🌏 الارض المقدسه 🌍
⁉️ یکی از رفقا این روایت را برای بنده نقل کرد که « لَقِينَا الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ قَبْلَ خُرُوجِهِ إِلَى الْعِرَاقِ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَأَخْبَرْنَاهُ بِهَوَى النَّاسِ بِالْكُوفَةِ وَ أَنَّ قُلُوبَهُمْ مَعَهُ وَ سُيُوفَهُمْ عَلَيْهِ» بعد در توضیح گفت خیلی وقتها مردم حق را میدانند و مصداقش را هم میشناسند اما علی رغم میل باطنیشان به حق، حاضر نیستند برای حق هزینه کنند و باطل را انتخاب میکنند. او میگفت شما که دم از #مردم_سالاری میزنید و معتقدید کار را باید به دست مردم سپرد با این مقوله چه میکنید؟
🔆 نکته ای که در پاسخ آن دوست عزیز عرض کردم این بود که بین «مردم سالاری» و «آزادی مردم» تفکیک نمیکنید. پرسش من این است که آیا مردم سالاری یک حقیقتی است که باید به آن دست یافت و آن را ساخت و به آن رسید؟ اساسا چرا نگوییم حکومتهای مستبدی که به خواست مردم شکل گرفته اند نیز مردم سالارند. یعنی اگر مردم به هر دلیل ولو به اجبار و زور راضی به رضا شاه شدند باز هم مردم سالاری وجود دارد. آن وقت به چه دلیل حضرت امام روز #دوازده_فروردین را آغاز #حکومت_اللّه در زمین میداند؟ آیا اگر مردم خودشان راضی به استبداد باشند به میل و رغبت خودشان، این #مردم_سالاری است یا #استبداد؟
💠 مقوله مردمسالاری غیر از #آزادی_مردم است. آزادی اجتماعی مردم امر ارزشمندی است و باید حفظ شود و البته محدود است به این که خودش، خودش را نقض نکند در دین مصادیق دقیق تری برای این ملاک بر می شماریم.
آزادی فردی هم محدود است به احکام و تکالیفی که عقل میگوید و در دین مصادیق دقیق تری برای این تکالیف عقلی بر می شماریم چون فهم بیشتر و بهتری از عالم به واسطه دین به دست می آید.
اما آزادی غیر از مردمسالاری است. سالار بودن مردم یعنی #حاکمیت_مردم لذا دو طرف دارد مردم که حاکمند یعنی وجه وحدانیشان و مردمی که محکومند یعنی این و آن. اما آزادی مردم یک طرف دارد. یکی حکومت را به مردم میدهد یکی مردم را صرفا آزاد میپسندند با همان قیود.
🌀 مردم سالاری این است که مردم با #هویت_وحدانی_شان عنان کارشان را به دست بگیرند و اجازه ندهند زید و عمر و بکر بر آنها مسلط شوند. خودشان بر خودشان مسلط شوند. این اتفاق روی دیگر یک قیام است. این کار با هزینه دادن حاصل میشود. حضرت امام و مقام معظم رهبری راهبرد اصلیشان برای #صدور_انقلاب به کل عالم استفاده از مردم سالاری است. مردم سالاری اساسا خودش یک #هویت_دینی است. نیاز به ضمیمه کردن دین هم ندارد. مردم سالاری روی دیگر سکه دینی است. چون این واقعه یک قیام عمومی است. زمانی مردم در جایگاه وحدت قرار میگیرند که قیام کنند. تمام تلاش انقلاب اسلامی برای رساندن حرفش به عالم و همینطور الگو سازی در راهبردی ترین نقطه عالم این است که کل مردم را ترغیب کند به این قیام الهی که روی دیگرش سالار شدنشان میباشد.
اگر مردم سالار شوند دیگر کسی نمیتواند به زور و یا با پنهانکاری یا جوسازی برشان حکومت کند. این آرمان بشری خیلی متعالی تر از آزادی است. قطعا آورده اش و همینطور نشانه اش البته آزادی خواهد بود.
📝 تقریری که حضرت امام از مردم سالاری ارائه میدهد خیلی فاخر تر از یک قرارداد اعتباری اجتماعی است. خیلی عمیق تر از یک رأی گیری صوری است. خیلی جدی تر از چند شعار انتخاباتی است. حضرت امام مردم سالاری را قدم برداشتن در سلوک یک امت به سمت حضرت حق قلمداد میکند. اگر مردم سالار شوند مثل این است که در مملکت وجود ما عقل ما و نفس برتر ما حاکم شود و این راه را برای برداشتن قدمهای بعدی باز میکند و این اساسا واقع نمیشود مگر اینکه به ندای موسای زمان گوش بدهیم که یا قوم ادخلوا الارض المقدسه التی کتب الله لکم و مگر اینکه این ندای فریبنده را در وجود خود و جامعه خفه کنیم که ان فیها قوما جبارین و انا لن ندخلها حتی یخرجوا منها. اتفاقا با داخل شدن در این وادی آن خروج رخ میدهد.
مردم سالاری روی دیگر #قیام و #جهاد است روی دیگر #شکستن_قدرتهای_شیطانی_عالم است. روی دیگر حل مشکلات داخلی خود ما است. درد امروز ما استکبار پنهانی است. مردم از استکبار آشکار شیطانی رها شده اما امان از پنهانکاران. راه درمان #استقامت است هزینه دادن میخواهد و تا همه به این خواست نرسیم از استکبارهای پنهان کارانه و همراه با تبانی خواص در جامعه ایمانی مان خلاص نخواهیم شد.
✏️ حجت الاسلام و المسلمین مهدیان(معاون گفتمان خانه طلاب جوان)
📘📘 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
#یادداشت_تبیینی
🔻 دعوت به خروج از خطّ امام
1⃣چندی پیش آقای #مرتضی_جوادی در مصاحبه با پایگاه اطلاعرسانی جماران، نکتههایی را دربارۀ وضع حاکمیّت مطرح کرد. ایشان در همان ابتدا، نظام را به «#استبداد در رأی» و «لجاجت» و «عدمعقلانیّت» متهم نمود، امّا مشخص نکرد که این حکم را از چه رفتار یا رفتارهایی استنباط کرده است. از بندهای دیگر سخن ایشان این طور فهمیده میشود که همگان در قدرت حضور ندارند و حرفهای دیگران شنیده نمیشود و نیروهای اصیل به حاشیه رفتهاند و وحدت، مخدوش شده است. ازاینجهت، وی تصریح میکند که نظام از تفکّر #امام_خمینی، فاصله گرفته است. تلخ و تأسّفبار اینکه اشارۀ ایشان به وجود «استبداد» در نظام، تکرار ادّعاهای اغتشاشگرانِ خیابانی است که شعار «مرگ بر دیکتاتور» سرمیدهند.
2⃣مطلب نخست، این است که چنین «کلّیگوییها»یی، هیچ دردی را دوا نمیکند و هیچ گرهی را نمیگشاید. بیان «نسبتهای کلّی» در عین گریز از ارائۀ «شواهد عینی» و «مصادیق مشخص»، نه فقط مخاطب را متقاعد و همراه نمیسازد، بلکه حاکی از «مواجهۀ عالمانه و منطقی» با مسائل نیز نیست.
مخاطبی که این سخن را میخواند، بر اساس کدام «دلایل» باید این سخنان را بپذیرد یا نپذیرد؟ البتّه مطرحکردن «ادّعاهای بدون دلیل»، کارکرد تبلیغی و رسانهای دارد و میتواند آنان را که #سواد_رسانهای ندارند، به چاله بیفکند.
3⃣#رهبر_انقلاب از اوایل سال۹۲ تصریح کرد که نسبت به «مذاکرۀ با آمریکا»، خوشبین نیست، امّا با وجود این، مجال مذاکره داد و در این راستا، دولت اعتدالگرا، هشتسال ایران را در مرداب #برجام اسیر کرد.
اینکه رهبر انقلاب در عین بدبینی به مذاکره، با آن مخالفت نکرد، حاکی از «استبداد در رأی» و «لجاجت» است؟! «#شبکۀ_ملّی_اطلاعات» نیز با وجود آن همه تأکید ایشان، سالها در دولت اعتدالگرا پیش نرفت. «سند تحوّل بنیادین در نظام آموزشی» نیز به همین سرنوشت دچار شد و دولت اعتدالگرا از عملیاتیکردن آن شانه خالی کرد. این وضع، خاص دهۀ اخیر نبوده است، بلکه حتّی در دهۀ شصت و در زمان حضور #امام_خمینی نیز کسانی میکوشیدند انقلاب را از مدار اصلیاش خارج سازند.
شخص #هاشمیرفسنجانی و حلقههای اقماریاش همچون «مجمع عقلا» - که حسن روحانی در آن حضور داشت - همواره نقش «نیروی گریز از مرکز» را نسبت به انقلاب و نظرات شخص امام خمینی ایفا کردند؛ چنانکه هماینان در دورۀ پس از امام خمینی و در نسبت با رهبر انقلاب نیز به «نیروی تقابلِ پنهان» تبدیل شدند.
با این همه، رهبر انقلاب با #سعۀ_صدر اعجابآور خویش، آنها را برتافت و طرد نکرد. واقعیّتهای تاریخیای از این قبیل، بهروشنی نشان میدهند که چه نیروها و جریانهایی، گرفتار «استبداد در رأی» و «لجاجت» بودند.
4⃣#نظام_جمهوری_اسلامی، بر طردونفی تأکید ندارد، امّا از آن سو، نمیخواهد به بهای عبور از ارزشهایش، دیگریها را در خویش بگنجاند. این منطق مکتوب و بیّنِ امام خمینی است -که آقای مرتضی جوادی برخلاف آن توصیه میکند- آنجا که امام مینویسد:
"باید از تجربۀ تلخِ رویکارآمدنِ بهظاهر، «عقلای قوم» که هرگز با «اصول و اهدافِ اسلام»، آشتی نکردهاند#عبرت گرفت که مبادا دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها، سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشتساز نظام شود. بعضی از تصمیمات اوّل انقلاب در سپردن پستها و امور مهم به گروهی که «عقیدۀ خالص و واقعی به اسلام ناب محمّدی» نداشتهاند، اشتباهی بوده است که «تلخی آثارِ» آن، بهراحتی از میان نمیرود. آنان به چیزی کمتر از «انحراف انقلاب از تمام اصولش»و «حرکت بهسوی امریکا» قناعت نمیکنند. ما هنوز هم چوب «اعتمادهای فراوانِ» خود را به «لیبرالها» میخوریم. آغوش انقلاب، همیشه برای پذیرفتنِ کسانیکه قصد خدمت دارند، گشوده است، ولی نه به قیمتِ «طلبکاری آنان از اصول»؛ که چرا شعار «نهشرقی و نهغربی» دادید؟! چرا «لانۀ جاسوسی» را اشغال کردید؟! چرا «مرگ بر امریکا» گفتید؟! چرا «جنگ» کردید؟! چرا نسبت به «منافقین و ضدّانقلاب»، حکمِ خدا را جاری کردید؟! تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست «لیبرالها» بیفتد(صحیفۀ امام، ج۲۱، ص۲۸۶).
5⃣«لیبرالیسمِ ایرانی»، گاه از سوی مهندس بازرگان و نهضت آزادی بهصورت «ضدّانقلابیگری» و «آمریکامداری» و «سازش» جلوهگر میشود؛ و گاه از طرف هاشمیرفسنجانی و کارگزاران سازندگی در هندسۀ «عملگرایی» و «فنسالاری» و «توسعهگرایی» نمایان میگردد؛ و زمانی از سوی محمد خاتمی و جبهۀ اصلاحات، جامۀ «سکولاریسم» و «روشنفکری شبهدینی» و «دموکراسیِ لیبرال» به تن میکند. اینان، «دیگریهای ایدئولوژیکِ نظام» هستند که از قضا، همگی در قدرت رسمی بودهاند و سیاستهای غلط خویش را یکی پس از دیگری به اجرا نهادهاند. اینک، زمانۀ «جوان مؤمنِ انقلابی» و «دولت انقلابی» است. آری،#لیبرالیسم_ایرانی، تمام شده است.
✍ #مهدی_جمشیدی
🌐 @Khanetolab