﷽؛
👈 تهیه آب وضو از طرف جبرئیل
#انسبنمالک گوید :
{ روزی #رسولخدا نماز عصر را با ما خواند در رکعت اول مقداری درنگ کرد تا آنجا که پنداشتیم سهو و غفلتی روی داده است ، سپس سر برداشت و گفت :
#سَمِعَاللهُلِمَنْحَمِدَهُ
و بقیه نماز را کوتاه خواند ، آنگاه با چهره چون ماه شب چهارده خود به ما روی کرد و فرمود :
چرا برادر و پسر عمویم #علیبنابیطالب را نمیبینم ؟
گفتیم : ما هم او را ندیدهایم ای رسول خدا !
#حضرت با صدای بلند فرمود :
ای علی ! ای پسر عمو !
#علی از آخر صفها پاسخ داد :
#لبیکیارسولَالله !
#پیامبر فرمود :
نزدیک من بیا .
#انس گوید :
او پیوسته صفها را میشکافت و از سر و دوش مهاجر و انصار ، خود را به #پیامبر رسانید و #مرتضی به #مصطفی نزدیک شد .
#پیامبر فرمود :
چرا از صف اول باز ماندی ؟
#علی گفت :
شک داشتم که وضو دارم یا نه ، به منزل #فاطمه رفتم ، #حسن و #حسین را صدا زدم کسی پاسخم را نگفت . ناگاه کسی از پشت سر مرا صدا زد و گفت :
#ایابوالحسن !
به پشت سر بنگر . به پشت خود برگشتم ، #تشتی دیدم و در آن #سطلی پر از آب و بر روی آن یک #حوله ، #حوله را برداشتم و از آن #آب ، وضو ساختم ، #آبی بود به #نرمیکره و #طعمعسل و #بویمشک ، سپس روی برگرداندم و نفهمیدم چه کسی #سطل و #حوله را گذاشت و چه کسی برداشت } .
#پیامبر لبخندی در چهره #علی زد و او را در آغوش کشید و پیشانیش را بوسید و فرمود :
{ آیا تو را مژده ندهم ؟ آن #سطل از #بهشت بود و آن #آب از #بهشتبرین و آنکه تو را برای #نماز آماده ساخت ، #جبرئیل بود و آنکه #حوله به دستت داد #میکائیل ، سوگند به آنکه جانم در دست اوست ، #اسرافیل چندان #شانه مرا گرفت { و در #رکوع نگاه داشت } تا تو به نماز رسیدی و به من گفت :
« درنگ کن تا آن کسی که به منزله نفس تو و پسر عموی توست از راه فرا رسد ، سوگند به آنکه جان #محمد در دست اوست ، #اسرافیل پیوسته دست مرا بر روی زانوهایم [ در رکوع ] نگاه داشت ، تا تو < علی > به نماز من برسی و ثواب آن را دریابی ، آیا مردم مرا درباره دوستی تو سرزنش میکنند ، حال آنکه خدا و فرشتگان او در بالای آسمان تو را دوست می دارند » .
#بحارالأنوار
#أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی #مُحَمَّدٍ وَ #آلِمُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
👈 تهیه آب وضو از طرف جبرئیل
#انسبنمالک گوید :
{ روزی #رسولخدا نماز عصر را با ما خواند در رکعت اول مقداری درنگ کرد تا آنجا که پنداشتیم سهو و غفلتی روی داده است ، سپس سر برداشت و گفت :
#سَمِعَاللهُلِمَنْحَمِدَهُ
و بقیه نماز را کوتاه خواند ، آنگاه با چهره چون ماه شب چهارده خود به ما روی کرد و فرمود :
چرا برادر و پسر عمویم #علیبنابیطالب را نمیبینم ؟
گفتیم : ما هم او را ندیدهایم ای رسول خدا !
#حضرت با صدای بلند فرمود :
ای علی ! ای پسر عمو !
#علی از آخر صفها پاسخ داد :
#لبیکیارسولَالله !
#پیامبر فرمود :
نزدیک من بیا .
#انس گوید :
او پیوسته صفها را میشکافت و از سر و دوش مهاجر و انصار ، خود را به #پیامبر رسانید و #مرتضی به #مصطفی نزدیک شد .
#پیامبر فرمود :
چرا از صف اول باز ماندی ؟
#علی گفت :
شک داشتم که وضو دارم یا نه ، به منزل #فاطمه رفتم ، #حسن و #حسین را صدا زدم کسی پاسخم را نگفت . ناگاه کسی از پشت سر مرا صدا زد و گفت :
#ایابوالحسن !
به پشت سر بنگر . به پشت خود برگشتم ، #تشتی دیدم و در آن #سطلی پر از آب و بر روی آن یک #حوله ، #حوله را برداشتم و از آن #آب ، وضو ساختم ، #آبی بود به #نرمیکره و #طعمعسل و #بویمشک ، سپس روی برگرداندم و نفهمیدم چه کسی #سطل و #حوله را گذاشت و چه کسی برداشت } .
#پیامبر لبخندی در چهره #علی زد و او را در آغوش کشید و پیشانیش را بوسید و فرمود :
{ آیا تو را مژده ندهم ؟ آن #سطل از #بهشت بود و آن #آب از #بهشتبرین و آنکه تو را برای #نماز آماده ساخت ، #جبرئیل بود و آنکه #حوله به دستت داد #میکائیل ، سوگند به آنکه جانم در دست اوست ، #اسرافیل چندان #شانه مرا گرفت { و در #رکوع نگاه داشت } تا تو به نماز رسیدی و به من گفت :
« درنگ کن تا آن کسی که به منزله نفس تو و پسر عموی توست از راه فرا رسد ، سوگند به آنکه جان #محمد در دست اوست ، #اسرافیل پیوسته دست مرا بر روی زانوهایم [ در رکوع ] نگاه داشت ، تا تو < علی > به نماز من برسی و ثواب آن را دریابی ، آیا مردم مرا درباره دوستی تو سرزنش میکنند ، حال آنکه خدا و فرشتگان او در بالای آسمان تو را دوست می دارند » .
#بحارالأنوار
#أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی #مُحَمَّدٍ وَ #آلِمُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐