eitaa logo
🇮🇷 ناحیه امام حسین«ع» کرج
963 دنبال‌کننده
56.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
717 فایل
#انقلاب_ادامه_دارد #تمدن_نوین_اسلامی #جوان_مومن_انقلابی کانال اصلی @Basijnewsir_Karaj
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۱۹۵ سوره آل عمران قرآن مجید با صراحت مى گوید: وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیْها بِغَیْرِ حِساب:  هر کس از مرد و زن عمل شایسته👌👌 انجام دهد و ایمان 👌داشته باشد داخل بهشت خواهد شد و بدون حساب،🤔👌 روزى داده مى شود (و از مواهب روحانى و جسمانى آن جهان برخوردار مى گردد).   و در آیه دیگر مى خوانیم: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ:  هر کس از مرد و زن، عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد به او حیات و زندگى پاکیزه اى مى بخشیم 👏و پاداش آنها را طبق بهترین عمل آنها خواهیم داد.👏👏 این آیات، و آیات دیگر در عصر و زمانى نازل گردید که بسیارى از ملل دنیا در انسان بودن جنس زن، تردید داشتند و آن را یک موجود نفرین شده، و سرچشمه گناه، انحراف و مرگ مى دانستند!.   بسیارى از ملل پیشین، حتى معتقد بودند: عبادات زن در پیشگاه خدا مقبول نیست. بسیارى از یونانى ها زن را یک موجود پلید و از عمل شیطان مى دانستند. رومى ها و بعضى از یونانى ها معتقد بودند: اصولاً زن داراى روح انسانى نیست و بنابراین روح انسانى منحصراً در اختیار مردان است. 🟡جالب این که تا همین اواخر علماى مسیحى در اسپانیا در این باره بحث مى کردند که آیا زن مثل مرد، روح انسانى دارد و روح او بعد از مرگ جاودان خواهد ماند یا نه؟ و پس از مباحثاتى به اینجا رسیدند که چون روح زن برزخى است میان روح انسان و حیوان، جاویدان نیست به جز روح مریم!   از اینجا روشن مى شود این که: پاره اى از افراد بى اطلاع، گاهى اسلام را متهم مى کنند که اسلام دین مردها است نه زن ها، چه اندازه از حقیقت دورند، به طور کلى اگر در پاره اى از قوانین اسلام، به خاطر تفاوت هاى جسمى و عاطفى که میان زن و مرد وجود دارد تفاوت هائى از نظر مسئولیت هاى اجتماعى دیده مى شود، به هیچ وجه❌ به ارزش👈 معنوى زن لطمه نمى زند، و از این لحاظ، زن و مرد با یکدیگر تفاوتى ندارند و درهاى سعادت به طور یکسان به روى هر دو باز است، چنان که در آیه مورد بحث خواندیم: بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض:  همه از یک جنس و یک جامعه هستید. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۲۸۸
بسم الله الرحمن الرحیم لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ آمد و شد (پیروزمندانه) کافران در شهرها،تو را نفریبد! (آل عمران/196) شأن نزول: بسیارى از مشرکان  مکّه  تجارت پیشه بودند، و از این راه ثروت قابل ملاحظه اى به دست آورده، در ناز و نعمت به سر مى بردند. و نیز یهودیان  مدینه  در تجارت مهارت داشتند، و از سفرهاى تجارى خود غالباً با دست پر باز مى گشتند، در حالى که مسلمانان در آن زمان به خاطر شرائط خاص زندگى و از جمله مسأله مهاجرت از  مکّه  به  مدینه  و محاصره اقتصادى از ناحیه دشمنان نیرومند، از نظر وضع مادى بسیار در زحمت بودند، و به عسرت زندگى مى کردند. مقایسه این دو حالت این سؤال را براى بعضى طرح کرده بود که: چرا افراد بى ایمان این چنین در ناز و نعمتند، اما افراد با ایمان در رنج و عذاب، و فقر و پریشانى زندگى مى کنند؟ آیات فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت. تفسیر: یک سؤال ناراحت کننده😞 سؤالى که در شأن نزول بالا براى جمعى از مسلمانان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مطرح بود یک سؤال عمومى و همگانى براى بسیارى از مردم در هر عصر🤔 و زمان است، آنها غالباً زندگى مرفه و پر ناز و نعمت گردنکشان و طغیانگران و فراعنه و افراد بى بند و بار را، با زندگى پر مشقت جمعى از افراد با ایمان مقایسه مى کنند و مى گویند: چرا آنها با آن همه جنایت و آلودگى، زندگى مرفه اى دارند، و اما اینها با داشتن ایمان و تقوى در سختى به سر مى برند؟   و گاهى این موضوع در افراد سست ایمان👌 ایجاد شک و تردید مى کند. این سؤال اگر به دقت👌🤔بررسى شود و عوامل مطلب در دو طرف تجزیه و تحلیل گردد، پاسخ هاى روشنى دارد، که آیه فوق به بعضى از آنها اشاره کرده است و با دقت و مطالعه، به بعضى دیگر مى توانیم دست یابیم.   آیه مى فرماید:  رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرهاى مختلف هرگز تو را نفریبد 👿 (لا یَغُرَّنَّکَ ... گرچه مخاطب در آیه شخص پیامبر است ولى روشن است منظور عموم مسلمانان👌👌👌 مى باشند. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۲۹۰
مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمِهَادُ این متاع ناچیزى است. و سپس جایگاهشان دوزخ است، و چه بدجایگاهى است! (آل عمران/197) در آیه بعد مى فرماید:  این پیروزى ها و درآمدهاى مادى بى قید و شرط، پیروزى هاى زودگذر و اندک اند👌👌(مَتاعٌ قَلیلٌ). سپس اضافه مى کند:👈 به دنبال این پیروزى ها، عواقب شوم 😟و مسئولیت هاى آن، دامان آنها را خواهد گرفت و جایگاهشان دوزخ🔥 است چه جایگاه بد و آرامگاه نامناسبى  (ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ).   آیه فوق در حقیقت اشاره به دو نکته مى کند: 1️⃣نخست، این که بسیارى از پیروزى هاى طغیانگران و ستمکاران ابعاد محدودى دارد، همان طور که محرومیت ها و ناراحتى هاى بسیارى از افراد باایمان نیز، محدود است،👌👌👌 نمونه زنده این موضوع را در وضع مسلمانان آغاز اسلام و دشمنان آنها مى توانیم مشاهده کنیم، حکومت اسلام چون در آن زمان به شکل نهالى نوخاسته بود، و از طرف دشمنان نیرومندى که همچون طوفان بر او مى تاختند تهدید مى شد، بسیار پر و بال بسته بود، به خصوص این که مهاجرت مسلمانان  مکّه  آنها را که در اقلیت بودند، به کلى از هستى ساقط کرده بود، و این وضع، مخصوص آنها نبود، بلکه تمام طرفداران یک انقلاب بنیادى و روحانى در یک جامعه فاسد، یک دوران محرومیت شدید در پیش خواهند داشت.   ولى مى دانیم این وضع زیاد طولانى نشد، حکومت اسلام ریشه هاى محکمى💪 پیدا کرد و شاخه هاى آن نیرومند و قوى شد، سیل ثروت به کشور اسلام سرازیر گردید و دشمنان سرسخت که در ناز و نعمت بودند به خاک سیاه😞 نشستند، این همان چیزى است که با جمله 👈 مَتاعٌ قَلِیْلٌ  در آیه به آن اشاره شده است.👏👏   2️⃣دیگر این که: موفقیت هاى مادى جمعى از افراد بى ایمان بر اثر این است که در جمع آورى ثروت هیچ گونه قید و شرطى براى خود قائل نیستند، 🤔و از 👈هر طریقى خواه مشروع، یا نا مشروع، و حتى با مکیدن خون بینوایان براى خود ثروت اندوزى مى کنند، در حالى که مؤمنان براى رعایت اصول حق و عدالت، محدودیت هائى ⛔دارند و باید هم داشته باشند.   بنابراین، نمى توان حال این دو را با هم مقایسه کرد، اینها احساس مسئولیت مى کنند، در حالى که آنها هیچگونه مسئولیتى براى خود احساس نمى کنند، و از آنجا که عالم، 🟣عالم اختیار و آزادى اراده است، خداوند هر دو دسته را آزاد گذاشته تا سرانجام، هر یک به نتیجه اعمال خود برسند. و این همان است که در آیه فوق به آن اشاره شده:  ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ . تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۲۹۲
بسم الله الرحمن الرحیم لَٰكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ ۗ وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ لِّلْأَبْرَارِ ولى کسانى که (ایمان دارند، و) از (نافرمانى) پرودگارشان مى پرهیزند، براى آنها باغهایى از بهشت است، که از پاى درختانش نهرها جارى است. جاودانه در آن خواهند بود. این، (نخستین) پذیرایى است که از سوى خداوند به آنها مى رسد. و آنچه در نزد خداست، براى نیکان بهتر است! (آل عمران/198) سرانجام در سومین آیه مورد بحث، پایان کار پرهیزکاران چنین بیان مى گردد و مى فرماید:  ولى کسانى که تقواى الهى را پیشه کردند (و براى رسیدن به سرمایه هاى مادى موازین 👈حق و 👈عدالت را در نظر گرفتند، و یا به 👈خاطر ایمان به خدا از وطن هاى خود آواره شدند و در محاصره اجتماعى و اقتصادى قرار گرفتند) در برابر این مشکلات، خداوند باغ هائى از بهشت در اختیار آنان مى گذارد که نهرهاى آب از زیر درختان آن جارى است و جاودانه در آن مى مانند  (لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا...   پس از آن مى افزاید:  باغ هاى بهشت با آن همه مواهب مادى، نخستین وسیله👌👌پذیرایى از پرهیزکاران مى باشد  (نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ).  نُزُل  در لغت، به معناى چیزى است که براى پذیرائى میهمان آماده مى شود و بعضى گفته اند: نخستین چیزى که به وسیله آن از مهمان پذیرائى مى شودـ همانند شربت یا میوه اى است که در آغاز ورود براى میهمان مى آورند   و اما پذیرائى مهم تر و عالى تر👌👌 همان نعمت هاى روحانى و معنوى است که در پایان آیه به آن اشاره شده، مى فرماید: آنچه در نزد خداست براى نیکان بهتر است  (وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ لِلاْ َبْرارِ). تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۲۹۳
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر آیات ۱۹۶ الی ۱۹۸ از نکته‌ها (خارج از متن تفسیر: در ذیل شرح مختصر پاسخ یکی از پر سوال ترین  اشکالاتی که برای بسیاری از افراد مورد توجه بوده آمده است، ان شاءالله خداوند توفیق رفع و جبران این عقب ماندگی را عنایت کند) دارند  مطالب و علل آن که در نقاط ضعف و قوت یکى دیگر از علل 🟣پیشرفت بعضى از افراد بى ایمان، و 🟢عقب ماندگى جمعى از مؤمنان این است که: دسته اول در 👈عین نداشتن ایمان گاهى نقاط قوتى👌 دارند که در پرتو آن پیروزى هاى چشمگیرى به دست مى آورند، و دسته دوم، 👈در عین داشتن ایمان نقاط ضعفى 👌دارند که همان موجب عقب افتادگى آنان مى شود.   مثلاً: افرادى را مى شناسیم که در عین بیگانگى از خدا در کارهاى زندگى جدى، مصمم، داراى پشتکار، استقامت، هماهنگى با یکدیگر و آگاهى از وضع زمان هستند. این افراد، در زندگى مادى مسلماً پیروزى هائى به دست مى آورند، و در حقیقت یک سلسله از برنامه هاى اصیل دینى را بدون استناد به دین پیاده مى کنند.   🟡در مقابل افرادى هستند که پایبند به عقائد مذهبى هستند، ولى بسیارى از دستورات عملى را فراموش کرده اند آنها افرادى👈"بى حال، "کم شهامت،" فاقد استقامت"، پشتکار"و کاملاً پراکنده"و از هم جدا مى باشند، مسلماً آنها در زندگى مواجه با شکست هاى پى در پى مى شوند. ولى این شکست ها نه به خاطر ایمان است، که به خاطر👈 نقاط ضعفى است که دارند، آنها گاهى چنین تصور🤔 مى کنند: تنها با خواندن نماز🤲 و گرفتن روزه 👌باید در همه کارها پیروز شوند🤔 در حالى که دین یک سلسله برنامه هاى عملى👌👌👌 براى پیشرفت در زندگى آورده که فراموش کردن آنها با شکست و ناکامى همراه است.   🟨خلاصه هر یک از این دو دسته، داراى نقاط ضعف و قوتى هستند، که هر کدام از اینها آثارى دارد منتهى هنگام محاسبه، گاهى این آثار با یکدیگر اشتباه مى شوند. 🟦مثلاً: فرد بى ایمانى داراى جدیت و پشتکار است، چون بى ایمان است آرامش دل و جان و هدف عالى انسانى و عواطف پاک مردمى ندارد، اما چون جدى و با استقامت است در زندگى مادى پیش مى رود. 🟥در اینجا بعضى سؤال مى کنند: چرا این فرد بى ایمان در زندگى پیروز شده؟ مثل این که خیال مى کنند عامل پیروزى چیز دیگرى بوده است.   این موضوع، هم درباره یک فرد صادق است، و هم مى توان آن را در سطح یک کشور نیز پیاده کرد. ضمناً عوامل سه گانه اى (محدودیت پیروزى ها، عدم رعایت قید و شرط در جمع ثروت، جدیت و پشتکار، هماهنگى و...) که براى پیروزى افراد بى ایمان و شکست بعضى از افراد با ایمان گفته شد، همه در یک جا صدق نمى کند بلکه هر کدام مخصوص به موردى است تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۲۹۴
بسم الله الرحمن الرحیم وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۗ أُولَٰئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ و از اهل کتاب، کسانى هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند. در برابر (فرمان) خدا خاضعند. و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمى فروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را بسرعت حساب مى کند، و پاداش مى دهد.) (آل عمران/199) 🟢اهل کتاب همه یکسان نیستند سابقاً گفتیم: قرآن در بحث هائى که پیرامون مذاهب دیگر مى کند، هیچ گاه❌ همه را به یک چشم نمى نگرد و رنگ ضدیت با نژاد و جمعیتى به خود نمى گیرد، بلکه داورى او بر اساس👈 برنامه هاى آنهاست، و لذا سهم اقلیت هاى با ایمان و درستکارى را که در میان یک اکثریت گمراه هستند، فراموش نمى کند. در اینجا نیز بعد از سرزنش بسیارى از اهل کتاب به خاطر کتمان آیات خداوند و طغیان و سرکشى آنها، که در آیات سابق به آن اشاره شد، سخن از اقلیتى به میان مى آورد که دعوت پیغمبر را اجابت کردند، و براى آنها پنج صفت ممتاز بیان مى کند، مى فرماید:   1️⃣ ـ  آنها کسانى هستند که از جان و دل به خدا ایمان مى آورند  (وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ). 2️⃣ـ  آنها به قرآن و آنچه بر شما مسلمانان نازل شده است، ایمان مى آورند  (وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ). 3️⃣ـ ایمان آنها به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در حقیقت از ایمان واقعى به کتاب آسمانى خودشان و بشاراتى که در آن آمده است سرچشمه مى گیرد بنابراین:  آنها به آنچه بر خودشان نازل شده نیز ایمان دارند  (وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ).   4️⃣ ـ  آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند 🙏(خاشِعینَ لِلّهِ). و همین خضوع آنهاست که انگیزه ایمان واقعى شده و میان آنها و تعصب هاى جاهلانه، جدائى افکنده است. 5️⃣ ـ  آنها هرگز آیات الهى را به بهاى ناچیز نمى فروشند  (لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلیلاً).   آنها همانند بعضى از دانشمندان یهود که به خاطر حفظ موقعیت خود و ادامه حکومت بر آن جمعیت، و گرفتن رشوه ها، آیات خدا را تحریف مى کردند نیستند، بدیهى است نه تنها به بهاى نا چیز نمى فروشند، که به هیچ بهائى نخواهند فروخت، و اگر تنها اشاره به بهاى ناچیز شده، منظور این است که همانند آن دسته از دانشمندان دنیاپرست دون همت نیستند.   به علاوه، اصولاً در برابر آیات خدا انسان هر چیز دریافت کند بى ارزش است. اینها با داشتن آن برنامه روشن و زنده و صفات عالى انسانى،  پاداش خود را در نزد پروردگار خواهند داشت  (أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ). تعبیر به رَبِّهِمْ:  پروردگارشان  اشاره به نهایت لطف👌 و مرحمت پروردگار نسبت به آنها است، و نیز اشاره به این است که خداوند آنها را در مسیر هدایت پرورش مى دهد و یارى مى کند.🤲   در پایان آیه مى فرماید:  خداوند با سرعت حساب بندگان را رسیدگى مى کند  (إِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِسابِ). بنابراین، نه نیکوکاران براى دریافت پاداش خود گرفتار مشکلى مى شوند، و نه مجازات بدکاران به تأخیر مى افتد. این جمله، هم بشارتى است به نیکوکاران و هم تهدیدى است براى بدکاران تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۲۹۷
بسم الله الرحمن الرحیم يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ اى کسانى که ایمان آورده اید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید. و در برابر دشمنان، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از (مخالفت فرمان) خدابپرهیزید، شاید رستگار شوید! (آل عمران/200) از مرزها مراقبت کنید این آیه آخرین آیه سوره  آل عمران ، و محتوى یک برنامه جامع چهار ماده اى که ضامن سربلندى و پیروزى مسلمین است، مى باشد. 1️⃣ـ نخست روى سخن را به همه مؤمنان کرده و به اولین ماده این برنامه اشاره مى کند، مى فرماید:  اى کسانى که ایمان آورده اید! در برابر حوادث ایستادگى کنید  (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ... 🟢صبر و استقامت در برابر مشکلات، هوس ها و حوادث، در حقیقت ریشه اصلى👌👌 هر گونه👌 پیروزى مادى و معنوى را تشکیل مى دهد، و هر چه درباره نقش و اهمیت آن در پیشرفت هاى فردى و اجتماعى گفته شود کم است، این همان چیزى است که على(علیه السلام) در کلمات قصارش آن را به منزله سر در برابر بدن معرفى کرده:  اِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِیْمانِ کَالْرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ.👏👏👏   خطاب  یا أَیُّها  در آیه مى رساند که این برنامه، همگانى و براى عموم👌👌 مسلمانان است. 2️⃣ـ در مرحله دوم قرآن به افراد با ایمان دستور به استقامت 💪در برابر دشمن 👿مى دهد، مى فرماید:  و در برابر دشمنان نیز استقامت به خرج دهید  (وَ صابِرُوا).  صابِرُوا  از  مُصابَرَه  (از باب مفاعله) به معنى صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دیگران است. بنابراین، قرآن نخست به افراد 👈با ایمان دستور استقامت مى دهد (که هر گونه جهاد با نفس و مشکلات زندگى را شامل مى شود). و در مرحله دوم،👈 دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد، و این خود مى رساند که🟣 تا ملتى در جهاد با 👈نفس و اصلاح نقاط ضعف درونى پیروز👌👌 نشود، پیروزى او بر دشمن ممکن نیست و بیشتر شکست هاى ما در برابر دشمنان به خاطر👈 شکست هائى است که در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف خود دامن گیر ما شده است.🤔👌👏👏👏   ضمناً از دستور  صابِرُوا  استفاده مى شود: هر قدر دشمن بر استقامت خود بیفزاید ما نیز باید بر پایدارى و استقامت خود بیفزائیم. ادامه دارد تفسیر نمونه جلد سوم
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۲۰۰ سوره آل عمران ۳ ـ در جمله بعد، به مسلمانان دستور 🟡آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدّات کشورهاى اسلامى را مى دهد، مى فرماید:  از مرزهاى خود، مراقبت به عمل آورید  (وَ رابِطُوا). این دستور به خاطر آن است که 👈مسلمانان هرگز گرفتار حملات غافلگیرانه👌دشمن نشوند، و نیز به آنها دستور آماده باش و مراقبت همیشگى در برابر حملات شیطان و هوس هاى سرکش مى دهد، تا غافلگیر نگردند.   لذا در بعضى از روایات از على(علیه السلام) این جمله به مواظبت و انتظار نمازها یکى بعد از دیگرى تفسیر شده است. زیرا کسى که با عبادت مستمر و پى در پى، دل و جان خود را بیدار مى دارد، همچون سربازى است که در برابر دشمن حالت آماده باش به خود گرفته است. جمله  رابِطُوا  از ماده  رِباط  گرفته شده، و آن در اصل به معنى بستن چیزى در مکانى است (مانند بستن اسب در یک محل) و به همین جهت به کاروانسرا  رباط  مى گویند و  ربط قلب  به معنى آرامش دل و سکون خاطر است، گویا به محلى بسته شده است و  مرابطه  به معنى مراقبت از مرزها آمده است; زیرا سربازان و مرکب ها و وسائل جنگى را در آن محل نگاهدارى مى کنند. خلاصه این که  مرابطه  معنى وسیعى دارد که👈 هر گونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل مى شود.   در فقه اسلامى نیز در باب جهاد بحثى تحت عنوان  مرابطه  یعنى آمادگى براى حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن دیده مى شود که احکام خاصى براى آن بیان شده است. (براى کسب اطلاع بیشتر به کتب فقهى مراجعه شود). در بعضى از روایات به علماء و دانشمندان نیز  مرابط  گفته شده است، امام صادق(علیه السلام) طبق روایتى مى فرماید: عُلَماءُ شِیْعَتِنا مُرابِطُونَ ...  دانشمندانِ پیروان ما همانند مرزدارانى هستند که در برابر لشکر ابلیس صف کشیده اند و از حمله آنها به افرادى که قدرت دفاع از خود ندارند جلوگیرى مى کنند.   در ذیل این حدیث، مقام و موقعیت آنها، برتر و بالاتر از افسران و مرزدارانى که در برابر هجوم دشمنان اسلام پیکار مى کنند شمرده شده است و این به خاطر آن است که آنها 🟢نگهبانان عقائد و فرهنگ اسلامند 👏👏👏در حالى که اینها حافظ مرزهاى جغرافیائى هستند. مسلماً 👌👌ملتى که مرزهاى عقیده اى و فرهنگى او، مورد حملات دشمن قرار گیرد و نتواند به خوبى از آن دفاع کند در مدت کوتاهى از نظر سیاسى و نظامى نیز شکست خواهد خورد. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۲۰۰ سوره آل عمران ۴ـ بالاخره، آخرین دستور که همچون چترى 👌👌بر همه دستورات سابق سایه مى افکند،🟢 دستور به پرهیزکارى است، مى فرماید:  تقواى الهى پیشه کنید  (وَ اتَّقُوا اللّهَ). 👈 استقامت ،  مصابره  و  مرابطه ، باید آمیخته با تقوا و پرهیزکارى باشد و از هر گونه خودخواهى و ریاکارى و اغراض شخصى به دور گردد. 🟡در پایان آیه مى فرماید:  شما در سایه به کار بستن این چهار دستور، مى توانید رستگار شوید و با تخلف از آنها راهى به سوى رستگارى نخواهید داشت  (لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).   🟨نکته ها: ۱ ـ سؤال: گاهى سؤال مى شود: چرا در قرآن جمله هائى با کلمه  لعلّ  شروع شده است؟ 👈مانند جمله لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ:  شاید رستگار شوید . 👈و لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونِ:  شاید پرهیزکار شوید . 👈و لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ:  شاید مشمول رحمت شوید . در حالى که کلمه  لعلّ  نوعى تردید🤔 را مى رساند که از مقام خداوند داناى به همه چیز، دور است.   این جمله اتفاقاً دست آویزى براى پاره اى از دشمنان اسلام شده و مى گویند: اسلام به کسى وعده نجات قطعى نمى دهد و وعده آن آمیخته با تردید است; زیرا بسیارى از این وعده ها با کلمه  لعل  شروع شده است. 🟥پاسخ: اتفاقاً این تعبیر یکى از نشانه هاى عظمت، واقع بینى و واقع گوئى قرآن مجید است;👌👌 زیرا قرآن این کلمه را در جائى به کار مى برد که گرفتن نتیجه احتیاج به شرائطى دارد که به وسیله کلمه  لعل  اشاره اجمالى به آن شرائط شده است.   مثلاً سکوت کردن به هنگام شنیدن آیات قرآن و گوش فرا دادن به مضمون آیات به تنهائى کافى نیست،👌 که انسان مشمول رحمت الهى شود، بلکه علاوه بر آن، 👈درک و فهم آیات و 👈به کار بستن آنها نیز لازم است و لذا قرآن مى گوید: وَ اِذا قُرِءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ:  هنگامى که قرآن خوانده مى شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید شاید مشمول رحمت شوید. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۲۰۰ سوره آل عمران از نکته ها اگر قرآن مى گفت: 👈حتماً مشمول رحمت خواهید بود، دور از واقع بینى بود; زیرا همان طور که گفتیم این موضوع👈شرائط دیگرى هم دارد ولى هنگامى که مى گوید:  شاید ، سهم سایر شرایط محفوظ مانده است، اما عدم توجه به این حقیقت، موجب خرده گیرى بر این آیات شده و حتى بعضى از دانشمندان ما نیز معتقد شده اند که  لعلّ  در این گونه موارد معنى  شاید  نمى دهد، در حالى که این سخن نیز یک نوع خلاف ظاهر و بدون دلیل است (دقت کنید).   در آیه مورد بحث، با این که اشاره به چهار ماده مهم از عالى ترین دستورهاى اسلامى شده باز براى این که از بقیه برنامه هاى سازنده اسلامى غفلت نشود، کلمه  لعلّ  را به کار برده است.   ۲ ـ پایمردى و پیروزى 🟣اگر مسلمانان امروز، آیه فوق را به عنوان یک شعار اسلامى در برنامه زندگى👌 خود پیاده کنند بسیارى از مشکلاتى را که اکنون با آن مواجه هستند حل خواهند نمود، 👌👌👌👏👏👏امروز ضرباتى بر پیکر اسلام و مسلمین بر اثر زیر پا گذاشتن و یا فراموش کردن همه یا بعضى از این دستورهاى چهارگانه وارد مى شود که بسیار دردناک است.   اگر 👈روح استقامت و پایمردى در مسلمانان زنده شود. اگر👈 در برابر افزایش تلاش و کوشش دشمنان، مسلمانان تلاش و کوشش بیشترى از خود نشان دهند. و اگر 👈طبق فرمان مرابطه، مراقبت کافى از مرزهاى جغرافیائى و فرهنگى و عقیده اى بنمایند و هماره در برابر نقشه هاى دشمنان، حالت آماده باش داشته باشند. علاوه بر همه اینها، 👈با تقواى فردى و اجتماعى، گناه و فساد را از جامعه خود دور کنند، پیروزى 👌👌آنها تضمین خواهد شد.👏👏👏👏   بار الها! به همه ما توفیق مرحمت کن که این دستورهاى حیات بخش کتاب آسمانیت را در زندگى به کار بریم و ما را مشمول رحمت و الطاف بى انتهاى خود گردان🤲🤲 تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۰۵
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۱ سوره نساء سپس در جمله بعد مى فرماید:  خداوند از آدم و همسرش، مردان و زنان فراوانى به وجود آورد  (وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً). از این تعبیر استفاده مى شود: 🟡تکثیر نسل فرزندان آدم تنها 👌از طریق آدم و همسرش صورت گرفته است و موجود ثالثى در آن دخالت نداشته است.   👌👌👌👈سپس به خاطر اهمیتى که تقوا در ساختن زیر بناى یک جامعه سالم دارد، مجدداً در ذیل آیه، مردم را به پرهیزکارى و تقوا دعوت مى کند، منتهى در اینجا جمله اى به آن اضافه کرده، مى فرماید:  از خدائى بپرهیزید که در نظر شما عظمت دارد و به هنگامى که مى خواهید چیزى از دیگرى طلب کنید نام او را مى برید  (وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ).   آن گاه مى افزاید:  از خویشاوندان خود (و قطع پیوند آنها) بپرهیزید  (وَ الأَرْحامَ). قابل ذکر است که کلمه  وَ الأَرْحامَ  عطف بر  اللّه  است، و لذا در قرائت معروف، منصوب خوانده شده است، بنابراین معنى آن چنین مى شود:  وَ اتَّقُوا الأَرْحامَ . به هر حال، ذکر این موضوع در اینجا: 🟢اوّلاً ـ نشانه اهمیت فوق العاده اى است که قرآن براى صله رحم قائل شده، تا آنجا که نام ارحام بعد از نام خدا آمده است.   🟣و ثانیاً ـ اشاره به مطلبى است که در آغاز آیه ذکر شده و آن این که شما همه از👈 یک پدر و مادرید و در حقیقت تمام فرزندان آدم خویشاوندان👌👌 یکدیگرند و این پیوند و ارتباط ایجاب مى کند که شما نسبت به همه انسان ها از هر نژاد و هر قبیله اى همانند بستگان فامیلى خود محبت بورزید. و در پایان آیه مى فرماید:  خداوند همواره مراقب شما است  (إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً). تمام اعمال و نیات شما را مى بیند و مى داند و در ضمن، نگهبان شما در برابر حوادث است.👌👏👏👏    رَقیب  در اصل، به کسى مى گویند که از محل مرتفعى به اوضاع نظارت کند، و سپس، به معنى حافظ و نگهبان چیزى آمده است; زیرا نگهبانى از لوازم نظارت است. بلندى محل رقیب، ممکن است از نظر ظاهرى بوده باشد که بر مکان مرتفعى قرار گیرد و نظارت کند و ممکن است از نظر معنوى بوده باشد. ضمناً تعبیر به فعل ماضى  کانَ  در جمله فوق براى تأکید است. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۱۵
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۱ سوره نساء از نکته ها   🟥ازدواج فرزندان آدم چگونه بوده است؟ در آیه فوق خواندیم: وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیْراً وَ نِساءً:  خداوند از آدم و همسرش مردان و زنان فراوانى به وجود آورد . 🟨لازمه این سخن، آن است که فرزندان آدم (برادر و خواهر) با هم ازدواج کرده باشند; زیرا اگر آنها با نژاد دیگرى ازدواج کرده باشند  مِنْهُما  (از آن دو) صادق نخواهد بود.   🟦این موضوع در احادیث متعددى نیز وارد شده است و زیاد هم جاى تعجب نیست; چه این که طبق استدلالى که در بعضى از احادیث از ائمه اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده این ازدواج ها مباح بوده; زیرا هنوز حکم تحریم ازدواج خواهر و برادر نازل نشده بود.   بدیهى است ممنوعیت یک کار، بسته به این است که از طرف خداوند تحریم شده باشد، چه مانعى دارد که ضرورت ها و مصالحى ایجاب کند که در پاره اى از زمان ها مطلبى جائز باشد و بعداً تحریم گردد. ولى 👈در احادیث دیگرى تصریح شده که: فرزندان آدم هرگز با هم ازدواج نکرده اند و شدیداً به کسانى که معتقد به ازدواج آنها با یکدیگرند حمله شده است.   و اگر بنا باشد که در احادیث متعارض آنچه موافق ظاهر قرآن است ترجیح دهیم، باید احادیث دسته اول را انتخاب نمود; زیرا موافق ظاهر آیه فوق است. 👌👌👌👈در اینجا احتمال دیگرى نیز هست که گفته شود: فرزندان آدم با بازماندگان انسان هاى پیشین ازدواج کرده اند; زیرا طبق روایاتى آدم، اولین انسان روى زمین نبوده، مطالعات علمى امروز نیز نشان مى دهد که: نوع انسان احتمالاً از چند میلیون سال قبل در کره زمین زندگى مى کرده، در حالى که از تاریخ پیدایش آدم(علیه السلام) تا کنون زمان زیادى نمى گذرد.   بنابراین، باید قبول کنیم قبل از آدم انسان هاى دیگرى در زمین مى زیسته اند که به هنگام پیدایش آدم(علیه السلام)، در حال انقراض بوده اند.  چه مانعى دارد که فرزندان آدم با باقى مانده یکى از نسل هاى پیشین ازدواج کرده باشند؟! ولى همان طور که گفتیم این احتمال با ظاهر آیه فوق چندان سازگار نیست. این بحث احتیاج به گفتگوى بیشترى دارد که از حوصله یک بحث تفسیرى خارج است.   تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۱۶
بسم الله الرحمن الرحیم وَآتُوا الْيَتَامَىٰ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ ۖ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِكُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا و اموال یتیمان را (هنگامى که به حدّ رشد رسیدند) به آنها بدهید. و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نکنید. و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید، زیرا این گناه بزرگى است (نساء/2) خیانت در اموال یتیمان ممنوع در آیه فوق، سه دستور مهم درباره اموال یتیمان داده شده است: 1️⃣ـ نخست، طبق یک دستور مى فرماید:  اموال یتیمان را (به هنگامى که رشد پیدا کنند) به آنها بدهید  (وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ). یعنى تصرف شما در این اموال تنها به عنوان امین و ناظر و وکیل است نه به عنوان یک مالک. 2️⃣ـ دستور بعد براى جلوگیرى از حیف و میل هائى است، که گاهى سرپرست هاى یتیمان به بهانه این که تبدیل کردن مال به نفع یتیم است.   یا تفاوتى با هم ندارد. و یا اگر بماند ضایع مى شود، اموال خوب و زبده یتیمان را برمى داشتند 🤔و اموال بد و نامرغوب خود را به جاى آن مى گذاشتند،😞قرآن مى فرماید:  و هیچ گاه اموال پاکیزه آنها را با اموال ناپاک و پست خود عوض نکنید  (وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ). 3️⃣ـ  و اموال آنها را با اموال خود نخورید  (وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ). یعنى اموال یتیمان را با اموال خود مخلوط نکنید، به طورى که نتیجه اش تملک همه باشد، و یا این که اموال بد خود را با اموال خوب آنها مخلوط نسازید، که نتیجه اش پایمال شدن حق یتیمان باشد.   در پایان آیه، براى تأکید و اثبات اهمیت موضوع، مى فرماید:  این گونه تعدى و تجاوز به اموال یتیمان گناه بزرگى است  (إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبیراً).  حُوبَة  در اصل به معنى احتیاج و نیازى است که انسان را به گناه مى کشاند، و از آنجا که تجاوزهاى سرپرستان به اموال یتیمان، غالباً بر اثر نیاز و یا به بهانه احتیاج صورت مى گیرد، در آیه فوق به جاى کلمه  اِثم  (گناه)، کلمه  حُوبْ  به کار رفته است، تا اشاره به این حقیقت بوده باشد.   بررسى آیات مختلف قرآن، نشان مى دهد: اسلام اهمیت فوق العاده اى براى این موضوع قائل شده و با شدت تمام خیانت کنندگان در اموال یتیمان را به مجازات هاى شدید تهدید مى کند و با عباراتى محکم و قاطع سرپرستان را به مراقبت کامل از اموال یتیمان دعوت مى نماید. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۲۰
بسم الله الرحمن الرحیم وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا واگر مى ترسید که (به هنگام ازدواج بادختران یتیم،) عدالت رارعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشم پوشى کنید و) با زنان (پاک) مورد علاقه خود ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر. واگر مى ترسید عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهایید استفاده کنید. این کار، به ترک ظلم و ستم نزدیک تر است. (نساء/3) 🟢ازدواج با دختران یتیم به دنبال دستورى که در آیه سابق براى حفظ اموال یتیمان داده شد، در این آیه به یکى دیگر از حقوق آنها چنین اشاره مى شود و آن این که:  اگر مى ترسید به هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت حق و عدالت را درباره حقوق زوجیت و اموال آنان ننمائید،👈👌👌 از ازدواج با آنها چشم بپوشید و با زنان پاک دیگر ازدواج کنید  (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ ...   با توجه به آنچه گفته شد، تفسیر آیه کاملاً روشن است و پاسخ این سؤال که چرا آغاز آیه درباره یتیمان و پایان آن درباره ازدواج است ـ و این دو ظاهراً با هم سازگار نیست ـ روشن مى گردد.   زیرا صدر و ذیل آیه هر دو درباره ازدواج است منتها در آغاز آیه مى گوید: اگر نمى توانید ازدواج با یتیمان را با اصول عدالت بیامیزید چه بهتر که از آن صرف نظر کنید، سپس به سراغ زنان غیر یتیم بروید. گر چه مفسران در این زمینه، سخن بسیار گفته اند، ولى آنچه از خود آیه به دست مى آید، همان است که در بالا اشاره شد، یعنى خطاب در آیه متوجه 🟣👈سرپرستان ایتام است که در آیه قبل، براى حفظ اموال یتیمان دستورهاى مختلفى به آنها داده شده بود، و در این آیه درباره ازدواج با آنها سخن مى گوید که مراعات عدالت درباره اموال آنها را باید همان گونه بنمائید که در مورد ازدواج با دختران یتیم، یعنى با نهایت دقت، 🤔👌👌رعایت مصلحت آنها را بکنید، در غیر این صورت، از ازدواج با آنها چشم بپوشید و زنان دیگرى را انتخاب کنید. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۲۳
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۳ سوره نساء آن گاه مى فرماید:  از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسرى خود انتخاب کنید  (مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ). مَثْنى  در لغت به معنى  دو تا دو تا  و  ثُلاثَ  به معنى  سه تا سه تا  و  رُباع  به معنى  چهار تا چهار تا  مى باشد. از آنجا که روى سخن در آیه به همه مسلمانان است، معنى آیه چنین مى شود: شما براى دورى از ستم در حق دختران یتیم، مى توانید از ازدواج با آنها خوددارى کنید و با زنانى ازدواج نمائید که موقعیت اجتماعى و فامیلى آنها به شما اجازه ستم کردن را نمى دهد و مى توانید از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسرى خود انتخاب کنید. منتها چون مخاطب، همه مسلمانان بوده است، تعبیر به  دو تا دو تا  و مانند آن شده است.   و گر نه جاى تردید نیست که حد اکثر تعدد زوجات (آن هم با فراهم شدن شرائط خاصش)👌👌👈 بیش از چهار همسر نیست. ذکر این نکته نیز لازم است که  واو  در جمله بالا به معنى  أَوْ  (یا) مى باشد نه این که منظور این باشد که: شما مى توانید دو همسر به اضافه سه همسر به اضافه چهار همسر که مجموع آنها نُه نفر مى شود انتخاب کنید. زیرا اگر منظور این بود، باید صریحاً عدد نُه ذکر شود، نه به این صورت از هم گسسته و پیچیده. به علاوه این مسأله جزو ضروریات است، که در اسلام زائد بر چهار همسر مطلقاً ممنوع است.❌❌   به هر حال آیه فوق دلیل صریحى است بر مسأله جواز تعدد زوجات، منتها با شرائطى👌👌 که به زودى به آن اشاره خواهد شد. سپس بلافاصله مى گوید: این در صورت حفظ عدالت کامل👌 است،  اما اگر نمیتوانید عدالت را رعایت کنید به همان یک همسر👌 اکتفا نمائید  (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) تا از ظلم و ستم بر دیگران بر کنار باشید.  و یا (به جاى انتخاب همسر دوم) از کنیزى که مال شما است استفاده کنید  (أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ). زیرا شرائط آنها سبک تر است، اگر چه آنها نیز باید از حقوق حقه خود برخوردار باشند.   و در پایان مى فرماید:  این کار (انتخاب یک همسر و یا انتخاب کنیز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت، بهتر جلوگیرى مى کند 👌👏👏 (ذلِکَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا). درباره مسأله بردگى و نظر اسلام در این زمینه در آیات مناسب بحث کافى خواهیم کرد. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۳ سوره نساء از نکته ها 1️⃣ ـ منظور از عدالت درباره همسران چیست؟ اکنون پیش از آن که فلسفه حکم تعدد زوجات در اسلام را بدانیم، لازم است این موضوع بررسى شود که 👈منظور از عدالت که جزو شرائط تعدد همسر ذکر شده، چیست؟ آیا این عدالت مربوط به امور زندگى از قبیل هم خوابگى و وسایل زندگى و رفاه و آسایش است؟ یا منظور عدالت در حریم قلب و عواطف انسانى نیز هست؟ شک نیست عدالت در محبت هاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه کسى مى تواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود اوست از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ به همین دلیل، رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه ۱۲۹ همین سوره مى فرماید: 👈وَ لَنْ تَسْتَطِیْعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ: شما هر قدر کوشش کنید نمى توانید🤔 در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید . بنابراین، محبت هاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبه هاى عملى نشود، ممنوع نیست، آنچه مرد موظف به آن است رعایت عدالت در جنبه هاى عملى و خارجى است. از این بیان روشن مى شود: کسانى که خواسته اند از ضمیمه کردن آیه فوق فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً . و آیه وَ لَنْ تَسْتَطِیْعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ با یکدیگر چنین نتیجه بگیرند که، تعدد زوجات در اسلام مطلقاً ممنوع است; چرا که در آیه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دوم عدالت را براى مردان در این مورد امرى محال دانسته، سخت در اشتباهند. زیرا همان طور که اشاره شد، عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است، عدالت در تمایلات قلبى است، 👌و این از شرائط تعدد زوجات نیست، آنچه از شرائط است، عدالت در جنبه هاى عملى است. گواه این موضوع ذیل آیه ۱۲۹ همین سوره مى باشد، آنجا که مى گوید: فَلاتَمِیْلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ: اکنون که نمى توانید مساوات کامل در محبت میان همسران خود رعایت کنید، لا اقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنها نسازید، که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید . نتیجه این که: کسانى که قسمتى از این آیه را گرفته و قسمت دیگر را فراموش کرده اند، گرفتار چنان اشتباهى در مسأله تعدد زوجات شده اند، که براى هر محققى جاى تعجب است. از این گذشته از نظر فقه اسلامى و منابع مختلف آن در میان شیعه و اهل تسنن مسأله تعدد زوجات، با شرائط آن جاى گفتگو و چانه زدن نیست و از ضروریات فقه اسلام محسوب مى شود. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۲۶
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۳ سوره نساء از نکته ها 2️⃣ ـ تعدد زوجات یک ضرورت اجتماعى آیه فوق، مسأله تعدد زوجات را (با شرائط سنگینى و در حدود معینى) مجاز شمرده است و در اینجا با ایرادها و حملات مخالفان آن رو به رو مى شویم، که با مطالعات زود گذر، و تحت احساسات حساب نشده به مخالفت با این قانون اسلامى برخاسته اند، مخصوصاً غربى ها در این زمینه به ما بیشتر ایراد مى کنند که اسلام به مردان اجازه داده براى خود حرمسرا بسازند و به طور نامحدود همسر بگیرند. در حالى که👈 نه اسلام اجازه تشکیل حرمسرا به آن معنى که آنها مى پندارند داده، و 👈نه تعدد زوجات را بدون قید و شرط و نا محدود قرار داده است.👌👌 توضیح این که: با مطالعه وضع محیط هاى مختلف قبل از اسلام، به این نتیجه مى رسیم که تعدد زوجات به طور نامحدود، امرى عادى بوده و حتى بعضى از مواقع بت پرستان به هنگام مسلمان شدن، بیش از ده زن و یا کمتر داشته اند. بنابراین، تعدد زوجات از پیشنهادها و ابتکارات اسلام نیست،🤔👌 بلکه اسلام آن را در چهارچوبه ضرورت هاى زندگى انسانى محدود ساخته و براى آن قیود و شرائط سنگینى👌👌 قائل شده است. قوانین اسلام بر اساس نیازهاى واقعى بشر دور مى زند نه تبلیغات ظاهرى و احساسات رهبرى نشده، مسأله تعدد زوجات نیز از همین زاویه در اسلام مورد بررسى قرار گرفته; زیرا هیچ کس نمى تواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگى بیش از زنان در خطر نابودى قرار دارند، و در جنگ ها و حوادث دیگر قربانیان اصلى را آنها تشکیل مى دهند. از همه گذشته، زنانى هستند که همسران خود را به علل گوناگونى از دست مى دهند و معمولاً نمى توانند به عنوان همسر اول، مورد توجه مردان قرار گیرند و اگر مسأله تعدد زوجات در کار نباشد آنها باید براى همیشه بدون همسر باقى بمانند. همان طور که در مطبوعات مختلف، مى خوانیم: این دسته از زنان بیوه با محدود شدن مسأله تعدد زوجات از نابسامانى زندگى خود شکایت دارند و جلوگیرى از تعدد را یک نوع احساسات ظالمانه درباره خود تلقى مى کنند. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۲۸
سم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۳ سوره نساء از نکته‌ها با در نظر گرفتن این واقعیت ها در این گونه موارد، که تعادل میان مرد و زن به عللى به هم مى خورد، ناچاریم یکى از سه راه را انتخاب کنیم: ۱ ـ مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان اضافى تا پایان عمر، بدون همسر باقى بمانند و تمام نیازهاى فطرى و خواسته هاى درونى خود را سرکوب کنند.🤔 ۲ ـ مردان فقط داراى یک همسر قانونى باشند، ولى روابط آزاد و نامشروع جنسى😱 را با زنانى که بى شوهر مانده اند، به شکل معشوقه برقرار سازند. ۳ ـ کسانى که قدرت دارند 👌بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر 👈جسمى ، مالى و اخلاقى مشکلى براى آنها ایجاد نمى شود و قدرت بر اجراء عدالت کامل در میان همسران و فرزندان خود دارند، به آنها اجازه داده شود بیش از یک همسر براى خود انتخاب کنند. مسلماً غیر از این سه راه، راه دیگرى وجود ندارد. اگر بخواهیم 👈راه اول را انتخاب کنیم باید با فطرت، غرائز و نیازهاى روحى و جسمى بشر به مبارزه برخیزیم و عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم. این مبارزه اى است که پیروزى در آن نیست و به فرض که این طرح عملى شود، جنبه هاى غیر انسانى آن بر هیچ کس مخفى نیست. به تعبیر دیگر، مسأله تعدد همسر در موارد ضرورت را نباید تنها از دریچه چشم همسر اول، مورد بررسى قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد، و آنها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان مى کنند، کسانى هستند که یک مسأله سه زاویه اى را تنها از یک زاویه نگاه مى کنند. زیرا مسأله تعدد همسر، هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اول و هم از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود و با توجه به مصلحت مجموع، در این باره قضاوت کنیم. و اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشاء 😱 را به رسمیت بشناسیم و تازه زنانى که به عنوان معشوقه مورد بهره بردارى جنسى قرار مى گیرند، نه تأمینى دارند و نه آینده اى، و شخصیت آنها در حقیقت لگدمال شده است و اینها امورى نیست که هیچ انسان عاقلى آن را تجویز کند. بنابراین، تنها👈 راه سوم باقى مى ماند که هم به خواسته هاى فطرى و نیازهاى غریزى زنان پاسخ مثبت مى دهد و هم از عواقب شوم فحشاء و نابسامانى زندگى این دسته از زنان بر کنار است، و جامعه را از گرداب گناه بیرون مى برد. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۲۹
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۳ سوره نساء از نکته‌ها البته باید توجه داشت: جواز تعدد زوجات ـ با این که در بعضى از موارد یک ضرورت اجتماعى است، و از احکام مسلّم اسلام محسوب مى شود 🟢اما تحصیل شرائط آن در امروز با گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده است.👌👌 زیرا زندگى در سابق شکل ساده و بسیط داشت و لذا رعایت کامل مساوات بین زنان آسان بود و از عهده غالب افراد بر مى آمد، ولى در عصر و زمان ما باید 👈کسانى که مى خواهند از این قانون استفاده کنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند، و اگر قدرت بر این کار دارند چنین اقدامى بنمایند. اساساً اقدام به این کار نباید از روى هوا و هوس باشد. جالب توجه این که: همان کسانى که با تعدد همسر مخالفند (مانند غربى ها) در طول تاریخ خود، به حوادثى برخورده اند که نیازشان را به این مسأله کاملاً آشکار ساخته است. مثلاً بعد از جنگ جهانى دوم احتیاج و نیاز شدیدى در ممالک جنگ زده، و مخصوصا کشور آلمان، به این موضوع احساس شد و جمعى از متفکران آنها را وادار ساخت که براى چاره جوئى و حل مشکل در مسأله ممنوعیت تعدد همسر، تجدید نظر کنند، و حتى برنامه تعدد زوجات اسلام را از دانشگاه الازهر خواستند و تحت مطالعه قرار دادند، ولى در برابر حملات سخت کلیسا مجبور به متوقف ساختن این برنامه شدند، و 🟣نتیجه آن، همان فحشاء وحشتناک و بى بند و بارى جنسى وسیعى بود که سراسر کشورهاى جنگ زده را فرا گرفت. از همه اینها گذشته، تمایل پاره اى از مردان را به تعدد همسر نمى توان انکار کرد، این تمایل اگر جنبه هوس داشته باشد، قابل ملاحظه نیست، اما: گاه مى شود بر اثر عقیم بودن زن، و علاقه شدید مرد به داشتن فرزند، این تمایل را منطقى مى کند. و یا گاهى،... لذا حتى در کشورهائى که تعدد همسر قانوناً ممنوع است، 🟡عملاً در بسیارى از موارد ارتباط با زنان متعدد رواج کامل دارد، و یک مرد در آن واحد با زنان متعددى ارتباط نامشروع دارد. مورخ مشهور فرانسوى گوستاولوبون قانون تعدد زوجات اسلام را که به صورت محدود و مشروط است، یکى از مزایاى این آئین مى شمارد و به هنگام مقایسه آن با روابط آزاد و نامشروع مردان، با چند زن، در اروپا چنین مى نویسد: در غرب هم با وجود این که آب و هوا و وضع طبیعت هیچکدام ایجاب چنین رسمى (تعدد زوجات) نمى کند، با این حال وحدت همسر چیزى است که ما آن را فقط در کتاب هاى قانون مى بینیم! و الاّ گمان نمى کنم🤔 بشود انکار کرد که در معاشرت واقعى ما اثرى از این رسم نیست! 👌👌 راستى من متحیرم و نمى دانم تعدد زوجات مشروع و محدود شرق، از تعدد زوجات سالوسانه غرب چه چیز کم دارد؟ بلکه من مى گویم که اولى از هر حیث از دومى بهتر و شایسته تر است. البته نمى توان انکار کرد، بعضى از مسلمان نماها بدون رعایت روح اسلامى این قانون، از آن سوء استفاده کرده و براى خود حرم سراهاى ننگینى بر پا نموده و به حقوق زنان و همسران خود تجاوز کرده اند. ولى این عیب از قانون نیست و اعمال آنها را نباید به حساب دستورهاى اسلام گذاشت، کدام قانون خوبى است که افراد سودجو از آن، بهره بردارى نامشروع نکرده اند؟ ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۳۱
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۳ سوره نساء از نکته‌ها ۳ ـ آیا تعدد ازواج ممکن است؟ در اینجا بعضى سؤال مى کنند ممکن است شرائط و کیفیاتى که در بالا گفته شد، براى زن یا زنانى نیز پیش آید، آیا در این صورت مى توان اجازه داد که دو شوهر یا بیشتر براى خود انتخاب کنند؟🤔 جواب این سؤال چندان مشکل نیست. اولاً ـ (بر خلاف آنچه در میان عوام معروف است) میل جنسى در مردان به مراتب بیش از زنان است و از جمله ناراحتى هائى که در کتب علمى مربوط به مسائل جنسى درباره غالب زنان ذکر مى کنند، سرد مزاجى است، در حالى که در مردان، موضوع بر عکس است، و حتى در میان جانداران دیگر نیز همواره دیده مى شود که تظاهرات جنسى، معمولاً از جنس نر شروع مى شود. ثانیاً ـ تعدد همسر در مورد مردان هیچ گونه مشکل اجتماعى و حقوقى ایجاد نمى کند، در حالى که درباره زنان، اگر فرضاً دو همسر انتخاب کنند،🟥 مشکلات فراوانى به وجود خواهد آمد که ساده ترین آنها مسأله 👈مجهول بودن نسب فرزند است که معلوم نیست، مربوط به کدام یک از دو همسر مى باشد،👌👌 و مسلماً چنین فرزندى مورد حمایت هیچ یک از مردان قرار نخواهد گرفت. و حتى بعضى از دانشمندان معتقدند: فرزندى که پدر او مجهول باشد، کمتر مورد علاقه مادر قرار خواهد گرفت، و به این ترتیب چنین فرزندانى از نظر عاطفى در محرومیت مطلق قرار مى گیرند، و از نظر حقوقى نیز وضعشان کاملاً مبهم است. شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که: توسل به وسائل پیشگیرى از انعقاد نطفه به وسیله قرص یا مانند آن، هیچ گاه اطمینان بخش نیست و نمى تواند، دلیل قاطعى بر نیاوردن فرزند بوده باشد; زیرا بسیارند زنانى که از این وسائل استفاده کرده و یا در طرز استفاده، گرفتار اشتباه شده و فرزند پیدا کرده اند. بنابراین، هیچ زنى نمى تواند به اعتماد آن، تن به تعدد همسر بدهد. 🟨روى این جهات، تعدد همسر براى زنان، نمى تواند منطقى بوده باشد، در حالى که در مورد مردان، با توجه به شرائط آن، هم منطقى است و هم عملى است. 🟦از همه اینها گذشته، سخن از 👈نظام اسلامى و 👈دستورات حضرت حق است، هنگامى که خداوند نظام خاصى را به وسیله رسولش براى انسان ها ارائه داده، اصول و فروع این نظام با یکدیگر هماهنگى خاص خود را دارند، و هرگز نمى توان بخشى از آن را جدا نموده، دستور دیگرى جاى آن گذاشت. روشن است، نظام و سیستمى که اجزاء آن به وسیله سیستم دیگرى پیوند زده شود، چرخش و رشد لازم را نخواهد داشت. بنابراین، یا مى بایست مجموعه نظام الهى را مطالعه کرد، آن گاه در مورد نقص و عدم کاستى اش سخن گفت، و یا ایراد و اشکال روى یکى از بخش ها، سخن درستى نخواهد بود. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۳۳
بسم الله الرحمن الرحیم وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا و مهر زنان را (به طور کامل) بعنوان یک بدهى (یا هدیه،) به آنان بپردازید. (ولى) اگر آنها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید. (نساء/4) 🟢مهر زنان را به طور کامل بپردازید به دنبال بحثى که در آیه گذشته درباره انتخاب همسر بود، در این آیه، اشاره به یکى از حقوق مسلّم👌 زنان مى کند، و تأکید مى نماید: مهر زنان را به طور کامل همانند یک عطیه (الهى) بپردازید (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً). صَدُقاتِهِنَّ جمع صِداق به معنى مهر است. نِحْلَة در لغت به معنى بخشش و عطیه آمده است، راغب در کتاب مفردات مى گوید: به عقیده من، این کلمه از ریشه نَحْل (به معنى زنبور عسل) آمده است; زیرا بخشش و عطیه، شباهتى به کار زنبوران عسل در دادن عسل دارد. بنابراین، تفسیر آیه چنین خواهد شد: 🟣مهر را که یک عطیه الهى است و خدا به خاطر این که👈 زن حقوق بیشترى در اجتماع داشته باشد، و ضعف نسبى جسمى او از این راه جبران گردد به او عطا کرده به طور کامل ادا کنید . آن گاه، در ذیل آیه براى احترام 👌گذاردن به احساسات طرفین و محکم شدن👌 پیوندهاى قلبى و جلب عواطف👌 مى فرماید: اگر زنان با رضایت کامل خواستند مقدارى از مهر خود را ببخشند، آن را بخورید که براى شما حلال و گوارا است (فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ... تا در محیط زندگى زناشوئى تنها قانون و مقررات خشک حکومت نکند، بلکه به موازات آن عاطفه و محبت نیز حکم فرما باشد. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۳۵
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۴سوره نساء از نکته‌ها 🟥مهر یک پشتوانه اجتماعى براى زن در عصر جاهلیت نظر به این که براى زنان ارزشى قائل نبودند،😞 غالباً مهر را که حق مسلّم زن بود، در اختیار اولیاى آنها قرار مى دادند، و آن را ملک مسلّم آنها مى دانستند. گاهى نیز مهر یک زن را ازدواج زن دیگرى قرار مى دادند به این گونه که مثلا برادرى، خواهر خود را به ازدواج دیگرى در مى آورد که او هم در مقابل، خواهر خود را به ازدواج وى درآورد، و مهر این دو زن همین بود. 🟡اسلام بر این رسوم👈 ظالمانه خط بطلان کشیده، و مهر را به عنوان یک حق مسلّم به زن اختصاص داده، و در آیات قرآن کراراً مردان را به رعایت کامل این حق توصیه کرده است. در اسلام براى مهر، مقدار معینى تعیین نشده است، و بسته به توافق دو همسر است، اگر چه در روایات فراوانى تأکید👌👌 شده که مهر را سنگین قرار ندهند، ولى این یک حکم الزامى نیست، بلکه مستحب است. اکنون این سؤال پیش مى آید: 🟨مرد و زن هر دو از ازدواج و زناشوئى به طور یکسان بهره مى گیرند، و پیوند زناشوئى پیوندى است بر اساس منافع متقابل طرفین، با این حال، چه دلیلى دارد که مرد مبلغ کم یا زیادى به عنوان مهر به زن بپردازد؟🤔 وانگهى آیا این موضوع به شخصیت زن لطمه نمى زند، و شکل خرید و فروش به ازدواج نمى دهد؟👌👌 ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۳۶
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۴سوره نساء از نکته‌ها روى همین جهات است که بعضى به شدت 😬با مسأله مهر مخالفت مى کنند، مخصوصاً معمول نبودن مهر، در میان غربى ها براى غرب زده ها👌 به این فکر دامن مى زند، در حالى که نه تنها حذف مهر، به شخصیت زن نمى افزاید، که وضع او را به مخاطره مى افکند. ⛔توضیح👈 این که: درست است مرد و زن هر دو از زندگى زناشوئى به طور یکسان سود مى برند، ولى نمى توان انکار کرد که در صورت جدائى زن و مرد زن متحمل خسارت بیشترى خواهد شد زیرا:👇 🟣اولاً ـ مرد طبق استعداد خاص بدنى، معمولاً در اجتماع نفوذ و تسلط 👌👌بیشترى دارد، و هر چند بعضى مى خواهند، به هنگام سخن گفتن این حقیقت روشن را انکار کنند، اما وضع زندگى اجتماعى بشر که با چشم مى بینیم حتى در جوامع اروپائى که زنان به اصطلاح از آزادى کامل برخوردارند، نشان مى دهد که ابتکار اعمال پر درآمد، بیشتر در دست مردان است. 🟡و ثانیاً، مردان براى انتخاب همسر مجدد، امکانات بیشترى دارند، ولى 👈زنان بیوه مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها، و از دست رفتن سرمایه جوانى و زیبائى، امکاناتشان براى انتخاب همسر جدید کمتر است. با توجه به این جهات، روشن مى شود: امکانات و سرمایه اى را که زن با ازدواج از دست مى دهد، بیش از امکاناتى است که مرد از دست مى دهد،🤔 و در حقیقت مهر چیزى است به عنوان جبران خسارت👌 براى زن، و وسیله اى براى تأمین زندگى آینده او. اضافه بر این، مسأله مهر معمولاً به شکل ترمزى👌👌👌 در برابر تمایلات مرد نسبت به جدائى و طلاق محسوب مى شود. ... از آنچه گفته شد نتیجه مى گیریم: مهر جنبه 👈جبران خسارت و👈 پشتوانه براى احترام به حقوق زن دارد،👌👌 نه قیمت و بها و شاید تعبیر به نِحْلَه به معنى عطیه در آیه اشاره به همین باشد. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۳۷
بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا اموالتان را، که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید. و از منافع آن، به آنها روزى دهید. و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید. (نساء/5) سفیه کیست؟ به دنبال بحثى که در آیات پیش درباره یتیمان گذشت، آیات فوق آن را تکمیل مى کند. 1️⃣نخست مى فرماید: اموال و ثروت هاى خود را به دست افراد سفیه نسپارید (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ) و بگذارید در مسائل اقتصادى رشد👌👌 پیدا کنند تا اموال شما در معرض مخاطره و تلف قرار نگیرد. ... منظور از سفاهت در آیه فوق، عدم رشد کافى در خصوص امور مالى 👌است، به طورى که شخص نتواند سرپرستى اموال خود را بر عهده گیرد، و در مبادلات مالى منافع خود را تأمین نماید، و به اصطلاح، کلاه سرش برود، شاهد این سخن در آیه دوم است، که مى گوید: فَاِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا اِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ: اگر آنها را رشید یافتید اموالشان را به دستشان بسپارید . بنابراین، آیه فوق با این که درباره یتیمان بحث مى کند، یک 🟨👈حکم کلى و عمومى براى" همه" موارد در بر دارد، که انسان نباید👌 در هیچ حال ⛔و در هیچ مورد،❌ اموالى که تحت سرپرستى او است و یا زندگى او به نوعى به آن بستگى دارد به دست افراد کم عقل و غیر رشید بسپارد، و در این موضوع فرقى در میان اموال شخصى و اموال عمومى (اموال حکومت اسلامى) نیست. گواه بر این موضوع علاوه بر وسعت مفهوم آیه، و مخصوصاً کلمه سفیه روایاتى است که از پیشوایان اسلام در این زمینه نقل شده است. مثلاً: در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: شخصى به نام ابراهیم بن عبد الحمید مى گوید: از امام(علیه السلام) تفسیر آیه وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمْ را پرسیدم فرمود: 🟡👈شراب خواران سفیهند و نباید اموالتان را به آنها بسپارید ! در روایت دیگرى نیز از انتخاب شارب الخمر به عنوان امین امور مالى نهى شده است، خلاصه، شرابخوار در روایات کراراً به سفاهت توصیف شده. این تعبیر شاید به خاطر آن باشد که شخص شرابخوار، هم👈 سرمایه مادى خود را از دست مى دهد، و هم 👈سرمایه معنوى را، چه سفاهتى از این بالاتر که انسان پول بدهد، عقل و هوش خود را نیز بدهد و دیوانگى خریدارى کند؟ قواى مختلف بدنى را نیز بر سر این کار بگذارد و زیان هاى اجتماعى فراوانى به بار آورد؟! تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۴۰
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۵سوره نساء در روایت دیگرى🟡 تمام افرادى که به جهتى از جهات قابل اعتماد👌👌 نیستند سفیه نامیده شده اند، و از سپردن اموال (شخصى و عمومى) به آنها نهى شده است: یونس بن یعقوب مى گوید: از امام جعفر صادق(علیه السلام) تفسیر آیه وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمْ را پرسیدم، فرمود: مَنْ لا تَثِقُ بِهِ: سفیه کسى است که مورد اعتماد نباشد. از این روایات برمى آید که سفیه معنى وسیعى دارد و از سپردن اموال عمومى و خصوصى به آنها نهى شده است، منتها این نهى در بعضى از موارد به عنوان تحریم است و در پاره اى از موارد که درجه سفاهت شدید نیست، به معنى کراهت است. در اینجا یک سؤال پیش مى آید و آن این که: اگر آیه در مورد اموال یتیمان است، چرا أَمْوالَکُمْ: ثروت هاى شما گفته شده، نه أَمْوالَهُمْ: ثروت هاى آنها ؟ ممکن است 🤔نکته این تعبیر بیان این مسأله مهم اجتماعى و اقتصادى باشد، که اسلام👈 همه افراد جامعه را یکى مى داند، 👌👌به طوریکه مصلحت و منفعت یک فرد نمى تواند از منافع دیگر آن جدا باشد.👏👏 همچنین زیان یک فرد عین زیان یک جامعه است.👌👌 بنابراین، به خاطر همین موضوع به جاى ضمیر غائب ، ضمیر مخاطب قرار داده شده، یعنى این اموال در حقیقت فقط متعلق به ایتام نیست، بلکه به شما هم مربوط است، و اگر زیانى به آن متوجه شود به طور غیر مستقیم متوجه شما شده است، لذا در نگهدارى آن باید مراقبت کامل داشته باشید. درباره این تعبیر، تفسیر دیگرى نیز هست و آن این که: مقصود از أَمْوالَکُمْ اموال خود سرپرستان است نه اموال یتیمان، یعنى اگر شما مى خواهید به افراد یتیم که هنوز رشد کافى نیافته اند کمک کنید، لازم نیست تحت تأثیر عواطف حساب نشده، اموالى به دست آنها بسپارید و آنها را به کارهایى بگمارید که از آنها ساخته نیست، بلکه به جاى این کار غیر عاقلانه، بهتر است غذا، لباس و مسکن آنها را تأمین کنید، تا بالغ و رشید شوند. در واقع این یک👈 درس بزرگ اجتماعى👌👌 است که قرآن به ما مى دهد که افراد قاصر و ناتوان را به خاطر کمک به شخص آنها به کارهائى که قدرت انجام آن را ندارند نگماریم; زیرا اگر این کار منفعت جزئى براى آنها داشته باشد ممکن است زیان هاى کلى براى اجتماع به بار آورد. بلکه باید از طریق کمک هاى بلاعوض و کارهاى سبک و کوچک آنها را اداره کرد. از اینجا روشن مى شود این که:🟡 بعضى از کوته فکران افراد ضعیف و ناتوان را به پست هاى تبلیغى و مذهبى براى کمک و ارفاق به آنها انتخاب مى کنند، یکى از زیان بارترین و نابخردانه ترین کارهاست.👌👌👌 ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۴۱
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۵ سوره نساء در جمله بعد، قرآن تعبیر جالبى👌👌 درباره اموال و ثروت ها کرده، مى فرماید: این سرمایه هاى شما که قوام زندگانى و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمى توانید کمر راست کنید به دست سفیهان 🤡و اسراف کاران نسپارید (الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً). از این تعبیر به خوبى👈 اهمیتى را که اسلام براى مسائل مالى و اقتصادى 💰قائل است روشن مى شود، و به عکس آنچه در انجیل کنونى مى خوانیم که: شخص پولدار هرگز وارد ملکوت آسمان ها نمى شود🤔 اسلام مى گوید: 🟢ملتى که فقیر باشد هرگز نمى تواند کمر راست کند و عجب این است که: آنها با آن تعلیمات غلط به کجا رسیده اند، و ما با این تعلیمات عالى در چه مرحله اى سیر مى کنیم؟👌👌👌 در حقیقت آنها از آن خرافات فاصله گرفته اند و به جائى رسیده اند و ما هم از این تعلیمات عالى دور مانده ایم و چنین سرگردان شده ایم! در پایان آیه دو دستور مهم درباره یتیمان مى دهد: نخست این که: خوراک و پوشاک آنها را از طریق اموالشان تأمین کنید (وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ). تا با آبرومندى بزرگ شوند و به حد بلوغ برسند. جالب این که در این آیه تعبیر به فِیْها (در اموالشان) شده است، نه مِنْها (از اموالشان)، مفهوم این تعبیر این است که: زندگى یتیمان را از درآمد اموال و سرمایه هاى آنها تأمین نمائید; زیرا اگر گفته بود زندگى آنها را از سرمایه هایشان تأمین کنید ، مفهومش این بود که: از اصل سرمایه تدریجاً برداشته شود، و طبعاً هنگامى که به بلوغ مى رسیدند، شاید قسمت مهم سرمایه خود را از دست داده بودند، ولى قرآن با عوض کردن تعبیر، به سرپرستان توصیه کرده کوشش کنند براى اموال یتیمان، منافع و درآمدى حد اقل به اندازه نیازمندى هاى آنها درست کنند، تا سرمایه اصلى آنها حفظ گردد. دیگر این که آیه مى گوید: با یتیمان به طور شایسته سخن گوئید (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً). یعنى با عبارات و سخنان دلنشین و شایسته، هم کمبود روانى آنها را برطرف سازید و هم به رشد عقلى آنها کمک کنید، تا به موقع بلوغ از رشد عقلى کافى برخوردار باشند، و به این ترتیب، برنامه سازندگى شخصیت آنها نیز جزء وظائف سرپرستان خواهد بود. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۴۳
بسم الله الرحمن الرحیم وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُوا ۚ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ ۖ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا و یتیمان را چون به حدّ بلوغ برسند، بیازمایید. اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید. و پیش از آن که بزرگ شوند، اموالشان را عجولانه و از روى اسراف نخورید هر کس که بى نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى کند. و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتى که مى کشد،) از آن مصرف کند. و هنگامى که اموالشان را به آنها باز مى گردانید، بر آنها شاهد بگیرید. (اگر چه) خداوند براى محاسبه کافى است. (نساء/6) پس از آن در آیه بعد، دستور دیگرى درباره یتیمان و سرنوشت اموال آنها داده، مى فرماید: یتیمان را بیازمائید 🧮تا هنگامى که به حد بلوغ برسند (وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ). اگر در این موقع در آنها رشد 👌کافى براى اداره اموال خود یافتید، ثروت💰 آنها را به آنها بازگردانید (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ). سپس بار دیگر به سرپرستان تأکید مى کند: به هیچ عنوانى❌ اموال یتیمان را حیف و میل نکنید، و پیش از آن که بزرگ شوند سرمایه آنها را از بین نبرید (وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا). و دیگر این که: سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید❌ به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند، تنها مى توانند (در برابر زحماتى که به خاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند) با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند، لذا مى فرماید: هر کس که بى نیاز است از برداشت حق الزحمه خوددارى کند و آن کس که نیازمند است به طور شایسته از آن بخورد (وَ مَنْ کانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ ... در این زمینه، روایاتى نیز وارد شده و مضمون آیه را چنان که گفته شد، توضیح داده است، از جمله در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: منظور کسى است که سرپرستى مال یتیم، او را از رسیدگى به زندگى خویش باز داشته، در این صورت مى تواند به اندازه مناسب و شایسته از مال یتیم استفاده کند، و این در صورتى است که به صلاح یتیم باشد، اما اگر ثروت یتیم کم باشد (و طبعاً سرپرستى آن، نیز وقت زیادى را اشغال نمى کند) در این صورت چیزى از مال یتیم برندارد. آن گاه به آخرین حکم درباره اولیاء ایتام، اشاره کرده، مى فرماید: هنگامى که مى خواهید اموال آنها را به دست آنها بسپارید گواه بگیرید (فَإِذا دَفَعْتُمْ ...) تا جاى اتهام و نزاع و گفتگو باقى نماند. و در پایان آیه توجه مى دهد: بدانید که حساب کننده واقعى خدا است و مهم تر از هر چیز این است که حساب شما نزد او روشن باشد، او است که اگر خیانتى از شما سرزند و بر گواهان مخفى ماند به حساب آن رسیدگى خواهد کرد،👌👌 مى فرماید: خداوند براى محاسبه کافى است (وَ کَفى بِاللّهِ حَسیباً. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۴۵
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر آیه ۵ و ۶ سوره نساء از نکته ها ۱ ـ از تعبیر به حتّى استفاده مى شود که 🟡باید آزمایش یتیمان، پیش از رسیدن به حد بلوغ و به صورت مکرر و مستمر👌 انجام شود، تا هنگامى که در آستانه بلوغ قرار گرفتند، وضع آنها کاملاً از نظر رشد عقلى براى اداره امور مالى خود روشن گردد.تعبیر به اِذا بَلَغُوا النِّکاحَ اشاره به این است که: آنها به سر حدى برسند که قدرت بر ازدواج 👌داشته باشند، و روشن است کسى که قدرت بر ازدواج دارد، قدرت بر تشکیل خانواده خواهد داشت، و چنان کسى بدون سرمایه💰 نمى تواند به اهداف خود برسد. تعبیر به آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً اشاره به این است که رشد آنها کاملاً مسلّم شود; زیرا آنَسْتُمْ از ماده ایناس به معنى مشاهده و رؤیت مى باشد، و این ماده از ماده انسان که یکى از معانى آن مردمک چشم است گرفته شده (در حقیقت ما هنگام رؤیت و مشاهده از انسان ، یعنى مردمک چشم خود مدد مى گیریم و به همین جهت از مشاهده کردن به ایناس تعبیر شده است). ضمناً چنین استفاده مى شود:🟥 منظور از آزمایش، پرورش تدریجى یتیمان است، یعنى نگذارید ❌ آنها به حد بلوغ برسند، و سپس اقدام به سپردن اموالشان به آنها بکنید، بلکه آنها را قبل از بلوغ با برنامه هاى عملى، براى زندگى مستقل آماده کنید. و اما این که: چگونه باید یتیمان آزمایش شوند، 🟨راه آن این است که مقدارى مال در اختیار آنها گذارده شود، تا به خرید و فروش و تجارت بپردازند، اما اعمال آنها با نظارت ولىّ به طورى که استقلال عمل را از آنها سلب نکند، انجام شود. هنگامى که معلوم شد از عهده این کار برمى آیند و در معامله گول نمى خورند، باید اموالشان را به دستشان سپرد، و گر نه با تربیت و پرورش هاى مستمر باید آنها را چنان آماده کرد که بتوانند در آینده، زمام زندگى خود را به دست گیرند. ۲ ـبنابراین، 👈آغاز زندگى زناشوئى با آغاز زندگى اقتصادى👌 مستقل همراه است، و به عبارت دیگر، ثروت آنها موقعى به دست شان داده مى شود که هم به بلوغ جسمى برسند و نیاز آنها به مال شدید شود، و هم بلوغ فکرى پیدا کنند و توانائى براى حفظ مال داشته باشند. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۴۶
بسم الله الرحمن الرحیم لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ ۚ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، برجاى مى گذارند، سهمى است. و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جاى مى گذارند، سهمى. خواه آن چیز، کم باشد یا زیاد. این سهمى است تعیین شده و پرداختنى. (نساء/7) شأن نزول: در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث مى شناختند🤔 و معتقد بودند: آن کس که قدرت حمل سلاح و جنگ و دفاع از حریم زندگى و احیاناً غارتگرى ندارد، ارث به او نمى رسد. به همین دلیل، زنان و کودکان را از ارث محروم مى ساختند، 😞و ثروت میت را در میان مردان دورتر قسمت مى کردند. تا این که یکى از انصار به نام اوس بن ثابت از دنیا رفت، دختران و پسران خردسالى را بر جاى گذارد، عموزاده هاى او به نام خالد و عرفطه اموال او را میان خود تقسیم کردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چیزى ندادند.😥 همسر او به پیامبر(صلى الله علیه وآله) شکایت کرد، و تا آن زمان حکمى در زمینه ارث بستگان در اسلام نازل نشده بود، آیه فوق نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن دو نفر را خواست و به آنها دستور داد: در اموال مزبور، هیچ گونه دخالت نکنند و آن را براى بازماندگان درجه اول، یعنى فرزندان و همچنین همسر او بگذارند، تا طرز تقسیم آن در میان آنها در پرتو آیات بعد روشن گردد.👌👌 ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۴۸
بسم الله الرحمن الرحیم وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا و اگر به هنگام تقسیم (ارث)، خویشاوندان (و طبقه اى که ارث نمى برند) و یتیمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چیزى از آن اموال را به آنها بدهید. و با آنان بطور شایسته سخن بگویید. (نساء/8) تفسیر: یک حکم اخلاقى این آیه مسلماً بعد از قانون تقسیم ارث نازل شده; زیرا مى فرماید: هر گاه در مجلس تقسیم ارث، خویشاوندان، یتیمان و مستمندان حاضر شدند، چیزى از آن به آنها بدهید (وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ ... بنابراین، محتواى آیه یک حکم اخلاقى👌👌 و استحبابى درباره طبقاتى است که با وجود طبقات نزدیک تر، از ارث بردن محرومند. آیه مى گوید: اگر در مجلس تقسیم ارث، جمعى از خویشاوندان درجه دو یا سه و همچنین بعضى از یتیمان و مستمندان حضور داشته باشند، چیزى از مال به آنها بدهید،🤔👌 و به این ترتیب جلو تحریک حس حسادت و کینه توزى آنها را ـ که ممکن است بر اثر محروم بودن از ارث، شعلهور گردد ـ بگیرید و پیوند خویشاوندى انسانى خود را به این وسیله محکم کنید. گرچه کلمه یَتامى و مساکین به طور مطلق ذکر شده، ولى ظاهراً منظور از آن ایتام و نیازمندان فامیل است; زیرا طبق قانون ارث، با بودن طبقات نزدیک تر، طبقات دورتر، از ارث بردن محرومند. بنابراین، اگر آنها در چنان جلسه اى حاضر باشند، سزاوار است هدیه🎁 مناسبى (که تعیین مقدار آن فقط بستگى به اراده وارثان دارد و از مال وارثان کبیر خواهد بود) به آنها داده شود. 🟥جمعى از مفسران احتمال داده اند: منظور از ایتام و مساکین در آیه هر گونه یتیم و نیازمندى است، خواه از خویشاوندان میت باشد، یا غیر آنها، ولى این احتمال بعید به نظر مى رسد; زیرا افراد بیگانه معمولاً راهى در این جلسات فامیلى ندارند. بعضى از مفسران نیز معتقدند: آیه، یک حکم وجوبى را بیان مى کند، نه استحبابى، ولى آن نیز بعید🤔 است; زیرا اگر آنها حق واجبى داشتند، لازم بود👈 مقدار و حدود آن تعیین گردد، در حالى که به اختیار وارثان حقیقى واگذار شده است. در پایان آیه دستور مى دهد: با این دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شایسته 😌😌صحبت کنید (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً). یعنى علاوه بر جنبه کمک مادى از سرمایه هاى اخلاقى خود نیز براى جلب محبت آنها استفاده کنید، تا هیچگونه ناراحتى در دل آنها باقى نماند، و این دستور نشانه دیگرى بر استحبابى بودن حکم فوق است. از آنچه گفتیم، این مطلب نیز روشن شد که هیچ دلیلى ندارد بگوئیم: حکم آیه فوق به وسیله آیاتى که سهام ارث را تعیین مى کند، نسخ شده است; زیرا هیچ گونه تضادى میان آن آیات و این آیه نیست. تفسیر نمونه جلد سوم صفحه ۳۵۱