eitaa logo
`خَط خَطی`
700 دنبال‌کننده
134 عکس
14 ویدیو
2 فایل
﷽ "خط خطی های دِلی" . . . کانال های دیگر ما: @ArtaGraph @schoolarta @abzarat . . کپی با ذکر یک صلوات...
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه میگفت دعا کنید تا وقتی که توفیق زیارت نصیبم نشد که اگر میخوام از این دنیا برم شب_جمعه این اتفاق بیفته. چون تا الان کربلا نرفتم و میخوام حداقل بعداز مرگم توفیق زیارت نصیبم بشه. درنهایت آرزویش برآورده شد و در شب جمعه که مورخ ۱۷ اردیبهشت ۹۵ ودر شب عید مبعث حضرت رسول اکرم (ص) بوده در کربلای خانطومان آسمانی شد و کربلا نرفته کربلایی شد و پیکرپاکش مانند مادرش زهرا (س) جاویدالاثر مانده و برنگشته و الان همه شب جمعه مهمان امام حسین (ع) و مادرش فاطمه زهرا(س) است. *شهید حسن رجایی فر * 👉@KhatKhat
میخواستم خانه را برای هیئت آماده کنیم، خسته بودم، دراز کشیدم و خوابیدم، بلافاصله پسرم به خوابم آمد، گفتم: حسن تو رفتی و شهید شدی و من مانده‌ام با این همه کار، راستی امشب اینجا می مانی برای هیئت؟ پسرم لبخندی زد و گفت: نه پدر جان امشب نیستم، بعد نام یکی از همسایگان محله قدیم ما را برد و گفت: امشب شب اول قبر فلانی است او حقی گردن من دارد، باید بروم به او سر بزنم و کنارش باشم، گفتم: این شخصی که میگویی از اراذل و ... بود او چه حقی گردن تو دارد؟ گفت: روز تشییع جنازه من هوا بسیار گرم بود مردم همراه پیکر من به سمت خانه آمدند این بنده خدا یک شلنگ آب از خانه‌اش بیرون انداخت و با یک سینی و چند لیوان به تشییع کنندگان من آب داد او همینقدر گردن من حق دارد، از خواب بیدار شدم و سریع به محله قبلی رفتم، درست بود حجله زده بودند و همان شخصی که پسرم گفته بود آن روز تشییع شده بود. *شهید حسن طاهری* 📎 راوی: پدر شهید 👉@KhatKhat
وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم.. وقتیکه کارتان میگیرد تازه اول مبارزه است ، زیرا شیطان به سراغتان می آید... *شهید مصطفی صدرزاده* 👉@KhatKhat
- حاجت بہ‌ جنت و مۍ آن نیست، جامِ‌ما - یک استکان زِچاے‌روضہ است، والسلام(: *ارسالی* 👉@KhatKhat
ضلعِ‌ پایین پایِ‌‌ شش‌گوشه‌ ولی‌ اثبات‌ کرد . . . زیرِ پایِ‌ یک‌ پدر هم میشود باشد بهشت! *ارسالی* 👉@KhatKhat
حقوقش رو‌گرفت و از سپاه مریوان اومد بیرون. دید یه زن بچه به بغل، کنار خیابون نشسته و داره ‌گریه میکنه.رفت جلو و پرسید: چرا ناراحتی خواهرم؟ زن‌گفت: شوهر بی غیرتم من و بچۀ کوچیکم رو رها کرده و رفته تفنگچی‌کومله شده ، بخدا خیلی وقته یه شکم سیر غذا نخوردیم.حاج احمد بغضش گرفت. دست ‌کرد توی جیبش و همۀ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: بخدا من شرمنده‌ام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیه ی مختصریه، فعلا امور خودتون رو با این بگذرونید، آدرس‌تون رو هم بدین به برادر دستواره ؛ از این به بعد خودش مواد خوراکی میاره درِ خونه بهتون تحویل میده... *خاطره ای از زندگی سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان* *منبع: کتاب آذرخش مهاجر ، صفحه ۱۰۱* 👉@KhatKhat
عبدالله باز هم انگشترش رو بخشیده بود. ازش پرسیدم: این یکی رو به کی دادی؟ گفت: یه بنده خدا انگشترِ طلا دستش بود، و نمی‌دونست طلا برای مرد حرامه. وقتی انگشترِ طلا رو از دستش در آورد، انگشترِ خودم رو بهش دادم... * خاطره‌ای از روحانی شهید عبدالله میثمی یادگاران۵ « کتاب شهید میثمی» ، صفحه ۷۵* 👉@KhatKhat
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا و فاطمه به آغوش او پرید. بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و می‌دانست که من او را می‌گیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود. توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست. به نقل ازهمسر شهید * شهید مصطفی صدرزاده * 👉@KhatKhat
بزودی فتنه‌هایی پیش روی خواهید داشت ڪه ڪل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت! آن‌روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نڪنید. *شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی* 👉@KhatKhat
شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آنقدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه السابقون می‌شوند، می‌روند و تو جا می‌مانی.. *حاج حسین یکتا* 👉@KhatKhat
چهار روز از انجام عمليات مى گذشت. از ميدان مين، صدايى به گوش مى رسيد. دو نفر را براى تحقيق به طرف صدا فرستادم. آنها جوانى را ديده بودند كه وسط ميدان مين افتاده و پاهايش قطع شده است. با ديدن ما به خنده افتاد. وقتى علت خنده اش را پرسيديم، گفت: چهار شب است كه، مجروح اينجا افتاده ام. هر شب آقايى به ديدنم مى آمد و برايم آب و غذا مى آورد. ديشب با من خداحافظى كرد و گفت: «فردا دو نفر براى بردنت مى آيند». *راوى: شهيد عليرضا عاصمى* 👉@KhatKhat