عج) صلوات ╰─┅──🍃🌸🍃──┅─╯ کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
منتظرم کہ با ھم با ھمت قشنگتون 🌈 این جز ھای باقی موندہ رو ھم بردارید ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 و صدای عباس به‌قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کردم فکرش به‌هم ریخته و دیگر نمی‌داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. انگار سقوط یک روزه و و جاده‌هایی که یکی پس از دیگری بسته می‌شد، حساب کار را دستش داده بود که به‌جای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!» 💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بی‌تابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت می‌مونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید! این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را می‌سوزانَد. 💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده‌ها کیلومتر آن طرف‌تر که آخرین راه دسترسی از هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد. آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی‌ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده‌اند. 💠 همین کیسه‌های آرد و جعبه‌های روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته‌شدن جاده‌ها آذوقه مردم تمام نشود. از لحظه‌ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای در اطراف شهر مستقر شده و مُسن‌ترها وضعیت مردم را سر و سامان می‌دادند. 💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش می‌گرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب می‌فهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمی‌تواند با من صحبت کند. احتمالاً او هم رؤیای را لحظه لحظه تصور می‌کرد و ذره ذره می‌سوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت. 💠 به گمانم حنجره‌اش را با تیغ بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می‌آمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت می‌کرد تا نفس‌های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم می‌خوان کنن.» به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لب‌هایی که از شدت گریه می‌لرزید، ساکت شدم و این‌بار نغمه گریه‌هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم. 💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، پرسید :«نمی‌ترسی که؟» مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَه‌لَه می‌زد. 💠 فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به‌خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌الله سیستانی حکم داده؛ امروز امام جمعه اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» 💠 نمی‌توانستم وعده‌هایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز می‌خواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد (علیه‌السلام) کمر داعش رو از پشت می‌شکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید. نبض نفس‌هایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرم‌تر شد و هوای به سرش زد :«فکر می‌کنی وقتی یه مرد می‌بینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد... ✍️نویسنده: کانال جوانان انقلابی کپی اصلا مجاز نیست @Javananenghelabi
✍️ 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ✍️نویسنده: کانال جوانان انقلابی کپی اصلا مجاز نیست @Javananenghelabi
😍😍 پیامبری که سحر جادوگران را باطل میکرد؟؟ کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
منتظر جوابتونم 🌈💓
جواب چالش: حضرت سلیمان ع🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️حقیقت نماز 💢تو فقط نمازتو شروع کن! 💢به مرور تمام خیرها و کارهای خوب به سمتت میان و تمام گناه ها و کارهای بد ازت دور و ترک میشن. 💢دقیقا واسه همینه که نماز اول وقت اولین قدم خودسازی یاران عجل الله و عاقبت بخیریه... کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋 🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷 سلام عرض وادب خدمت دوستان 🌹بحث امشب رو تقدیم می کنیم بہ شهید حسین ولایتی فر 🌹
‌🌷مهدی شناسی ۲۲۲🌷 🌹...و خزان العلم...🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 🌻 ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻋﻠﻢ، ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺳﺖ، ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺮﺁﻥ. 🌻اهل بیت کلید داران قرآنند. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺁﯾﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾشان ﻗﻔﻞ ﻧﯿﺴﺖ. ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ. 🌻ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻗﻔﻞ ﺍﺳﺖ. ﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ. 🌻"ﮐﻬﯿﻌﺺ" ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ﺑﺮویم ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻔﺎﺳﯿﺮ ﺭﺍ ﺑﺒﯿنیم ﺍﻭﻝ ﺣﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﻣﻔﺴﺮﯾﻦ ﻣﯽ‌ﺯﻧﻨﺪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﯿﻢ! ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺩﻗﯿﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺮﻓﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺮﻑ ﺍﺳﺖ. 🌻ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ که ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻣﯽ‌ فرمایند:" ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﻌﻨﺎ ﺑﮑﻨﻢ، ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ‌ﺭﻭﯼ. 🌻ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺧﺎﺻﯿتش ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯼ. 🌻ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺍﻧﺴﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺴﯿﺮ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻻ‌ ﺑﻪ ﻻ‌ﯼ ﮐﻼ‌ﻡ اهل بیت ﻣﺜﻞ ﮔﻼ‌ﺏ ﮔﯿﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﺍﻩ می رفتند. 🔴ﻣا ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺳﻮﺭﻩ‌ﯼ ﺣﻤﺪ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻨﯿﻢ،ﺩﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﺳﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻑ و ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ! 🔴ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ علیه السلام ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﻮﺩ:"ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻨﻢ،ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺷﺘﺮ ﻻ‌ﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻧﻮﺷﺘﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺎﺭ ﮐﻨﺪ. ﺣﺎﻻ‌ ﻫﺮ ﺷﺘﺮﯼ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﻓﺘﺮ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﺎﺭﺵ ﮐﺮﺩ!؟ 🔴 ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟسلام فرمودند:کسی نمی تواند ﺍﺩﻋﺎ ﺑﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﺮﺁﻥ. ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﺑﺎﻃﻦ آن،ﻣﮕﺮ ﺍﻭﻟﯿﺎ ﻭ ﺍﻭﺻﯿﺎ ﻭ ﻣﮕﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺧﺰﺍﻥ ﺍﻟﻌﻠﻢ ﺍﻧﺪ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻗﺮﺁﻥ بلکه ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ. 🔴ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺩﺍﻧشش ﭘﯿﺶ ﺍﻫﻞ ﻋﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ‌ اهل علم و خزان علم ﻫﺴﺘﯿﻢ... 🌿ما دو جور کتاب داریم. کتاب تدوین شده که همان قرآن است و دیگری کتاب تکوین که همان عالم وجود است. 🌿در ﮐﺘﺎﺏ ﺗﮑﻮﯾﻦ ﯾﮏ ﺭﻣﻮﺯ و ﻗﻮﺍﻧﯿﻨﯽ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻭ ﺭﻣﻮﺯ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺎﺷﺪ،ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﺭﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﺪ. 🌿ﮐﻤﺘﺮﯾﻨﺶ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﺟﺮﻣﯽ،ﻫﺮ ﺟﺴﻤﯽ،ﻫﺮ ﺗﻮﺩﻩ‌ﺍﯼ و ﻫﺮ ﻣﺎﺩﻩ‌ﺍﯼ را ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻘﻄﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ‌ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺑﮑﻨﺪ. 🌿 ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻋﻠﻢ ﺍﻟﮑﺘﺎﺏ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﺩﻥ ﭘﯿﺶ ﺷﻤﺎ ﺍﺣﻀﺎﺭ کند. مثل داستان حضرت سلیمان و احضار تخت ملکه ی سبا... 🌿امام صادق علیه السلام می فرمایند:"تمام علم کتاب نزد ماست" یعنی امام زمان هم بر علم تدوینی و هم بر علم تکوینی و طبیعی تسلط دارند... کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi