May 11
May 11
@kashkuljudy
🎪داستان لباس پادشاه را شنیده اید❗️
دو خیاط به شهری وارد شدند و پادشاه را فریفتند که ما در فن خیاطی استادیم و بهترین لباسها را که برازنده قامت بزرگان باشد می دوزیم. اما از همه مهم تر، هنر ما این است که می توانیم لباسی برای پادشاه بدوزیم که فقط حلال زاده ها قادر به دیدن آن باشند و هیچ حرامزاده ای آن را نبیند. اگر اجازه فرمایید چنین لباسی برای شما نیز بدوزیم. پادشاه با خوشحالی موافقت کرد و دستور داد مقادیر هنگفتی طلا و نقره در اختیار دو خیاط گذاشتند تا لباسی با همان خاصیت سحر آمیز بدوزند که تارش از طلا و پودش از نقره باشد.
خیاط ها پول و زر و سیم را گرفتند وکارگاهی عریض و طویل دایر کردند و دوک و چرخ و قیچی و سوزن را براه انداختند و بدون آنکه پارچه و نخ و طلا و نقره ای صرف کنند، دستهای خود را چنان استادانه در هوا تکان می دادند که گفتی مشغول دوختن لباسند. روزی پادشاه نخست وزیر را به دیدن لباس نیمه کاره فرستاد. اما صدراعظم هر چه نگاه کرد چیزی ندید، از ترس آنکه مبادا دیگران بفهمند که او حلال زاده نیست، با جدیت تمام زبان به تعریف لباس و تمجید از هنر خیاطان گشود و به پادشاه گزارش داد که کار لباس به خوبی رو به پیشرفت است. ماموران عالی رتبه دیگر هم به تدریج از کارگاه خیاطی دیدن می کردند و همه پس از آنکه با ندیدن لباس به حرامزادگی خود پی می بردند، این حقیقت تلخ را پنهان می کردند و در تایید کار خیاطان و توصیف لباس بر یکدیگر سبقت می گرفتند.
تا بالاخره نوبت به خود پادشاه رسید و به خیاط خانه سلطنتی رفت تا لباس زربافت عجیب خود را به تن کند. البته او هم چیزی ندید و پیش خود گفت معلوم می شود من یکی در میان این همه حلال زاده نیستم، او هم با کمال دیرباوری و ناراحتی، ناچار وجود لباس و زیبایی و ظرافت آن را تصدیق کرد و در مقابل آیبنه ایستاد تا آن را به تن او اندازه کنند. خیاطان حقه باز پس می رفتند و پیش می آمدند و لباس موهوم را به تن پادشاه راست و درست می کردند و آن بیچاره لخت ایستاده بود و از ترس سخن نمی گفت و ناچار دائمأ از داشتن چنان لباسی اظهار مسرت نیز می نمود.
سرانجام قرار شد جشنی عظیم به پا شود تا پادشاه جامه تازه را بپوشد و خلایق همه او را در آن لباس ببینند. مردم در دو سمت خیابان ایستادند و پادشاه با آرامش و وقار از برابر آنها عبور می کرد و دو نفر از خدمه دربار دنباله لباس را در دست داشتند تا به زمین مالیده نشود و درباریان، رجال، امیران و وزیران نیز با احترام و حیرت و تحسین پشت سر پادشاه در حرکت بودند ناگاه، کودکی از میان مردم فریاد زد :« این چرا لخت است؟» و بی امان فریاد زد
« پادشاه لخته »
...دیری نگذشت که جمعیت یکپارچه فریاد زد که «پادشاه لخته»
مدیریت کانال آنتی بیوتروریسم همچون کودک داستان لباس پادشاه، همواره تلاش کرد پرده از این واقعیت بردارد که وزارت بهداشت ایران تحت تاثیر سازمان بهداشت جهانی، سازمان بهداشت جهانی تحت مدیریت نظام سرمایه داری و نظام سرمایه داری تحت امر صهیونیسم بین الملل است❗️
@kashkuljudy
✍⭐️ @kashkuljudy
مگر چگونه زندگی میکنیم که تا کسی میمیرد
میگوییم راحت شد !!
خانه های بزرگ اما خانواده های کوچک داریم ،
مدرک تحصیلی بالا اما درک پایینی داریم
بی هیچ ملاحظه ای ایام میگذرانیم اما دلمان
عمر نوح میخواهد !!
کم میخندیم و زود عصبانی میشویم
کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم !
زیاد دروغ میگوییم اما همه از دروغ متنفریم،
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم
اما زندگی کردن را نه
ساختمانهای بلند داریم اما طبعمان کوتاه است
بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم
بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم
فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه
بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر عمل میکنیم
عجله کردن را آموخته ایم
ونه صبر کردن را...!
مگر بیشتر از یکبار فرصت
زندگی کردن داریم...؟!
#متفاوت_بیاندیشیم 👇
💟 @kashkuljudy
این شعر خیلی قشنگه بخونید
دل تنگم دوباره سادگی کرد
بـازم یـاد زمــان بچگــی کرد
همان موقع که دلها شاد بودند
هـمـــه دل زنـــده و آبـــاد بودند
قدیـمــا زندگی رنگـی دگر داشت
زمونه ریتم و آهنگی دگر داشت
@Kashkuljudy
قدیما هیچکس #نامردی نمی کرد
کســی ابـراز دلـســردی نمی کرد
چرا بازار نـامـــردی شلوغه!؟
چرا مهر و وفــاداری دروغه!؟
چرا مهـر و محبت کیمیـا شد
همه دنیا پر از رنگ و ریا شد
@Kashkuljudy
چرا مردم شدند در #غم گرفتار
دلـم تنگه از این آشفتـه بازار
بگو رحم و مروتها کجا رفت؟
جوانمردی فتوتها کجا رفت؟
#بـرادر بـا بـرادر جنگ داره
پدر از بچه خود ننگ داره
#پـدر سالاری از بن ریشه کن شد
پسـر سالاری و خر در چمن شد
جوان تا ظهر زیر رختخوابه
پدر بیچــاره در رنـج و عذابه
قدیما که همش حرف پسر بود
عـصـــای پیــریِ ،دست پدر بود
کنون برخی پسرها بی بخارند
تعصب مـــردی و غیــرت ندارند
نـهــال آرزوها بی ثمر شد
برادر از برادر بی خبر شد
دگـــر حــرفـی ز عمو و دایـی نیست
چه شد خاله، خبر از زندایی نيست
@Kashkuljudy
همــه فــامـیـــل از هـمـدیــگه دورند
چرا اینگونه سرد و سوت و کورند
یکی مـاشیـن میـلیــاردی سـواره
یکی هم یک موتور سیکلت نداره
یکی در پول و ثروت غوطه ور شد
یـکـی هـــم از نـداری در بـه در شد
یکی املاک و صدها خانه داره
یکی مـحتـــاج یک پـول اجــاره
یکی درگیر درد بی علاجه
یکی دنـبــال وام ازدواجــه
یکی مـیــمـیــره از درد خـمـــاری
یکی در پارتی و شب زنده داری
یکی بنز ویـکـی مـایلـــر سواره
یکی بر واتساپ و وایبر سواره
ببخشیدکه این بنده سادگی کرد
دلـــش یـــاد زمــــان بـچـگــی کرد
@Kashkuljudy
واقعا زیباست حتما بخونید
@kashkuljudy
ادب مدرک نیست!
ادب لباس گران پوشیدن نیست،
ادب بالای شهر زندگی کردن نیست!
ادب ماشین خوب داشتن نیست،
ثروت و مدرک ادب نمی آورد،
ادب در ذات آدمهاست که با
تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند،
ادب یعنی به همسرت امنیت،
به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمت
و به دوستانت شادی را هدیه کنی،
ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی
معنای انسانیت را درک کرده
و نام نیک از خود به جا گذاشتن است...!
@Kashkuljudy
@kashkuljudy
خانمی به دکتر گفت:
نمیدانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت میدانم.
دکتر گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود.
به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینهایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم.
خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید.
خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست، نه افسوس بابت نداشته ها.
💟 @kashkuljudy
#سخنان_زیبا 🌹
@kashkuljudy
اگر در دل کسی جایی نداری ، فرش زیر پایش هم نباش....
جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره، نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی ...
محبوب همه باش ، معشوق یکی
مهرت را به همه هدیه کن ، عشقت را به یکی
با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن
شاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود
آنقدر محکم و مقتدر باش که با اینمحبت ها و مهر ها زمینگیر نشوی ...
لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی ...
بعضی ادمارو باید دوست داشت
اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت
@Kashkuljudy
📜 #متن
@kashkuljudy
🚦آقازادههای رانتخوار صدر اسلام
📍به این اعتبار که افرادی به نام پدر خود مشهور باشند و به اصطلاح امروز از رانتهای دولتی استفاده کنند مطلبی در تاریخ نداریم، اما خود شخصیتهای مهم و برجستهای که بعد از پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم آلوده به دنیا و مادیات دنیا شدند، کم نبودند و فرزندان آنها هم آلوده و دنیا زده شده بودند.
📍این مسئله در زمان خلیفه سوم رخ داد. موقعیتی که خلیفه سوم خود را مجاز میدانست که هر چه میخواهد از بیت المال برداشت کند و در قالب صله رحم به خویشان و نزدیکان خود ببخشد، زمینه برای سوء استفادههای رسمی از اموال دولتی و بیت المال ایجاد شد.
📍خلیفه به بسیاری از شخصیتهای مطرح که از قدرت و نفوذ آنها در جامعه خوف داشت، اموال کلانی را بخشید و خویشان او یعنی بنیامیه هم در چپاول بیت المال گوی سبقت را از یکدیگر گرفته بودند که طرح آن در این مختصر نمیگنجد و در فرصتی دیگر انشالله نمونههایی را بیان خواهم کرد.
📍 اما شخصیتهایی مانند طلحه و زبیر که با وجود سوابق نیکی که در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم داشتند، وقتی که در عصر خلیفه سوم به دنیا و اموال حرام آلوده شدند، این وجه را به خانواده خود هم انتقال دادند.
📍لذا فرزندان آنها هم افرادی رانت خوار و غارتگر نسبت به اموال دولتی و عمومی هستند.
🔸به عنوان نمونه وقتی که فتنه جمل به امیرالمومنین علیهالسلام تحمیل شد و شهر بصره توسط فتنه گران اشغال شد، #عبدالله_بن_زبیر است که با وجود حضور پدرش در جنگ، در رأس گروهی از جانیان و فتنهگران، به بیت المال بصره هجوم آورند و آنجا را غارت کردند و فرزندان #طلحه هم از این بهره بی نصیب نماندند.
@kashkuljudy