#دلنوشته_شهید;
خلوت های نیمه شب هویزه را بیاد داری؟
آن نسیم خنک
آن #فریاد_سکوت و تنهایی
بگذار اصلا من صحبت نکنم
اینجا خواندن دلنوشته های خود #شهید_علم_الهدا صفایی دیگر دارد:
من در #سنگر هستم.
دراین خانه محقر.
در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت،
در این سرد و گرم، سردی زمستان و گرمای خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. خانه نمناک و شیرین، کوچکی #قبر و عظمت آسمان.
این خانه کوچک است، این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست ...
صدای پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور؛
بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه تان باد.
امـشـب پـاس دارم.
ساعت یک وسی ونه دقیقه...
چه شـب با شکوهی است!
به راستی
تنهـایی عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است..."
ای کاش که با من این سعادت باشد
پایان حیات من #شهادت باشد
بسیار برای پر زدن ناله زدم
ای #نیمه_شب_هویزه یادت باشد...
_________________
🇮🇷 『شُهَــدایِکـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』