به همشون مثل مامانا چایی نبات دادم خوبشون کردم فرستادم پیش معلم ورزشمون که تیم بندی کنه که حالا بریم تو زمین هندبال بازی کنیم :)
مایی که تا خرخره غذا خوردیم :)))
حالا رفتیم تو زمین و مثل اسب دنبال توپ میدویدیم بدون فکر به اینکه ممکنه حالت تهوع بگیریم :)
عقل دوازدهم تجربی جماعت:
؛کاتوره
انگشت آبی یکی از فانتزیای موردعلاقم بود که امروز واقعی شددددد 😭
تو خیابون در حال نگاه کردن به انگشتم و هی شوآف کردنش :
شناسنامهمو که به متصدی دادم بهم گفت رأی اولی ای؟ گفتم بله و بعدش کلی قربون صدقم رفتنن 🥺😂💘
تازه یکی از متصدیها استاد بوکسم بودد
محکم و ورزشی باهام دست داد و گفت ایشون شاگرد من نیست دخترمهههشخهشخهصه
چندتا حاج خانوم گوگولی هم گفتن براشون فرم رأی رو پر کنم و کلی هم با اونا سرگرم بودمم
توی محوطه مسجد هم نشسته بودم یه حاج آقایی اومد پرسید باید به کی رأی بده براش توضیح دادم گفت دخترم بگو تو به کی رأی دادی منم همونو بنویسم خببب 🥺🥺😂
موقع برگشتنی کلا یادم رفت شناسناممو بردارم همینجوری داشتم میرفتم یهو دیدم یکی از خانومای اونجا صدا میکنه "عسل رأی اولی" شناسنامت جامونده
طرز خطاب کردنش خود قند بودد🥺🤏🏻💗
بعدشم رفتم جایی وسیله بگیرم اومدم کارتمو بدم آقاعه انگشتمو دید گفت رفته بودی رأی بدی؟ گفتم بله گفت یه لحظه وایسا پس ..
میزان رأی ملت است 💚
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
لیست منتخب من تو ایتا کانال کاتوره عسله
.
وایسا بازی داره قشنگ میشه😂😂