تاریخ امانتدارِ فریادِ
"هَل مِنْ ناصر" حسین است
و فطرت گنجینه دار آن، و از آن پس
کدام دلی است که با یاد او نتپد؟!
مُردگان را رها کن ؛
سخن از زندگان عشق میگویم...
#شهید_مرتضی_آوینی
عملیات رمضان تازه تمام شده بود. همه خسته بودند. حسن وسایلش را میگشت؛ دنبال چیزی بود. گفتم: چی میخوای؟ گفت: واکس میخوام کفشهام رو واکس بزنم، باید بریم جلسه.
#شهید_حسن_باقری
به آسید مجتبی ‹ شهید علمدار › گفتن :
اینا کین که میاری هیئت
و بهشون مسئولیت میدی ؟!
میگفت :
کسی که تو راه نیست
اگه بیاد تو مجلس اهلبیت؏
و یه گوشه بشینه
و شما بهش بها ندی
میره و دیگه هم بر نمیگرده
اما وقتی تحویلش بگیری
جذب همین راه میشه .
رفیق هیئتی حواسمون باشه !
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی خدا دلش بخواد ببخشه...
#پیشنهاد_دانلود
امیری حسین (ع) و نعم الامیر: حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است. این عبارت زیباترین و عاشقانهترین جمله زیبا بود برای من، پس حسین (ع) جان، با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز.
#شهید_عباس_آسمیه
#میمانم!
🌸شهید قلیزاده یکی از شهدایی بود که در عملیات کربلای یک، افتخار همرزمی با ایشان را داشتم. در شب دوم عملیات بود وقتی رفتم برای شکار تانک، در همه یک احساس ترسی بود ولی شهید اصلاً ترس را احساس نمیکرد. وقتی من به او گفتم باید بروی تانکها را منفجر کنی با شجاعت رفت جلو آنها را منفجر کرد. شب سوم عملیات شد یک جایی پدافند کرده بودیم و....
🌸و من داشتم به نیروها سر میزدم ببینم چیزی کم ندارند، رسیدم به شهید قلیزاده؛ داشتیم صحبت میکردیم یکدفعه گلوله بر سر شهید اصابت کرد و گفت: من گلوله خوردم. کلاهش را برداشت داد دست من وقتی کلاهش را دیدم جای گلوله روی کلاهش بود بعد به او گفتم برگرد گفت: نه، تا آخرین نفس میمانم شاید بچهها به من نیاز پیدا کنند.
#شهید_حسین_قلیزاده
مثل بید میلرزید....
پرسید: تو کدام عملیاتها بودی؟ اسیر جواب داد: فتح خرمشهر.... علیآقا جواب داد: حالا تو فاو هستیم، اما ما برای فتح خاک نمیجنگیم.
اسیر عراقی گفت: ما برای اسرای ایرانی توی خرمشهر جوخههای اعدام داشتیم! علیآقا زخم عراقی رو بست و گفت: مرز اسلام و کفر همین جاست!
#شهید_علی_چیت_سازیان🕊🌷
آقاجانهمیشهکربلایمنو
شماامضاکردی
میشهایندفعههملطفکنیویهکربلایدیگه
واسهماجورکنی((:♥️