eitaa logo
کمیته‌خادم‌الشهداء‌ سپاه و بسیج استان‌همــدان
694 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
23 فایل
#تنها مرجع رسمی کمیته خادم الشهداء استان همدان 💻سایت خادمین کوله بار https://khademin.rahnoor.ir/ ارتباط با : برادر سیدمحمد حسینی مسئول خادمین استان همدان👇 @S_M_Hoseini98
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 امتحان 🔆 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◼️امتحان‌ خدا‌ در زمان‌ امتحان‌ مدرسه ◼️ 🔺 بسم الله الرحمن الرحیم 🔻 ◻️ احمد می‌گفت: بیا توی راه مدرسه سوره‌های کوچک قرآن را بخوانیم در زنگ‌های تفریح هم می‌دیدم که یک برگه‌ای در دست گرفته و مشغول مطالعه است . یک بار از او پرسیدم: این کاغذ چیه ؟گفت : این برگه اسماء الله است. ◻️ کم کم بزرگتر می‌شدیم فاصله معنوی من با او رفته رفته بیشتر می‌شد اون پله پله بالا می‌رفت و من... بیشترین چیزی که احمد به آن اهمیت می‌داد نمازبود. هیچ وقت را ترک نکرد، حتی زمانی که در اوج کار و گرفتاری بود. یاد معلم گفته بود امتحان دارید. ناظم آمد سر صفحه گفت: برخلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه ، فردا زنگ سوم که تمام شد آماده امتحان باشید. آمدیم داخل حیاط گفتن چند دقیقه دیگه امتحان شروع میشه، صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه . دنبالش رفتم و گفتم احمد برگرد این آقا معلم خیلی به نظم حساسه،اگه دیر بیای ازت امتحان نمی‌گیره می‌دانستم نماز احمد طولانی است مقید بود که ذکر تسبیحات را هم با دقت ادا کند، هرچه گفتم بی‌فایده بود احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ما را به صف کردن وارد کلاس شدیم ناظم گفت ساکت باشید تا معلم سوال‌ها را بیاورد. ۲۰ دقیقه همینطوری توی کلاس نشسته بودیم نه از معلم خبری بود نه از ناظم نه از احمد. همه داشتن توی کلاس پچ پچ می‌کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد معلم با برگه‌های امتحانی وارد شد همه بلند شدن معلم با عصبانیت گفت از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه‌ها آماده بشه! بعد یکی از بچه‌ها را صدا زد گفت : پاشو برگه‌ها رو پخش کن هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. درب کلاس باز شد و احمد در چهارچوب نمایان بود. احمد مثل ما مشغول پاسخ شد فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت را خوانده بود و من... ◻️ ما نماز می‌خوانیم تا کرده باشیم اما دقیقاً می‌دیدیم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا می‌برد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله .از همان دوران سعی می‌کردم ببینم که او چه می‌کند. ❤️سلامتی امام زمان صلوات ❤️ 💠👇 💠@Khademin_Shohada_B_HMD
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢مدیریت‌زمان‌از‌طریق‌نماز‌ یکی از اثرات توی زندگیمون همین روی‌ نظم بودنه✅ روی نظم هم که باشی دیگه اهمال کاری‌هات کم میشه کلیپ بالا رو ببین👆 💠 💠@Khademin_Shohada_B_HMD
3.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اهمیت عجیب مدافعان حرم به اون هم به جماعت ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠@Khademin_Shohada_B_HMD
اردوگاه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠@Khademin_Shohada_B_HMD ╰═━⊰═━⊰🍂🌺🌺🍂═━ ⊱━═╯
گفتم : نگرانتیم انقدر موقع اذان توی جاده نزن کنار نماز بخونی چند دقیقه دیرتر چی میشه؟! افتادی دست کومله ها چی؟! خندید!! گفت تموم جنگ ما بخاطر همین نمازه، تمام ارزش نمازم توی همین اول وقت خوندنشه ..! سردار پاسدار 🕊🌹 💠 💠@Khademin_Shohada_b_HMD
چون نمازم را اول وقت نخواندم، از شهدا جا ماندم 🍁علی خواب دیده بود شهید می‌شود.  صبح که بیدار شد حال هوای عجیبی داشت. رفت توی میدان مین منطقه خیبر و شروع کرد و خنثی کردن مین های والمری.  ۷۰۰- ۸۰۰ مین را خنثی کرده بود. جورابش را هم در آورده بود و چاشنی های شان را ریخته بود داخل آن. مطمئن بود شهید می‌شود. 🍁می گفت: وقت شد. مردد بودم نمازم را بخوانم یا بقیه کار را تمام کنم. پیش خودم گفتم: بگذار این چند تا مین را هم تمام میکنم، بعد می‌روم سر وقت . همان موقع پایش رفت روی مین. تمام چاشنی‌های داخل جوراب هم منفجر شد. پایش قطع شد و تمام بدنش هم زخمی؛ اما شهید نشد. 🍁می گفت: چون نمازم را اول وقت نخواندم، از شهدا جا ماندم. 📚یادگاران، ج ۳ 🕊🌹 @golzarkerman 💠 💠@Khademin_Shohada_b_HMD