حکمرانی انرژی.mp3
39.89M
💠حکمرانی انرژی
🎙باحضور مرتضی زمانیان و حبیبالله ظفریان، برنامه شیوه، ۶بهمن۱۴۰۳
حبیبالله ظفریان:
آبان ۹۸ مردم این معنا را برداشت کردند که انگار کشور رها شده است و دولت به خاطر کسری بودجه این سیاست را اتخاذ کرده است.
مرتضی زمانیان:
نتیجۀ بلافصل تثبیت طولانیمدت شوک است. الان راهی جز این مانده که یکشبه شوک بدهند؟
@Kolbe_Andishe_Farhang
12.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بزرگترین دشمن دولت ها
🎥مرتضی زمانیان، برنامه شیوه
بزرگترین دشمن دولتها بوروکراتهای دولت هستند که نمیگذارند وضع تغییر کند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠فوکو پاسخ می دهد؛
ایرانی ها چه رویایی در سر داشتند؟
میشل فوکو جامعه شناس فرانسوی از معدود جامعه شناسان اروپایی است که در ماههای منتهی به انقلاب دو بار در ماههای شهریور و آبان به ایران سفر می کند و به صورت مستقیم شاهد آن بوده او در این سفرها با گروههای مختلف که در انقلاب نقش داشتند ملاقات کرد. فوکو حاصل این مشاهدات خود را در سلسله مقالاتی در روزنامه ایتالیایی کوریه ره دلا سرا ( Corriere della sera) منتشر کرد. متن فرانسه این مقالات در جلد سوم از مجموعه نوشته های پراکنده فوکو چاپ شده است.
فوکو در یکی از مقالات خود با عنوان "ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟" تلاش می کند به این سوال پاسخ دهد. در آن دوره در محافل آکادمیک غربی این گزاره در باره ایران مطرح می شده که " خوب می دانیم که چه چیزی را نمی خواهند (یعنی سلطنت)، اما خودشان هم نمی دانند که چه می خواهند" این گزاره حتی امروز هم گاه شنیده می شود!
او در تظاهرات های متعدد در تهران و قم شرکت کرده و در گفتگو با شرکت کنندگان (دانشجویان، روشنفکران، علما و...) مطرح می کند که "شما چه می خواهید؟" پاسخ اکثریت به او این عبارت کوتاه است؛ "حکومت اسلامی"
سپس او تلاش می کند تحلیلی از اسلام شیعی ارائه دهد که متفاوت از کشورهای عربی است. او اسلام شیعی را واجد خصوصیاتی می داند که می تواند به خواست حکومت اسلامی رنگ ویژه ای بدهد از جمله به انتظار و مشروعیت حکومت در شیعه می پردازد و از قول یک مرجع دینی می نویسد: "ما منتظر [امام] مهدی هستیم، اما هر روز برای استقرار حکومت خوب مبارزه می کنیم" او در عین حال به برخی ابهامات نیز می پردازد و از زبان مردمی که با آنها مصاحبه کرده به آنها پاسخ می دهد.
او در این گفتگوها به اسلام سیاسی پی می برد و جنبشی که در ایران جریان دارد را از نگرش مردم این گونه روایت می کند:
"جنبشی که از راه آن بتوان عنصری معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد. کاری کرد که این زندگی سیاسی مثل همیشه سد راه معنویت نباشد بلکه به پرورشگاه و جلوه گاه و خمیرمایه آن تبدیل شود"
فوکو ادامه می دهد: "من دوست ندارم حکومت اسلامی [ مدنظر مردم ایران] را ایده یا حتی آرمان بنامم اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تاثیر قرار داده چون کوششی است برای اینکه، برای پاسخگویی به پاره ای مسايل امروزی، برخی از ساختارهای جدایی ناپذیر اجتماعی و دینی سیاسی شود؛ مرا تحت تاثیر قرار داده است چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند."
فوکو در مقاله دیگری تحت عنوان "تهران؛ دین بر ضد شاه" به اقدامات اجتماعی و اقتصادی پهلوی در برساخت هویت اجتماعی جدید برای ایرانیان می پردازد و حاصل آن اقدامات را به احساس "از ریشه کنده شدن" ایرانیان تعبیر می کند.
از نظر فوکو این مردمی که این احساس را دارند در مقابل کنش تهاجمی پهلوی، در پی هویت واقعی خود هستند:
"کجا باید در پی تامین گشت و هویت واقعی خود را کجا باید سراغ گرفت؟ جز در این اسلامی که از قرن ها پیش زندگی روزانه، پیوندهای خانوادگی، و روابط اجتماعی را با مراقبت تمام سامان داده است؟"
او در این مقاله به ویژگی اسلام شیعی و نقش شهادت در آن می پردازد که: "[مردم] به [شهیدان]می اندیشند زیرا به زندگی پیوندشان می دهد دست به سوی آنها دراز می کنند تا به وظیفه همیشگی عدالت پیوندشان دهند. [شهیدان] با آنها از وظیفه و پیکاری که اسباب پیروزی را فراهم می آورد سخن می گویند"
فوکو یکی از مشاهدات خود را این گونه روایت می کند:
"... هزاران تظاهر کننده، دست خالی، جلوی سربازان مسلح، در خیابانهای تهران رژه می رفتند و فریاد می زدند: 《اسلام، اسلام》، 《خمینی، خمینی، تو وارث حسینی》، 《برادر ارتشی، چرا برادر کشی؟ برای حفظ قرآن، ارتش به ما بپیوند》. و من چندین دانشجو را در میان جمعیت شناختم که با معیارهای ما 《چپی》محسوب می شدند، اما روی تابلویی که خواستههایشان را نوشته بودند و به هوا بلند کرده بودند، با حروف درشت نوشته شده بود: 《حکومت اسلامی》
بنابراین میشل فوکو که به صورت مستقیم در ماههای منتهی به #انقلاب_اسلامی در ایران حضور داشته با تحلیل جامعه شناختی نشان می دهد که ایرانیان در انقلاب اسلامی چه رویایی در سر داشتند و نه تنها می دانستند چه نمی خواهند (سلطنت) که حتی می دانستند چه می خواهند (حکومت اسلامی)
🔗پ.ن:
حاصل مشاهدات میشل فوکو از انقلاب ایران در قالب کتاب " ایرانی ها چه رویایی در سر دارند " با ترجمه حسین معصومی همدانی توسط انتشارات هرمس منتشر شده است.
✍ یحیی حمدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 بیان نکردن حرام است
🔹 اسلام جاهایی عدم بیان رو ممنوع کرده، یعنی مسأله فقط این نیست که بیان کردن مجاز است، بلکه بالاتر از این، بیان نکردن حرام است.
🔹 همین نظام، همین دستگاه، همین مسئولین، اگر قرار شد از خط اسلام منحرف بشوند، اگر بنا شد که راه رو عوضی برن، اگر سرنوشت نظام اسلامی تهدید به انحراف از مبانی اسلامی شد، اینجا بیان کردن واجبه، امر به معروف و نهی از منکر کردن لازمه، نصحیت الائمه المسلمین لازمه و افشای حقایق برای مردم.
✍رهبر انقلاب
@Kolbe_Andishe_Farhang
44.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خمینی مردمی ترین رهبر ایران
🎥عبدالکریم سروش
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 محمدرضا شاه: من صدای انقلاب شما را شنیدم.
اهم علل و عواملی که باعث سقوط حکومت پهلوی شد را فهرست وار از نظر خودم برمی شمارم:
الف- بلندمدت (محدود به دوره پهلوی نیست)
۱- جامعه جنبشی: جامعه ایران از زمان ناصرالدین شاه وارد وضعیت جامعه جنبشی شد که ویژگیش وقوع انقلاب ها و قیام های متعدد است.
۲- احساس شدید عقب ماندگی ناشی از خیانت حاکمان: از دوره قاجار بعد از شکست در جنگ با روسیه و عقب ماندگی صنعتی.
۳- ضعف نهادهای مدنی میانجی: نهادهایی که فشارهای اجتماعی را جذب و مدیریت کنند تا فشارها به طور متمرکز بر حکومت وارد نشود، از دوره قاجار تضعیف شدهاند و نهادهای قوی موجود هم ماهیت ضد حکومت یافتند.
۴- اتکای دولت مدرن ایران به قدرت سخت نظامی و امنیتی
ب- میان مدت (دوره محمدرضا شاه)
۱- نوسازی بسیار سریع بدون زمینه سازی اجتماعی متناسب در قالب انقلاب سفید و اصلاحات ارضی که سبب از جاکندگی اجتماعی و شکل گیری اقشار سیال و بسیج پذیر از روستاییان و کارگران شد.
۲- انسداد سیاسی که مانع از فعالیت احزاب و گروه های منتقد میشد و به خصوص از سال ۱۳۵۳ تنها حزب شاه ساخته «رستاخیز» رسمیت داشت.
۳- افزایش شدید درآمد نفت و اشتباه راهبردی در هزینه کرد منابع آن که سبب بیماری هلندی، تورم، فساد مالی و افزایش شدید شکاف درآمدی در جامعه شد.
۴- خودکامگی شخص شاه که تنها مقام واقعی تصمیم گیر بود و به ویژه در دهه ۵۰ دیگران امکان تصحیح و کنترل امیال وی را دیگر نداشتند.
۵- چرخه انتظارات فزاینده -سرخوردگی های فزاینده که با طرح شعارهای تمدن بزرگ و جشن های دو هزار پانصد ساله و .... شکل گرفت اما حکومت پهلوی توان پاسخگویی سریع به مطالبات را نداشت و خود آماج ناکامی در تحقق انتظارات گردید.
۶- فضای جهانی چپ اعم از اقدامات بلوک شرق علیه حکومتهای غربگرا و فضای چپ جدید در اروپا که جوانان، دانشجویان و کارگران را علیه نظم سیاسی مستقر بر می انگیخت.
۷- بی توجهی و گاه ضدیت با نمادهای مذهبی نظیر تغییر تقویم هجری و برگزاری جشن هنر شیراز که وجدان جامعه مذهبی را بسیار رنجاند.
۸- برآمدن گفتمان و ایدئولوژی اسلام سیاسی با ائتلاف روحانیون نوگرا و روشنفکران دینی و وحدت آنها ذیل رهبری امام خمینی.
۹- تضعیف رابطه شاه با نهادهای اجتماعی سنتی نظیر خوانین، اصناف و بازار و ناتوانی در ایجاد نهادهای اجتماعی جدید که گسستگی از افراد توانگر و متنفذ شد.
۱۰- اقدامات برخی دولت ها و شرکت های خارجی به ویژه با توجه به بحران نفتی و سیاست افزایش قیمت نفت از سوی اوپک، قصد تضعیف و کنترل شاه را داشتند.
ج- کوتاه مدت(عوامل سال آخر)
۱-سرمایه اجتماعی و توانمندی روحانیت در ایجاد شبکه رسانه ای و ارتباطی با محوریت مساجد و ادبیات و مناسک شیعی نظیر عاشورا
۲- بیماری، ضعف شدید روحیه و تزلزل شاه در تصمیم گیری
۳- مجموعه رخدادهای پی در پی که در جامعه حس فاجعه ایجاد نمود از مقاله روزنامه اطلاعات تا سرکوب خونین اجتماعات مردم و رخدادهایی نظیر سینما رکس.
۴- برنامه ریزی انقلابیون برای از کار انداختن زیر سیستم های کلیدی حکومت شامل نظامی (فرار سربازها)، اقتصادی (اعتصاب نفت)، رسانه ای (توقف مطبوعات) و اداری (روگردانی کارمندان).
۵- تشکیل اجتماعات بسیار بزرگ در مناسبت های مذهبی از نماز نماز عید فطر به بعد تا عاشورا که عملا قدرت اجتماعی عظیم و غیرقابل سرکوبی را نشان داد.
۶- اشتباهات شاه در انتخاب رجال نامناسب برای اداره امور به خصوص ازهاری و بختیار
۷- خیانت و یا انفعال شدید مقامات ارشد حکومت و ارتش
✍سید آرش وکیلیان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 تحقق توسعه با ادامه رژیم پهلوی ممکن بود؟
در چهل و ششمین دهه فجر پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان این سؤال اساسی طرح میشود که «اگر رژیم پهلوی ادامه می یافت می توانستیم شاهد وجود پیشرفت های علمی، تأسیسات نیروگاهی، پترو پالایشگاهی و کشتیسازی و ... به صورت درون زا باشیم یا خیر؟»
پاسخ قطعاً منفی است. علت را باید در نگرش پهلوی به موضوع «توسعه» جست و جو کرد.
توسعه با رشد اقتصادی متفاوت است، رشد اقتصادی به معنای رشد تولید و خدمات در یک کشور است و میتواند برون زا باشد و از طریق دیگران حاصل شود، اما توسعه موضوعی درونزا به معنای توان آباد کردن است.
ممکن بود رژیم پهلوی در صورت تداوم، با فروش دلارهای نفتی و وارد کردن کارخانه، ما را به پیشرفت اقتصادی میرساند؛ اما هیچ گاه توسعه اقتصادی را محقق نمی کرد؛ چرا که رویکرد پهلوی در حوزه اقتصاد به جای استحکام ساخت درونی قدرت، به معنای تقویت مؤلفه های تولید داخل و درون زا کردن آن، واردات کالا و کارخانه با دلارهای نفتی بود.
برای نمونه، آنچه به منزله صنعت در قالب ذوب آهن اصفهان، صنعت هستهای، گسترش بنادر و ... به ایران آمد، هیچگاه همراه با انتقال فناوری نبود و اتفاقاً شرکت های غربی در قبال دلارهای نفتی که از ایران دریافت می کردند، تنها تجهیزات را منتقل کرده و هیچ گاه اجازه نمیدادند مهندسان ایرانی در قامت فهم فناوری آنها حضور یابند.
صنعتی شدن در دوران پهلوی از طریق فروش نفت بود. توسعه اقتصادی در شرایطی حاصل می شود که برنامهریزیها در چاچوب منافع کلان آن کشور تدوین شوند؛ اما آنچه در رویکرد رژیم پهلوی شاهد بودیم، کاملاً در مغایرت با این مسئله است . آمریکا ایران را در تمام عرصه ها به خود وابسته کرده و شأنیتی به جز تأمین نفت خام برای ایران قائل نبود.
رویکرد هایی که ایران قبل از انقلاب در پیش گرفته بود، منطبق با الگوی حامی ـ پیرو بود و اساساً در این الگو نقشی که برای ایران تعریف کرده بودند، هیچ گاه نمی توانست ایران را از حیث رویکردها در مسیر توسعه قرار دهد.
ضمن اینکه داشتن اعتماد به نفس در ایران و ایرانیِ زمان پهلوی در قالب فرهنگ غرب زدگی و آنچه پهلوی به دنبال آن بود، به کلی نابود شده بود. موتور توسعه اقتصادی علم است.صنعت هستهای، نفت و بسیاری از علوم از چندین دهه قبل از انقلاب رخ برآورده بودند؛اما تولیدات علمی در دانشگاه های ایرانی در آن زمان در حداقل ممکن بود .
کشوری با این سطوح پایین علمی چگونه میتوانست به توسعه اقتصادی دست یابد؟ بنابراین پهلوی با آن رویکردها نمی توانست ایران را به توسعه برساند؛ اما جمهوری اسلامی رویکردها را تغییر داد تا بستر رسیدن به توسعه درون زا حاصل شود.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 انقلاب از سر شکم سیری بود؟!
اجاره بها حدود ۶۰ درصد از حقوق و دستمزد مردم است.
چه سالی؟
دهه ۴۰.
تا سال ۵۲ پانزده برابر افزایش یافت.
سال ۵۳ مجدد دویست درصد رشد کرد.
سال ۵۴ هم صد درصد دوباره افزایش یافت.
🔗منبع:
فرد هالیدی، کتاب توسعه سرمایهداری در ایران
سال ۵۵ سی و شش درصد خانوارهای ۶نفره فقط در یک اتاق زندگی میکنند.
دسترسی به مسکن فاجعه است.
حلبی آباد در شهرهای بزرگ یکی ۲ تا نیست.
طبق آمار رسمی خانوارهای تهرانی که تا ۵۷ از اولیات مسکن حداقلی و مناسب محروماند به ۴۲ درصد رسیده است.
🔗منبع:
نیکی کدی، کتاب ریشههای انقلاب ایران
طبق آمار رسمی وزارت بهداشت جهانی از نظر خدمات بیمارستانی و نسبت تختهای بیمارستانی به جمعیت، پایینترین رتبه در غرب آسیا حتی در قیاس با ضعیفترین و فاسدترین کشورهای عربی، متعلق به ایران است.
چه سالی؟
حدود ۵۶
🔗منبع:
یرواند آبراهامیان، کتاب "ایران بین دو انقلاب"
قریب ۶۴ درصد از جمعيت شهرنشين ايران دچار سوءتغذیهاند.
یعنی امکان دریافت حداقل کالری را ندارند.
چه سالی؟
طبق آمار سال ۵۲
طبق آمار سال ۵۶ چطور؟
هیچی!
یک سال مانده به انقلاب درمرگ و میر نوزادان از رکوردداران جهان و رتبه اول خاورمیانه شدیم.
🔗منبع:
جان فوران، کتاب "مقاومت شکننده"
قریب ۷۰ درصد ایرانیهای بزرگسال بیسوادند.
چه سالی؟۵۵
جمعیت بیسوادهای ایران طبق آمار رسمی به ۱۵ میلیون نفر رسیده است.
آبراهامیان با بررسی آمار از انگیزه کودکان برای تحصیلات ابتدایی نشان میدهد که ما روز به روز داریم در بیسواد شدن پیش میرویم و اوضاع روز به روز سیاهتر است.
حالا در منابع غربی آمار و ارقام و جزئیات از این بهشتی که برای ما ساخته بودند همین چند تاست؟
نه آقا وقت برای کنکاش بگذارید تمامی ندارد.
شکم سیر بودیم؟
نه بابا تا گردن غرق در فاضلاب بودیم و روز به روز هم داشتیم بیشتر فرو میرفتیم.
هیچ افقی هم برای برون رفت وجود نداشت.
حالا خیلی گل و بلبل است؟
نه!
ولی قابل قیاس با سیاهی آن روزگار نیست.
دارید زیر پوستی از فساد کنونی دفاع میکنید؟
نه!
اهل دفاع بودیم که بابت اعتراض بهش زندان نمیرفتیم.
ولی اعتراض به وضع موجود باعث نشود کسی آن روزگار تباه را سفید شویی کند.
خلاصه هیچ ملتی استفراغ خود را نمیخورد.
✍وحید اشتری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 زبان عراق عربی است البته.
امّا زبان رایج در بین الحرمین فارسی است
و طرفه آن که زبان رایج در حرم حضرت عباس(ع)، ترکی است
✍رضا امیرخانی
@Kolbe_Andishe_Farhang
27.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠یه یا ابالفضل بگو ببین چهها میکنه...
🎥همخوانی زیبا و هماهنگ گروه رهپویان حرم در برنامه حسنیه معلی همزمان با شب میلاد حضرت عباس(ع)
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠همه مدیون شهداء و جانبازان مظلومیم!
امروز سالروز ولادت حضرت عباس ابن علی و روز جانبازاست، نوشته ی ذیل ادای دینی است به کسانی که سالهاست با سختی و مرارتِ جراحت، قرین شده اند و درد، دوست و هم نفس آنان شده است.
۱-کافی است تا یکبار به آسایشگاه مخصوص نگهداری جانبازان(خصوصاً جانبازان اعصاب و روان) سری از روی تفنن و کنجکاوی بزنیم تا ببینیم آنچه تا کنون از آنان نوشته شده بسیار سطحی است و نمی تواند عمق سختی، فشار و غربت این جانبازانِ ایران را بتصویر کشد.
۲- خداوند توفیق داده بود تا از نوجوانی با این غیور مردان همسنگر باشم، همسنگری با ایثارگرانی که در کفه ی حفظ جان و سلامت و یا حفظ ناموس و وطن! جان و سلامت را فدا کردند و با خدای شان نرد عشق باختند! همسنگری با رزمندگان ارتشیِ با صلابت و هم نفسی با نیروهای مردمی و پاسدار ( که با امروزی های این عناوین تفاوت دارند و نباید بصرف شباهت در لفظ اشتباه شان گرفت!)
در این همراهی آنچه یافتم این بود که کسی نمی رفت تا چیزی بدست آورد و به حق خود برسد؛ می رفت تا با ایثار جان، اجازه ندهد حقِ مردم پایمال شود. شهداء و جانبازان و رزمندگان می رفتند تا از حق خود به نفع حق مردم گذر کنند.
۳- مهم نیست که باشیم و چگونه بیاندیشیم، مهم نیست معتقد باشیم از این اسطورهای ایثار سوء استفاده می کنند یا نه؟ اما اگر ایرانی هستیم و اگر انصاف در ما نمرده، می دانیم هیچ عاقلی در عنفوان جوانی نمی رود تا جان و سلامتش را بدهد تا مثلاً سهمیه دانشگاه برای فرزندِ نداشته ی سالهای بعد را بدست آورد!
راستش را بخواهید(درست یا غلط) آن روزها، دوستان جوان ما در به در بدنبال شهادت بودند و اصولاً تصوری از اینکه قرار است زنده بمانند نداشتند...
۴-ماه آخر جنگ بود و بعد از پذیرش قطعنامه، همان ایامی که صدام مجدداً حمله ی وسیعی را در جنوب تدارک دیده و شلمچه و ...را گرفته و قهقه ی مستانه اش تا اهواز هم بگوش می رسید.همه ی ما پریشان بودیم؛ چه شد که این چنین شد(و من قبلاً در سلسله خاطراتی از آن زمان بخشی از مطالب را تقدیم کردم)، قطعنانه ۵۹۸ پذیرفته شد بود و ما می دانستیم جنگ تمام شده و باید به شهرهای مان برگردیم. دوستی داشتیم در اداوات لشکر ۲۵ کربلا، او از همه ی ما آشفته تر بود، نامش "غلام"( سقایی) بود و ما شاه غلام صدایش می زدیم، او با خودش نجوا داشت؛ با خود در حال جنگ بود؛ او در دلش، مناظره ای ترتیب داده بود، مناظره ماندن، زندگی کردن و حسرت یک عمر ماندن را بجان خریدن و یا رسیدن به معشوق و همراهی با دوستان شهیدش؟!
غلام بلند بلند با خود تکرار می کرد اگر اینبار که به خط می زند، شهید نشود چه کند؟ او می گفت اگر بماند دیوانه می شود. و چگونه می تواند زندگی در این دنیا را تحمل کند و ....، همه ی روح اش از این دنیا کنده بود و منتظر تلنگری از سوی یک ترکش مهربان!
غلام در آخرین حضورش در خط پرواز کرد و به دوستانِ شهیدش ملحق شد و ... او به ما واماندگان بی خاصیت ِ ... نشان داده بود که خواستن؛ رسیدن است و اگر ما نرسیدیم یعنی ...!
۵-تردید نکنید اگر امروز می توانیم سخنی بگوییم و ستاندن حقِ خود از حاکمان بی تدبیر و بی لیاقت را فریاد کنیم، همه بخاطر وجود مبارک و نازنین کسانی است که رفتند و جان شان را برای ایران دادند تا ایران بماند والا امروز زیر یوغ بیگانه بودیم. و صد البته بخاطر وجود کسانی است که سلامت شان را برای سلامت ما ایثار کردند. واقع آن است که ما خیلی مدیون شهدا و جانبازان هستیم....
اقتدارگرایان با رندی؛ شهدا و جانبازان را به نفع خود مصادره می کنند، (از آنان که خدا و دین و پیامبر را هم به نفع خود مصادره می کنند، انتظاری بیش از این نیست،) اما ما چرا در زمین مکر و حیله ی آنان بازی می کنیم و قدردان شهداء و جانبازان نیستیم؟! شهداء و جانبازان سرمایه های معنوی ایرانند و هیچ نسبتی با قدرتمداران زر و زور و تزویر ندارند!
شاید این بیماری باشد اما این حس مشترک همه کسانی است که آن دوران در جنگ بودند و صادقانه طالب شهادت، خصوصاً اگر مجروح شده باشند این حسِ قوی تر هست که چرا نرفتند و چرا ماندند؟! می خندند اما در دورن خود زمزمه می کنند چرا تا آستانه عروج رفتند و اذن ورود نگرفتند و مردود شدند.
باور کنیداین حس؛ حسِ جانکاهی است که هم باید/مجبوری زندگی کنی و محکوم به ماندنی و هم در حسرت نرفتن و زنده بودن بسوزی، خصوصاً وقتی می بینی آنچه تو بهمراه دوستان شهیدت بدنبالش بودی تماماً به گونه ایی دیگر؛ آزار دهنده شده و کسانی از آنهمه ایثار برای سرکوب مردم استفاده می کنند!
✍حسین جعفری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 شرح فرازی از زیارتنامه حضرت عباس (سلام الله علیه)
🔹 أشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَالتَّصْدِيقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
تسلیم:
اسلام، دین تسلیم است. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»(نساء/۶۵)
وجود مقدس قمر بنیهاشم، در عظیمترین درگیریهای تاریخ وارد شده و تسلیم محض بوده است. اگر الان برای ما مسئله، بعد از ۱۴۰۰ سال حل شده غیر از آن زمان است؛ زیرا آن زمان، خیلیها که خودشان را بزرگ میدانستند و صحابی بودند و وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین و امام مجتبی را درک کرده بودند و شاگردی آن حضرات را کرده بودند، نمیتوانستند بپذیرند که این راه، راه صوابی است.
تسلیم شدن نسبت به وجود مقدس سیدالشهداء در این بلاء عظیم، در این امتحان سخت و سر باز نزدن و قوای خود را در اختیار معصوم قرار دادن قدم اول است.
تسليم مقام اسلام است؛ يعني قلب انسان دنبال قلب وليّ خدا حركت كند و سلم در مقابل او باشد.
التصدیق:
قدم دوم، تصدیق است. یعنی امام را عین صدق محض بدانی و شک و ریب و تکذیب نسبت به امام، در انسان پیدا نشود. خیلیها در ته دلشان نسبت به حقانیت سیدالشهداء(ع) تردید کردند. ما یک تصدیق داریم، نقطه مقابلش از شک شروع میشود، بعد به ریب و بدگمانی میرسد، بعد به تکذیب ختم میشود. مقابل تصدیق، تکذیب است. انسان، معصوم را تکذیب میکند و میگوید: درست نیست، صدق نیست، فرمان خدا نیست، راه صواب نیست. اولش هم از یک تردید و شک آغاز میشود. انسان اگر در حقانیت جبهه انبیاء و اولیاء الهی تردید کرد این تردید، همین جا نمی ماند؛ بلکه شیطان، انسان را قدم به قدم پیش میبرد تا به مقام ریب و بعد هم مقام تکذیب میرساند. تصدیق کردن معصومین و آنها را عین حق و صدق دانستن و شک نکردن در سختیها بهخصوص آنجایی که به حسب ظاهر با تعلقات ما درگیر میشود، کار بسیار سختی است؛ چون ما وقتی میخواهیم تصدیق کنیم، ترازوی ما، تعلقات ما هستند.
تصديق، يعني در امواج سنگينترين ابتلائات و امتحانهايي كه وليّ خدا از انسان میگیرد در ورود به باب او ترديد به خود راه ندهد و ذرّهاي در حقّانيت و صدق و پاكي و طهارت او شک نکند. با يقين كامل وليّ خدا را همراهي كند.
الْوَفاء:
آدمی که تسلیم امام است؛ به فهمی میرسد و محاسباتش با امام همراه میشود. عقل عملش، تعلقاتش، خوب و بد کردنهایش، زشت و زیبا کردنهایش، درکش از معروف و منکر، با امامش هماهنگ شده و تابع و دنبالهرو امام و نورانی به نور امام میشود. حالاست که میتواند وفا بکند و پیمانهاش را پر میکند و عهدهایی که با امامش داشته، بتمامه انجام دهد. «وافی» آن کسی است که پیمانه را پر میکند.
قرآن می فرماید «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ». کسی با خدا وفا کرد، خدای متعال در وفاداری، بر همه، سابق است و اصلاً وفاداری همه، از او است. روز قیامت، همه شهدا و خصوصاً شهدای کربلا که گُل سرسبد گلها هستند؛ وقتی جایگاه حضرت ابالفضل را نسبت به حضرت سیدالشهداء میبینند، غبطه میخورند.
وفا، يعني اينكه همۀ سرمايهاش را بدهد و خود را نهتنها هيچكاره، که بدهكار بداند.
النصیحه:
از این لطیفتر، نصیحت است. نُصحِ برای امام؛ به معنای نصیحت کردن و موعظه کردنِ امام نیست، بلکه بیش از وفا، و بهمعنای خیرخواهی کردن است؛ یعنی پیمانه ات را که پر کردی، آنچه را هم که از تو نخواستند، بروی انجام بدهی؛ یعنی کار را زیباتر و بیشتر از آنکه خواستند، انجام دادن. همان که خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»(طه/۱-۲) پیغمبر ما! نگفتیم این قدر زحمت بکشی؛ بلکه ما گفتیم برو دست بندگان ما را بگیر و بیاور. برو عالم را آباد کن و با عبادت خودت عالم را نورانی کن. نگفتیم اینطور به زحمت بیفت. این نصیحت است. سیدالشهداء، امام است؛ اگر کاری بکنی که بگویند او نسبت به امامش نصیحت کرد و بیش از آنکه وظیفهاش بود و عهد داشت، با امام خودش نُصح داشت که خیلی چیز عجیبی است. این است که حضرت فرمود: عموی من در روز قیامت یک درجهای دارد که همه شهدا به او غبطه میخورند. این است که همه ائمه علیهم السلام ایشان را دوست دارند و افتخار میکنند. در حالی که معصوم، مدار همه کائنات است؛ ولی به مثل حضرت اباالفضل افتخار میکنند و حرفش در دستگاه آنها ردخور ندارد.
نصیحت؛ يعني بالاتر از تكليف بار برداشتن.
✍آیت الله محمدمهدی میرباقری
@Kolbe_Andishe_Farhang