ا❁﷽❁ا
🟢شفای #سید_اسماعیل_سجّاد با توسل به حضرت #علی_بن_موسی_الرضا(ع)
📖حجتالإسلام سید اسماعیل سجاد (از روحانیان #مشهد_مقدس و بسیار موثوق): من در حدود دوازدهسالگی بودم که جوشی در سفیدی چشمم ظاهر شد، نزدیک بود به سیاهی چشمم برسد. اگر به سیاهی چشمم می رسید، بیناییام بهکلی از بین می رفت.
دوستان به من گفتند: باید پیش حسینخان طبیب بروید. نزد او رفتم و او پس از معاینه نظر داد که باید چشمم جراحی شود. وقتی نتیجه طبابت این شد، تصمیم گرفتم نزد حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) بروم تا از ایشان شفا بگیرم. یقین هم داشتم که آن حضرت مرا شفا خواهند داد.
با حالت توجه و توسل و با چشمانی گریان، وارد حرم مطهر شدم و از آن حضرت شفا خواستم. چیزی نگذشت که یقین پیدا کردم حضرت مرا شفا دادهاند. از حرم مطهر بیرون آمدم و در آینهای نگاه کردم. دیدم اثری از آن جوش در چشمم نیست و به عنایت حضرت بهکلی محو شده است.
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢توسّل به امیرالمؤمنین علی(ع) و کسب تکلیف از ایشان
📖#حاج_سید_علی_شاهرودی: پدرم آیتاللَّه العظمی #سید_محمود_شاهرودی هنگامی که چهار فرزند داشت، از نظر مالی در مضیقه بود، بهطوری که اجاره منزل که سالی دو دینار عراقی بود، سه سال به تأخیر افتاده بود. تصمیم گرفت به منزل مرحوم میرزا (شاید میرزای شیرازی) برود و نماز و روزه استیجاری بگیرد، رفت و گرفت و سه ماه نماز را هم خواند، اما هر وقت میخواست از آن پول استفاده کند دلش حاضر نمیشد و بالاخره پول را بدون اینکه مقداری از آن را خرج کند، برگرداند.
فرمود: هنگامیکه از خانه میرزا برمیگشتم، به در صحن امیرمؤمنان(ع) رسیدم و خطاب به آن حضرت گفتم: کلاهگوشی من هست و بیل هم دارم، اگر مرا نمیخواهید، می توانم بروم کار کنم و اگر میخواهید، از باب سهم خمس سادات به من بدهید تا فرزندانم را اداره کنم. این را گفتم و به منزل رفتم و مشغول مطالعه شدم، دیدم درِ خانه را میزنند و کسی از پشت در صدا می زند: سید محمود، این پول سهم سادات است. پول را گرفتم دیدم ده دینار است!
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢توسل به #امام_حسین(ع) در مِنا...
📖#سید_محمّد_کسایـی_خرّازی: به #مکه رفته بودم، پایم سوزش پیدا کرد آن را بستم. به #عرفات و #مشعر رفتم وقتی میخواستم به #مِنا روم از راه رفتن عاجز بودم و سعی کردم وسیلهای فراهم کنم، ولی موفق نشدم.
عاقبت با همان پا خود را به مِنا رساندم و یک نفر از #سادات بغداد هم همراه من بود. هرچه گشتیم که چادر خودمان را پیدا کنیم نتوانستیم، تا بعداز ظهر میگشتیم و در آن هوا خیلی بـیحال و مضطرب شدیم.
همراه من از ناراحتی و گرما، سر خود را داخل یکی از خیمهها کرد. وقتی به او گفتم: بیا فلان کار را انجام دهیم، دیدم گریه میکند و مضطرب و #مضطر شده است.
من رو به قبر مطهّر #اباعبداللَّه_الحسین(ع) کردم و عرض کردم: آقا، مضطرّ شدیم، به ما عنایت فرمایید. همان گاه دیدم کسی بالای سر ما ایستاده و بدون سابقه به ما میگوید: چادر خودتان را می خواهید؟
گفتم: آری.
گفت: همراه من بیایید. ده قدمی رفتیم ما را به چادرمان رساند، نگاه کردیم دیدیم آن مرد نیست...
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🔆داستانهایی واقعی از کرامات ائمه اطهار(ع) به عالمان و زاهدان
📣کتاب #روزنه_هایی_از_عالم_غیب به چاپ بیست و دوم رسید.
🖋نویسنده: #سید_محسن_خرازی
👨👩👧👦رده سنی: #بزرگسال
📚قالب کتاب : #مجموعه_داستان
📖تعداد صفحه : 448 صفحه
📔نوع جلد : شومیز
💰 قیمت پشت جلد: 220.000 تومان
🎁 قیمت با تخفیف ویژه: 198.000 تومان
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/4328
📚#تجدید_چاپ
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢راهکار مرحوم #آیت_الله_العظمی_اراکی(ره) برای حاجتروایی و شفای بیماری
📖#مرحوم_آیت_اللَّه_اراکی(ره): من دو #عارضه داشتم که سخت از آن #نگران و #ناراحت بودم. اول اینکه هر سال #چشم_درد میگرفتم به حدّی که از درد فریادم بلند می شد و دوم اینکه دستم در فصل زمستان ورم میکرد و #خشک میشد و ترک برمیداشت و از لابهلای پوست آن #خون میآمد، به طوری که باید تیمّم میکردم. من این دو #کسالت را داشتم اما #به_زبان_نمی_آوردم، ولی هر دو کسالت به عنایت و فضل #حضرت_معصومه(س) و #امام_رضا(ع) برطرف شد، به طوری که هم اکنون بحمداللَّه اثری از هیچکدام آنها وجود ندارد.
من همان طوری که مرحوم #آیت_اللَّه_حاج_شیخ_ابوالقاسم_کبیر_قمی (از منبریهای معروف #مشهد) فرمود: بر اساس روایت «استعینوا فی قضاء الحوائج بکتمانها» #حاجت خود را #کتمان کردم و به #زبان نیاوردم، ولی #حضرت_معصومه(س) و #امام_رضا(ع) از روی لطف و عنایتی که به من داشتند و دارند، مرا #شفا دادند.
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢توسل به #امام_زمان(عج) در اوج درماندگی و اضطرار
📜فرزندشان در اثر سرما درگذشت.
خودش را با #مطالعه تسکین میداد اما همسرش بسیار بیتابی میکرد.
روزی به نزدیکی منزل که رسید همسایهها را دید دور خانهاش جمع شدهاند.
فهمید همسرش بدحال شده و #فلج شده است.
تشخیص پزشکان #سکته بود.
تصمیم گرفت متوسل شود به #امام_زمان(عج) اما بابت اعمالش از آقا #خجالت میکشید.
به خدا گفت: خدایا هرچه هستم آفریده توام، تو را به ذات مقدّست سوگند که ولیّ خود را مأمور شفای بیمار من قرار بده.
شب از نیمه گذشته بود که سروصدایی از حیاط بلند شد.
به حیاط آمد و دخترش را خندان دید. از قضیه جویا شده بود.
گفتند همسرش ناگهان صدا زده است: بلند شوید و #آقا را بدرقه کنید و خودش تا حیاط راه رفته بود...
♻️برگرفته از:
📙#روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️#داستانک_مهدوی
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢 بیسوادی که #قرآن را با معجزه و کرامت خدا حفظ کرده بود!
📖حجتالإسلام والمسلمین شاهرخی خرم آبادی از #ملاکاظم_تویسرکانی که همه قرآن را با اعجاز و کرامت از حفظ بود، نقل کرد که: من از او آیهای را پرسیدم و گفتم: چند تا میم دارد. گفت: یازده عدد. وقتی میمهای آن آیه را شمردم، دیدم ده میم دارد. گفتم: ده میم دارد. گفت: اشتباه حساب کردی دوباره بشمارید. وقتی دوباره شمردم، دیدم درست می گوید، یازده میم دارد.
خیلی مایه تعجب و شگفتی بود که وی می توانست هر سوره را از آخر شروع کند و به اول آن ختم نماید، همچنین وقتی کتاب مغنی را که یکی از کتابهای ادبی حوزه است، به او میدادم و میگفتم: قرآنِ آن را بخوان! آیات قرآنی را تلاوت میکرد، با اینکه آیات از غیر آنها مشخص نبود. به وی گفتم: تو که سواد عربی نداری، پس چطور قرآن را تشخیص میدهی؟ گفت: #قرآن_نور_دارد.
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢عنایت #امام_زمان(عج) به بیماری ناعلاج و درمانده
📜یکی از چشمانش عیبی پیدا کرد.
پزشک تشخیص غدّهای داد در مغزش که میبایست کاسۀ سر برداشته شود. بسیار بیتاب شد.
بعضی از دوستانش ذکرهایی را گفتند برای برآوردن حوایج. به آن ذکرها مداومت کرد.
تا اینکه روزی در عالم خواب قافلهای دید که بهطرف خانه خدا میروند و در پیشاپیش آنها امام عصر(عج) سوار بر اسب.
وقتی به ایشان رسیدند، پیش خود گفت حالا به من توجه میکنند ولی توجه نکردند و گذشتند.
شروع کرد به ناله و زاری و اظهار تأثّر از عدم توجه امام.
ناگهان دید امام برگشت و انگشت مبارکشان را بر چشم او گذاشت. از خواب بیدار شد.
متوجه شد چشمش عیبی ندارد.
به پزشکش مراجعه کرد.
اثری از غده وجود نداشت.
♻️برگرفته از:
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️#داستانک_مهدوی
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢ماجرای عنایت #امام_زمان(عج) به بانویی پاکدامن
📜بانویی بود #عفیف و #پاکدامن.
یکبار خدمت #حضرت_حجت(عج) مشرف شده بود؛ در #حج. طواف کرده بود با حضرت(عج) بیدغدغه از برخورد با نامحرمان.
این بار مبتلا شده بود به #تب_عفونی. آزمایشهای زیادی داد. به دکترهای متعددی مراجعه نمود. مؤثر واقع نشد.
از همهجا که برید متوسل شد به #حضرت_بقیه_الله(عج).
گفته بود: آقا! من توفیق پیدا کردم در کنار شما #طواف کنم، حال چگونه حاضر میشوید این اندازه به دکترهای نامحرم مراجعه کنم.
دستی روبهروی صورتش قرار گرفت. به او گفته شد: خوب شدی. #شفا گرفته بود و دیگر اثری از بیماری نبود.
♻️برگرفته از:
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️#داستانک_مهدوی
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🔺تورق #روزنه_هایی_از_عالم_غیب / دعای #عرفات شما به ما رسید!
ادامه را اینجا mehrnews.com/x3554k بخوانید.
📙 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/4328/
📡 #کتاب_جمکران_در_رسانهها
🔊 #خبر
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🔴 با #عنایت_حضرت سلام کردم!
📜آقای بلورساز از تجّار محترم مشهد خدمت #آیت_اللَّه_العظمی_گلپایگانی رسیدند و گفتند: دندانم دچار بیماری خاصی شده بود که بالاخره به جراحی کشید. پس از عمل جراحی متوجه شدم که لال شده و زبانم از کار افتاده و دیگر قادر به تکلّم نیستم. به دکترهای زیادی در شهرهای مختلف رجوع کردم، نتواستند زبانم را معالجه کنند و گفتند: اعصاب زبان در حال جراحی دهان صدمه دیده است و دیگر باز نمیشود و نمیتوانید صحبت کنید!
یکی از اخیار تهران وقتی مرا به این حال دید، به من گفت: فلانی! شما خوب است چهل شب چهارشنبه به #مسجد_جمکران بروید. من این حرف را پذیرفتم و قرار گذاشتم که روزهای سهشنبه از مشهد به تهران بیایم تا شب چهارشنبه در #مسجد_جمکران حضور داشته باشم.
هفته سی و هفتم در #جمکران مشغول اعمال بودم که ناگاه متوجه شدم #مسجد نورانی شد و #امام_عصر(عج) تشریف آوردند، من با خود گفتم: چگونه با این عدم قدرت بر تکلّم میتوانم خدمت #آقا برسم و مشکل خود را عرض کنم؟ در این فکر بودم که ناگاه متوجه شدم آقا به طرف من آمدند و به من فرمودند: سلام کن! با عنایت حضرت سلام کردم، در حالی که زبانم نیز باز شد و قدرت تکلم گذشته را پیدا کردم.
♻️برگرفته از:
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️#هوای_جمکران
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
❤مسجد از وجود او روشن است.
🍃شخص موثقی از یکی از اخیار به نام شیخ اسماعیل سرخابی نقل فرمود: مرحوم آیتاللّه حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی نقل فرمودند:
🍃عموی من با چند زن دیگر به مسجد جمکران میروند. وقتی شب میشود درها را از پشت میبندند و چند سنگ پشت در میگذارند تا کسی نتواند وارد مسجد شود، چیزی نمیگذرد که ناگهان میبینند جوانی در مسجد مشغول خواندن نماز است و مسجد از وجود او روشن شده است، آنها با دیدن این منظره از هوش میروند و صبح روز بعد مردم برای انجام نماز به مسجد میآیند با درهای بستهشده از پشت مواجه میشوند، چارهای نمیبینند مگر آنکه با نردبان وارد مسجد شوند. پساز وارد شدن به مسجد و باز کردن درها آنان را مشاهده میکنند که غش کردهاند و از هوش رفتهاند.
♻️برگرفته از:
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #آیت_الله_سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒
https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️#هوای_جمکران
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran