@kashkuljudy
📜 #متن# گزارش تاریخی
🚦شکافتن خانه کعبه هنگام ولادت #امیرالمومنین علیه السلام
📍در اینکه امیرالمومنین علیهالسلام در کعبه به دنیا آمده است شکی وجود ندارد و غیر از شیعه بسیاری از منابع اهل تسنن هم به این مهم اعتراف دارند. حتی با قید این نکته که دیوار خانه کعبه شکافته شد و حضرت فاطمه بنت اسد علیهاالسلام مادر امیرالمومنین علیهالسلام وارد کعبه شد و دیوار به هم آمد و بعد هم مجدداً دیوار از همانجا شکافته شد و فاطمه همراه با نوزاد مطهر خود از خانه خدا بیرون آمد و دیوار به هم آمد.
📍البته باید توجه داشت که بنای کعبه ای که امیرالمومنین علیهالسلام در آن به دنیا آمد در همان دوران پیش از اسلام فرو ریخت و کعبه مجدداً بنا شد و در دوران حکومت #عبدالله_بن_زبیر دوبار کعبه ویران شد و بار دوم به دست حجاج، جنایتکار معروف که عبدالله را از بین برد، کعبه بنا شد و بعد از آن هم در چند نوبت کعبه تخریب و مجدداً بنا شده است.
🔸ولی از معجزات امیرالمومنین علیهالسلام این است که هر بنایی برای کعبه ایجاد میشود همان دیواری که هنگام ولادت امیرالمومنین شکافته شد، اثر شکافته شدن روی آن باقی میماند. در اعصار پیشین و قبل از حاکمیت وهابیت خبیث بر این سرزمین مقدس، در دوران حکومت اشرافِ مکه که بعضاً از نوادگان حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام بودند، این شکاف با نقره پر شده بود و مورد افتخار شیعه و خاندان پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود و امروز هم به رغم تلاش آل سعود خبیث برای پنهان کردن شکاف خانه کعبه این اثر همچنان باقیست و سعی میکنند که هنگام زیارت زائران آن را بپوشانند تا مورد احترام و افتخار شیعه قرار نگیرد.
@kashkuljudy
💐 #زیباترینتبریک 💐
@kashkuljudy
چه بگویم
دربارهء کسی که
فقط او همنام خداست
فقط او در کعبه متولد شد
فقط او نفس پیامبر نامیده شد
فقط او نَفَسش در لَیلتُالمَبیت و
عملش در جنگ خندق
افضل از عبادت ثقلین است
فقط او امیرالمومنین خوانده شد
فقط او مصداق وَمَنعندهعلمالکتابه
فقط او همسرش کوثرِ هستی است
فقط او دو فرزنش امامومعصوم اند
فقط او وخانوادهاشمصداقآیهتطهیرند
فقط او در زمان حکومتش
بیکاری و
مستاجری و
مُجرَّدی معنانداشت
فقط او در بهترین مکان (مسجد)
در بهترین زمان (شب قدر)
در بهترین عمل (نماز)
در بهترین حالت ( سجده)
به بهترین توفیق( شهادت )رسید
❄️ولادت بزرگترین مرد عالَم💐
❄️بر منجی تمام عالَم💐
❄️و منتظرانش💐
❄️مبارک💐
@kashkuljudy
✅ یاعلی(علیهالسلام)
#❣️در حالتهای روانی مختلف چه بخوریم؟
@kashkuljudy
۱- غمگین هستید؟
غذاهایی که دارای امگا3 و ویتامین D هستند مثل: تخم بزرگ (بذر کتان) و ماهی های چرب مثل قزل آلا بخورید.
۲- در سختی هستید؟
غذاهایی غنی از ویتامین C مثل: گوجه فرنگی، آناناس، توت فرنگی، کیوی، فلفل سبز و کلم میل کنید.
۳- استرس دارید؟
غذاهایی غنی از ویتامین های گروه B مثل قزل آلا یا میگو یا یک کاسه بزرگ ماست کم چرب بخورید.
۴- عصبانی هستید؟
غذاهای پتاسیم دار مثل: موز، آووکادو، ذرت، سیب زمینی و لوبیا سفید بخورید.
۵- بیخوابی به سرتان زده است؟
غذاهای غنی از منیزیم مثل نخود، عدس، جو دوسر، تخم کدو و اسفناج میل کنید.
#متفاوت _ بخوانید👇
@kashkuljudy
#بی نهایت زیبا و خواندنی
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ می گریست. ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذرد ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ می فروختم، ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ. ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ : ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذرد.
گر به دولت برسی، مست نگردی مردی، گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی، اهل عالم همه بازیچه دست هوسند، گر تو بازیچه این دست نگردی مردی.
@Erfan_Islamic
💎زنی به شیخ گفت:
من نمیخوام در حرم حضور داشته باشم!
شیخ گفت:
میتونم بپرسم چرا؟
@kashkuljudy
زن جواب داد:
چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند،
عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند،
بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند،
بعضی فقط جسمشان اینجاست،
بعضیها خوابند،
بعضی ها به من خیره شده اند...
شیخ ساکت بود،
بعد گفت:
میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟
زن گفت:
حتما چه کاری هست؟
شیخ گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و یک مرتبه دور حرم بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.
زن گفت:
@kashkuljudy
بله می توانم!
زن لیوان را گرفت و یکبار به دور حرم گردید. برگشت و گفت: انجام دادم!
شیخ پرسید:
کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟
کسی را دیدی که غیبت کند؟
کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟
کسی را دیدی که خوابیده باشد؟
زن گفت:
نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد...
✨شیخ گفت:
وقتی به حرم میآیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.
برای همین است که پیامبر فرمود «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!
نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکزتان بر خدا مشخص شود.
#نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان
@kashkuljudy
🌸🍃🌸🍃
#حجاب
@kashkuljudy
دختری یک تبلت خریده بود.
پدرش وقتی تبلت را دید پرسید:
وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟
دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.
پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟
دختر: نه!
پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟
دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم.
پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟
دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.
پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟
دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه.
پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت، و فقط گفت:
"حجاب" یعنی همین"
🍃 @kashkuljudy🍃
پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست!
@kashkuljudy
نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید
از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ...
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند!
روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد!
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود! روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد . قاضی از حال سوال کرد ، شیخ هم چنان خاموش بود . قاضی به روستایی گفت : این مرد لال است؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد . پیش از این با من سخن گفته ،
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟
او جواب داد که : گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند . قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت ...
شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت :
"جواب ابلهان خاموشی است"
@kashkuljudy
امثال و حکم
«علی اکبر دهخدا »
🌹ارزش انسان 🌹
@Erfan_Islamic
آیت الله جوادی آملی:
تمام نشاط وزیبایی و ارزش یک گل به یک قطره آبی است که در او وجود دارد،به نام گلاب،وقتی آن یک قطره آب را از گل بگیرند،آن گل زیبا ومعطر تبدیل به تفاله می شود که باید به زباله دان برود،انسان نیز اینگونه است که تمام قیمت و ارزش او به آبروی اوست وشیطان دنبال این است که این آبرو را از انسان بگیرد و تا او را تبدیل به تفاله کند و به زباله دان تاریخ بیندازد.
@Erfan_Islamic
🌺کانال عرفان اسلامی🌺
⭕️ #میگویم_بزن_کنار❗️😱🚎
@kashkuljudy
🔹 صدای اذان از رادیو بلند شد، جوانی که صندلی کنار من نشسته بود بلند شد و به راننده گفت: نگه دار نمازمان را بخوانیم.
راننده با بی تفاوتی جواب داد: الان که نمیشود، هروقت رسیدیم میخوانی. جوان با لحن جدی گفت: میگویم نگه دار... سر و صدا بلند شد، دستِ آخر نگه داشت، جوان نمازش را در جاده خواند و آمد کنارم نشست...
🔸 پرسیدم چه دلیلی داره که اینقدر برات نماز اول وقت مهمه؟ گفت: آخر من به امام زمان تعهد داده ام نمازم را اول وقت بخوانم، تعجب کردم! پرسیدم چطور!؟
🚌جوان گفت: من در یکی از شهرهای اروپا درس میخواندم، فاصله شهر محل سکونتم تا دانشگاه زیاد بود، بالاخره نوبت آخرین امتحان ترم آخر رسید، برای امتحان با اتوبوس راهی دانشگاه شدم، در میانه راه اتوبوسِ پر از مسافر ناگهان خراب شد، از آنجایی که خیلی امتحان مهمی بود نگرانی زیادی داشتم از اینکه به امتحان نرسم و زحماتم برباد برود.
🔺 شنیده بودم وقتی به لحظه های بحرانی میرسید که کاری از شما ساخته نیست به امام زمان متوسل شوید... در دلم گفتم یا امام زمان اگر کمکم کنید قول میدهم به شما نمازم را تا آخر عمرم اول وقت بخوانم، در این هنگام جوان بسیار زیبایی را دیدم که از دور نزدیک اتوبوس شد، با زبان و لهجه خودشان به راننده گفت چه شده، راننده جواب داد: خود به خود خاموش شد، جوان زیبارو مدت کمی مشغول به تعمیر موتور شد، بعد کاپوت را بست و به راننده گفت استارت بزن، اتوبوس روشن شد،...
📝 ناگهان دیدم جوان آمد داخل اتوبوس، مرا به اسم صدا زد و گفت: تعهدی که به ما دادی یادت نرود!
📚 کتاب نماز و امام زمان؛ ص۸۵
🍀 @kashkuljudy
@kashkuljudy
#هنر_گفتگوی_دینی_با_فرزندان
#نمونه
🌱ابراهیم در خواب دید فرزندش را قربانی میکند
به اسماعیل گفت:
« ﭘﺴﺮﻛﻢ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺫﺑﺢ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ، ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻨﮕﺮ ﺭﺍی ﺗﻮ ﭼﻴﺴﺖ ؟ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭم ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻩ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ ».(صافات۱۰۲)
چند نکته در باره گفتگو:
۱- توجه به سن و بلوغ در گفتگو
۲-برخورد عاطفی با فرزند
۳-آزادی نظریه به فرزند
۴-واگذاری تصمیم گیری به فرزند
۵-خدا محوری پدر
۶- وقتی فرزند بداند پدر خود محور نیست بلکه خدا محور است به حرف پدر گوش میکند
@kashkuljudy
📖 #احکام_مسافر
@kashkuljudy
💠 #اقامتبدوناختیار
🔹پرسش یک: همراه اردوى دانشجویى، با کاروانی به سفر زیارت حضرت على بن موسى الرضا(ع) مشرّف شدم. بدون اینکه اختیار و ارادهاى داشته باشم، میدانم بیش از ده روز در آنجا توقف میکنیم. تکلیف نمازم چیست؟
همۀ مراجع: در فرض یادشده، باید نمازتان را تمام بخوانید.(توضیح المسائل مراجع، م1335؛ وحید، توضیح المسائل، م1343؛ خامنهاى، دفتر.)
💠 #انصرافازاقامت
🔹پرسش دو: به مشهد مقدس مشرّف شدیم. تصمیم داشتیم بیش از ده روز در آنجا بمانیم. نمازمان را کامل خواندیم؛ ولى بعد از گذشت چند روز، از اقامتمان منصرف شدیم و تصمیم گرفتیم پیش از ده روز، به وطن بازگردیم. تکلیف نماز در بقیۀ روزها چیست؟ آیا شکسته بخوانیم یا تمام؟
همۀ مراجع: تا هنگامى که در آنجا به سر مىبرید، نمازتان تمام است.(توضیح المسائل مراجع، م1342؛ وحید، توضیح المسائل، م1350؛ خامنهاى، دفتر.)
💠 #شکدراقامت
🔹پرسش سه: مسافری که نمیداند در محل اقامت، چند روز میماند، تکلیف نمازش چه میشود؟ آیا باید شکسته بخواند یا تمام؟
همۀ مراجع: باید نمازش را شکسته بخواند؛ مگر آنکه تصمیم داشته باشد ده روز یا بیشتر در آنجا بماند. اگر بدون تصمیم و با تردید سى روز را در یک شهر (نه چند شهر) اقامت کرد، بعد از سى روز (از روز سى ویکم) باید نمازش را تمام بخواند.(توضیح المسائل مراجع، م1355؛ وحید، توضیح المسائل، م1361؛ خامنهاى، دفتر.)
@kashkuljudy
✅ یاعلی(علیهالسلام)
#عظمت تو خالی
@Erfan_Islamic
گفته بودم دو ماجرا از علامه جعفري به ياد دارم. امروز قصه دوم را نقل مي كنم.
نقل به مضمون، علامه فرمود:
سالها قبل از انقلاب، كتابي در پاسخ به بعضي شبهات روز، نوشته بودم. روحاني مشهوري آن را خواند و پسنديد. پيام داد كه به شهر آنها بروم تا به بهانه بزرگداشت من، مسائل روز اسلامي را تبليغ كنيم.
بليط قطار خريدم و سوار شدم. با خود گفتم ايكاش همسفر اهل علم و كتابي نصيب تا با مباحثه، راه كوتاه شود.
ديدم سيد معمم بلند قدي بسمت كوپه من مي آيد. چهره زيبا، لباس فاخر، ريش آراسته و عمامه مرتبي داشت. گفتم خدا را شكر كه دانشمندي نصيب شد. شادمانيم ديري نپاييد. دهان كه باز كرد، دريافتم جز چند متر پارچه عمامه، از دانش بهره اي ندارد.
به ايستگاه مقصد كه رسيديم جمعيت فراواني از متدينين با پلاكارد خوشامد، روي سكّو منتظر بودند. مومنين به قطار ريختند. دو آخوند ديدند، من و سيد خوش بر و بالا! بدون لحظه اي ترديد، سيد را كول كردند و با سلام و صلوات بطرف ماشين ها دويدند. به هر كس التماس كردم كه مرا هم سوار كند و تا شهر برساند، قبول نكرد كه نكرد. گفتند آقا ما را براي بدرقه ملّاي دانشمند فرستاده. جاي اضافي نداريم و مسافر نمي بريم.
ماشين زيباي حامل آقا سيد در جلوي دهها ماشين و ميني بوس مملو از مشايعيين صلوات گو، راه افتاد و رفت.
به جان كندن، وسيله اي يافتم و خودم را به خانه ميزبان رساندم. دقايقي بود كه سيد حيران به آقا رسيده بود و طرفين، تازه اصل ماجرا را فهميده بودند. خودم را معرفي كردم. آقا مرا كنار خود جاي داد و اكرام نمود . آن وقت، سر در گوشم كرد و به مطايبه فرمود: آشيخ! مردم حق داشتند كه اشتباه گرفتند. آخر، اينهم سر و شكل و لهجه است كه تو داري؟ ملّا كه هيچ، به آدميزاد هم نمي ماني!
علامه جعفري قصه را تعريف مي كرد و خودش همراه ما مي خنديد. از يادآوري تحقيرهايي كه ديده بود، سر سوزني تكدر نداشت، تفريح هم مي كرد. در آن اتاق كوچك مملو از كتاب، در آن رداي ارزان كهنه، روحي عظيم خانه كرده بود. نور به قبرش ببارد. استاد، آن روز ، يادمان داد كه عقل مردم به چشم شان است.
بعضي آدم ها ، عظمت روح دارند. اگر آنها را يافتي، معاشرت را قدر بدان. عظمت روح مثل آب روان است. لااقل به سر و رويت ترشح مي كند و روانت ساعتي تازه و خنك مي شود.
اما عظمت خيلي بزرگان، بيش از يك "نمايش"نيست. گاهي بازيگراني ضعيف اند و تو با اولين برخورد تو خالي بودنشان را در مي يابي. گاهي هنرپيشگاني قهّارند و خلقي را سالها بل قرن ها، اسير سراب عظمت خود مي كنند.
@Erfan_Islamic