ا❁﷽❁ا
🍉 #برشی_از_کتاب
سر به بیابان میگذاری. میخواهی به حس و حالی برسی که نمیرسی. صدای حاجی عزتی میآید که میگوید آنجا در روز #عرفه صحرای محشر میشود. همه سفیدپوشند. گویی همه مُردهاند و مردگان گورستان برخاسته و همراه تو سر به بیابان گذاشتهاند. میگوید اگر حاجی آنجا توبه نکند، لکۀ سیاهی روی قلبش چنبره میزند.
فکر میکنی لکۀ روی قلب تو دارد بزرگ و بزرگتر میشود آنقدر که اگر در اقیانوس آرام بیفتی، نه پاک میشوی و نه آرامش پیدا میکنی. نمیدانی چطور میشود از دست آن لکه و تمام لکههای دنیا خلاص شد.
از منی و #عرفات که برمیگردید، هنوز دلت زیرخیمههای سفید #منی جا مانده است که به #جبلالنور میرسید و غاری که در دل آن، جا خوش کرده است. از همان پایین که عکسش را میگیری تازه متوجه میشوی برخلاف دیگر کوههای #مکه که به هم متصل هستند، آن کوه تکوتنهاست، درست مثل خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله
📙 #ماهیها_پرواز_میکنند
🖋 #مریم_بصیری
🛒https://ketabejamkaran.ir/6179
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🟢از سفر حج به نیابت از #امام_زمان(عج) تا دلسوزی بیجا برای فرزند فاسق!
📜دو پسر داشت. یکی #صالح بود و به غسل مردگان اشتغال داشت. دیگری ناصالح بود و به دنبال #گناه.
سالی اجیر شد که به نیابت از امام زمان(عج) به حج برود. مقداری از آن پول را به پسر ناصالح شرابخوارش داد و با بقیه پول راهی حج شد.
در #عرفات جوان گندمگون و زیبایی را دید.
زمانی که مردم در حال کوچ از صحرای عرفات بودند جوان رو به او کرد و گفت: ای شیخ! حیا نمیکنی؟ پولی را برای ادای حج میگیری. آنگاه قسمتی از آن را به یک فاسق شرابخوار میدهی؟
جوان خبر داد که بهزودی یکی از چشمانش نابینا میشود. حجش به پایان رسید و به وطن بازگشت.
چهل روز گذشت. دملی در همان چشمی که آن جوان اشاره کرده بود ظاهر شد و چشمش نابینا شد...
♻️برگرفته از:
📙#مهدی_موعود
🖋 #علامه_مجلسی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
http://ketabejamkaran.ir/2978
📘📘📘📘📘
♦️#داستانک_مهدوی
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢توسل به #امام_حسین(ع) در مِنا...
📖#سید_محمّد_کسایـی_خرّازی: به #مکه رفته بودم، پایم سوزش پیدا کرد آن را بستم. به #عرفات و #مشعر رفتم وقتی میخواستم به #مِنا روم از راه رفتن عاجز بودم و سعی کردم وسیلهای فراهم کنم، ولی موفق نشدم.
عاقبت با همان پا خود را به مِنا رساندم و یک نفر از #سادات بغداد هم همراه من بود. هرچه گشتیم که چادر خودمان را پیدا کنیم نتوانستیم، تا بعداز ظهر میگشتیم و در آن هوا خیلی بـیحال و مضطرب شدیم.
همراه من از ناراحتی و گرما، سر خود را داخل یکی از خیمهها کرد. وقتی به او گفتم: بیا فلان کار را انجام دهیم، دیدم گریه میکند و مضطرب و #مضطر شده است.
من رو به قبر مطهّر #اباعبداللَّه_الحسین(ع) کردم و عرض کردم: آقا، مضطرّ شدیم، به ما عنایت فرمایید. همان گاه دیدم کسی بالای سر ما ایستاده و بدون سابقه به ما میگوید: چادر خودتان را می خواهید؟
گفتم: آری.
گفت: همراه من بیایید. ده قدمی رفتیم ما را به چادرمان رساند، نگاه کردیم دیدیم آن مرد نیست...
📘 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🔺تورق #روزنه_هایی_از_عالم_غیب / دعای #عرفات شما به ما رسید!
ادامه را اینجا mehrnews.com/x3554k بخوانید.
📙 #روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋 #سید_محسن_خرازی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/4328/
📡 #کتاب_جمکران_در_رسانهها
🔊 #خبر
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran