سردار سید ابوالفضل کاظمی در خاطرهای نقل کرد:
روزهای اول ورود امام(ره) به ایران، که بختیار هنوز نخستوزیر بود، ایشان برای زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) مشرف شده بودند. تعداد زیادی از مردم که فهمیدند امام(ره) در حرم وارد شده هجوم آوردند و حاج مهدی عراقی و دیگر نزدیکان تصمیم داشتند که هرچه زودتر امام را بازگردانند ... یکباره دیدم فرمانده و مسئول گروه ما شهید محمد بروجردی از سمت ایوان ورودی حرم به طرف درب حرم دوید! ترسیدم.گفتم چی شده؟ از من پرسید: سید! میدونی قبر طیّب کجاست؟، امام میخوان برن سر قبر طیّب. هیچکدوم ما بلد نیستیم... من جلوتر از بقیه راه افتادم. یک راه در پشت حرم امامزاده طاهر به سمت باغچه علیجان وجود داشت. از آنجا عبور کردیم. محافظین و همراهان امام که حدود 30 نفر میشدند پشت سر من حرکت کردند.حضرت امام با وجود خستگی زیاد این مسیر را آمدند و بالای قبر طیّب ایستادند... امام بعد از لحظاتی که به قبر طیّب خیره شده بودند، به حالت رکوع خم شدند و دستشان را روی قبر طیّب گذاشتند و مشغول قرائت فاتحه شدند. شهید حاج مهدی عراقی در کنار امام ایستاده بود. بعد از قرائت فاتحه، حضرت امام جملهای (را) گفتند و آماده بازگشت شدند. دقایقی بعد خودروی حامل حضرت امام و همراهان ایشان به سمت مدرسه رفاه حرکت کرد. ما هم بلافاصله نیروها را جمع کردیم و برگشتیم. صبح فردا حاج مهدی عراقی را دیدم جلو رفتم و پرسیدم: حاج آقای عراقی! حضرت امام بعداز خواندن فاتحه سر قبر طیّب چیزی گفتند؟ حاجی نگاهی به صورت من انداخت و گفت: بله، آقا جمله عجیبی گفتند که برای من هم جای تعجب داشت. ایشان بعد از اینکه فاتحه خواندند به سمت قبر طیب اشاره کردند و گفتند: طیب! تو که عاقبت به خیر شدی، دعا کن خمینی هم عاقبت به خیر بشه.
به نقل از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، طیّب، تهران انتشارات ابراهیم هادی
چاپ دوازدهم،1395، ص184 تا 187
#طیب #خاطره #امام
#اخبار_جبهه_مقاومت
@jebhe_News1