eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ♦️⚜💠 💠⚜♦️ ✅ حفظ حکمت 3 👇👇👇
هدایت شده از V
💎 نکوهش،بخل،ترس و فقر 💎   💎 شناخت ضدّ ارزش ها 💎 🔶 وَ قَالَ علی (علیه السلام) 🔷 ☀️ الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ. 🌸 و درود خدا بر او، فرمود: بخل ننگ و ترس نقصان است. و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كند مى سازد، و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است. طرح رایگان حکمتهای نهج البلاغه لینک گروه حفظ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3264479378C1f2904c88b
هدایت شده از V
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت متن عربی، ترجمه و توضیح تصویری نهج‌البلاغه حکمت 3 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 👌 طرح رایگان حکمتهای نهج البلاغه لینک گروه حفظ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3264479378C1f2904c88b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از V
📝بخش اول : 🔰 چهار نقطه ضعف 🔰 ✍ امام(علیه السلام) در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى کند و آثار سوء هر یک را بر مى شمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند. 1⃣ نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»(الْبُخْلُ عَارٌ) 🔸بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است که گاه سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند. 🔹عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا: ▫️اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى گیرند. ▫️ثانیا بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى شنود و چهره رقت بار آنها را مى بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى کند و این مایه قساوت است. ▫️ثالثا بخل سبب مى شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند. ▫️رابعاً افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى گیرند به اندازه اى که مرگ او را آرزو مى کنند و این عار و ننگ دیگرى است. ▫️خامسا افراد بخیل به سبب دلبستگى فوق العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، لذا امام(علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مى کند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مى کند و از تهى دستى و فقر مى ترساند; (لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر). 🔹داستان هایى که از بخیلان و سخاوتمندان در تاریخ مانده دلیل روشنى بر گفتار امام(علیه السلام) است، هرچند گاهى این داستان ها مبالغه آمیز است; از جمله درباره «محمد بن یحیى» که بر خلاف باقى برامکه فوق العاده بخیل بود نوشته اند که پدرش به یکى از خواص او گفت: تو چگونه از دوستان نزدیک «محمد بن یحیى» هستى در حالى که لباست پاره شده؟ گفت: سوزنى که پارگى لباس را با آن بدوزم ندارم و اگر «محمد بن یحیى» خانه اى داشته باشد به وسعت فاصله میان بغداد و نوبه(1) مملو از سوزن سپس جبرئیل و میکائیل نزد او آیند و یعقوب نبى را به عنوان ضامن حاضر کنند و از او بخواهند سوزنى به عنوان عاریت دهد تا پیراهن پاره شده یوسف را بدوزند او هرگز چنین کارى نخواهد کرد.(2) 💠امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت 378) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مى فرماید: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَهُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء; بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى کشاند». 💠در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم: «الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض; بخل آبروى انسان را بر باد مى دهد».(3) ✅ به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است: «أبْخَلُ النّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ; بخیل ترین مردم در مورد مال خود سخاوتمندترین آنها در مورد آبروى خویش است».(4) 2⃣ آنگاه امام به رذیله دوم اخلاقى اشاره کرده مى فرماید: «ترس مایه نقصان مى شود»; (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ). 🔸افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها، شایستگى ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مى گیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده; نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قله هاى کمال رسیده است. 🔹از این رو در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «لاَ یُؤْمَنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَالْحَسَدُ وَالْجُبْنُ وَلاَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَلاَ حَرِیصاً وَلاَ شَحِیحاً; هیچ یک از کسانى که داراى بخل و حسد و جبن باشند به حقیقت ایمان نمى رسند و مؤمن ترسو و بخیل و حریص نخواهد بود».(5) حتى امیر مؤمنان على(علیه السلام) به مالک اشتر توصیه مى کند «که هرگز افراد ترسو را به حوزه مشاوران خود راه مده»; (وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشوَرَتِکَ بَخِیلاً...وَ لاَ جَبَاناً) و همان گونه که امام(علیه السلام) در نامه مالک اشتر اشاره فرموده سرچشمه جبن و ترس سوء ظن به ذات پاک پروردگار است، زیرا مى دانیم خداوند به افراد با ایمان وعده داده که من شما را تنها نمى گذارم به جنگ مشکلات بروید و از من یارى بطلبید. ✍ادامه ....👇👇👇
هدایت شده از V
📝بخش دوم : 3⃣ آن گاه امام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسان ها مى کند و مى فرماید: «فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد»; (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ). 🔸اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مى کنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى مانند و از سوى دیگر چون مى دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى شوند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مى شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند. 🔹درباره آثار سوء فقر و تنگدستى روایات زیادى از معصومین(علیهم السلام) وارد شده که حتى فقر را در سرحد کفر معرفى کرده اند و این به سبب آن است که پیروان خود را براى مبارزه با فقر تشجیع کنند. در دنیاى امروز نیز در مقیاسه اى عظیم این حقیقت به چشم مى خورد که دولت هاى ثروتمند و زورگو با شجاعت سخنان باطل خود را همه جا مطرح مى کنند در حالى که دولت هاى فقیر از رساندن حرف حساب خود به گوش جهانیان عاجزند. 🔸البته این اصل استثنائاتى نیز دارد; افراد فقیرى را مى شناسیم که همچون ابوذر شجاعانه به مبارزه با طاغوت هاى زمان برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند هرچند این قیام ها گاه به قیمت جان آنها تمام شد; ولى این افتخار را در تاریخ براى خود ثبت کردند که در صف اول از صفوف مبارزان راه حق بودند. 🔹اگر در بعضى از روایات مدحى از فقر شده و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را فخر خویش شمرده یا اشاره به فقر الى الله است که قرآن مجید بیان کرده: (یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ)(6) و یا اشاره به ساده زیستى و قناعت است که در ظاهر شباهت با فقر دارد. 4⃣ حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى افزاید: «آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»; (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ). 🔸زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مى کند و مى دانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى گیرند و آنها را در شهر خود غریب مى گذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند همان گونه که شاعر مى گوید: منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست * هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت دیگرى مى گوید: آن را که بر مراد جهان نیست دسترس * در زاد و بوم خویش غریب است و ناشناس 🔹بعضى میان فقیر و مُقِلّ این فرق را گذاشتند که فقیر به کسى مى گویند که در عین فقر، فقر خویش را نیز اظهار مى کند و مقل کسى است که فقیر است و خویشتن دار. 🔸ممکن است این تفاوت را از حدیثى که از معصومین(علیهم السلام) نقل شده است گرفته باشند، زیرا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) یا امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که در پاسخ این سؤال که کدام صدقه افضل است فرمود: «جُهْدُ الْمُقِلِّ; صدقه کسى که کم درآمد باشد (و در عین تنگدستى انفاق کند)» سپس به این آیه تمسک فرمود: «(وَیُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ); دیگران را بر خود مقدم مى دارند هرچند در تنگدستى باشند».(7) ریشه «مُقِلّ» که از ماده «قِلّت» گرفته شده، نشان مى دهد که با فقیر متفاوت است. -------------------- پی نوشت: (1). منطقه اى است در جنوب مصر و نزدیک حبشه. (2). شرح نهج البلاغه علاّمه شوشترى، ج 13، ص 307. (3). بحارالانوار، ج 75، ص 357. (4). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 13، ص 308. (5). بحارالانوار، ج 64، ص 364، ح 68. (6). فاطر، آیه 15. (7). کافى، ج 4، ص 18، ح 3. 📚برگرفته از کتاب پیام امام امیرالمومنین(ع) شرح آیت الله مکارم شیرازی بر نهج البلاغه. 🔹 طرح رایگان حکمتهای نهج البلاغه لینک گروه حفظ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3264479378C1f2904c88b
هدایت شده از V
⃣ ✨الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ . 💠 بخل ننگ و ترس نقصان است و تهیدستی مرد زیرک را در برهان کند می‌سازد و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است. 🔴 شرح: بخش اول 🔻در زمینۀ بخل، امیرالمؤمنین مطالب بسیار مهم و جالبی در نهج‌البلاغۀ شریف دارند که در چند بخش ارائه می‌شود: 🔷1. تعریف بخل بخل در مقابل سخاوت، یعنی در جایی که انسان وظیفه دارد ببخشد و عطا کند، مانعی از درون نگذارد که ببخشد و از اعطا خودداری کند. 🔷2. ماهیت بخل امیرالمؤمنین معتقدند اگر صفت بخل در کسی تحقق پیدا کرد، آنجا کانون همۀ بدی‌ها و عیب‌ها خواهد بود. 🔹2.1 در حکمت 378 می‌فرمایند: «بخل‌ورزیدن کانون تمام عیب‌ها و مهاری است که انسان را به‌سوی هر بدی می‌کشاند.» 🔹2.2 برای اینکه ذات پلید بخل را خوب ترسیم کنند و در ذهن ما حک کنند، در حکمت 195 زباله‌های آلوده و متعفن را حاصل و نتیجۀ بخل می‌دانند. آن حضرت در حالی که در راه از کنار مزبله‌ای عبور می‌کردند فرمودند: «این همان است که بخیلان به آن بخل می‌ورزند.» در روایت دیگری نقل شده است که: «این چیزی است که دیروز بر سر آن رقابت می‌کردید.» 🔹2.3 بر این اساس، امام بخل را از شعبه‌های جهل و بی‌عقلی و حماقت می‌دانند؛ لذا از بخیل تعجب می‌کنند و در حکمت 126 می‌فرمایند: «در شگفتم از بخیل؛ به‌سوی فقری می‌شتابد که از آن می‌گریزد و سرمایه‌ای را از دست می‌دهد که برای آن تلاش می‌کند. در دنیا مانند تهیدستان زندگی می‌کند، اما در آخرت مانند سرمایه‌داران محاکمه می‌شود.» یعنی رفتاری که بخیل انجام می‌دهد با آرزویی که دارد اصلاً سازگار نیست؛ یعنی اینکه بخیل برعکس آنچه در دل دارد و آرزومند است رفتار می‌کند. 🔻مولا همان‌گونه که بخل را این‌قدر زشت می‌دانند، سخاوت را یکی از چهار ستون استوارشدن و محکم‌شدن دین و دنیا می‌دانند و در حکمت 372 به جابربن‌عبدالله انصاری می‌فرمایند: «ای جابر، استواری دین و دنیا به چهار چیز است: 1. عالمی که به علم خود عمل کند؛ 2. جاهلی که از آموختن سر باز نزند؛ 3. بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد؛ 4. فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هرگاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نیاورد و هرگاه بی‌نیاز در بخشش بخل ورزد، تهیدست آخرت خود را به دنیا فروشد.» 🔹2.4 در منطق امیرالمؤمنین بخل و سخاوت (یعنی نبخشیدن و بخشیدن، انفاق‌نکردن و انفاق‌کردن) یکی از اسباب آزمایش الهی هستند؛ لذا دربند 5 خطبۀ 183، با استناد به آیۀ «ان تنصروا الله ینصرکم» و آیۀ دیگری درباره قرض‌الحسنه این نکته و آزمایش الهی را این‌گونه بیان فرمودند: با اموال خود انفاق کنید، از جسم خود بگیرید و بر جان خود بیفزایید، و در بخشش بخل نورزید؛ چراکه خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را یاری کنید، شما را پیروز می‌گرداند و قدم‌های شما را استوار می‌دارد.» و فرمود: کیست که به خدا قرض نیکو دهد تا خداوند چندبرابر عطا فرماید و برای او پاداش بی‌عیب‌ونقصی قرار دهد.» یاری‌خواستن خدا از شما به‌جهت ناتوانی نیست، و قرض‌گرفتن خدا از شما برای کمبود نمی‌باشد. در حالی از شما یاری خواسته که: «همۀ لشکرهای آسمان و زمین در اختیار اوست و خدا نیرومند و حکیم است.» و در حالی از شما طلب وام می‌کند که همۀ گنج‌های آسمان و زمین به او تعلق دارد و خدا بی‌نیاز و حمید است. بلکه خواسته است شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکورفتارتر است.
هدایت شده از V
بخل و احوال مردم آخرالزمان-شرح حکمت۳.mp3
4.27M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 / بخش اول ⭕️ بخل 2⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
هدایت شده از V
⃣ اگࢪ نمیتونۍ صوت رو گوش بدی🤗👇🏻 🔷3. بخل و احوال مردم آخرالزمان: می‌دانیم یکی از قواعد کلی قرآنی این است که هرچه فاصله از منبع دین و صدور دین و زمان رسول خدا و زمان صدور وحی بیشتر می‌شود، متأسفانه بر بدی‌ها و کثرت بدها افزوده می‌شود و از خوبی‌ها و تعداد خوبان کاسته می‌شود. امیرالمؤمنین در حکمت 468، با توجه به این قاعده، یکی از ویژگی‌های زشت بسیاری افراد در آخرالزمان را حاکم‌شدن بخل می‌دانند: «مردم را روزگاری دشوار در پیش است که توانگر اموال خود را سخت نگه می‌دارد، در حالی که به بخل‌ورزی فرمان داده نشده. خدای سبحان فرمود: ’بخشش میان خود را فراموش نکنید.‘ بدان در آن روزگار، بلندمقامان و نیکان خوار گردند.» 🔷 4. تعصب و خودمحوری؛ ریشۀ بخل امیرالمؤمنین ریشۀ بخل را نوعی تعصب و خودمحوری و خودخواهی می‌دانند و در حکمت 120، وقتی روان‌شناسی طایفه‌ای عرب را بیان می‌کنند و به طایفۀ بنی‌عبدالشمس یعنی همان بنی‌امیه می‌رسند، می‌فرمایند: «اما بنی‌عبد‌شمس دوراندیش‌تر و در حمایت مال و فرزندان توانمندترند و به همین جهت بداندیش‌تر و بخیل‌تر می‌باشند.» یعنی چون خوبی‌ها را فقط برای خود و طایفۀ خودشان می‌خواهند و فقط خودخواه و خودمحورند، هم حیله‌گرتر هستند تا بتوانند منافع دیگران را به‌نفع خودشان مصادره کنند و هم خیلی بخیل هستند و از خودشان به دیگران چیزی نمی‌دهند. 🔷5 آثار فردی و اجتماعی بخل: دربارۀ آثار بخل می‌توان فرمایش‌های امیرالمؤمنین را به دو بخش تقسیم کرد: 5.1 آثار فردی بخل: در این بخش، امیرالمؤمنین آثار فردی را در دو بخش بیان فرموده‌اند: 🔹5.1.1 محرومیت از سخا و بخشش و جود و کرم: در خطبۀ 142، وقتی می‌خواهند سخاوت را بیان کنند، می‌فرمایند: «دست سخاوتمندی ندارد آن‌کس که از بخشش در راه خدا بخل می‌ورزد»؛ یعنی انسان بخیل از فضیلت و ثواب و آثار دنیوی و اخروی سخاوت محروم است. 🔹5.1.2 تضییع حقوق و کفران نعمت‌ها: کسی که بخل می‌ورزد و ثروتمند می‌شود، قطعاً حقوق الهی را تضییع کرده تا به اینجا رسیده است؛ لذا در بند 1 خطبۀ 129 فرمودند: «به هر سو می‌خواهی نگاه کن. آیا جز فقیری می‌بینی که با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کند یا ثروتمندی که نعمت خدا را کفران کرده و با بخل‌ورزیدن در ادای حقوق الهی، ثروت فراوانی گرد آورده است؟»
هدایت شده از V
⃣ 🔷5.2 آثار اجتماعی بخل: در این بخش، امیرالمؤمنین دو نکته را بیان می‌فرمایند: 🔹5.2.1 ناامیدی مردم از خیر مدیران و حاکمان جامعه: در بند 9 نامۀ 53، خطاب به جناب مالک اشتر می‌نویسند: «بین خودت و مردم خیلی حاجب و نگهبان و فاصله ایجاد نکن و تا می‌توانی با مردم مستقیماً ارتباط بگیر.» سپس در تبیین دلیل این توصیه می‌فرمایند: «تو به‌هرحال یکی از دو نفر می‌باشی: یا خود را برای جان‌بازی در راه حق آماده کرده‌ای که در این حال، نسبت به حق واجبی که باید بپردازی یا کار نیکی که باید انجام دهی ترسی نداری. پس چرا خودت را پنهان می‌کنی؟ یا مردی بخیل و تنگ‌نظری، که در این صورت مردم به تو امیدی ندارند که بخواهند از تو درخواستی داشته باشند.» 🔹5.2.2 شکست امت‌ها در حالی که همه به‌ظاهر مؤمن بودند: این بسیار نگران‌کننده است. در بند 13 خطبۀ 192، وقتی می‌خواهند عبرت از گذشته را برای ما بیان فرمایند تا آماده باشیم، می‌فرمایند: «و از کارهایی که پشت آن‌ها را شکست و قدرت آن‌ها را در هم کوبید، مانند کینه‌توزی با یکدیگر، پرکردن دل‌ها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت‌کردن و ازهم‌بریدن و دست از یاری هم کشیدن، بپرهیزید.» 🔷6 روش برخورد با بخیل روش برخورد با بخیل را حضرت در دو جنبۀ فردی و مدیریتی‌اجتماعی دسته‌بندی کرده‌اند. گاهی در حوزۀ ارتباطات فردی خودمان با بخیل مواجه هستیم و باید بدانیم چه رفتاری در برابر او انجام دهیم و گاهی به‌عنوان مدیر یا حاکم یا کارگزار نظام، در برابر افراد بخیل وظیفه‌ای داریم. 🔹6.1 روش برخورد با بخیل در حوزۀ فردی 🔹6.1.1 کسی که بخل واقعاً ملکۀ وجودی او شده است: در حکمت 38 خطاب به امام‌مجتبی علیه‌السلام می‌فرمایند: «از دوستی با بخیل بپرهیز؛ زیرا آنچه سخت به آن احتیاج داری از تو دریغ می‌دارد»؛ یعنی با آدمی که بخل ملکۀ وجودی او شده است اصلاً دوست نشو. 🔹6.1.2 کسی که آدم یا دوست خوبی است و گاهی از او رفتار بخیلانه سر زده و بخل سیرۀ او نشده است: در بند 15 نامۀ 31 به امام مجتبی علیه‌السلام می‌نویسند: «چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را برقرار کن؛ اگر روی برگردانَد، تو مهربانی کن و اگر بخل ورزد، تو بخشنده باش»؛ یعنی با او نباید قطع رابطه کنی، بلکه باید در مقابل ببخشی تا برگردد.
1_378779935.mp3
7.03M
😎👆🏻 {سݪسلہ جلساٺ درسھاے نهج البݪاغه} ✅شࢪح نہج‌البلاغه با نہج‌البلاغه ⃣■بخش اول 💢بخل 4💢 🎙حجٺ الاسلام مھدوے اࢪفع
هدایت شده از V
⃣ اگࢪ نمیتونۍ صوت رو گوش بدی🤗👇🏻 🔶6.2 روش برخورد با بخیل در حوزۀ مدیریتی و مسئولیتی 🔸6.2.1 امیرالمؤمنین به ما آموخته‌اند که مدیران و کارگزاران حکومت اسلامی اولاً به هیچ بخیلی (کسی که بخل ملکۀ وجودی او شده است) نباید مسئولیتی بدهند. در بند 3 خطبۀ 131 فرمودند: «همانا دانستید که سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمت‌ها و احکام مسلمین، ولایت و رهبری یابد و امامت مسلمین را عهده‌دار شود، تا در اموال آن‌ها حریص گردد»؛ یعنی اگر بخیل حاکم شد، دائماً به مردم فشار می‌آورد تا اموال آن‌ها را تصاحب کند. 🔸6.2.2 نکتۀ دوم اینکه مدیران جامعه حتی حق مشورت‌کردن با بخیل را ندارند. امیرالمؤمنین در بند 6 از نامۀ 53 به مالک اشتر می‌نویسند: «بخیل را در مشورت‌کردن دخالت نده که تو را از نیکوکاری بازمی‌دارد و از تنگدستی می‌ترساند.» 🔸6.2.3 امیرالمؤمنین به مقابله با احتکار بازرگانان بخیل اشاره می‌کنند: «احتکار یعنی حبس‌کردن مایحتاج عمومی در زمانی که مردم به آن احتیاج دارند، با هدف افزایش قیمت.» ایشان در فصل سیمای بازرگانان و صاحبان صنایع از بند 8 نامۀ 53، به مالک اشتر می‌نویسند: «این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگ‌نظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکننده‌اند، که تنها با زورگویی به سود خود می‌اندیشند.» ✅نکته: اگر بخل واقعاً بخل باشد، در همۀ مصادیق زشت و بد است؛ اما در همۀ زبان‌ها، در کلام فصیح وقتی می‌خواهند از صفت خوبی خیلی تعریف کنند، گاهی آن را به صفتی بد تشبیه می‌کنند؛ مثلاً ممکن است از انسان‌های موفق و خوبی که برای وقت خود برنامه‌ریزی دارند، شنیده باشید که من در صرف وقت خودم خیلی بخیل هستم. یعنی حاضر نیستم وقت تلف کنم. هدرندادن وقت خصلت خیلی خوبی است؛ اما برای نشان‌دادن اوج این خوبی، آن را به یک بدی در ذهن مخاطب، تشبیه می‌کند؛ یا می‌گویند فلان شخص در احترام به پدر و مادر خیلی وسواس دارد. می‌دانیم که وسواس خصلت خیلی بدی است؛ اما منظور این است که در احترام به پدر و مادر خیلی مراقب است و خواسته اوج این خوبی را برساند، آن را در قالب خصلت بدی که در ذهن مردم جلوه کرده است، بیان می‌کند و البته از جنبۀ حساسیت و دقت آن. 🔷با این نگاه، امیرالمؤمنین در حکمت 234 یکی از تفاوت‌های زن و مرد را همین می‌دانند و می‌فرمایند: «برخی از نیکوترین خلق‌وخوهای زنان، زشت‌ترین اخلاق مردان است؛ مانند تکبر، ترس، بخل. هرگاه زنی متکبّر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمی‌دهد و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می‌کند و چون ترسان باشد، از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند فاصله می‌گیرد.» در این حکمت، بخل به‌معنای بخل بد نیست. اینکه زن در قبال زحمات شوهرش و اموال و دارایی او خیلی حساس است که هرجایی خرج نشود و به هرکسی داده نشود و حیف و میل نشود و هدر نرود، خیلی صفت خوبی است. 🔷اگر بند 6 نامۀ 53 (موضوع مشورت‌نکردن با بخیل) و موضوع حکمت 234 (تفاوت بانوان و آقایان) را کنار هم بگذاریم، به نکتۀ جالبی می‌رسیم: مولا در بند 17 نامۀ 31 به فرزند خودشان امام‌مجتبی(ع) می‌نویسند: «با زنان مشورت نکن.» دلیل آن چیست؟ در بند 6 نامۀ 53 فرمودند: «مدیران با بخیل مشورت نکنند»؛ چون بخیل واقعی تنگ‌نظر است و نمی‌خواهد بگذارد از کنار این مسئول خیری به مردم برسد. 🔷چرا گفته با زن مشورت نکن؟ اولاً منظور مشورت در امور اجتماعی است و ثانیاً زن به‌خاطر عشقی که به همسرش دارد و محافظت بیش از حد از اموال و دارایی خودش و همسرش، اگر مشاور شود ناخواسته طبق طبیعتش عمل می‌کند و این آثار سوئی دارد؛ لذا در حوزۀ کلان با زنان مشورت نکن، مگر زنی که این خصلت خودش را مدیریت کند و در حوزه‌‌های فردی و در جایگاه مناسب خودش به کار ببرد.
هدایت شده از V
⃣ 🔰امیرالمؤمنین در بخش دوم از حکمت سوم می‌فرمایند: «وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ»؛ ترسوبودن نوعی کمبود شخصیت است. 🔻تعریف ترس 🔹ما در فارسی معمولاً هم خوف و هم جُبْن را ترس معنی می‌کنیم. خوف و جُبْن با هم تفاوت دارند. اگر منبع ترس عقلایی و الهی باشد، غالباً تعبیر به خوف می‌شود؛ لذا در فرهنگ دینی ما خوف از خدا کمال است. در قرآن کریم می‌خوانیم: «ولِمَن خَافَ مَقامَ رَبّه جَنَّتان»؛ برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت قرار داده شده است. اما اگر منشأ ترس عقلایی نباشد و وهمی باشد، معنای ترس جُبْن می‌شود و جبن یعنی زبونی و خفت و ناتوانی نفس در برابر خطر؛ حال چه خطر واقعی باشد، مثل خطر حملۀ دشمن ( کسی که به‌جای دفاع از دین و ناموسش در برابر حملۀ دشمن، از او می‌ترسد، جبن دارد) چه خطر وهمی باشد، مثل ترس از تاریکی یا ترس از میت که نشانۀ نقص شخصیت است. ⭕️بنابراین جبن یعنی زبونی نفس در برابر خطر، در جایی که باید شجاعت نشان دهد. 🔻ریشۀ ترس 🔹امیرالمؤمنین در بند 6 نامۀ 53، ریشۀ ترس را مانند ریشۀ بخل و حرص، نوعی بدگمانی و سوءظن به خدای متعال می‌دانند: «همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشۀ آن‌ها بدگمانی به خدای بزرگ است.» 🔻ترس مجاز 🔹لذا در نهج‌البلاغه، تنها ترسی که مجاز و بلکه حسن شمرده شده، ترس از خداست. در بند 3 خطبۀ 160، امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «به‌گمان خود ادعا دارد که به خدا امیدوار است. به خدای بزرگ سوگند که دروغ می‌گوید. چه می‌شود او را که امیدواری در کردارش پیدا نیست؟! پس هرکس به خدا امیدوار باشد، باید امید او در کردارش آشکار شود. هر امیدی جز امید به خدای تعالی ناخالص است و هر ترسی جز ترس از خدا نادرست است.» 🔻ثمرۀ ترس 🔹 امیرالمؤمنین ثمرۀ ترس به‌معنای جبن را ناامیدی معرفی می‌فرمایند. در حکمت 21 می‌فرمایند: «ترس با ناامیدی همراه است.» یکی از ویژگی‌های بندگان خوب خدا نترسیدن است، در زمانی که ریشۀ ترس الهی نیست. امام وقتی مالک اشتر را برای فرمانداری مصر اعزام می‌کنند، در نامۀ 38 که خطاب به مردم مصر است، دربارۀ ویژگی‌های مالک می‌فرمایند: «در لحظه‌های ترس، از دشمن روی نمی‌گرداند. بر بدکاران از شعله‌های آتش تندتر است.»
هدایت شده از V
1_378782818.mp3
4.8M
😎👆🏻 {سݪسلہ جلساٺ درسھاے نهج البݪاغه} ✅شࢪح نہج‌البلاغه با نہج‌البلاغه ⃣■بخش سوم 💢فقر و تنگدستی 1💢 🎙حجٺ الاسلام مھدوے اࢪفع
هدایت شده از V
⃣ اگࢪ نمیتونی صوت رو گوش بدی🤗👇🏻 🔰امیرالمؤمنین در بخش سوم و چهارم حکمت 3 می‌فرمایند: «وَ الْفَقْرُ یخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»؛ یعنی فقر باعث می‌شود انسان باهوش هرچند استدلال محکم داشته باشد، از بیان استدلال و برهانش لال بشود و انسان تهیدست در شهر خودش هم غریب است. 🔻پیامدهای فقر 🔷در نهج‌البلاغه مطالب بسیار مهمی در باب فقر و تنگدستی آمده است. اولین مطلب اشاره به خطرناکی و مهلک‌بودن و زشتی پدیدۀ فقر است، تا آنجا که امیرالمؤمنین از شر فقر به خدا پناه می‌برد. در حکمت 319 خطاب به فرزندشان محمد حنفیه می‌فرمایند: «فرزندم، من بر تو از خطر فقر می‌ترسم. پس، از فقر به خدا پناه ببر.» 🔰در خطبۀ 215، خود مولا در قالب دعا به درگاه خدا عرضه می‌دارند: «خدایا، به تو پناه می‌برم که در عین حال که پرودگار غنی مطلقی مثل تو دارم، در فقر دست‌وپا بزنم.» دلیل این پناه‌بردن به خدا پیامدهای خطرناک و مهلک فقر است. 🔷1. اولین پیامد فقر غربت است. فقیر به سه دلیل غریب می‌شود: 🔹1.1 فرهنگ غلط ظاهربین جامعه: در جامعه خیال می‌کنند هرکس ازنظر مالی ضعیف است، ازنظر عقلی هم ضعیف است. 🔹1.2 احساس حقارت خود فقیر از قرارگرفتن در جمع انسان‌های دارای توانایی مالی. 🔹1.3 ناتوانی فقیر در مشارکت‌های اجتماعی، مثل مهمانی‌دادن و خیرات‌کردن که کم‌کم باعث انزوای فقیر می‌شود. در حکمت 56 امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «انسان اگر ثروتمند باشد، ولو در دیار غربت زندگی کند، احساس دروطن‌بودن دارد و اگر فقیر باشد، ولو در وطنش هم زندگی کند، دائم احساس غریبی می‌کند. 🔷2. دومین پیامد خطرناک فقر نقص و ازبین‌رفتن دین است. در حکمت 319 امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «فقر دین انسان را تضعیف می‌کند.» 🔷 3. سومین پیامد خطرناک فقر سرگردانی عقل است. امیرالمؤمنین در حکمت 319 می‌فرمایند: «فقر باعث حیرانی و سرگردانی عقل می‌شود.» یعنی فقیر همۀ فکروذکرش مشکلات مالی و معیشتی خودش می‌شود و از سایر جنبه‌های زندگی مثل خانواده، معنویت، تربیت، لذت، تفریح و سایر استعداد‌های خودش غافل می‌شود. نمی‌تواند تحصیل علم کند و نمی‌تواند دنبال شکوفایی استعداد‌های خودش برود؛ چون فقیر است. 🔷 4. چهارمین پیامد خطرناک و زشت فقر تولید بغض و کینه در جامعه است. امیرالمؤمنین در حکمت 313 می‌فرمایند: «فقر انگیزۀ خشم را در جامعه ایجاد می‌کند.» در پایان خطبۀ 219، حضرت در بیان اینکه چرا کارگزاران نظام اسلامی باید در حد فقیرترین مردم زندگی کنند، می‌فرمایند: «به‌جهت اینکه اگر کارگزاران این امر را رعایت کنند، فقیر طغیان نمی‌کند»؛ یعنی اختلاف طبقاتی احساس نمی‌کند که بخواهد برای گرفتن حق خودش به قوۀ قهریه و طغیان و سرکشی روی بیاورد.
هدایت شده از V
راههای مقابله با فقر- شرح حکمت۳.mp3
4.67M
😎👆🏻 {سݪسلہ جلساٺ درسھاے نهج البݪاغه} ✅شࢪح نہج‌البلاغه با نہج‌البلاغه ⃣■بخش سوم 💢فقر و تنگدستی 2💢 🎙حجٺ الاسلام مھدوے اࢪفع
هدایت شده از V
⃣ اگࢪ نمیتونی صوت رو گوش بدی🤗👇🏻 🔻راه‌های مقابله با فقر 🔰امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه راه‌هایی برای مقابله با فقر بیان فرموده‌اند که به‌صورت کلی به دو بخش تقسیم می‌شود: 🔷 1. وظیفۀ خود فقرا امیرالمؤمنین در این بخش سه راهبرد را بیان فرموده‌اند: 🔹1.1 پیشگیری: در حکمت 57 قناعت را چنین معرفی می‌فرمایند: «قناعت ثروتی است پایان‌ناپذیر»؛ یعنی فقیر اگر در موقع دارایی حتی اندک خود، قناعت را راهبرد زندگی خودش قرار بدهد، اصلاً به دیگران نیازمند نمی‌شود. در حکمت 33، میانه‌روی در خرج‌کردن و بذل‌وبخشش را به‌عنوان راه دیگری بیان می‌فرمایند: «بخشنده باش، اما زیاده‌روی نکن. در زندگی حسابگر باش، اما سختگیر مباش.» 🔹1.2 مراقبت: فقیر باید از آبروی خودش مراقبت کند. امیرالمؤمنین در حکمت 340 می‌فرمایند: «پاکدامنی [و خودنگهداری از درخواست از دیگران] زیور تهیدستی است.» تا این حد مهم است. در حکمت 406 می‌فرمایند: «چه نیکوست فروتنی توانگران برابر مستمندان، برای به‌دست‌آوردن پاداش الهی و نیکوتر از آن خویشتنداری مستمندان برابر توانگران، برای توکل به خداوند است.» در بیان اوصاف متقین، در بند 3 خطبۀ 193 می‌فرمایند: «یکی از نشانه‌های متقین این است که می‌بینی در عین حال که فقیر است، زیبایی و عزت خودش را خوب حفظ می‌کند.» نتیجۀ این توصیه‌ها در بخش مراقبت این است که فقیر مواظب باشد آخرتش را به دنیا نفروشد. حضرت در حکمت 372 خطاب به جابربن‌عبدالله انصاری در عبارتی بسیار جالب که امیدوارم به گوش همه برسد، می‌فرمایند: «جابر، استواری دین و دنیا به چهار چیز است: 1. عالمی که به علم خود عمل کند؛ 2. جاهلی که از آموختن سر باز نزند؛ 3. بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد؛ 4. فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هرگاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نیاورد و هرگاه غنی و بی‌نیاز در بخشش بخل بورزد، فقیر آخرت خودش را به دنیا می‌فروشد.» 🔹1.3 علاج و درمان فقر: امیرالمؤمنین در این بخش صدقه را پیشنهاد می‌کنند. در حکمت 7 می‌فرمایند: «صدقه دارویی قطعاً اثرگذار است.» در حکمت 137 می‌فرمایند: «روزی خودتان را با صدقه‌دادن پایین بیاورید.» یعنی از آسمان درخواست کنید و به زمین برسانید. در حکمت 258 می‌فرمایند: «وقتی فقیر شدید، با خداوند از طریق صدقه‌دادن تجارت کنید.»
راههای مقابله با فقر-شرح حکمت۳.mp3
6.88M
😎👆🏻 {سݪسلہ جلساٺ درسھاے نهج البݪاغه} ✅شࢪح نہج‌البلاغه با نہج‌البلاغه ⃣■بخش سوم 💢فقر و تنگدستی 3💢 🎙حجٺ الاسلام مھدوے اࢪفع
هدایت شده از V
⃣ اگࢪ نمیتونی صوت رو گوش بدی🤗👇🏻 🔷 2. وظیفۀ دیگران در مقابله با فقر 🔹2.1 وظیفۀ ثروتمندان و اغنیا: امیرالمؤمنین در حکمت 328 می‌فرمایند: «همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال ثروتمندان قرار داده است؛ پس فقیری گرسنه نمی‌ماند، جز به کامیابی توانگران و خداوند از اغنیا دربارۀ گرسنگی گرسنگان بازخواست خواهد کرد.» بنابراین، اولاً اغنیا باید بدانند که حق فقرا در اموال آنان است؛ لذا اگر فرصت پیدا کردند که رفع فقر کنند، این موضوع را نباید منت بشمارند، بلکه باید توفیق و سعادت و تکلیف بدانند. به همین دلیل امیرالمؤمنین در حکمت 425 می‌فرمایند: «خدا را بندگانی است که برای سودرساندن به دیگران، نعمت‌های خاصی به آنان بخشیده. تا آنگاه که دست بخشنده دارند، نعمت‌ها را در دستشان باقی می‌گذارد و هرگاه از بخشش دریغ کنند، نعمت‌ها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد.» پس اغنیا باید شکر نعمت پول‌داری خودشان را به جا بیاورند. حضرت در خطبۀ 142 می‌فرمایند: «آن‌کس که خدا او را مالی بخشید، پس باید به خویشاوندان خود بخشش کند و سفرۀ مهمانی خوب بگستراند و اسیر آزاد کند و رنج‌دیده را بنوازد و مستمند را بهره‌مند کند و قرض وامدار را بپردازد و برای درک ثواب الهی، در برابر پرداخت حقوق دیگران و مشکلاتی که در این راه به او می رسد شکیبا باشد؛ زیرا به‌دست‌آوردن صفات یادشده، موجب شرافت و بزرگی دنیا و درک فضایل سرای آخرت است.» ان‌شاءالله. 🔹2.2 وظیفۀ حکومت در برابر فقرا: امیرالمؤمنین همۀ مطلب را در بخش سیمای محرومان و مستضعفان در نامۀ 53 خطاب به مالک اشتر می‌نویسند: «سپس خدا را خدا را دربارۀ طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چاره‌ای ندارند [و عبارت‌اند از] زمین‌گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقۀ محروم، گروهی خویشتن‌داری کرده و گروهی به گدایی دست نیاز برمی‌دارند. پس برای خدا، پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه معین فرموده است: بخشی از بیت‌المال و بخشی از غله‌های زمین‌های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک‌ترین آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن هستی. مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان بازدارد که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم، عذری برای ترک مسئولیت‌های کوچک‌تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی برمگردان؛ به‌ویژه امور کسانی را از میان آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی‌آیند و دیگران آنان را کوچک می‌شمارند و کمتر به تو دسترس دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خداترس و فروتن‌اند، فردی انتخاب کن تا دربارۀ آنان تحقیق و مسائلشان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به‌گونه‌ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند؛ و حق آنان را به‌گونه‌ای بپرداز که در نزد خدا معذور باشی. از یتیمان خردسال و پیران سال‌خورده که راه چاره‌ای ندارند و دست نیاز برنمی‌دارند، پیوسته دلجویی کن که مسئولیتی سنگین بر دوش زمامداران است. اگرچه حق تمامش سنگین است، خدا آن را بر مردمی آسان می‌کند که آخرت می‌طلبند، نفس را به شکیبایی وامی‌دارند و به وعده‌های پروردگار اطمینان دارند. پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند تا شخصاً به امور آنان رسیدگی کنی؛ و در مجلس عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخن‌گوی آنان بدون اضطراب در سخن‌گفتن، با تو گفت‌وگو کند. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بارها شنیدم که می‌فرمود: ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان، بی اضطراب و بهانه‌ای باز نستاند، رستگار نخواهد شد. پس درشتی و سخنان ناهموار فقرا را بر خود هموار کن و تنگ‌خویی و خودبزرگ‌بینی را از خود دور ساز تا خدا درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح واژه های حکمت سوم البخل عار: بخيل بودن ، تنگ چشمى و خسیس بودن مایۀ عار و ننگ است (چون مردم ، شخص بخيل را به خاطرخسیس بودن ،ملامت وسرزنش مى‏کنند) بخیل : به کسی میگویند که از دادن امکانات و داشته هایش به دیگران خودداری و امساک کرده و خسّت به خرج دهد. در جاى ديگر اشاره به اين فرموده كه: البخيل يكسب العار و يدخل النار: « فرد بخیل ،چیزی جز ننگ و عار بدست نمی آورد ودر نهایت، به آتش جهنم وارد میشود » . (و الجبن منقصة) : و ترسو و بزدل بودن ، نقص و كاستى (عیب و ایرادی) (برای انسان ) است‏ (و الفقر يخرس الفطن عن حجّته): و فقر و تنگدستى ، لال و خاموش مى‏گرداند فرد زيرك و با هوش و با ذکاوت)را از (بيان) دلیل و برهانش . یعنی: فقر و نداری ،زبان انسان زیرک و باهوش را از بیان دلیل و اقامۀ برهان ، سست مى‏گرداند زیرا فقير مى‏ترسد كه به واسطۀ تنگدستی که دارد مردم به او و سخنانش توجه نکنند لذا سكوت اختيار کرده و حتّی در برابر خصم و مخالفان خود نیز نیز چیزی نمیگوید. (و المقلّ غريب فى بلدته) : و اندك مال(کم بضاعت) ، (کسی که مال وامکانات ناچیز و بسیار اندکی دارد) غريب است و بی کس است در شهر خود . یعنی: کسی که مال و ثروت اندک و ناچیزی دارد در شهر خود غريب است ( مردم به او توجه نکرده و كسى با او آمد و شد نمى‌کند ) . کاربرد كلمۀ غريب را از نظر بى‏ توجّهى مردم به فرد کم بضاعت و كمى ياران و دوستان، به دليل تهيدستى‏اش میباشد چرا که تهيدست بسان غريبى است كه كسى او را نمى‏ شناسد (و العجز آفه) : و عجز، واماندگى ، درماندگی و احساس ناتوانی(درانسان) بلا و بيچارگى است (كه شخص را از پا در مى‏آورد) یعنی: ناتوانی انسان ، از كسب درآمد ، حفظ زبان و محافظت نفس از شهوات ،آفت و نشانۀ بیچارگی او میباشد. كلمۀ العجز لفظی است كه احتمال دارد منظوراز آن، ناتوانى جسمى باشد يعنى: داشتن ناتوانى جسمانی و بدنی آفت و بلاست و ممكن است مقصود ازآن ، ناتوانى روحى باشد يعنى:داشتن ناتوانى روحی در برابر هواى نفس و جلوگيرى از آن نیز آفت و بلا میباشد. (و الصّبر شجاعه) : و صبر و شكيبايى (در انجام طاعات و ارتکاب معصيت) نشانۀ دليرى و شجاعت است . بردبارى دلاورى است، بردبارى فضيلتى از شاخه‏هاى پاكدامنى بوده و تعريف آن چنين است : ايستادگى در برابر هواى نفس تا انسان را به سمت لذّتهاى ناروا سوق ندهد. يعنى مبارزه با نفس امّاره كه لازمه‏اش داشتن فضيلت شجاعت است. (و الزّهد ثروه) : بی اعتنایی و عدم دلبستگی (به دنیا) ثروت و دارایی است حقیقتاً عین ثروت و توانگری است (زيرا كسى كه به مال دنيا بى اعتنا باشد داراى استغناى طبع و توانگرى حقيقى میباشد) زهد و پارسايى نیز فضيلتى است وابسته به پاكدامنى و در تعريف آن گفته‌اند : خوددارى کردن از لذّات و خوشيهاى مازاد بر نیازدنیوی . (و الورع جنّه) :و تقوی و پارسائى (اجتناب و دورى از گناهان و پرهيز از انجام محرّمات) سپر و نگهدارنده (از آتش جهنّم و عذاب خدا در قيامت) است. @KhatmeNoor
پایان 👆 🔸حفظ حکمت 3⃣ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ مؤمن از یک دست می‌گیرد و از دست دیگر می‌دهد 🔻 خدای متعال در توصیف که درهای غیب به رویشان باز شده، می‌فرماید: «ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُون» (بقره، ۲ و ۳) کسی که دارد و غیب را می‌بیند، یکی از اوصافش این است که آنچه را دارد می‌دهد تا به آن غیب برسد، چون می‌داند با از این‌ها می‌تواند به آن حقیقتِ فراتر برسد؛ به عکس، آن‌ها که نگاهشان به است، سعی می‌کنند همه‌ی را کنند. اما دائم امکانات را می‌کند؛ هرچه را به او بدهی، از یک دست می‌گیرد و از دست دیگر می‌دهد. هیچ چیز را نگه نمی‌دارد، چون می‌داند هرچه را ما نگه داریم، فاسد می‌شود، «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ» (نحل، ۹۶)، همان‌طور که اگر مادر از آن شیری که باید به فرزند بدهد دریغ کند، هم شیر فاسد می‌شود و هم آن شیر، مادر را بیمار می‌کند. آنچه به ما می‌رسد، باید از ما عبور کند اما آن‌ها که خیال می‌کنند دنیا اصل است، سدّ آن می‌شوند. 👤 📚 | ج۳ 📖 صفحات ۱۷۸ و ۱۷۹ #⃣ @KhatmeNoor شبتون مهدوی