می خوام از خاطرات دوران دبستان بگم براتون
از روز اول مدرسه شروع کنیم کلاس اول
یادم میاد که خیلی خوش حال بودم
وقتی رفتیم کلاس زودی رفتم ردیف اول کنار میز معلم نشستم
اینقدر ذوق داشتم
من که تا حاله نیمکت ندیده بودم رو بگو
وای چه حسی داشت😌😅
🤣🤣🤣
ولی متاسفانه این ذوق و خوش حالی یهو خراب شد
یعنی یکی اومد خرابش کرد😐
😂
ادامه دارد....
#خاطره
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
ادامه ی خاطره .....
گفتم داشتم ذوق می کردم
که یهو یه مامان دخترش رو آورد و گفت آفرین دخترم اینجا پیش دوستت بشین من الان میام🤔
چشمتون روز بد نبینه😞
۱۰ دقیقه بعد زد زیر گریه و مامانش رو می خواست😒
آروم هم گریه نمی کرد تازه
در همین اوضاع معلم مهربون اومد سر کلاس
هر کار کرد آرومش کنه نشد که نشد
هیچی دیگه
خانوم معلم برامون صحبت می کردن
اون دختره هم به گریه کردن صاف در گوش من ادامه داد☹️
با این تفاوت که یکم صداش رو آورد پایین
ولی چون صاف کنار من نشسته بود من اصلا نمی فهمیدم تو کلاس چه خبره و اینا🥴
🤣
ادامه دارد....
برای خوندن صفحه ی قبلی خاطره بزن رو این متن آبی😉
#خاطره #طنز
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
خب کجای خاطره بودیم🤔
آهان گفتم که بغل دستیم داشت در گوشم گریه می کرد😕
زنگ تفریح خورد و رفتیم ده دقیقه بیرون و برگشتیم
حتی بیرون هم نیومده بود همون جا در حال اشک ریختن.....😵💫
توی اون زنگ بهمون هدیه دادن 😍
هدیه لیوان آبخوری بود
یادمه دو رنگ داشتن :آبی و صورتی
از من صورتی بود💖
روی لیوان طرح مربع مربع داشت
تازه در هم داشت
روی درش جای نی هم داشت
نی هم از پلاستیک محکم بود و به این راحتی خراب نمیشد
تا اونجایی که یادمه اون لیوان هم مثل بقیه لیوان ها گذاشتم داخل جیب کیفم و روی حیاط دویدم تا گم شد 😅
دقیق یادم نیست چه بلایی سرش اومد و چقدر وقت داشتمش😁
زیاد تو مدرسه نموندیم
شاید دو ساعت
زنگ خورد معلم مهربون گفت :
مامان هاتون بیرون منتظرن برین خونه
خداحافظي کرد🥲
من قبل رفتن محکم بغلش کردم اونم بوسم کرد
دقت کردین من از همون اول خود شیرین بودم 😜
اصلا هم از عمد نبودا
آخه یه بچه کلاس اولی خود شیرینی سرش نمیشه که🤣
دفعه ی آخری بود که دیدمش
آخه فردا که رفتیم مدرسه........
ادامه دارد....
بزن روی متن آبی میره صفحهی قبلی خاطره😉
#خاطره #پروفایل
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
بریم تا بگم براتون😍
فردا که رفتم مدرسه...
زودی رفتم نیمکت اول ردیف وسط نشستم
چون روز قبل معلم همش اون جا ایستاده بود
دوست داشتم وقتی صحبت می کنه قشنگ گوش بدم😌
ولی یهو...
یه معلم دیگه اومد🥲
قدش بلند بود و شکم گرد و خیلی بزرگی داشت🤭
تو شکمش نی نی داشت🙁
همون اول نمی دونستما تا حالا ندیده بودم😂
بعد که رفتم خونه از مامانم پرسیدم بهم گفت😅
خیلی هم بد اخلاق بود😞
همش جیغ می کشید سرمون
همون ساعت اول گوش کوچولو و ظریف منو ۱۸۰ درجه پیچوند 😭
واقعا یادم نیست چرا🤔
فقط یادمه اون دوتا دختری که نشسته بودن دو طرفم داشتن با هم دعوا می کردن
من که تا حالا کسی گوشم رو نپیچونده بود رو بگو
اینقدر درد می کرد که نمی تونستم گریه کنم
ّبغض گلوم رو گرفته بود😢
دفعه ی اول و آخری شد که گوشم رو پیچوندن
وقتی مامانم داشت منو از اون مدرسه می برد
مدیر می گفت خانوم نبرش قراره یه معلم خوب براشون بیاریم
جزئیات رفتن به یه مدرسه ی دیگه و یه معلم مهربون رو یه روز دیگه می گم براتون😉
ادامه دارد.....
صفحه ی قبلی رو اینجا بخون
#خاطره #پروفایل
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
یادمه بچه که بودم مامانم پری دریایی برام می کشید
بعدم رنگآمیزی می کرد
خیلی زیبا و هنرمندانه😌
منم فقط تماشا می کردم😊
انشاءالله فردا دستور بافت این پری دریایی خوشگل رو داریم😍
چه طوره؟ خوبه؟ دوستش دارین؟
#خاطره
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه زمانی منم از اینا داشتم
می نشست روی شونم و غذا می خورد
با هم درس می خوندیم نوک می زد روی نوشته های کتاب می خواست بخوره یاد بگیره😄
یه بارم رو کتاب خوابم برده بود رفته بود پشتم خوابیده بود فقط کافی بود یه تکون بخورم له بشه😟
یه بار هم دوید وسط سینی چایی بابام دعواش کرد از تو سینی اندختش بیرون
با بابام قهر کرد دیگه هم آشتی نکرد😂
#خاطره
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علاقه ی بیش از حد🥲
اینقدر دوستش داشتم که محکم بغلش کردم و فشارش دادم چند ساعت بعد زبون بسته خدابیامرز شد
احتمالا ًدچار خونریزی داخلی شده😞
برگرفته از خاطرات مامانم🤌
من اینقدر کوچیک بودم که یادم نمی یاد😅
#خاطره
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
امروز ادامه ی خاطره کلاس اول بگم براتون🙂
مدرسه مون دو نوبتی بود
هر نوبت برا خودش مدریت و معلم های جداگانه داشت
مامانم منو از نوبت دوم برد نوبت اول
اوضاع یه جوری شده بود که دیگه اصلا دوست نداشتم برم😞
اون روز صبح که رفتم یه مدرسه ی جدید..
همه چیز عوض شد
وقتی رفتیم همه سر کلاس بودن
مامانم منو برد داخل سالن منم دستم رو می کشیدم نمی خواستم برم🥲
خانم معلم مهربون دم در کلاس منتظر من بود
وقتی دیدمش .....
اومد من ریزه میزه رو بغل کرد یه بوس محکم هم به لپم کرد💖
همه چی تموم شد😂
سرتون رو درد نیارم شدم بهترین شاگرد کلاسش
همه نمره هام رو بیست می گرفتم
سر گروه بودم
تازه آخر سال خانوم بهم می گفت به بچه ها املا بگم😅
برگه های ریاضی کمکش تصحیح کنم😁
خود شیرین درجه یک شدم😜
البته عمدی نبودا🥺
🤣
هنوز چهره ی مهربون و لبخند های همیشگی خانوم معلم یادمه😌
صفحه ی قبلی خاطره اینجاست بزن روی این متن رنگی
#خاطره
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
تا حالا شده یادتون بره زیر غذایی که مامانتون دستتون سپرده رو خاموش کنید و بسوزه؟؟؟😫
من شده یادم بره ولی نسوخته 😁
ولی یادمه که مرغ گذاشته بودم به داداشم سپردم خاموشش کنه
وقتی اومدم دیدم یادش رفته و زیرش سوخته😤
این دفعه رو دعواش نکردم به دو دلیل:
اول این که برا ته چین بود و سوخته ها رو جدا کردم و روغن و ادویه زدم درست شد🤗
دوم این که خودش خیلی ناراحت شده بود😂
آخه غذای مورد علاقه اش رو با دستای خودش .....🤣
کاملا غافلگیر شده بود😂
#روزمرگی #خاطره
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
خوش اومدی مهربون🌹اینجارو حتماً ببین😍
👇میانبرهای اصلیِ کانالمون برای آجیای عزیزم❤️😘
آموزش قلاببافی و عروسکبافی از پایه صدرصد رایگان💯 اینجاست 👉متن رنگی رو لمس کن
🎀آموزش یه تل گلدوزی خوشگل وشیک رایگان 👉
🌸👚چه طوری لباسم رو گلدوزی کنم؟👉
آموزش بافتنی با دومیل کاملاً رایگان👉
😍هشتگ های متفرقه و با حال کانالمون اینجاست مثل #روزمرگی #طنز #خاطره و...👉
🧶لیست آموزش و دستور بافت های متنوع و جذاب کانالمون به صورت فیلم و نوشتاری صددرصد رایگان👉
💐لیست میانبر به آموزش زیباترین گل های بافتنی صددرصد رایگان 👉
آموزش نقشه خوانی صددرصد رایگان👉
🧶گروه بافتنی مون پاتوق خانومای بافنده👉
پیوستن رو بزن تا کانال رو گم نکنی قشنگم🥰
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
• · · · · · · · · • ❉ • · · · · · · · · •
@Jikoobaft2
#دستبافت_من
یادش بخیر پارسال همین موقع ها بود فکر کنم
با دوستم یکی یه دونه از اینا بافتیم
چقدر ذوق کردم من
این یه گل دو طرفه است؛ گلبرگ ها رو که بکشیم پایین به دختر کوچولو تبدیل میشه😍
انشاءالله فردا آموزشش رو با فیلم می زارم براتون 😉
#خاطره
•••🍃🌺JOiN👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/995820367C6903d19901
🧶😍
#روزمرگی #خاطره👇
چند روز پیش رفتم کاموا بگیرم آخه می خوام یه پتوی خوشگل ببافم😍
توی راه همین طور که داشتم می رفتم تا برسم به پاساژ مورد نظر؛
یهو تو یه زیرزمین یه مغازه که لباس نی نی داشت نظرم رو جلب کرد👶
رفتم پایین که لباس ها رو ببینم
یه اتفاقی افتاد اصلاً کلاً لباس نی نی یادم رفت ببینم😂
اگه گفتین چه اتفاقی ؟؟؟😇
خب معلومه چند تا کاموا فروشی اونجا بود🤣
و اتفاقا یکی شون اون کاموایی که من می خواستم رو داشت😃✨
اینقدر مغازه هاشون پر و پیمون بود دلم می خواست همه کامواهاشون رو بار بزنم بیارم خونه مون🤤
ولی خب نمیشه که همچین چیزی میشه؟؟🤗
منم یه خرده تماشا کردم دل خودم رو آب کردم و همون چندتا کاموایی که قرار بود بگیرم رو خریدم و اومدم😩😂
@Jikoobft2