eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 به مناسبت سالروز آغاز عملیات : ۳۰ دقیقه نیمه شب ۲ فروردین ۶۱ رمز عملیات : یا زهرا س ✔️ روایت‌ : 《در دل دشمن》 این روایت به عملیات فتح المبین مربوط می شود، زمانی که ۲۷ به تازگی تشکیل شده بود و ماموریت های جدیدی به آن محول گردیده و قرار شده بود در غرب منطقه کرخه و در ارتفاعات بلند جوفینه، تپه چشمه و شاوریه عملیاتی صورت بگیرد و توپخانه دشمن در جوار ارتفاعات علی گره زد و علی گریذد که در جنوب جاده دهلران بودند را تسخیر و با یگان های کناری شان الحاق کنند و بعد ماموریت شان را به سمت ارتفاعات رادار ادامه دهند، که ماموریت مهمی هم به حساب می آمد و قرار بود با انجام این مرحله راه ارتباطی میان نیروهای قرارگاه و قرارگاه برقرار شود که کار دشواری محسوب می شد. قبل از عملیات سعی داشت شناسایی دقیقی از مواضع، استحکامات و ترکیب نیروی دشمن صورت بدهد تا بتواند طرح مانور گردان ها را به خوبی چینش کند. اکنون من در حال نگارش کتاب نبرد فتح المبین هستم. چندین بار به منطقه عملیاتی سفر داشته ام، به اسناد رجوع کرده ام و با فرماندهان نیز مصاحبه هایی انجام داده ام؛ یکی از مطالب که برای من جالب بود آشنایی با فردی به نام کریم بود که بومی منطقه است و به گمانم اصالتا از عشیره سرخه ای باشد. در زمان عملیات فتح المبین او بوده و به عنوان بلدچی منطقه نیز فعالیت می کرده است؛ نیروهای پس از کش و قوس زیاد و دیدار با خانواده اش او را متقاعد کرده بودند که نیروها را در شناخت منطقه کمک کند چرا که چوپان ها کاملا بر جغرافیای منطقه مسلط هستند و افراد غیربومی ممکن بود با اشتباه رفتن یک شیار، راه را گم کنند. طی مصاحبه ای که زمستان ۹۴ با آقای لهرابیان داشتم ایشان عنوان می کرد که به همراه سه، چهار روز برای شناسایی منطقه رفته و حتی از کلمن عراقی ها هم آب خورده بودند و از پنیرک گیاه ها تغذیه می کردند چرا که بدون کنسرو و تنها با مقداری نان رفته بودند تا ردی از خود باقی نگذارند. در آن زمان، شناسایی به خوبی انجام می شود کما اینکه یکی از موفق ترین یگان ها در عملیات فتح المبین ۲۷ محمد رسول الله بود. این موضوع برخلاف تفکر و شیوه ای بود که در سیستم های نظامی دنیا وجود داشته و دارد که به نیرو می گویند برو، اما حاج احمد و هم فکرانش این فرهنگ را تغییر دادند و ابتدا خود در منطقه مستقر می شدند و سپس به نیرو می گفتند بیا. امیر رزاق زاده راوی اعزامی سپاه منبع : سایت بلاغ 🆔 @javid_neshan
🌴 🌴 🌴 🌴 _برای حل این مشکل چه کردید؟ اولین رودخانه را نرفتیم و برگشتیم گفت: باید با خودمان موکت ببریم. مقداری موکت تهیه کردیم. به اولین رودخانه که رسیدیم آن را پهن کردیم. از روی موکت عبور کردیم تا پاهایمان با شن‌های کف رودخانه برخورد نکند. شب عملیات هم گردان را با پهن کردن موکت از کف رودخانه عبور دادند. من با بچه‌ها نبودم، چند شبِ عملیات مرا به‌عنوان جانشین قرارداد (با حفظ سمت هایی که داشتم؛ مسئول تخریب، مسئول مهندسی و در کار شناسایی بودم) آقای جانشین فرمانده بود. ایشان در دقایق اولیه عملیات به شهادت می‌رسد. در آن‌جا نیروهای و ادغامی بودند، عملیات مشترک بود. در سطح قرارگاه‌های و بحث این بود که شب عملیات چه کسی فرماندهی نیروها را برعهده بگیرد؟! نمی‌شد نیرویی که در قالب یک گردان و یک گردان است دو فرمانده داشته باشد. هم باید یک مسیر را می‌رفتند، در یک نقطه عملیات می‌کردند، و یک جا به دشمن می‌زدند. لذا نیاز به فرماندهی واحد داشت، با دو فرمانده نمی‌شد. مشکل را حل کرد. دوستان ارتش می‌گفتند ما باید فرمانده باشیم و سپاهی‌ها می‌گفتند ما باید باشیم. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿