eitaa logo
خودنویس
2.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
954 ویدیو
22 فایل
✒#زهراصادقی تخلص: هیام نویسنده سیاسی رمان نویس و تحلیلگر کارشناس ارشد جزا و جرم شناسی ارتباط با من @z_hiam کانال داستان ها http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
مشاهده در ایتا
دانلود
Sina Sarlak - Che Konam (320).mp3
10.58M
🎶موسیقی مربوط به شعر بالا : اگر برای ابد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کنم؟
خوشبختی پول و ثروت نیست. خوشبختی دلِ خوش و یک لبخند رضایت از زندگی است... برگرفته از رمان چه حس خوبیه وقتی میبینی هرکسی از داستان یه ایده به ذهنش میرسه و دست به کار میشه.شروع به زدن طرح میکنه.😊 چقدر خوبید چقدر به بودنتون افتخار میکنم.😌
بعضی چیزها امین هستند، یک از آن ها جیب است. جیبی که رازدار دست های مشت شده ی ادم های بسیاری بوده. 🍃دست هایی که نوازش گر بر سر یتیم نشسته اند... 🍃 آخ که ما یتیمان چقدر محتاج دستانت هستیم ای پدر امنیت و آرامش... دست نوازشگرت را دادی و حالا دستمان بهم نمیرسد. بعد از تو همه چیز به هم ریخت. همه چیز ... رمان طرح از @khoodneviss
این مطلب رو نه از جهت تعریف قلمم گذاشتم. بلکه برای این فرستادم که به این زاویه از داستان نگاه کنید. هرکدام از این شخصیت ها میتونن لایه ی درونی هر کدام از ما باشد. ویا حتی اطرافمون. هیوا و حسام الدین، شهاب و هانیه و مهمتر دیبا رو بگردیم ودر درونمان پیدا کنیم.
bamdad.mp3
5.98M
موسیقی که مربوط به قسمت امشب بود با کمی تفاوت در خواننده .
🌸تالار گفت و گوی کوچه احساس🌸 میتونید اینجا نظراتتون پیرامون رو مطرح کنید. در اسرع وقت پاسخگو هستم. در ضمن فقط ورود خانم ها مجاز هست. آقایون داداش هام، شرمنده تون هستم لطفا رعایت کنید❌ https://eitaa.com/joinchat/3736666156C97963cfca1
سلام . واما نارینه . میدونم همتون منتظرش بودید. راستش هر کاری میکردم فرصت کنم بنویسم نمیشد. چون همزمان هم بود. اما نمیدونم چرا اصلا موقعیت نوشتن نداشتم. از طرفی خیلی دلم میخواست قسمت جدید همزمان بشه با شهادت حضرت رقیه. ولی معادلاتم درست در نمیومد. اگرچه اصلا از پیش تعیین نکردم فقط تو دلم بود. و واقعا نمیدونم حکمتش چی بود. شاید اینکه موقعیت بشه و امشب ارسال کنم خودش گویای همه چیز باشه. توصیه میکنم نارینه رو توی خلوت بخونید و سر سری ازش نگذرید. مقتلی هست برای خودش. امشب قسمت جدید ارسال میشود. ان شاء الله
آن یار کز او خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفری بود تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شیوه او پرده دری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به در برد آری چه کنم دولت دور قمری بود عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را در مملکت حسن سر تاجوری بود اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔❤️𖣔༅═┅─ سلام! روزتون بخیر بزرگواران همان طور که قبلا بارها عرض کردم راضی نیستم شرعا، اخلاقا رمان های من👇👇👇 ۱_رویای وصال ۲_جدال شاهزاده و شبگرد و جایی جز کانال خودم منتشر بشه. پس لطف کنید این کارو نکنید. اگر هدف کار فرهنگی هست بقیه رو تشویق کنید بیان همین جا بخونند. از اخلاقیات بدوره تذکرات زیادی. موفق باشید🌹
❤️سلام عیدتون مبارک ❤️ ان شاء الله فردا قسمت جدید تقدیم میشود.
خوشنویسی با خودکار کاری از طیبه خانم عزیز🌹❤️ انسان عاشق، عادی زندگی نمی‌کند. در دیار عاشقان هر حرفی، هر حرکتی، هر رفتاری تاوانی دارد. هر کلامی جایی و هر تصمیمی عواقبی خاص! عاشق برای همان کارهای معمولی‌اش هم اشک می ریزد. تنهایی خصلتی است که پروردگار به عشاق عطا می‌کند تا میزان وفاداری‌شان را بیازماید آن هم با صبوری! حسام الدین ضیایی خاص بودن را می‌خواست . برایش له له می‌زد. از زندگی اصطلبی آدمیزاد که غرق روزمرگی اش می‌شود، بیزار بود. او راه آسمان را می‌جست. مسیر کهکشانی که او را از زندگی دنیایی بالاتر ببرد. و مگر عمر او چقدر بود که رازهای خلقت را کشف نکند. سید هاشم گفته بود:" آدم مگر چه می خواهد؟ نانی و آبی و جایی برای خواب! اما آدم ها انگار آن را درست نفهمیده اند. دنبال نانِ بیشتر، آبِ بیشتر و جای بیشترند." مثل ماهی تشنه ای که در ساحل افتاده و در حال جان کندن است‌، دست و پا می‌زد. هیچ چیز آرامش نمی کرد. @khoodneviss