@KashkulJudy
♦️داستانی جذاب
از حضرت موسی (ع)
♦️♦️♦️
✍ حضرت موسی (ع) از کنار باغی می گذشتند که مرد جوانی از ایشان برای خوردن سیب به باغ دعوت کردند. حضرت وارد باغ شدند و از عظمت و وسعت و نعمتهای باغ در حیرت فرو رفتند.
🌟حضرت موسی از چگونگی دست یافتن به این باغ سوال کرد. آن جوان گفت: من زمان مرگ پدرم چیزی نداشتم و پدرم انسان نیکوکار و اهل بخشش بود. زمانی که از دنیا می رفت به من گفت: پسرم من درست است مال دنیای زیادی از خود باقی نمیگذارم ولی خدای بزرگی دارم که تو را به او و امید و کرمش میسپارم.
☄ پدرم از دنیا رفت در حالی که از او به من فقط 5 سکه طلا ارث رسیده بود. با این 5 سکه در بازار میرفتم ، مرد ثروتمندی را دیدم که از مرد فقیری باغی خریده بود که چشمه آن خشک شده بود و ثروتمند به زور میخواست باغ را پس بدهد ولی فقیر نداشت. باغ را به 20 سکه خریده بود ولی به 5 سکه پس میداد که فقیر هیچ در بساط نداشت.
جلو رفتم و 5 سکه دادم و خریدم تا آبروی آن مرد فقیر را حفظ کنم. همه مرا مسخره کردند و گفتند: باغی که چشمه آن خشک شده است ، بیابان است.
🌳چون به باغ رسیدم ، دست به دعا برداشتم که خدایا از فضل خود بینیازم کن. صبح دیدم سنگ بزرگی که در وسط باغ بود، کنار رفته و چشمهای پدید آمده است.
✨ این معجزه در شهر پیچید و آن مرد ثروتمند مرا راضی کرد به 100 سکه که آن باغ را بفروشم. من فروختم. بعد از چند روز سنگ برگشت و چشمه خشک شد و آن مرد ثروتمند مجبور شد به 10 سکه آن باغ را به من بفروشد. من خریدم. 90 سکه داشتم که مالکان باغهای مجاور باغ من، مرا انسان درویش مسلکی دیدند و باغهای خود از ترس خشکسالی ، ارزان به من فروختند و من که لطف خدا را در قبال نیت خیر دیده بودم، همه را به امید خدا خریدم و بعد از چند روز دوباره چشمه جوشان شد و این همه باغ به خاطر 5 سکه ارث پدری و توکل پدرم در زمان مرگش به خداست.
🔹🔹 ندا آمد ای موسی(ع) به بیابان برو. مردی دید که تا گردن در ماسه خود را پنهان کرده بود، علت را پرسید. مرد گفت: پدر من ثروتمندترین مرد شهر بود، زمان مرگش من گریه می کردم ، مشتی بر گردن من کوبید و گفت: فرزند، مرد ثروتمندی چون من گریه نمیکند، حتی خدا هم به تو چیزی ندهد، پدرت آن قدر باقی گذاشته است که 10 نسل کاری نکنید و بخورید.
🔹سالی نکشید همه ثروت من بر باد رفت و اکنون دو سال است حتی لباسی بر تن هم ندارم و از ترس طلبکاران در ماسههای بیابان از شرمم پنهان شدهام. شبها در تاریکی چون حیوانات بیرون میروم و شکاری میکنم و روزها برای حفظ بدنم از سرما در ماسهها پنهان میشوم.
💫 ندا آمد ای موسی (ع)
🔻🔺آن جوان صاحب باغ بیکرانه، نعمت من برای پدری بود که کار نیک کرد و بخشش به خاطر من به فقرا نمود و زمان مرگش جز چشم امید به کرم من چیزی در بساط نداشت.
🔻🔺و اینکه میبینی، سزای کسی است که ثروت خود را نبخشید و سهم فقرا را نداد به امید این که فرزندانش بعد او از ثروت او بینیاز شوند.
🔴✨ به آن جوان صاحب باغ بگو، پدرت با من معامله کرد و من کسی هستم که یا با بندهام تجارت نمی کنم و رهایش می کنم و یا اگر تجارت کنم، چه بخواهد چه نخواهد، غرق نعمتش میکنم، حتی هر چه را میبخشم او ببخشد، باز از سیل رحمت و ثروت من نمیتواند خود را رها سازد.
🔴✨و به این جوان هم بگو، دیگر بر ثروت هیچکس تکیه نکند و توبه کند و یقین کند جز من کسی نمیتواند ببخشد چنانچه جز من کسی هم نمیتواند بگیرد. نیز ، بداند اگر توبه نکند ،بادی میفرستیم تا ماسهها را از کنار بدن او بردارد، تا از سرما بمیرد. آنگاه قدرت ستر و پوشاندن عورت خود را حتی نخواهد داشت.
📚پند تاریخ جلد 5 ص 240
📕📕📙📙📘📘
@KashkulJudy
🔘#بیان_استاد ▫️#آیت_الله_جاودان
🔸#بیان_طریقت 🔸#نکته_نغز
▫️#بخوانید
📌 فکر میکردم که چه بگویم، آخرش هم نگفتم!
🔸در حکمت های «نهج البلاغه» آمده است:
قَالَ عليه السلام:
▫️« اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ»
🖍زبان، حیوان درندهاى است كه اگر به حال خود رها شود_ بى انديشه و راهنمائى عقل هر چه بخواهد بگويد گوینده را_ مىگزد (سبب تباهى او ميشود).
🔹آیت الله جاودان (حفظه الله) میفرمودند:
▫️▫️زمانی می خواستم جمله ای را به کسی بگویم، چند روز فکر می کردم چگونه این جمله را بگویم تا هیچ گونه مشکل شرعی و عرفی نداشته باشد حتی مطلب را روی کاغذ نوشتم ؛🖍 اما آخرش هم نگفتم.
🔗 @KashkulJudy
🍃حدیث روز
🛑 امام علی علیه السلام:
دغلکار، زبانش شیرین است و دلش تلخ
الغَشُوشُ لِسَانُهُ حُلْوٌ وَ قَلْبُهُ مُرٌّ
غرر الحكم، ح ۱۵۷۵
@KashkulJudy
4_5816595718445467473.mp3
4.05M
فایل | #صوتی
خواب رهبر معظم انقلاب از زبان استاد مسعود عالی ( به مناسبت دهه مبارک فجر )
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#دهه_فجر
@KashkulJudy
📷شکستن اهریمن دستساز ترکیه!/سد آتاترک
🔺آتاترک، بزرگترین سد ترکیه است که از لحاظ حجمِ کار ساختمانی پنجمین سد بزرگ جهان و از لحاظ تولید برق آبی در دنیا سوم است.
🔺ارتفاع این سد ۱۶۹ متر است و حجم تاج آن ۴۸/۵ میلیارد مترمکعب است.
🔺این سد که با هدف آبیاری و تولید برق بر روی فرات احداث شد، باعث خشکی تالاب هورالعظیم شده و معضل ریزگرد ها را برای ایران و عراق ایجاد کرده است.
🔺طبق گزارشات امده از ترکیه، دو زمین لرزه ویرانگر( ۷.۵ و ۷.۸ ریشتر) اخیر، در کف این سد تاثیر گذاشته و باعث ترک خوردن آن شده است.
🔺این تَرکها نگرانی های زیادی در این باره بوجود آورده که اگر سد تخریب شود سیل عظیمی به وجود میآید و تا عراق هر چه جلودارش باشد را تخریب میکند. مناطق اطراف قبلا تخلیه شده است.
🔺کارشناسان هشدار دادند که سد هر لحظه ممکن است بشکند و ویرانی های ناشی از آن میتواند منطقهای به وسعت ۳۰ کیلومتر مربع در نزدیکی سد را تحت تأثیر قرار دهد.
🍎
@KashkulJudy
به نیت زیارت حضرتش در هر روز :
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته
#زیارت قبول
▪️@KashkulJudy
تفسیر رنگ پرچم اوکراین
اوکراین مسطح ترین کشور جهان، از لحاظ اقلیمی مناسب ترین آب و هوا و از لحاظ زمین شناسی جزو بهترین ها برای کشت غلات است، به طوری که اوکراین جزو ۳ کشور برتر تولید کننده غلات در جهان هم ردیف چین و آمریکاست.
و این پرچم نشان دهنده رنگ آسمان همیشه آبی و گل های یاسمن، نیلوفر و رز زرد است که همیشه در کشور اکراین دیده می شود و نیز نشان دهنده دشت زار بودن این کشور به شکلی که هیچ مانع طبیعی مثل کوه های بلند و مرتفع در این کشور وجود ندارد.
🍎 @KashkulJudy
Ali Judy:
💠 شهید مدرس: رضا شاه ۱۵ ریال هم نمی ارزد❗️
🔶علامه عسکری: با يك واسطه داستانى از مرحوم مدرس براى شما نقل می کنم. اوائل سلطنت رضا شاه بود، او كارهايى مىكرد كه (با توجه به آشفتگى حكومت قبلى يعنى قاجار) توجه مردم را به خودش جلب كرد و برخى از مردم از اين كارها اظهار خرسندى می كردند؛ اما مرحوم مدرس كه پى به تزوير و دوروئى رضا شاه برده بود با او مخالفت مىكرد.
گروهى تلاش می کردند تا ما بين مرحوم مدرس و رضا شاه ايجاد تفاهم كنند، در همين راستا قرار شد مرحوم مدرس را به ديدن رضا شاه ببرند (آن زمان از ميدان بهارستان تا سعدآباد درشكه رفت و آمد می کرد). در ميدان بهارستان با درشكه چى بر سر قيمت و كرايه تا سعدآباد به توافق نرسيدند. قيمتى را كه درشكه چى می گفت پانزده ريال بود؛ ولى مرحوم مدرس می فرمود براى اين ملاقات ده ريال بيشتر نمی دهم، اين شخص (رضا شاه) پانزده ريال نمی ارزد.😂
🔷 آن شخصى كه همراه مرحوم مدرس بود (و ماجرا را براى من نقل كرد) به درشكه چى گفت: باقى مانده را من می دهم. با هم به كاخ سعدآباد رفتند، براى مرحوم مدرس چايى آوردند، ايشان لب به چاى نزد، رضا شاه با قاشق چاى خورى مقدارى از چاى را خورد (يعنى درون چاى سم نيست بخور) رضا شاه رو كرد به مرحوم مدرس و گفت: چرا با من مخالفت می كنى؟ مرحوم مدرس فرمودند: چون كه شما را انگليسی ها روى كار آوردند.
✅اما از الآن بيا و شاه ايران شو، براى مملكت خودت كار كن، به فكر مردم باش، اگر تو شاه ايران شوى (نه نوكر بيگانه كه تقريبا شرط مُحال بود) من از تو و قصرت محافظت می کنم. رضا شاه گفت: به تو هم انگليسی ها پول می دهند تا با من مبارزه كنى! مرحوم مدرس فرمودند: به جدّم قسم! پيرزنها بقچه بسته هايشان را به من می دهند تا با تو مبارزه كنم.
📖 کتاب سیره و خاطرات علماء اثر استاد جاودان حفظه الله
✅ علامه عسکری🔰🔰🔰
@KashkulJudy