🌸🍃.…¤¤¤¤○●○●○¤¤¤¤
❣﷽❣
⚫️ #در_ظهر_عاشورا_چه_گذشت...( #قسمت_اول)
مقدمه:
ضمن عرض سلام خدمت مخاطبین بسیار خوب و گرامی🌹
✳️ اول از همه خدارا شاکریم که همچنان لطف و کرمش شامل حال ما بوده و توفیق نوشتن از مصائب اهل بیت علیه السلام رو به ما عنایت کرد...
🌹همان طور که قبلا وعده داده بودیم،چون ماه محرم هست و حیفه که این شبها به نوشتن و خوندن از سید و سالار شهیدان نگذره...
🌸 ان شاءالله به صورت دنباله دار و هرشب،
این بار به نوشتن جزئیات واقعه ی "روز عاشورا"میپردازیم...
⚫️ #قسمت_اول:
🌸 اصحاب امام حسین در روز عاشورا از اینکه لحظه وصال محبوب نزدیک است بسیار خوشحال بودند.
🌺حبیب ابن مظاهر با آن سن و سال و کهولت،شادان و خندان بر یاران وارد شد، یزید ابن حصین بر وی خرده گرفت که حالا وقت خنده نیست.
✨حبیب گفت: اگر الان نخندم کی بخندم،بخدا قسم همینکه این جماعت با شمشیرهایشان با ما حمله کنند سریعا وارد بهشت میشویم.
بریر ابن خضیر هم به ترتیب به شوخی و مزاح پرداخت و حرفهای حبیب را تکرار کرد..
🌟آری این حرکت از ایمان عمیق یاران کربلا خبر میدهد که میدانند در تاریخ بشریت از گذشته و آینده چه در بستر چه در میدان نبرد هیچکس مرگی چنین با عزت و افتخار نصیبش نشده که نصیب یاران کربلای حسینی شده است..
🔥حمله شمر برای آغاز جنگ
🌷 امام حسین علیه السلام در حال تعقیب نماز صبح بود که صدای شیپور صدای عمر سعد بلند شد و لشکریان کوفه اطراف خیمه های حسینی به تاخت و تاز پرداختند.
⚡️چون با خندق و آتش مواجه شدند شمر ملعون با صدای بلند گفت:
حسین! قبل از قیامت به سوی آتش شتاب کردی!
🌹 امام علیه السلام در پاسخ شمر گفت: تو پسر زن بزچران چنین میگویی؟ تو به آتش سزاوارتری🔥
✳️ مسلم ابن عوسجه خواست تیری به سمت شمر رها کند که امام مانع شد و فرمود: من دوست ندارم شروع کننده ی جنگ باشم..
✍ #ادامه_دارد...
📕اعیان الشیعه ج 1ص601
📒 بحار ج 45 ص 73
📘 حیات الحسین ج 3 ص 177
📗کامل ج 4 ص 60
🍃🌸اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌸
❣﷽❣
⚫️ #در_ظهر_عاشورا_چه_گذشت..
( #قسمت_دوم)
🔴اتمام حجت
✳️ امام حسین علیه السلام بر اسب رسول خدا که مرتجز نام داشت سوار شد و با صدای بلند در مورد معرفی خود چنین فرمود:
☑️مردم!به سخنم گوش بدهید و عجله نکنید تا آنچه را حق است به شما بگویم و راه عذر را بر شما ببندم.
❗️در نسب من بنگرید،من کیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی من نیست؟ آیا جعفر که با دوبال در بهشت پرواز میکند عموی من نیست؟
آیا فرمایش رسول خدا در مورد من و برادرم به شما نرسیده که فرمود این دو سید و آقای جوانان بهشتند؟ پس چرا آماده ریختن خون من شده اید؟
🔥در این موقع شمر گفت: بخدا نمیفهمم چه میگویی!
🌹حبیب در پاسخ گفت: راست گفتی زیرا خداوند قلبت را مهر کرده و سخن حق را نمیفهمی.
🌸 در این هنگام امام حسین علیه السلام فرمود: وای برشما! ایا کسی از شما را کشته ام که خونش را از من طلب میکنید یا مالی از شما برده ام یا کسی را مجروح کرده ام که در مقام تقاص و قصاص من بر آمده اید؟
💥سپس فریاد زد: ای شیث،ای حجار و ای قیس و ای یزید!مگر برای من نامه ننوشتید که میوه های ما به ثمر رسیده و اگر بیایی سپاه آماده در خدمت تو هست؟
⚡️جمعیت که جوابی برای سخنان امام نداشتند چون در اینکه او پسر پیغمبر و بی گناه هست شکی نداشتند فلذا سکوت کردند
⚡️و فقط قیس ابن اشعث که به حیله گری معروف بود گفت: خوب چرا تسلیم حکم یزید نمیشوی که به آنچه میخواهی برسی و آرزویت برآورده بشود؟
🌷 امام در جوابش فرمود: نه بخدا مانند اشخاص خوار و ذلیل دست در دست شما نمیگذارم و مانند برده هم فرار نمیکنم،بلکه با شهامت و شهادت در برابر ظلم و ستم ایستادگی میکنم و شهادت را برتسلیم و خفت فرار،ترجیح میدهم.
🔘بخدا سوگند بعد از این زندگی درازی نخواهید داشت و مانند میله وسط سنگ آسیا دائم در نگرانی و اضطراب به سر میبرید.حالا ابتدا با همفکران خود مشورت کنید و اگر توجیه نشدید آنگاه قصد کشتن مرا بکنید و مهلت ندهید که من بر خدای جهانیان توکل جسته ام و هیچ چیز خارج از قدرت او نیست...
🌟بعد از سخنان امام حسین برخلاف انتظار سپاهیان کوفه، اولین فرمانده شان حربن یزید ریاحی به امام حسین پیوست و حالت تزلزلی در سپاه کفر ایجاد شد که باعث ترس عمر سعد شد و ترسید که اگر بیشتر تعلل کند سپاهش متلاشی گردد.
🔥بهمین خاطر پرچم به دست گرفت و اولین تیر را به سمت سپاه امام حسین رها کرد و گفت: گواهی دهید نزد امیر که اولین تیر را من به سوی حسین پرتاب کردم...
✍ #ادامه_دارد...
📕اعیان الشیعه ج 1 ص602
📒ابصارالعین ص11
📗نفس المهموم ص 236
📘ارشاد مفید ص 235
🍃🌸اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرج