شهید محمدحسین فهمیده (۱۳۴۶-۱۳۵۹ ش) نوجوان ۱۳ ساله ای بود که در جنگ تحمیلی با شجاعت بسیار نارنجک به کمر بست و زیر تانک دشمن رفت و با گذشتن از جان خود، پیروزی و حماسه آفرید. این دانش آموز رزمنده بسیجی با ایمان و بینش عمیق خود در جنگ با دشمن پیش قدم شد و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت. امام خمینی از این نوجوان ۱۳ ساله به عنوان رهبر یاد فرمود و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسههای بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوههای دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی و سرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت.خواهرشهید فهمیده اضافه میکند: بعد از گذشته بیش از 20 روز که دلتنگی امانمان را بریده بود شب ۲۳ مهر بود که مشغول شام خوردن بودیم که اعلام شد نوجوان ۱۳ سالهای زیر تانک رفت و توانست با این کارش در پیشروی دشمن وقفه ایجاد کند، بلافاصله مادرم لقمه از دستش افتاد و گفت این کار محمدحسین است ولی همه ما بعد از آن خبر زخمی شدنش را به ما دادند و در مراسم باشکوهی در ردیف 11، شماره 44 و قطعه 24 بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
شهادت
روز هشتم آبان ۱۳۵۹، شهید حسین فهمیده به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس که در یک سنگر بودند در هجوم عراقیها، محاصره میشوند. محمدرضا شمس، زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند، وقتی به سنگر بر میگردد، میبیند که پنج تانک عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره و قتل عام آنها هستند. حسین در حالیکه تعدادی نارنجک به کمر خود بسته بود به طرف تانکها حرکت میکند. تیری به پای او میخورد اما در اراده پولادین او خللی وارد نمیشود و در همان حال موفق میشود که خود را به تانک پیش رو برساند و خود را به زیر تانک میاندازد و تانک منفجر میشود. دشمنان متجاوز در این حال تصور میکنند که حملهای صورت گرفته و با سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته میشود و پس از مدتی نیروهای کمکی میرسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاکسازی میکنند.
صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که نوجوانی ۱۳ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است. پس از شهادت بقایای پیکر شهید حسین فهمیده در بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ر
شهید مرتضی آوینی در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نام «شهری در آسمان» شهادت محمدحسین فهمیده را اینگونه ترسیم میکند: خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق میتوان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهایشان زیر تانکهای شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمییابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرینتر... شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بیانتهای نور، که پرتوی آن از همه کهکشان آسمان دوم را روشنی بخشیده است.
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
پای درس نهج البلاغة- قسمت سوم از #حکمت2 موضوع: #حفظ_زبان قال الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ع
زبان اگر تربیت نشود درنده ای است بسیار خطرناک اگر این زبان تربیت نشده حاکم شود بر انسان، بزرگترین اهانت را به خود نموده است.
وَ قَالَ ( علیه السلام ):
اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ.
زبان تربیت نشده، درنده ای است که اگر رهایش کنی می گزد!
#حکمت60
شخصیت انسانها زیر زبانشان پنهان است.
وَ قَالَ ( علیه السلام ):
الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ.
انسان زیر زبان خود پنهان است.
#حکمت148
وَ قَالَ ( علیه السلام ):
تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ.
سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است
#حکمت392
سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشی، و چون گفتی، تو در بند آنی،
پس زبانت را نگهدار چنانکه طلا و نقره خود را نگه می داری،
زیرا چه بسا سخنی که نعمتی را طرد یا نعمتی را جلب کرد.
#حکمت381
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🌹 #طرح_روزانه_انس_با_قرآن🌹
👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان
#شوری_487
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#متن_ترجمه #صفحه_487 سوره مبارکه #شوری
#سوره_42
#جزء_25
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
487-shora-ar.mp3
3.91M
#ترتیل #صفحه_487 سوره مبارکه #شوری
#سوره_42
#جزء_25
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
487-shora-ta-1.mp3
4.7M
#صوت_تفسیر #صفحه_487 سوره مبارکه #شوری بخش اول
#سوره_42
#جزء_25
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
487-shora-ta-2.mp3
5.89M
#صوت_تفسیر #صفحه_487 سوره مبارکه #شوری بخش دوم
#سوره_42
#جزء_25
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
487-shora-ta-3.mp3
2.86M
#صوت_تفسیر #صفحه_487 سوره مبارکه #شوری بخش سوم
#سوره_42
#جزء_25
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#اطلاعیه
#سلسله_دروس_آموزش_تجوید
باعرض سلام خدمت قرآن آموزان گرامی :
🔹باتوجه به ضرورت رعایت قواعد تجویدی و ارتقاء سطح دانش تجویدی ، ان شاءلله در طول ایام هفته سلسله دروس تجوید استاد ( محسن بلده ) در کانال بارگزاری خواهد شد.
👇👇👇
1_963683490.mp3
6.18M
#آموزش_تجوید
🎤 استاد موسوی بلده
#جلسه_هجدهم
🔶 صفات حروف
🔸قلقله
🔸لین
🔸غنه
#سلسله_دروس_آموزش_تجوید
⚪️#تجویداستادسیدمحسنموسویبلده
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مسابقه پیامکی طرح ملی قرآنی ۱۴۵۵
🗓 سوال روز چهارشنبه ۲۰مرداد ماه
🌐 https://qurantv.ir/qbesharat
مداحی_آنلاین_دلخوشیم_روضه_ست_حمید_علیمی.mp3
5.99M
🔳 #شور استقبال #محرم
🌴منصبم اینه
🌴دلخوشیم روضه ست
🎤 #حمید_علیمی
👌بسیار دلنشین
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#نجوایمهدوی
⚘شال عزا بر دوشتان
ای حجت و صاحب زمان
در سوگ بابایت حسین
چشم شما بارانی است⚘
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
¤ #السـلامعلیڪیاابـاصـالـحالمهـدے ¤
دعای فرج
💢 پویش استغاثه جهانی
🔴 #طلب_منجی_موعود
دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت
هر شب راس ساعت 21
#اللهـمعجـللولیڪالفـرج
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیتالله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیتالله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیتالله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»
خوابی که هیچوقت تعریف نشد
تغییر نام شهید کاظمی دیگر خواستهی آیتالله بهجت در این دیدار بود که مرضیه بدیهی به آن اشاره میکند؛ «اسم کوچک شهید کاظمی ابتدا فرهاد بود. آیتالله بهجت از او میخواهند که نامشان را به عبدالمهدی یا عبدالصالح تغییر دهند که همسرم، نام عبدالمهدی را انتخاب میکند.» سالها از ازدواجشان میگذرد و عبدالمهدی که دیگر صاحب دو فرزند به نامهای فاطمه و ریحانه شده، کمکم هوای سوریه به سرش میزند؛ هوای دفاع از حرم همسر شهید میگوید: «سه روز قبل از آمدنش از سوریه خواب دیدم رفتهام به حرم حضرت زینب (س). عکس همهی شهدا به دیوارهای حرم بود. همانطور که نگاه میکردم، دیدم عکس عبدالمهدی هم بین آنهاست. از شوکی که به من وارد شد، داد زدم «وای، عبدالمهدی شهید شد.» از خواب پریدم. دستانم خیلی میلرزید. اتفاقا دو، سه ساعت بعدش، زنگ زد. خواستم خوابم را تعریف کنم، ولی گفتم نگرانش نکنم. فقط گفتم: «عبدالمهدی، خوابت را دیدم.» گفت: «چه خوابی؟» گفتم: «وقتی آمدی، تعریف میکنم.»
و حالا مرضیه مانده است و جای خالی عبدالمهدی و خوابی که هیچگاه نتوانست برای او تعریف کند...
در این راستا گفت وگویی داشتیم با همسر و برادر شهید مدافع حرم؛ عبدالمهدی کاظمی.
از شهید عبدالمهدی کاظمی برایمان بگویید؟
همسرم برای من تعریف کرده بود در زمان مجردی با دوستانش به قم رفته و در محضرآیت الله بهجت حاضر شده بودند.آیت الله بهجت در نگاه اول به او لبخند زده و گفته بود:پسرم تو از طرف خدا برگزیده شده ای و به مقام رفیع شهادت می رسی.در دوران عقد به مناسبت میلاد امام زمان به قم و جمکران رفتیم بعد از زیارت حرم مطهر به دیدار آیت الله بهجت رفته و سلامی عرض کردیم. آیت الله بهجت به فرهاد گفت باید اسمت را عوض کرده و به عبدالصالح یا عبدالمهدی تغییر نام دهی.فرهاد هم اسم عبدالمهدی را انتخاب کرد.جالب است بدانید شهادت عبدالمهدی مصادف با تاج گذاری امام زمان بود.
آشنایی شما با شهید کاظمی چگونه بود؟
من همیشه در زندگی به خدا توسل می کردم و از او می خواستم کسی را که خودش صلاح می داند سر راهم قرار دهد.سال دوم دبیرستان بودم که در عالم خواب شهید علمدار را دیدم که دست روی شانه جوانی گذاشت و گفت:این پسر همسر آینده توست و آخر این هفته به خواستگاری تو می آید، روی مرا زمین نزن و به او جواب مثبت بده.
وقتی از خواب بیدار شدم زیاد خوابم را جدی نگرفتم و حتی موضوع را در خانه مطرح نکردم.فردای آن شب شهید علمدار به خواب مادرم آمد و همان حرف هایی که به من زده بود، به او گفت.آخر هفته بود که خانواده عبدالمهدی تماس گرفتند و قرار خواستگاری گذاشتند.در مجلس خواستگاری با دیدن چهره او به یاد خوابم افتادم چرا که او همان جوانی بود که شهید علمدار سفارش او را در خواب به من و مادرم کرده بود.
در جلسه اول خواستگاری چه گذشت؟
جلسه اول خواستگاری خوابم را برای عبدالمهدی تعریف کردم،اشک در چشمانش حلقه بست و گفت:دوست دارم یک زن الگو باشی و زینب وار زندگی کنی.ایمان و تقوایت بالا باشد و نمازت را اول وقت بخوانی.
اوهمیشه من را تشویق می کرد تا با قران انس بگیرم تا بتوانم بچه ها را خوب تربیت کنم .