💠ما، مردم و سلبريتیها
🔻سخنی با دوستان انقلابی
اين روزها مسئلهی سلبریتیها و نقشآفرینی آنان در اعتراضات اخير، موجب نقد و نارضایتی برخی از طرفداران گفتمان انقلاب گردیده است. محور اصلی نارضایتیها نیز بیتوجهی مردم به سبک زندگی مرفه سلبریتیها و حمايت از اعتراضات اين افراد در فضای مجازی است. نیروهای ارزشی نظام از خود میپرسند چگونه ممکن است مردمی که دغدغهی نان و آب دارند و دائما از اختلاف طبقاتی و فساد و هدر رفتن بیتالمال مینالند، به آغوش کسانی پناه ببرند که خود، مصداق بارز رفاه و برخورداری از نعمات مادی و دنیویاند؟ لذا حمایت مردم از سلبریتیها را نوعی نقض غرض و عدم صداقت یا دستکم برخاسته از سادگی و کمبصیرتی آنان در مواجهه با مسائل اجتماعی میدانند و بدینسبب از مردم و اعتماد آنها به سلبريتيها دلگیر هستند.
براي زدودن اين اعتماد، رسانههای رسمی نظام با افشاگري و توليد محتواهاي مختلف تلاش میکنند تا میزان ثروت سلبریتیها، دستمزدهای نجومی آنان، دو تابعیتی بودن و به دنیا آوردن فرزانداشان در خارج از کشور و مسائلی از این قبیل را به مردم يادآوري و به اصطلاح در اين زمينه روشنگري نمايند.
واقعیت آن است که برخلاف تصورات خام این دوستان، مشکل مردم ما عدم آگاهی از ثروت سلبریتیها و یا عشق و علاقهی وافر و پرستشوار به سبک زندگی آنان نیست که اکنون بخواهیم با رسواسازی و افشاگری، آنان را از خواب غفلت برهانیم و به مسیر حق بکشانیم! مسئله خیلی سادهتر از این حرفهاست. سلبریتیها در شرایط حاضر برای مردم نقش یک «تریبون» را ایفا میکنند و دلیل آن نیز شهرت و محبوبیت آنها و تعداد بالای فالورهای این قشر در فضای مجازی است. مردمی که صدایشان در رسانهی ملی و خبرگزاریهای رسمی شنیده نمیشود و مجوز دریافت کوچکترین تجمعات مسالمیتآمیز را هم دریافت نمیکنند، راهی به جز پناهبردن به سلبریتیها و بیان حرف دل خود از مجرای پیجهای پرطرفدار آنان پیدا نمیکنند. بنابراين محوريت علي کريمي در روزهاي کنوني را بايد در قالب سیزده میلیون فالوئر او و فرصتي که براي انتقال حرف مردم و ديده شدن و شنيده شدن در اختيار آنان قرار داده ببينيم و بفهميم.
باور کنيد فالوئرها و طرفداران علی کریمی برای او شأن رهبری قائل نیستند، او را فيلسوف سياسي يا نماد عدالت اقتصادی نمیدانند و از فاصلهی سبک زندگي و سطح ثروت او با سفرههای خالی خود نیز بیخبر نميباشند. دوستان انقلابی ما متوجه نیستند که «مسئله امروز» مردم، اساساً ویلای کریمی و قبض برق کلان و مهاجرت به خارج و این حرفها نیست. او برای مردم یک «تريبون» است. تريبوني که در ميانه ميدان تحولات اجتماعي قرار گرفته و درست يا غلط مشغول پرداختن به مهمترين و مغفولترين نيازهاي مردم ايران شده: نياز به شنيده شدن. نياز به ديده شدن. نياز به فهميده شدن. اگر شما اینها را نفهمید نه تنها از محبوبیت علی کریمی و امثال او نخواهید کاست بلکه روز به روز به آن اضافه میکنید.
در روزگار کنوني، تريبون داشتن يکي از نيازهاي ضروري جامعه است و لايحههاي بيبهره از قدرت و رسانه تلاش ميکنند تا به هر نحوي که شده صداي خود را به جايي برسانند. این نیاز طبیعی را نادیده نگیرید. به نظرتان مردم تريبون مناسبي انتخاب نکردهاند؟ بسيار خب. تریبونهاي رسمي خود را در اختیار آنان قرار دهيد و به جای پخش هزاربارهي برنامههای نمایشی و فرمایشی، احساس «شنیده شدن» را به مردم منتقل نمایيد. آن وقت خواهيد ديد که چقدر زود صفحات مجازي اجنبیها و سلبريتيها از رونق میافتد و فرزندان مظلوم و مطرودتان به آغوش خانواده باز میگردند.
اما دریغ و افسوس که اکنون کارشناسان رسانه ملي با قيافههاي حق به جانب و لبخندهاي مغرورانه بر لب در خيالات خود مشغول ريختن آبروي علي کريمي و تاراندن مردم از اطراف او هستند و با ادبیات پوسیدهی خود جايگاه «پروژهي شوم» کريمي را در «پازل پيچيدهي دشمن» تبيين ميکنند و نسبت آن را با «تئوريهاي براندازانهي سعيد حجاريان» برملا ميسازند!
دريغ و افسوس از اين همه تنگ نظري و زمان نشناسي و مسئله نداني! این که بدانیم چه چیزی را چگونه، کی و کجا بگوییم مسئلهی مهمی است که متاسفانه برخي از دوستان انقلابی به وضوح و به شدت از آن بيبهرهاند. باور کنيد مردمی که حتی از طریق علی کریمی هم نتوانند صدای خود را منتقل کنند، گزینهای جز ایران اینترنشنال و مسيح علينژاد و کف خیابان برایشان نمیماند. همین را میخواهید؟!
✍️ مهدی مروّتی
@Kolbe_Andishe_Farhang
جمهوری اسلامی و قبض و بسط پراگماتیک شریعت1⃣
🔹در شرایطی که وقوع یک رخداد ناگوار یا تنش زا مانند مرگ مهسا امینی جامعه را به سوی یک دوقطبی پیش می برد، عمدتاً طبقة متوسط فعال در شبکه های اجتماعی با همراهی رسانه های خارجی چهره های سرشناس و از آن طریق عموم مردم را وامی دارند تا موضع سیاسی خود در حمایت یا رد واقعه اعلام کنند. این اتفاقی طبیعی است اما آنچه در این میان از دست می رود مجالی برای فهم شرایطی است که امکان وقوع چنین رخدادی را پدید می آورد و البته این فهم نیز نه موضعی بی طرف یا خنثی بلکه درکی عمیق تر، همه جانبه تر و با فاصله ای مناسب از صحنة رخداد است که راه بردن به آن ممکن است در لحظة تصمیم یاری رسان ما باشد.
🔹اگر چه با تعریفی که آگامبن از وضعیت استثنایی ارائه می دهد باید تمامی سال های پس از تأسیس جمهوری اسلامی را مشمولِ حقیقی ترین وضعیت استثنایی تاریخ معاصر جهان برای یک ملت دانست. اما به هرحال پس از پایان جنگ در میان طیفی از سیاسیون تصوری از امکان بازگشت به شرایط عادی و پذیرش ایران در جامعة جهانی و نظام تقسیم کار آن پدید آمد. پیدایش این تصور ناشی از عدم فهم تفاوتهایی بود که میان اقتضائات دولت و حکمرانی مدرن با نحوة حکومت داری پیش از آشنایی با تجدد بود. می توان راجع به حدود قلمرو دولت، بازار و جامعة مدنی که اکنون دهه هاست در جوامع مدرن در حال تغییر است سخن گفت اما آنچه با وجود تمام این تفاوتها دربارة دولت مدرن قابل بیان است آن است که این دولت به مثابة تجلی ارادة جمعی برای تعیین سرنوشت، عهده دار ادارة امور عمومی اعم از آموزش، بهداشت، امنیت و رفاه اولیه یعنی خوراک، پوشاک و مسکن برای یک ملت است. برعهده گرفتن این وظایف گسترده، زمینه ای است برای ورود حداکثری دولت به شئون و ساحات مختلف زندگی شهروندان در تمامی دوران حیات هر یک از آنها. وقتی یک دولت مرکزی که به وسیلة یک شخصیت سیاسی یا جریان و حزب سیاسی با چنین دایرة شمولی از تعامل با شهروندان اداره می شود دیگر به دشواری می توان مسئولیت تصمیمات و اقدامات دولت را از یکدیگر تفکیک کرده و فی المثل گفت آنچه دولت در زمینة مسکن انجام داده با آنچه دربارة سیاستگذاری هنر به انجام رسانده ارتباطی با هم ندارند. در واقع شهروندان مصدر تمامی امور را دولت مرکزی می دانند.
🔹در این میان دشواری جمهوری اسلامی دوچندان شده چرا که هم مسئولیت اجرای احکام شرع را برعهده دارد و هم ادارة امور عمومی که ساختار دولت مدرن از آغاز برای تأمین این اهداف خود را محتاج تکیه بر دین نمی دانسته است. فراتر از این قبول چنین مسئولیتهای سترگی در شرایطی رخ داده که نظم اقتصادی-سیاسی جهان خروج کشوری مانند ایران -با این موقعیت ژئوپلیتیک و این میزان منابع انرژی و معدنی- را از دایرة شمول مدیریت خویش برنمی تابد. فارغ از بحثهایی که می شود دربارة نسبت و رابطة این دو دسته از مسئولیتهای جمهوری اسلامی با یکدیگر داشت که باید در مجال دیگری به تفصیل بدان پرداخت، ایستادن و قبول این مسئولیتها در شرایط تحت فشار شدید بیرونی کاری بسیار دشوار است.
🔹تحقق انقلاب و هشت سال مقاومت در برابر جنگ تحمیلی پس از تأسیس جمهوری اسلامی در این شرایط دشوار امری بود که تنها با ایمان و امید مردم به آینده شدنی بود. اما با پایان جنگ صحنه ای که در آن مردم مهیای جان باختن بر سر آرمان خویش بودند به تدریج برچیده شد اما در عین حال میدانی تازه گشوده نشد؛ معرکه ای که مردم دوباره در آن شخصیت پیدا کنند و به واقع بتوان در آن ایستادن انسان را به نظاره نشست. آن امید و آرمان ساختن ایران بود؛ ساختن ایران چونان نمادی از ایستادن انسان. اگرچه سال های پس از جنگ دولت «سازندگی» بر سر کار آمد اما در حقیقت ما محتاج ملت سازندگی بودیم. ساختن ایران به دست مردم بیش از آن که معنایی اقتصادی داشته باشد یا هدف اولیة آن تأمین معیشت باشد معنایی سیاسی داشت که غایت آن تقویم شخصیت انسان ایرانی بود. اما در جهان اکونومیزة کنونی این طرح از سیاست لاجرم در بستری از یک فرم خاص اقتصاد سیاسی تعین می یابد. در این چارچوب فهم تأکید چندین سالة رهبر انقلاب بر اقتصاد مقاومتی و مسألة تولید چندان دشوار نیست و روشن می سازد که او چگونه ورای تأمین معیشت مردم زایش سیاست برای تداوم راه جمهوری اسلامی را هدف گرفته است.
✍علیرضا بلیغ
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠جمهوری اسلامی و قبض و بسط پراگماتیک شریعت2⃣
🔹تجربة گرانبهای جنگ برای ما در وهلة نخست ساخته شدن یک جامعه و شخصیت یافتن یک ملت بود و هر امر دیگری که به عنوان دستاورد جنگ از آن یاد کنیم فرع بر این مسأله است. پس از جنگ، دولت مردم چونان معادن و ذخائرش را با ذخائر انرژی جایگزین کرد. نتیجة این تغییر، شکل گیری یک اقتصاد سیاسی رانتیر به جای یک اقتصاد سیاسی مولد بود که می توانست محمل اصلی و راهبردی حضور مردم در سیاست باشد. متعاقباً پدید آمدن یک اقتصاد نفتی به معنای فقدان یک ریزبافت اقتصادی مردمی و تبدیل ایران به یک کشور نرمال و غیرسیاسی است. در واقع وابستگی اقتصاد ایران به درآمد نفت به جای درآمد حاصل از کار و تولید مردم نتیجه ای جز شکاف میان اهداف سیاسی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی با فرم حکمرانی و توان واقعی اقتصادی- سیاسی آن نداشت. خام فروشی در نظام تقسیم کار جهانی دامنة کنش سیاسی هر کشوری را محدود می کند زیرا به واسطة محدود و متعین بودن بازار خرید و فروش مواد خام افزایش اقتدار سیاسی از طریق افزایش توانمندی اقتصادی ناممکن می شود.
🔹در این تحول و چرخش مردمانی که حاملان این آرمان های سیاسی بوده و آنها را بدل به نیروهایی دگرگون کننده می کردند در خوش بینانه ترین صورت خویش ذیل استعارة «دولت خدمتگزار» بدل به عائلة دولت شدند. تبدیل مردم از یک نیروی سیاسی و شریک در ادارة کشور به شهروند مخدوم و سربار دولت پیامدهایی داشته که شایسته است دربارة هریک از آنها یادداشتی مستقل نگاشته شود که به شرط حیات خواهم نوشت.
🔹مهم ترین رخداد این صحنه مرگ امر سیاسی، تبدیل فرهنگ به امر نوستالژیک و در پی آنها جایگزینی امید به آینده با فانتزی است. سیاست یا امر سیاسی لحظة ظهور فرهنگ چونان یک نیروی زایا و زاینده و شکنندة شالودة وضع موجود به سوی آینده است. هنگامی که ضربان این قلب تپندة فرهنگ بیفتد، فرهنگ به مثابة تعین ایستادن انسان و اهتزاز روح بی معنا شده و دیگر پوستهای خشک و میانتهی است به یادگارمانده از گذشتگان که تنها می توان به آن افتخار کرد یا در فقدانش آهی از سر حسرت کشید. سرنوشت خوابیدن در باد افتخار به چنین فرهنگی همانی است که وضع اکنون اروپا را در قبال امریکا پدید آورده است؛ اروپایی ملعبة دست امریکا که دیگر فاقد هر طرحی از سیاست برای بازیافتن فرهنگی زنده در اکنونِ خویش است. همین شمایل به ظاهر دلفریب از فرهنگ اروپایی ما را به جای تمرکز بر جنگ ارادهها گرفتار گفتگوی تمدنها ساخت. ما با انقلاب سیاست را از نو یافتیم و این مقارن با مردم پیدا کردن ایران بود اما در پایان جنگ بود که مردم را دوباره از کفمان رفت اما نه چنان که چیزی از سیاست جمهوری اسلامی باقی نماند و نه آن گونه که بتوان گام های بزرگ برای برهم زدن قواعد متصلب حاکم بر نظم جهانی برداشت. در سالهای پس از جنگ مردم را بیشتر می شد در صحنه هایی که اسماً به معرکة سیاست شناخته می شدند جستجو کرد یعنی انتخابات، تظاهرات، فتنهها و آشوبها. این به منزلة کمرنگ شدن حوزة عمومی و کاهش سهم مشارکت مردم در برپاداشتن ایران بود.
🔹احیاء امر سیاسی در انقلاب و شکستن قواعد نظم سرمایه داری و ایجاد وضعی نامتقارن در منطقه و جهان ما را در معرض فشار واقعیتی قرار میداد که پس از رویارویی با آن بر آن شوریده بودیم. فشار این واقعیت در شرایطی به ما تحمیل می شد که جمهوری اسلامی نه به منزلة قرار گرفتن در حاشیة جهان مدرن بود و نه همچون نگرش های سلفی سودای نابودی آن را در سر می پروراند بلکه راهی بود از میانة تجدد به سوی آینده ای ورای آن. فشار واقعیت به هنگامة عبور از این میانه بود که مسائلی تازه را یک به یک پیش روی ما می گذاشت. تحت این فشار خرد سیاسی برای فهم و پاسخ به این مسائل پرورده می شد یا به عبارت دیگر علم شأن حقیقی خویش در نسبت با سیاست را می یافت. اما با شکاف میان سیاست اعلامی یا ایدئولوژی رسمی با مناسبات اقتصادی جامعه، علم نیز دیگر آنچنان از عهدة روایت، نقد و حل مسائل ایران برنمی آمد.
✍علیرضا بلیغ
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠جمهوری اسلامی و قبض و بسط پراگماتیک شریعت3⃣
🔹در حقیقت جمهوری اسلامی در آغاز با چالش قبض و بسط پراگماتیک شریعت رو به رو شد اما پس از جنگ و طرح مسألة بازسازی کشور به جای مقاومت در نقطة فشار و قوام بخشی به آن خرد سیاسی ترجیح داد حفظ و ارتقاء یک دولت ملی و مستقل را وانهاده و با قبول قواعد توسعة برون زا تجددمآبی پیشه کرده یا به تعبیری به دنبال خام فروشی برای خرید تجدد از سوپرمارکت غرب بیفتد. اینجاست که به جای تأمل در مناسبات شریعت و سیاست در میدان واقعیت و عمل در دام قبض و بسط تئوریک شریعت افتاد. این زمینه ای بود برای آن که غالب حوزویون متوسل به ادبیات کلامی برای دفاع از ساحت دین شوند و کثیری از اهالی علوم انسانی در پی طرح مسألة قبض و بسط سرگرم یافتن راهکارهای عصری کردن دین باشند. عالمان اهل دیانت به جای رفتن بر سر چشمة جوشان سیاست-با همان تعریف که بدان اشاره شد- خشاب دفاع از فرهنگ و سنت – آن هم چنان که گفته شد- پر می کردند. اگرچه درافتادن با این مسأله برای برخی اهل علم منزلت و فضیلتی به بار آورد اما تا سالها زمینه های همکاری و گفتگوی واقعی میان علم و سیاست را به حاشیه برد.
🔹از منظری دیگر در تجربة سالهای پس از جنگ این مفهوم «کار» بود که بی حیثیت شد. اگر فعالیت علمی را نتوان به راحتی وظیفة عموم مردم دانست اما کار همچون دفاع وظیفه ای همگانی است. چنان که گفته شد کار پیش از آن که امری اقتصادی باشد سیاسی است و کار مولد مردم اولاً به منزلة استحکام سیاست از مجرای مشارکت مردم در ساخت ایران است. پذیرش فشار واقعیت در صحنة تولید و کار حتی اگر علم نیز در آغاز پا به پای آن پیش نمی آمد می توانست آن را به دنبال خویش بکشد و از این طریق سازمان تولید و در شکل کلی آن چارچوب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی را طراحی کند. اما با نگاهی به ساختار نامولد اقتصاد تهران -که آن را بیش از هر چیز تبدیل به شهری پر از کارمند کرده که مابقی ساکنان شهر نیز مشغول دادن «خدمات» به آنها هستند- می شود فهمید این شهر به مثابة مهم ترین منبع پمپاژ پول در اقتصاد ایران چگونه به الگویی تکثیرشونده برای تمام شهرهای بزرگ و کوچک کشور تبدیل شده است.
🔹این وضع رخوتناک چنان در تاروپود نهاد سیاست تنیده شده که حتی زمانی که مردم در واقعه ای همچون شهادت حاج قاسم امکان دوبارة خیزش سیاست و تغییر اساسی معادلات منطقه و جهان را در اختیار حاکمیت قرار می دهند و حتی عموم آنها آمادة پذیرش جنگ با امریکا برای انتقام بودند تصمیم گیران ما این فرصت را از خود و مردم ایران دریغ کردند و چه بسا تاوان کفران نعمت آن سردار بی مثال همان بود که با سقوط هواپیمای اوکراینی بر ما رفت.
🔹درک فانتزی از معنای توسعه پس از جنگ و وجود موهبت نفت برای تحقق این خیال پردازی شکست و پیروزی حقیقی را برای ما به تعویق انداخت و حتی معنای آن را تغییر داد. اما به هرحال جمهوری اسلامی برای نشان دادن این که میراث دار سیاستی است که با انقلاب ظهور کرده می بایست اعمال حاکمیت کند که معالاسف در این شکل نامولد از اقتصاد نقاط زیادی برای تأمین چنین مقصودی وجود نداشت. اگرچه در میدان دفاع یا برخی فناوری ها یا صحنة منطقه ای و... چشم در چشم شدن با خطر ما را به ضرورت اعمال حاکمیت واقف کرد و به همین سبب نیز به توفیقات بزرگی دست یافتیم اما در عرصة مدنی و اجتماعی به هر دلیل بر مسائل چندانی دست نگذاشتیم. در این میان به دلیل فشار غرب در مسألة آزادی های جنسی «حجاب» تبدیل به نقطة اعمال حاکمیت نظام شد. با وقوع انقلاب حجاب با پنهان ساختن جاذبه های طبیعی زن زمینة تجلی انسانی و فعالیت سیاسی و اجتماعی زن را بیشتر مهیا نمود اما تبدیل شدن حجاب به نقطة اعمال حاکمیت آن هم در شرایط ناهمتراز ایدئولوژی رسمی و ساختار اقتصادی سبب شد تا امکان طراحی ساختارهای متناسب برای بقا و بهبود فعالیت سیاسی و اجتماعی زن به محاق رفته و انگارة زن در فرهنگ سنتی دوباره در ذهن حاکمیت غالب شود. در این موقعیت ناهمتراز سطح تحصیلات زنان افزایش یافت، معماری و شهرسازی خانواده محور از میان رفت و... و همزمان انتظار از زن به عنوان مادر و رکن اصلی آرامش خانواده و منبع عاطفه و احساس و... پابرجا ماند.
🔹در این ناهمترازی ها حجاب دیگر نه فرصتی برای مشارکت خاص زنان در قوام جمهوری اسلامی – که دیگر به هیچ از دو الگوی زن مدرن و تصویر زن در سنت شباهت کامل نداشت- بلکه نقطة ضربه پذیر نظام بود چرا که جمهوری اسلامی آن را نقطة اعلام حضور خود به عنوان حکمران کرده بود. بنابراین نباید تعجب کرد که چرا در مسألهای مانند اعتراض به برخورد نیروی انتظامی با مهسا امینی و مرگ او این موضوع به سرعت می تواند به سمت شعارها و اقدامات ساختارشکنانه علیه کلیت نظام حرکت کند و از همین طریق هر برنامه ریزی و کنش داخلی و خارجی برای براندازی نظام با آن همراهی کند.
✍علیرضا بلیغ
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠جمهوری اسلامی و قبض و بسط پراگماتیک شریعت4⃣
🔹در چنین شرایطی توضیح حقوقی قانون حجاب و موجه بودن برخورد پلیس با بی حجابان کمکی به رفع بحران نمی کند بلکه تنها آن را به تعویق خواهد انداخت زیرا در مواجهة پدیدارشناختی با ماجرا می توان دریافت که آن شکاف و ناهمترازی قانون حجاب را دست کم در شرایط فعلی به امری قابل پذیرش برای جامعه تبدیل نمی کند. اگر به مسأله از این زاویه نگریسته شود فهم این مسأله هم دشوار نیست که عموم جامعة ایران درگیر یک چالش دینی و عقیدتی با مسألة حجاب نیستند بلکه آن را محمل پاسخ سیاسی خویش به نحوة حکمرانی جمهوری اسلامی قلمداد می کنند. در شرایط کنونی عدم توجه به این بنیانهایی که زمینة بحرانی شدن حجاب در ایران شده و به تعویق انداختن مواجهة اصولی با آن معلوم نیست دیگر زمانی را در اختیار ما قرار دهد و از این پس باید منتظر بود تا این اقدامات ساختارشکنانه دیگر نه مانند 76، 88 و 98 هر ده سال یک بار بلکه هرچند ماه یک بار به وقوع بپیوندد.
✍علیرضا بلیغ
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠دیدن تصویر کلی صحنه
🔹به نظرم آنچه در این بحث ها گم شده دیدن تصویر کلی تر صحنه در اثر تمرکز بر جزییات میدانی است.
🔹محیط داخلی:
1⃣فشار اقتصادی مستمر طی دهه ۹۰ ایجاد فرسایش سرمایه اجتماعی در کشور کرده و مردم ناراضی زودتر معترض میشوند. بخصوص که چشماندازی از بهبود وضع از سمت دولت ارایه نمیشود.
2⃣انتخابات های غیررقابتی با مشارکت پایین، امکان آزادسازی مطالبات سیاسی در چارچوب نظام را نداده و با تضعیف نیروهای سیاسی داخل نظام، زمینه برای رشد مطالبات رادیکال فراهم شده.
3⃣تعارض سیاست های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی منجر به شکل گیری «ناجنبش مدنی» مطالبه حقوق و آزادی زنان شده است که یک برونداد آن بی حجابی است.
4⃣بازی های رایانه ای و رسانه های اجتماعی منجر به تغییر جامعه پذیری قشری از جوانان و نوجوانان شده و آنها را از سنت های اسلامی-ایرانی گسسته.
5⃣فساد و رابطه سالاری در انتصابات منجر به ضعف عملکرد دستگاه های حکومتی و دولتی شده و امکان مدیریت قوی میدانی را سلب کرده.
6⃣در اثر ضعف نهادهای دینی و رسانه ای، ایدئولوگ های موثر با توان تبلیغ و ترویج انقلاب اسلامی اندک شمار و کم ارتباط هستند و جای آنها را سلبریتی های ضدملی گرفته اند.
🔹محیط خارجی:
1⃣آمریکا و اروپا سیاست جنگ نرم حساب شده ای را انجام میدهند و در مقابل رسانه های جمهوری اسلامی ضعیف و منفعل هستند.
2⃣عملیات رسانه ای قوی و منسجمی برای برانگیختن هیجانات و سازماندهی اعتراضات و اغتشاشات بر بستر شبکه های اجتماعی از خارج از کشور طراحی و اجرا شده است.
3⃣گروه های برانداز ضدانقلاب با پشتیبانی نهادهای اطلاعاتی نیروهای عملیاتی رادیکال و مسلح را در کشور به کار گرفته اند.
🔹در نهایت، وضعیت به گونه ای رقم خورده که آتش هیجانات جامعه را ملتهب کرده و اغتشاشات و درگیری های خیابانی با مطالبات رادیکال رقم خورده.
🔻چه باید کرد:
🔹کوتاه مدت:
1⃣آرام سازی میدان در اسرع وقت با قطع کامل ابزارهای ارتباطی و شبکه های اجتماعی جهت جلوگیری از تسری هیجانات
2⃣بسیج اجتماعی گسترده برای مقابله با اغتشاش و آشوب نظیر ۹ دی
3⃣برخورد قاطع و خشن با عوامل اصلی ضدنظم عمومی به منظور بی اعتبارسازی و ایجاد وحشت
🔹بلندمدت:
1⃣اتخاذ کامل قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و اجرای بی کم و کاست آن همراه با بازنگری در مواد اجرایی بخصوص در حوزه قوه مقننه جهت بازسازی امکان سیاست ورزی
2⃣بازنگری اساسی در برنامه های توسعه با رویکرد حصول جامعه مطلوب انقلاب اسلامی به جای تمرکز بر موضوعات عمرانی اقتصادی و عملیاتی دولت
3⃣کادرسازی و شبکه سازی اجتماعی حول نهادهای دینی و بازسازی جریان تبلیغ و دعوت اجتماعی احیای مطالبه ارزش های بنیادین دینی ، بدون تمرکز بر ظواهر شرعی
4⃣بازنگری اساسی در ساختار و فرایند دستگاه های فرهنگی و رسانه ای کشور به طوری که به جای روال بروکراتیک معطوف به اجرای تکالیف روتین در خدمت اهداف انقلاب اسلامی باشند.
5⃣بازسازی سیاست به عنوان نقطه اتصال امامت و امت و دولت و مردم با امکان مشارکت گروه ها و افکار مختلف در چارچوب نظام و عدول از فرضیه نادرست حذف سیاست و ارتقای کارایی با ایجاد یکپارچگی تصنعی نهادهای اجرایی
6⃣تاکید بر اهمیت شریعت همزمان با کاهش مداخله پلیسی حکومت در حوزه ظواهر شریعت و بهره گیری از ظرفیت امر به معروف و نهی از منکر مردمی به جای روش های پلیسی (به استثنای افراد مفسد)
7⃣اعمال حاکمیت ملی بر فضای مجازی و ایجاد شرایط برقراری ارتباط سالم و انتفاع مشروع در فضای مجازی کشور به دور از مداخله خارجی و منفعت طلبی داخلی
(سعی کردم کلمات را دقیق به کار ببرم. تقریبا تمام این موارد بلندمدت در مقابل وضع فعلی قرار دارد.)
✍سیدآرش وکیلیان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠شما چه کرده اید؟
بخشی از سلبریتی های ما نسبت به همراهی با اهداف جمهوری اسلامی و عدم تکمیل نقشه دشمن در غفلت به سر می برند. این ماحصل برنامه هایی است که در حوزه شناختی و ذائقه سازی سال هاست علیه مردم کشورمان با قدرت و ظرافت توسط شبکه های رسانه ای استکباری اجرائی شده است.
ولی این همه ماجرا نیست. کم کاری، غفلت و قصور نظام فرهنگی و مدیریتی ما و نقشی که می توانسته در تبیین درست و روایت به موقع داشته باشد هم هست، چنانچه رهبری در یکی از دیدارهایش با بازیگران و کارگردانان به این اشاره داشتند:
"در زمینهی انعکاس آن معارف ارزشىِ اسلامی - که من معتقدم در سینمای ما نشان زیادی از آنها وجود ندارد - به آن سازندهی فیلم، به آن کارگردان و حتّی به آن بازیگر، کاری انجام گرفته و منعکس نشده است؟! من به خودم نگاه میکنم، به حوزهی علمیهمان نگاه میکنم و به دستگاه های مدیریت فرهنگیمان نگاه میکنم، میبینم نه، ما در این زمینه کمکاری داشتهایم." ۱۳۸۵/۳/۲۳
و البته مهمتر از این کم کاری در حوزه روایتگری و تبیین لسانی، فاصله حکمرانی و وضع نهادها و عملکرد مسولین ما با آرمان هایی که برایش انقلاب کردیم هم هست.
فاصله ای که به جهت تخلفات، رانت و فساد است، شکافی که حاصل رابطه سالاری و بی توجهی به شایسته سالاری، موقعیت های تبعیض و بی عدالتی است؛ مثل آنچه در حوزه آموزش و سلامت انجام گرفت یا آنچه در خصوصی سازی ها و واگذاری های بی ضابطه و موقعیت های تعارض منافع مسولان اتفاق افتاده است.
از اینرو خیلی نمیشود، رفت سراغ سلبریتی ها و یقهی او را گرفت که شما چرا در غفلت و بی بصیرتی به سر می برید، باید از مسولین و نهادها پرسید که شما چه کرده اید؟
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠فردای ایران در گرو روایت واقع گرا وتحلیل دقیق رخدادهای امروز
1⃣در بین صاحب نظران علوم اجتماعی اختلاف نظرهایی وجود دارد که کدام عامل زیر در ساختن اینده نقش مهم تری دارد.
مارکسیستها به جبر تاریخ ؛ دین باوران به اراده الهی ؛ نخبه گرایان به تصمیمات متنفذین و رهبران؛ برخی جامعه شناسان به کنش و رفتار توده ها و گروههای اجتماعی و برخی سیاست پژوهان به نقش قدرتهای برتر باور دارند ...اما فراتر از کنش گران بالا ؛ در ساختن فردا عامل مهم تر و مبنایی تری وجود دارد که همه ی کنشگران فوق الذکر متکی و مبتنی بر ان می اندیشند و تصمیم می گیرند و آن عامل؛ گفتمان و تحلیل و تفسیر و روایت چند لایه ی رخداد هاست ... اهمیتی که تحلیل ها در ساختن اینده دارند بی مانند است و در واقع اینده را کسانی می سازند که روایت واقع بینانه و دقیقتر و جامع تری از امروز و چشم انداز قابل تصور و تحققی از فردا ارایه می دهند.
در واقع تحلیل گران واقع گرا و اینده نگر معماران اینده هستند و کسانی که به این مهم توجه نکنند اغلب با غافلگیری مواجه می شوند.
2⃣مثال های تاریخی در تایید گزاره بالا بسیار است ..که برای اختصار فقط برخی از انها را نام می برم....اگر رضا شاه تحلیل درستی از قدرت متفقین علیه هیتلر داشت می توانست با تصمیم بهتر جلو فروپاشی دستگاه خود و اشغال ایران را بگیرد...اما تحلیل او این بود که هیتلر فاتح جنگ دوم جهانی است...
اگر مصدق درک درستی از پیامدهای تحرک سیاسی حزب توده داشت که می تواند امریکا را در چارچوب جنگ سرد وارد منازعه ایران و انگلیس به نفع انگلیس کند طور دیگری تصمیم می گرفت و قربانی کودتای ۲۸ مرداد نمی شد....
محمد رضا شاه اگر تحلیل نخبگان درون حکومتی مثل مجید تهرانیان را می فهمید می توانست برای کاهش نارضایتی ها که به انقلاب منجر شد تصمیم عاقلانه تری بگیرد و جبهه ی وسیعی از مخالفان را در برابر خود ایجاد نکند. مثالهای دوران جمهوری اسلامی که فراوان است که نتیجه ان این حجم وسیع از مشکلات اقتصادی و اسیب های اجتماعی و معضلات فرهنگی و نارضایتی های انباشته مردمی است ..همچنین مثالهای بین المللی که در کتاب تاریخ بی خردی تاکمن قابل مطالعه است.
3⃣امروز و در شرایط کنونی ایران فارغ از اینکه فردی موافق اعتراضات و همدل و همراه ان برای اصلاح یا براندازی باشد یا موافق ساختار موجود و موافق مهار یا سرکوب ان باشد..آن عاملی که بعنوان سنگ زیرین این موقعیت ها ایفای نقش می کند روایت از رویدادها و تحلیل و تفسیر انهاست ... انانکه که واقعیت ها را نمی بینند و صرفا مبتنی بر منافع مادی و باورهای غلط و دگماتیسم های ذهنی خود رویدادهای امروز را تحلیل می کنند قطعا فردا از حقیقت سیلی خواهند خورد...و انانکه که بر صورت حقیقت چنگ می زنند و تلاش می کنند روایت ها و تحلیل های نزدیک به واقعیت را سرکوب کنند نه تنها فردا غافلگیر می شوند بلکه در تباهی های احتمالی شریک هستند...
تحلیل وتفسیر رویدادها کار تفننی و عمومی و سطحی و مصداق واجب عینی نیست که امروز همگان با نیتهای مختلف به آن مشغول هستند و متاسفانه سخیف ترین و بی مایه ترین و سطحی ترین انها را در نظرات و مواضع بسیاری از موافقان و مخالفان اعتراضات اخیر می بینیم که از کمترین صلاحیت و سواد و دانش و تعهد لازم برای این مهم برخوردار نیستند. با کمال تاسف حجم تحلیل های بی مایه و سطحی و گمراه کننده در طرف مخالفان اعتراضات و وابستگان به نهادهای قدرت که رسانه های متعددی هم در اختیار دارند شیوع بیشتری دارد و نتیجه ابتذال در تحلیل را در تصمیم های نابخردانه ای می بینیم که اتخاذ می شود پیامدهای ان را در کف خیابان قابل مشاهده است.
اگر ایران و ایرانی را دوست داریم و ابادی و ازادی و استقلال و پیشرفت و توسعه و عزت و شکوه آن برای ما مهم است باید بدانیم این روایت های واقع گرا؛ تحلیل دقیق و جامع ؛ تفسیر چند لایه است که می تواند فردای ایران را بسازد وگرنه مهم نیست در کدام طرف ایستاده ای ... نتیجه ی ایستادن بدون شناخت و مبتنی بر جهل؛ ویرانی ایران خواهد بود.
✍امیر دبیری مهر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠می گویند چرا نمی نویسی؟
به دو دلیل روشن: یک این که در هیاهوی چند هفتهی اخیر، حرف نزده ای کم و بیش نمانده. دو این که در این نوشته که ریپلای شده تحت عنوان "رقیب را زنده نگه دار" چند ماه قبل نوشتم صحنه ی سیاست در ایران هراس انگیز شده است. مدتهاست ناآرامی زیر پوست جامعه کاملاً حس میشد.
جمهوری اسلامی عنصر رقابت سیاسی و مشارکت شهروندان را از یک جایی به بعد دیگر جدی نگرفت و شد آنچه نباید میشد. سرمایه اجتماعی در نبود حس مشارکت با ضربههایی کوچک و بزرگ از دورویی و فساد و ناکارآمدی بیشتر و بیشتر تحلیل رفت تا رسیدیم به امروز.
آنچه باعث تاسف است این که نظام، همچنان چشم و گوش خود را بر واقعیت جامعهی متکثر ایرانی بسته است و همه چیز را در تحرکات دشمن که البته قابل انکار نیست خلاصه میکند و مسؤوليت خود را که بیشترین تاثیر در وضعیت فعلی داشته است، همچنان نادیده میگیرد.
والدینی که فرزندشان دچار اعتیاد شده است اگر همهی ماجرا را از چشم دوستان ناباب و ساقی محل (بخوانید دشمن) ببینند و نقش خود را در سالها روانرنجوری فرزندشان نادیده بگیرند، هیچگاه نمی توانند قدمی برای التیام آلام فرزندشان بردارند و شکاف بین آنها و فرزندشان روز به روز عمیقتر می شود.
مسالهی اصلی امروز جامعه ایران حقوق زنان، فساد مسوولین یا ناکارآمدی سیستم نیست اگر چه همهی اینها بخشی از واقعیت است اما مسالهی اساسی این است که ساختار فعلی، امکان برقراری رابطهی معنادار بین خواست جامعه با فعل حاکمیت را از دست داده است. حاکمیت کارهایی را به نام مردم انجام میدهد که بخش قابل توجهی از مردم ممکن است آن تصمیمات را تجلی ارادهی خود ندانند. با انباشت سالها ناکارآمدی در سایهی از دست رفتن حس مشارکت بخشی از شهروندان حالا دیگر کاسهی صبر جامعه لبریز شده و هر قطرهای به تنهایی برای سرریز شدن کافی است. چه سادهاند کسانی که کوچکی قطره ها را تحلیل میکنند و آن کاسهی لبریز را نمیبینند.
✍هادی جمالیان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مسئولیتزدایی از دولت
🔻فصلنامه گفتگو- ویژهنامه فقر
روند بیاعتمادی به نظامهای سیاسی همزمانی زیادی با روند عقبنشینی دولتها از مسئولیتهای اجتماعی دارد. مانوئل کاستلز در کتاب گسست نشان داده که مسئولیتزدایی از دولت در حوزههایی نظیر آموزش و سلامت و مسکن به تشدید احساس بیعدالتی در بین شهروندان و گسست رابطۀ آنها با نظام سیاسی میانجامد. او تأکید میکند اگر این روند با جهتدادن منابع بهسوی منافع گروههای قدرت از طریق تسخیر سیاستگذاری همراه باشد، موجب میشود تا فرایندهای سیاسی به سازوکارهای خودنابودگر مشروعیت نهادی تبدیل شوند و فضیلت مورد ادعای سیاست، در خدمت پنهانکردن کاستیهای آن درآید.
ریزنبرگ و همکارانش در پژوهشی درباره کشورهای درحالتوسعه نشان دادهاند طی چنین روندهایی، دولت بهتدریج به تسخیر طبقات بالا درمیآید و این کشورها در پیشبرد منافع گروه مسلط اقتصادی و سیاسی در متن استبداد مهارت زیادی دارند، اما فاقد دیوانسالاری لازم برای تأمین کالاهای عمومی هستند.
✍رضا امیدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠خسارت تاخیر
🔹 یک نکته که در ارتباط با دانشجویان بسیجی و انقلابی دریافتم این است که نظام ما متاسفانه بیش از اینکه پای درد دل و درخواست های خالص ترین مدافعان خود بنشیند گوش به شبکه های معاند مثل بی بی سی و اینترنشنال و ... دارد و رفتارهای خود را با دشمنان تنظیم می کند.
🔹 این را درباره دانشجویان بسیجی و انقلابی گفتم؛ مردم عادی بماند. کاش مسوولان ما درصد کمی از این همه توجه که به دشمنان و معاندان دارند به مردم خودمان توجه داشتند. اگر مسوولان ما به حرف های همین مردم نزدیک، گوش کنند، محال است که این مردم به رسانه های بیگانه گوش دهند. اگر مسوولان ما به رفع نارضایتی ها توجه کنند نوبت به دفع اغتشاشات نمی رسد.
🔹 از این روزها عبور می کنیم. عافیت طلبی این است که درس و عبرت نگیریم. گاهی باید به عقب برگردیم و کارنامه را ببینیم. بعضی آنقدر سهم فضای مجازی را بزرگ می کنند که کسی به خطاهای آنها فکر نکند.
🔹 چقدر جای مطهری خالی که برای ما از آیه سوم سوره مائده بگوید که از دشمنان نترسید، از خدا بترسید که یعنی از خودتان بترسید. (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون).
✍احسان بابائی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠بحران های سبب ساز اعتراض
🔹بحران هویت، بحران ملت سازی، بحران دولت سازی، بحران مشارکت و بحران رفاه، پنج بحرانی هستند که موجب میشود، مردمی که مشارکت منفعلانه در امر سیاسی دارند، خیابان را محل حضور سیاسی خود کنند. مشارکت فعالانه، استفاده از ظرفیت نخبگان و جامعه مدنی و رویکرد شهروندمدارانه با مردم میتواند در حل این پنج بحران کارساز باشد.
🔹بحران هویت
یکی از بحران هایی کــه در ایران وجــود دارد بحران هویت اســت. تفاوتــی بین فردیــت و فردگرایی وجود دارد. به نظر من در مدرنیته، جامعــه، قبیله به شــمار نمیرود. کســانی که در دیماه 96 به خیابان ها آمدند هویتی نداشتند و به همین دلیل بی پناه نیز بودند. برای شناخت این بحران باید لایه های مختلف هویتی، دامنه و نتایج هویتی را مــورد ارزیابی قرار دهیم. از طــرف دیگر فردیت و قومیت در ایران منزوی است و اجازه قرائت دینی به قومیت داده نشده است. گاهی مطیع بودن، یگانه قرائتی از دین است که در کشور وجود دارد.
🔹بحران ملت سازی
دومین بحرانی که باید به آن اشاره کرد، بحران ملت سازی است؛ چراکه تعریف مدرنی از آن نداشته ایم. ملت در ذهن ما مثل قبیله و دین است. در صورتی که ملت مجموعه ای است که ذهن معطوف به حاکمیت انسانی دارد. یعنی میخواهد بر سرنوشتش حاکم شود. ملتها برای اینکه بر خود حاکم شوند، حاکمشــان را انتخاب میکنند و دولت را با قرارداد میسازند.
🔹بحران دولت سازی
دولتسازی را میتوان سومین بحران موجود در کشور نام برد. در ایران قوه مجریه را دولت میدانند، در حالی که دولت مجموعه حاکمیت و کارخانه ای است که با قرارداد ایجاد شده و برای حاکمیت شهروند است. دولت و رهبر دولت، کسی است که تجلی اراده تک تک شهروندان باشد، ولی در زندگی و سیاست آنان دخالتی نکند. از این رو اگر این مساله حل نشود ما با بحران هویت روبهرو میشویم.
🔹بحران مشارکت و بحران رفاه
بحران چهارم، بحران مشارکت است؛ چراکه دولت مســتخدم شهروندان اســت و هیچ نهادی از آن حق ندارد مشارکت شهروندان را محدود کند. به عنوان نمونه کسی حق ندارد صلاحیت من را تایید کند. دولت مستخدم من است. به تعبیر بهتر، من ارباب دولت هستم. ما شهروندان باید در حزب، انتخابات مقدماتی را انجام دهیم و از طریق آن نخبه ها را انتخاب کرده و بدون هیچ محدودیتــی در آینده به فرد انتخاب شده، رای دهیم. در ایران، حکومت مقدم بر دولت و دولت مقدم بر ملت اســت. همچنین ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که مشارکت در ایران به مانند نظام های در حال گذار، منفعلانه بوده است. مشارکت منفعلانه، نه تنها سیاست را نهادی نمیکند، بلکه خیابانی میکند. در کنار این موارد باید به بحران رفاه که شامل توزیع ثروت و ثروتسازی است، نیز اشاره کرد.
🔹بدیل بحران ها
برای خروج از بحران باید مشــارکت بدیل بحرانها فعالانه حاصل شود. باید در دانشگاه و جامعه، شــهروندانمان را دموکرات تربیت کنیم. همچنین در جامعه ما در نگاه تاریخی ملت علیه دولت و دولت علیه ملت بوده است؛ ما باید از این دور، بیرون بیاییم. برای خروج از بحران ســوم، باید بر روی مســاله دولتسازی کار کرد. دولت باید جامعه و شهروندان را قدرتمند کند. از طرف دیگــر، برای خــروج از بحران به یک شــواری نخبگان ملی احتیاج داریم. هر کس با هر تفکری که به ایران اعتقاد دارد را دور هم جمع کرده و با مذاکره در این شورا از بحران خارج شویم. دو گروه در این شورا حضور دارند. یکی از این گروه های نخبه، استادان دانشگاه هستند. گروه دوم جامعه مدنی است. جامعه مدنی یعنی کسانی که نگاه شهروندی دارند و از نگاه رعیتی خارج شــده اند. بنابراین، برای غلبه بر بحران های کشور نیازمند عزم جدی هستیم تا نگاه شهروندی جایگزین نگاه رعیتی شود و شهروندان دموکرات در امر کشــورداری مشارکت فعال داشته باشند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠به دنبال کوی دانشگاه دوم اند!
دانشجویان شریف برای تحقق آرمانهای «انقلاب فمینیستی» آلت مردانهشان را حواله میکنند. این جنبش صراحتا لمپنی ترین جنبش تاریخ معاصر ایران از زمان «رستاخیز ملی ۲۸ مرداد» است. اما چند سوال:
هرکس یک صفحه از تاریخ جنبش دانشجویی سه دهه گذشته خوانده باشد میداند چنین شعارهایی تحریک رسمی و مستقیم دانشجویان بسیجی و کشاندن نیروی امنیتی به داخل دانشگاه است. چه کسانی در چند هفته گذشته دانشجویان ۱۸-۱۹ سالهای که احتمالا ذرهای تجربه و دانش سیاسی ندارند را به چنین سطحی از خشم و لمپنیسم سوق داده؟
کدام احزاب و بازیگران بیرونی دنبال ایجاد یک «کوی دانشگاه دوم» بودهاند؟ چگونه با پخش یک ویدیوی یک دقیقه ای از داخل پارکینگ شریف یکباره کل فضای کشور ملتهب میشود؟ نقش بیبیسی و اینترنشنال در افزایش التهاب چه بود؟ چگونه در ساعاتی که دانشگاه آرام شده فراخوان حضور مردم اطراف دانشگاه داده میشود؟
چگونه چند ساعته بیش از یک میلیون هشتگ حول شریف زده میشود؟ چه کسانی دانشجویان جوان را گوشت دم توپ پروژه سیاسیشان کردهاند؟ آیا دانشجویان شریف میدانند تاجزاده و حجاریان در سال ۷۸ دقیقا همینگونه دانشجویان دانشگاه تهران را به درگیری کشاندند؟
نیروهای امنیتی این وسط چه میکردند؟ خودسر وارد شدند؟ چگونه در پازلی چنین طراحی شده در مقام بازیگر نقش مکمل در «قسمت دوم کوی دانشگاه» بازی کردند؟ شورای عالی امنیت ملی نمیداند ورود به دانشگاه یادآور چه لحظات تاریکی در تاریخ ایران است؟ نمیداند در این شرایط بنزین روی آتش ریختن است؟ وزیر علوم چرا تا پایان بحران و انتقال دانشجویان داخل دانشگاه نمانده و از همانجا با خبرنگاران مصاحبه نکرده؟ آیا هیچکس در آن دولت مسایل ابتدایی مدیریت بحران را بلد نیست؟
در آخر: این دانشجویان بیش از هر چیز قربانیان جنگ پیچیده ترکیبی اخیرند. اینها مثل بسیاری از مردم با دیدن اخبار خشمگین و پر از سوال و بعد هم توسط گروههای سیاسی مشخص تحریک شدهاند. برخورد امنیتی با دانشگاه و دستگیری دانشجویان از ابتدا هم خطایی بزرگ بود
با بازیگردانان سیاسی پشت صحنه برخورد کنید ولی دانشجویان را هرچه سریعتر آزاد کنید. از دانشگاه و اساتید هم دلجویی کنید. دشمن از تلاویو تا ریاض، تمام ارتش سایبری-رسانهایش را برای ادامهدار کردن تنش به میدان آورده. حاکمیت باید با هوشمندی تنشزدایی کند نه اینکه در تله دشمن بیفتد.
✍علی علیزاده
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠رهبری برای ایران!
🔹تا همه ایران را، با وحدت ملی و انسجام درونی لحاظ نکنی، مقابله با طرح و توطئه دشمن خارجی ممکن نمیشود.
🔻جمله راهبردی دیروز رهبر انقلاب در این مهم:
1⃣ "خیلی از این کسانی که #حجاب_کاملی_هم_ندارند جزو هواداران جدی نظام جمهوری اسلامی هستند. شما می بینید در مراسم مذهبی، در مراسم انقلابی اینها شرکت می کنند".
2⃣ "#جامعه_ورزشی ما جامعه سالمی است. #جامعه_هنری ماهم جامعه سالمی است (موضع گیری برخی چهره های ورزشی و هنری اهمیتی ندارد) جامعه هنری و ورزشی ما با اینگونه حرکتها با این رفتارهای دشمن شاد کن آلوده نخواهد شد"
3⃣ "#قوم_کُرد یکی از پیشرفته ترین اقوام ایرانی اند علاقه مند به میهنشان، علاقه مند به اسلام شان، علاقه مند به نظام اسلامی شان"
4⃣ "من در میان #قوم_بلوچ زندگی کرده ام جزو اقوام وفادارعمیق به انقلاب اسلامی و به جمهوری اسلامی اند"
• حتی موضع خواهی و جبران خواهی ایشان از #خواص سیاسی و مذهبی ای که در بیانیه دادن و اظهارنظر عجله کردند مودبانه و اخلاقی بود: "حالا ناشی از دلسوزی -دلشان سوخت- بدون تحقیق اطلاعیه دادند، حرف زدند..."
🔹با این راهبرد ۴وجهی منطبق بر شرایط کنونی میشود یک ایران را مقابل "هرزه خواهی اقلی" و "تجزیه طلبی اقلیتی" آورد.
🔹دوستداران و مریدان رهبری بیش از دیگران باید این #دید_انسجام_بخش را پاس دارند. "دوگانه های تعاندیِ بی جا"، "برچسب زنی های نابجا یا بدموقع" نسازند. نزاع جدیدی که ذره ای شدن جبهه حق را موجب شود را همراهی نکنند.
✍حجه الاسلام محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠دوگانه؛ خوب یا بد؟
🔹گفتگوی جماران با استاد علیدوست:
"ما نخبگانی داریم که امین هم هستند و خائن نیستند ولی بلد نیستند حرف بزنند؛ تا دهان او باز میشود هتک، جسارت و ایجاد شقاق میکند. ... اگر هر روز دوگانهای درست شود، نمیتوان جمع کرد."
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1568908
🔹حاشیه:
در ایندوگانهها تامل کنید:
۱. خودی/ غیرخودی.
۲. انقلابی/ غیرانقلابی.
۳. جوان مومن انقلابی/ دیگران.
۴. سازش/ چالش.
۵. نفوذ/ تعامل.
۶. مقاومت/ تسلیم.
۷. پیشرفت/ توسعه.
۸. درونگرا/ برونگرا.
۹.انقلابی/ دیپلمات.
۱۰. جهادی/ اداری.
۱۱. اسلام انقلابی/ اسلام رحمانی.
۱۲. اشرافی/ غیراشرافی.
۱۳. خواص اهل حقّ/ خواص اغواگر.
۱۴. مردمسالاری دینی/ مردمسالاری غربی.
۱۵. ریزش/ رویش.
۱۶. اسلام سیاسی/ اسلام سکولار.
۱۷. سبک زندگیِ اسلامی/ سبک زندگیِ غربی.
و ....
این دوگانهها، ساختهی "رهبر انقلاب" هستند. هم "واقعی" هستند و هم "نافع".
🔹 اگر این دوگانهها، ناصواب و سوگیرانه، روایت نشوند:
۱. موجب "مرزبندی" خواهند شد، نه "شکاف اجتماعی".
۲. موجب "جداسازی راه از بیراهه" خواهند شد، نه "کشمکش".
۳. موجب "روشنگری" در برابر خواص اغواگر خواهند شد، نه "گسست اجتماعی".
🔹 دوگانههای انقلابی، "جامعه" را چندپاره و چندقطبی نمیکنند، بلکه مختصات فکری و موقعیّت سیاسی برخی "خواص دوپهلو" را آشکار میسازند تا مردم، آگاهانه انتخاب کنند.
🔹هر روز، ابتلا و امتحانی در میان است و از رهگذر این فتنهها، باید "مفاهیم اسلامیِ تازه"ای را به صحنهی "عمل" سوق داد.
🔹 نه "مردم" در برابر "مردم" قرار گرفتند، و نه "مردم" در برابر "نظام". فقط یک "اقلیّت بسیار کوچک"، مقابل "مردم و نظام"، صفآرایی کردهاند. میخواهند با نعرههای بلند، "فقر کمّی"شان را جبران کنند، اما واقعیّت، آشکار شد؛ نظام، همچنان "بدنهی اجتماعیِ حداکثری و غالب" دارد. فتنه از "همراهکردن مردم" با خود، ناکام ماند...
✍مهدی جمشیدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دیوار برلین
🎙فایل صوتی افشا شده از مسیح علینژاد:حجاب یکی از ستونهای اصلی جمهوری اسلامی است که اگر آن دیوار را فرو بریزیم باقی کار براندازی آسان خواهد بود.
🔹وقتی عنصر سیاسی امریکایی این قضایا(حجاب) را به دیوار برلین تشبیه می کند باید بفهمید (خطاب به خواص) قضیه چیست و اگر نفهمیدید حالا بفهمید و صریحاً موضع گیری کنید.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠در «سیاست آزادی» تامل کنید، ولی تعلل نکنید.
نترسید! و جسارت اندیشیدن و سخن گفتن درباره آزادی را ترویج کنید. اگر میخواهید از تهدید، فرصت بسازید به آزادی بیندیشید و در سیاستهای خود درباره آزادی تجدید نظر کنید.
به معترضان در صداوسیما میدان سخن گفتن بدهید. فرصت بسیار زیادی به گروههای گوناگون از مخالفان و معترضان و بهویژه جوانان بدهید تا در صداوسیما سخن بگویند؛ همین الان. نگران نباشید! در واقع همه حرفها در رسانههای گوناگون داخلی و خارجی زده میشود. این کار فضا را آرام خواهد کرد. ابتکار عمل رسانهای به داخل کشور میآید و مسئله را به مسئلهای داخلی تبدیل میکند. تنها در سایه آزادیست که میتوانید یکدیگر را بفهمید، یکدیگر را آرام کنید و ثبات سیاسی را به کشور بازگردانید. «سیاست آزادی»، منازعات اجتماعی را به درون خود جامعه میبرد، سازمان و سامان اجتماعی برای قدرتورزی مردمان پدید میآورد و دولت را از بسیاری از منازعات سیاسی غیرضرور به کنار میکشد. مطمئن باشید که این، حتی در ایرانِ جمهوری اسلامی امکانپذیر است. در غیر اینصورت بحران ادامه خواهد داشت چرا که اعتراضات از سیاست به درون جامعه رفته و شبکه اجتماعی آن نیز برساخته شده است. شبکه اجتماعی که پدید آید، یعنی که تحول ساختاری در امر سیاسی پدید آمده است. امیدوارم این جملات فهمیده شود. تا پیش از این امید میرفت که فعالان سیاسی دایرمدار سیاستورزی باشند اما اینک اعتراضات به درون ساختار اجتماعی رفته و شبکه اجتماعی پدید آمده است. ظرفیت هنر تودهای (در سطح ملی و بینالمللی) را هم به نفع خود آزاد کرده و امر سیاسی بهصورت واضحی اجتماعی شده است. بیان ساده این است که گروههای کوچک محلی از جوانان در جامعه و در فضای مجازی ایجاد شده است. اینان وارد شبکه ارتباطاتی واقعی و اجتماعی و خانوادگی شدهاند. بهدلیل «نفهمیدن» جوانان و «ندیدن» آنها حیات اجتماعی دیگری برساخته شده که بحران آن به سیاست و به نظام سرریز شده است. افراط صداوسیما بر راضی نگاه داشتن یک «کاست» سیاسی-فرهنگی، مرجعیت سیاسی-اجتماعی رسانهای را به خارج از کشور برده است. ممکن است بتوانید مشکل را در یکی دو ماه “جمع” کنید ولی مسئله را “حل” نمیکنید. به جمع کردن اعتراضات دلخوش نباشید. این اعتراضات بیش از آنکه «پایه سیاسی» داشته باشد «مایه اجتماعی» دارد. ناخودآگاه و بدون طراحی قبلی «تشکیلات اجتماعی» بهصورت طبیعی ایجاد شده است. هر کنش سیاسی که مستظهر به تشکیلات اجتماعی باشد، پایدار خواهد بود.
✍کیومرث اشتریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اعتراض در بنبست؟
🎥مستندی کوتاه درباره مذاکرات اصل ۲۷ قانون اساسی
🔹«تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.» این جملهای است که در اصل ۲۷ قانون اساسی ذکر شده است. عبارتی که محصول گفتگوهای چالشی زیادی بود.
🔹برخی ناظران، این اصل را تنها یک نمایش برای مترقی بودن اصول قانون اساسی تلقی میکنند و معتقدند متن این اصل باعث شده تا دست دولت در برخورد با هرگونه تجمعی باز باشد.
🔹در مقابل، عدهای با ارجاع به مذاکرات قانون اساسی، غرض مقنن (قانونگذار) را ملاک در تفسیر میدانند و انسدادِ اعتراض را ناشی از غلبه قوانین عادی بر اصول قانون اساسی تحلیل میکنند؛ چرا که بدون مجوز وزارت کشور، هرگونه تجمعی، غیر قانونی اعلام میشود.
🔹در این مستند تلاش شده تا با گزارشی از مجلس خبرگان قانون اساسی، «معمای اعتراض مجاز» در ساختار حقوقی جمهوری اسلامی، با دقت بیشتری پیگیری شود تا فضای بهتری برای داوری این نزاع مهم فراهم باشد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یک پلان از اجرای اصل27 قانون اساسی
🔹این تصویری از اعتراضات این روزها است. منتها با یک تفاوت مهم. پلیس بدون سلاح در اطراف جمعیت برای حفظ امنیت مردم قرار دارد. خبری از گاز اشک آور و اسلحه ساچمه ای و یورش نقاب پوش ها نیست. مردم شعار می دهند و پلیس از مردم حفاظت می کند.
🔹این تصویر یک پلان از اجرای اصل تعطیل شده 27 قانون اساسی است. همان چیزی که ما در ابتدای بحران از حاکميت آن را مطالبه کردیم اما با احضار پلیس امنیت مواجه شدیم.
🔹عمیقا معتقدم، بخش هایی از حاکمیت ما به تعمد هیچگاه سراغ عمل به اصل 27 نرفت چرا که اگر چنین می شد، عنصر ترس از میان می رفت و برای اعتراض به برخی سیاست های غلط حضور میلیونی مردم خالی از تصور نبود. و آن گاه بود که پای مطالبات ملت به بسیاری از امور باز می شد که امروز زخم چرکینی شده اند.
ولی در غیاب این رویه درست، می شود هر اعتراضی را تبدیل به شورش کرد و با بسط خشونت و خونریزی از دو سو، همراه با ترویج جنگ تبلیغاتی علیه معترضین اصل مطالبات و نیازها را به حاشیه برد و سرکوب کرد و راه را بر پویایی نظام سیاسی بست و اصلاح رویه ها را محال نمود.
✍سلمان کدیور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چند پاره درباره حق اعتراض
🔹پاسخِ پرسش از «حق اعتراض؟»، «کرسی آزاداندیشی» نیست.
خصوصیسازیِ اعتراض و انحصار آن به صاحبان سرمایه فرهنگی و فکری، ایفای این حق اساسی عموم را دشوارتر میگرداند.
🔹این که گمان کنیم «اعتراض چه بسا مفید باشد»، آغاز اشتباه است. نهجالبلاغه به ما میآموزد اعتراض امکان قدسی شدن جامعه است. آن هم اعتراض بیلکنت ضعیفان، نه اعتراض بر صندلی نشستگان، گیریم که آن صندلی، کرسی باشد و مسمّی به آزاد اندیشی.
🔹راهکار قرآنی برای اعتراض، کرسی آزاداندیشی نیست، «جهر» است.
اغتشاش البته مسببانی در میدان دارد که باید مواخذه شوند. ممتنع ساختن «جهر» اما چه بسا «سبب اقوی از مباشر» باشد.
✍حجه الاسلام مجتبی نامخواه
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠تمرکزتان را بر روی کارهای اساسی و پیشرفت کشور بگذارید
🔻خطاب به روسای قوا و مدیران کشور:
🔹مراقب باشید حواستان با این چیزها [حوادثی مثل اغتشاشات اخیر] پرت نشود، از کارهای اصلی نمانید. یکی از این اهداف دشمن همین است که حواس مسئولین و مدیران و موظفین کارهای اساسی را پرت کنند، مشغول کنند به این چیزهای روزمره.
🔹 حواستان پرت نشود. کارهای اساسی را انجام بدهید. مسئولیتهایی که برعهده گرفتید، چه مربوط به داخل کشور، سازندگیهای بزرگ، کارهای بزرگ، قانونگذاریهای کارآمد، کارهای مهم قضائی یا کارهایی که مربوط به خارج از کشور است، سیاستهای خارجی و ترتیباتی که وجود دارد، اینها را مواظب باشید لنگ نشود.
🔹حواستان به این حوادث جزئی در مقابل چشم منعطف نشود به طوری که از کارهای اصلی باز بمانید. یکی از اهداف دشمن همین است که مسئولین را با این چیزها مشغول، سرشان را گرم کند، مشغول کند، از کار اصلی باز بمانند. انشاءاللّه این جور نخواهد شد. مسئولین به کارهای خودشان خواهند رسید. همهی وقت را بگذارید برای کارهای اساسی کشور و کارهای پیشرفت کشور.
✍رهبر انقلاب، ۱۴۰۱/۷/۲۰
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نسل جوان یا اندیشه جوان؟
🔹وقتی که میگوییم نسل جوان، مقصود حتماً طبقه جوان نیست، مقصود طبقهای است که در اثر تحصیلات و آشنایی با تمدن جدید دارای طرز تفکر مخصوصی است، خواه پیر باشد یا جوان. اکثریت این طبقه را البته جوانان تشکیل میدهند، لهذا میگوییم نسل جوان، و الّا بسیار پیرها هستند که طرز تفکر جدید دارند، بسیار جوانها هستند که طرز تفکرشان مثل پیرها و مردم قرون گذشته است.
به هرحال مقصود طبقهای است که حامل طرز تفکر مخصوصی است و رو به افزایش است و پیر و جوان آینده دارای این طرز تفکر خواهند بود و اگر خدا نخواسته فکری برای هدایت و رهبری این نسل نشود، آینده بکلی از دست خواهد رفت.
🔹حدیثی است در کافی، در ضمن آن حدیث این جمله است:«الْعالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ »یعنی کسی که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمیآورد.
در همین حدیث جملههای زیادی هست از آن جمله میفرماید: کسی که تعقل نمیکند و درست نمیاندیشد هرگز رستگار نمیشود، و کسی که علم ندارد تعقل صحیح ندارد، یعنی عقل به علم زیاد میشود. «عقل» یعنی قدرت تجزیه و تحلیل و ربط دادن قضایا، یعنی مقدمات را به دست آوردن و نتایج را پیشبینی کردن. عقل از علم مایه میگیرد. عقل چراغی است که نفت آن چراغ، علم است. بعد میگوید: هرکس که بفهمد، عاقبت کارش نجابت است، عاقبتْ موجود نفیسی از کار درمیآید. یعنی از علم نباید ترسید، علم را نباید خطر به شمار آورد.
🔹چه باید کرد؟
مهمتر از این که طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم این است که این فکر در ما قوّت بگیرد که مسئله رهبری و هدایت، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل، در زمانهای متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت فرق میکند و ما باید این خیال را از کلّه خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم. اولا باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیزاتی است. درباره این نسل دو طرز تفکر شایع است و معمولًا دو جور قضاوت میشود.
از نظر یک طبقه اینها یک عده مردمی هستند خام، مغرور، گرفتار هوا و هوس، شهوتپرست، دارای هزار عیب. این طبقه همیشه به این نسل دهن کجی میکنند و ناسزا میگویند. اما از نظر خود نسل جوان، درست بعکس است. آنها در خودشان عیب نمیبینند؛ خودشان را مجسمه هوش، مجسمه فطانت، مجسمه آرمانهای عالی میدانند.
🔹نسل جوان ما مزایایی دارد و عیبهایی. زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمانهای عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست. باید به این جهات احترام گذاشت. رودربایستی ندارد؛ در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمانهای عالی نبود. باید به این آرمانها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بیاعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحرافهای فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم.
فکر اساسی به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس میکند و نسل گذشته احساس نمیکرد.
در قدیم سطح فکر مردم پایین بود، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا میشد، حالا بیشتر پیدا میشود. طبیعی است وقتی که فکر، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح میشود که قبلا مطرح نبود. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریاش پاسخ گفت. این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی. با یک جاهل بیسواد که نمیشود حقیقتی را به میان گذاشت. بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایینتر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یک جور کتابها. اما امروز آن طرز بیان و آن طرز کتابها به درد نمیخورد، باید و لازم است رفرم و اصلاح عمیقی در این قسمتها به عمل آید، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت.
✍استاد شهید مطهری
📚کتاب ده گفتار، بخشی از مقاله رهبری نسل جوان
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شک مقدس
🔻رفتار غلط و پر هزینه در قبال سوالات جوانان و پرسشهای جامعه!
🎥 استاد شهید مطهری
🔹اجتماع هم گاهی دوره بحران و انتقال را طی می کند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠امنیت پایدار از طریق اعتماد، اقناع و تفاهم حاصل می شود
🔹مساله آن نیست که حوادث اخیر بعد امنیتی داشت یا نداشت. مساله آن است که حتی در لحظۀ جنگ امنیتی نیز، بازیابی امنیت جز از مسیر اعتماد، اقناع و تفاهم به نحو پایدار حاصل نخواهد شد. دیگر آنکه امنیت از اساس مقولهای اجتماعی است و نه پلیسی و بنیانهای ذهنی و ساختاری آن در قلمرو اقتصاد و فرهنگ ریشه دارد. لذا نهاد امنیت باید مهیای گفتگو با نهادِ اقتصاد و نهاد علم و فرهنگ باشد.
🔹شکاف میان نهاد علم و فرهنگ و نهاد امنیت در ایران البته شکافی دوسویه است. اگر نهاد امنیت زبان گفتگو با اهل علم و فرهنگ را ندارد، اهل علم و فرهنگ نیز از گفتگو در باب امنیت و مفاهمه با نهاد امنیت طفره میروند. در حالی که پرسش از امکان سیاسیِ امنیت و تطور تاریخی آن، نقطۀ آغاز هر «تفکر سیاسی» است.
🔹نخستین شرط تحقق جامعه سیاسی و تاسیس مدینه، برقراری امنیت است و پس از آن و بر بنیاد طرحی که از امنیت درانداخته شده، عدالت، آزادی، رفاه و فضیلت امکان و جهت مییابند. تفکر سیاسی چه در یونان و چه در دوران جدید از گفتگو درباب نظم آغازید و به طرح عدالت، آزادی یا فضیلت گروید. لذا چنانچه تحقق امنیت مقدمۀ تحقق عدالت و آزادی و سایر ارزشهای والای سیاسی است، تفکر درباب امنیت و پرسش از نظم، شرط تفکر درباب آزادی و عدالت است و در این امر طفره راه ندارد. این امر چنان بنیادی است که می توان گفت کل تفکر فلسفی و اجتماعی مدرن به حیثیتی حول آن رقم خورده است. به بیان دیگر میتوان کل تاریخ تفکر مدرن را ذیل ایدۀ «دیالکتیک نظم و آزادی» از نو قرائت کرد.
🔹روشنفکر ایرانی اما ترجیح میدهد مسالۀ امنیت و نظم را نادیده گرفته و بیواسطه سراغ آزادی و عدالت را بجوید. در این شرایط آنچه حاصل میشود، نه تفکر سیاسی که گفتارهای ایدئولوژیک و رمانتیک سیاسی است که کاری جز صدور «بیانیه»های سیاسی پرآب و تاب از دستشان برنمیآید. چنانچه نهاد امنیت هم در فقدان مفاهمه با علم و فرهنگ به صدور بیانیه، فراخوان تجمع و پروپاگاندای رسانهای بسنده میکند. تا زمانی که وضع بدین منوال است، ما از دستیابی به «تفکر سیاسی» روشنگری که طرح دولت ملی در ایران را به عهده گیرد محرومیم و در چرخۀ تکراری و پاردوکسیکال موجود درجا میزنیم. چرخۀ توالی بیزبانی امنیتی بیگفتار از سویی و پرگویی بیحاصل علم و فرهنگی نامسئول از سوی دیگر. وضعی که نشانۀ خردسالی حاکم بر اتمسفر دانشگاه و دولت در ایران است.
📎این یاداشت برای آبان سال۹۸ است که بی مناسبت با وقایع اخیر هم نیست؛
✍سیدحسین شهرستانی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 فضای کشور نباید امنیتی شود اما کنارِ کار فرهنگی به کار امنیتی هم نیاز است
🔹حکم اینهایی که میآیند در خیابان یک جور نیست؛ بعضیها یا عامل دشمناند یا اگر عامل دشمن هم نیستند همجهتِ با دشمناند، با همان اهداف میآیند در خیابان. بعضیها هم نه، هیجانزدهاند، اینها یک حکم ندارند. این دستهی دوم را با #کار_فرهنگی باید درست کرد. دستهی اول را نه، مسئولین قضایی و امنیتی موظفند کارهایشان را انجام بدهند، این که حالا کسی بگوید که آقا فضا را امنیتی نکنید بله ما هم موافقیم تا آنجایی که ممکن است فضای کشور نباید امنیتی بشود. اما کار فرهنگی در جای خودش، کار غیرفرهنگی هم در جای خودش، بایستی انجام بگیرد به اینها توجه بکنید.
✍رهبر انقلاب، ۱۴۰۱/۷/۲۰
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 امنیت و پیشرفت علیه عدالت؟!
امروز، ایران ما نه تنها از لحاظ منابع طبیعی و انسانی ثروت قابل توجه و موقعیت منحصری به فردی دارد بلکه از حیث امنیت و حتی پیشرفت هم با وجود ضعف ها و کاستی ها و نسبت به شرایط و اقتضائات درونی و بیرونی وضعیت نسبتا مطلوبی دارد اما مسئله اول کشور علی رغم بهبود بسیار نسبت به پیش از انقلاب، همچنان عدالت است؛ طبقه مرفه و در واقع مستکبر جدیدی شکل گرفته و در عین حال طبقات مستضعفی هستند که در انتهای طیف فازی شان می توان مردمان شریفی را یافت که اگر زنده مانده باشند از حداقل امکانات اولیه ضروری زندگی نیز بی بهره اند، طبقات تودرتویی ذیل نهادهای انتخابی و انتصابی شکل گرفته که در پیدا و پنهان به سوءاستفاده حداکثری از امکانات، اطلاعات و فرصت های نابرابر رانتی به ثروت های نجومی بدون زحمتی دست یافته اند که اکثرا از حراج منابع ملی و مواهب الهی و غارت جیب ملت ایران محقق میشود.
وقتی امنیت و پیشرفت و آزادی ضدعدالت و در خدمت منفعت محوران باشد، هرچه امنیت و پیشرفت و آزادی بیشتری داشته باشیم وضعیت عدالت بدتر می شود؛ سرمایه سالاران در سایه سار امنیت و آزادی نامساوی به انباشت نامشروع بیشتر می پردازند و با پیشرفت مضاعف، سفره غارتگران پربرکت تر می شود؛ پیشرفت بهانه ای برای سوءاستفاده انحصاری روزافزون از بیت المال شده و امنیت ابزاری جهت صیانت از ثروت سرمایه داران و سرکوب عدالتخواهان، طبقه مستکبر قدرت و ثروت بیشتری برای استثمار و استحمار طبقه مستضعف به چنگ آورده و این چرخه استعماری دیالکتیکی با شدت و کمیت و کیفیت افزاینده خواهد چرخید. بدیهی است منظور هرگز مخالفت با پیشرفت و امنیت نیست بلکه سخن از ضرورت اولویت دادن به عدالت است تا پیشرفت و امنیت هم معنا و جایگاه واقعی و حتی بهتر خودشان را پیدا کنند، و ثمرات پیشرفت حتی الامکان به صورت عادلانه ای توزیع شده و امنیت در خدمت عدالت باشد نه خیانت به آن، در غیر این صورت ما پیشرفته ترین و امن ترین کشور جهان هم شویم آینده ای بهتر از آمریکای مدرن ناعادلانه امروز که شیطان بزرگ می نامیمش نخواهیم داشت.
محافظه کاران و انقلابی های امنیتی که به بهانه امیدآفرینی و به اسم ولایتمداری، علیه عدالتخواهان انقلابی متوسل به تقطیع اجزائی از نظام فکری رهبر انقلاب می شوند، این بیانات عدالتخواهانه ایشان را نشنیده اند: «عدالت و عدل، مهمترین ارزش در جامعه است، "بالعدل قامت السّموات والارض" آسمان و زمین به عدالت وابسته است؛ نظام اجتماعی هم به عدالت وابسته است. اگر عدالت نباشد، هیچ چیز در جامعه نیست. در یک جامعهی آزاد -حتّی آزاد به همان سبک امریکایی- اگر عدالت نباشد -که در آنجاها نیست و همان آزادی هم به نفع یک طبقه و علیه یک طبقه خواهد بود- چند نفر سفیدپوست یک نفر سیاهپوستِ معلول را از روی ویلچر برمیدارند و به اتومبیل خودشان میبندند، به بیابانها میبرند و روی زمین میکِشند! بالاخره آزادی است دیگر! عدالت که نباشد، امنیت هم در خدمت طبقهی مرفّه و برخوردار و سوءاستفادهچی است. اگر عدالت نباشد، همهی خیرات به یک طرف میرود.» (هفت تیر ۱۳۷۷)
بر اساس همین استدلال است که امروز اگر نه بیش و پیش از پیشرفت ایجابی، حداقل به میزان یکسانی نیازمند عدالت گستری سلبی هستیم وگرنه ثمره توسعه نئولیبرالیستی ما جز در سبد سرمایه داران سیری ناپذیر ذخیره نخواهد شد؛ همانقدر که به توسعه تکاملی نیازمندیم به عدالتخواهی اصلاحی نیازمندیم وگرنه مسیر ما به همسویی تکنوکراتیک و حتی ایدئولوژیک با عدالتخواران ختم خواهد شد، همانقدر که فعالیت فرهنگی هنری مثبت اندیشانه لازم است، اشرافیت ستیزی اقتصادی سیاسی واقع بینانه نیز ضروری است، وگرنه اشرافیت ریش دار فرهنگی_اقتصادی ای ریشه خواهد دواند که در پیوند نانوشته و خدمت ناخواسته اشراف بی ریش اقتصادی و روشنفکری بی ریشه فرهنگی عمل خواهد کرد.
مبارزه با بی عدالتی نیازمند مجاهده متکامل سلبی و ایجابی است؛ هم تولید مضاعف هم بازتوزیع عادلانه، هم مردمی سازی اقتصاد هم ریشه کنی اختصاصی سازی رانتی، هم خبر خوب واقعی هم افشاگری مصداقی دقیق، تقلیل گرایی چه سلبی چه ایجابی جز در ضدیت با عدالت و حتی پیشرفت عمل نخواهد کرد.
نکته مهم این که پیشرفت وضعیت عدالت، عامل تقویت توسعه واقعی و مضاعف است؛ اگر اقتصاد مردمی تعاونی جایگزین اقتصاد رفاقتی رانتی، و انتخاب های شایسته سالارانه جایگزین انتصاب های رابطه سالارانه، و تولید همگانی جایگزین مصرف اشرافی شود نه تنها اوضاع عادلانه تر بلکه پیشرفته تری خواهیم داشت.
✍ کیوان سلیمانی
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 این ها مردم ما هستند، فرزندان ما هستند!
🎥شهید قاسم سلیمانی
چقدر چنین نگاهی در حکمرانی مان دیده می شود؟!
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠در این روزها جای چه کسی بیش از همیشه خالی است؟
🎥علی علیزاده
ما در داخل که میرسیم سلیمانی رو نمی بینیم!
قاسم سلیمانی بخش رسانه، آموزش و اقتصاد کجاست؟!
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠دِفُرماسیون اعتراضات
بخش اول
🔹دفرمه کردن، یعنی از ریختانداختن و تغییر شکل دادن چیزی، بهنحوی که فرم و صورت آن از واقعیت، تهی و بهگونهای دیگر نمایش داده شود.
دفرماسیون، چیزی شبیه مغالطهی پهلوانپنبه در منطق است. کسی که از این مغالطه استفاده میکند در واقع، تقریری ضعیف، سست و ناموجه از موضع مخالف ارائه میدهد تا بتواند آن مدعا و دلایلاش را بهآسانی رد کند.
🔹سه نوع از ریختانداختن، یا دفرمهکردن را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد:
۱. دفرمهکردن اندیشهها
۲. دفرمهکردن رخدادها
۳. دفرمهکردن شخصیت انسانها
🔹از ریخت انداختن یا دفرماسیونِ رخداد اجتماعی، ترفندی است برای:
اولا، پراکنده کردن افراد از اطراف آن رخداد.
ثانیا، موجهکردن هرگونه برخورد، مقابله و سرکوب آن.
🔹دفرمهکردن مخالف، یعنی او را به موجودی پلید و غیر انسانی تبدیل کردن. وابسته نشان دادن او به دشمن، فریب خورده، ابله و جاهل معرفی کردن او و حتی چهرهی ظاهری او را کریه نمایش دادن. بدترین حالت از ریختانداختن مخالف، سقوط او از مقام انسانیت و تقلیل دادناش به شیئی متعفن مانند: تفاله، خس وخاشاک، زباله و یا یک خوک کثیف.
🔹الگوی دفرماسیون اعتراضات:
در چهار دههی اخیر، نظام سیاسی، رخدادها و خیزشهای اجتماعی را معمولا سهگونه از ریخت انداخته است. بهعبارت دیگر، الگوی تکرار شوندهی نظام سیاسی در دفرمهکردن اعتراضات اجتماعی، متشکل از سه مولفه است:
۱. امنیتی کردن اعتراضات.
معترضین را شهروندانی فریب خورده، عناصر داخلی دشمن، نفوذی، تحت تاثیر القائات دشمن قرار گرفته معرفی میکند. کسانی که خواسته و ناخواسته تحت برنامهریزی و هدایت مستقیم دشمن قرار گرفتهاند.
هدف از این مولفه، ایجاد "هراس امنیتی"است.
۲. مبتذلسازی و غیراخلاقی نشان دادن خواستها و مطالبات.
یکی از ارکان پرکاربرد دفرمهسازی، به ابتذال کشاندن خواستها و مطالبات اجتماعی است. خواست اجتماعی را به ابتذال جنسی، اباحهگری متهم کردن و آزادی مورد نظر معترضین را به بیعفتی و آنارشی در سکس فرو میکاهند.
هدف این مولفه از الگوی دفرمهکردن، ایجاد "هراس اخلاقی" است.
۳. ضلع سوم دفرماسیون اعتراضات، ایجاد "هراس دینی" است.
تلاش میکنند رخداد را در برابر دین بنشانند و در خوانشی اعوجاج یافته، اعتراض را هیاهویی علیه باورها و اعتقادات دینی و دینستیزانه معرفی کنند تا مانع گرایش جامعه به این اعتراضات شوند.
🔹دستکاری واقعیت اجتماعی رویداد و ارائهی چهرهی اعوجاج یافته از آن، تا زمانی مفید و اثربخش است که مورد پذیرش جامعه قرارگیرد، یعنی مردم آن را باور کنند. اما آن هنگام که مورد پذیرش جامعه قرار نگیرد، اثر خودش را از دست میهد و نظام سیاسی را در عبور از بحران کمک نمیکند.
🔹تا زمانی که قدرت دفرمهکردن رخداد را داشتهباشند، نیز قدرت کنترل نارضایتی و اعتراض را خواهند داشت. اما از زمانی که قدرت تغییر دادن چهرهی واقعیت را بهعلت عدم پذیرش اجتماعی از دست بدهند، به مشکل بزرگی برمیخورند. وقتی روایت رسمی، باور پذیریاش را از دست بدهد، در نتیجه، اثربخش و کارآمد نخواهد بود.
🔹چرا قدرت دفرمهکردن را از دست میدهند؟
۱. یکی از عللی که سبب میگردد الگوی دفرمهکردن، تأثیر خود را از دست بدهد، استفاده بیش از حد از آن است. هر الگویی، تاریخ مصرفی دارد. تکرار استفاده و استحصال بیش از اندازه، الگو را دچار فرسایش و فرسودگی میکند.
۲. علت دیگر، مغایرت روشن و شفاف با واقعیت آن چیزی است که رخ داده است. دست الگوسازان برای هرگونه دفرمهکردنِ واقعیت باز نیست. وقتی بدون توجه به محدودیتها و اقتضائات، اقدام به از ریختانداختن واقعیت میکنند، هیچکس آن را باور نخواهد کرد. به هر حال، الگوی مورد استفاده نباید با تجربههای روزمرهی مردم فاصلهی زیادی داشته باشد.
۳. عامل سوم در بیاثر شدن از ریختانداختن واقعیت، دسترسی عموم مردم به اطلاعات است. زمانی که هنوز اینترنت وفضای مجازی در میان نبود، صدای حکومت، تنها صدای شهر بود. اما اکنون که شهروندان میتوانند به صداهای رقبا گوش دهند، مجال یافتهاند الگوی دفرمهکردن را به محک آزمایش و مقایسه بزنند. از این رو بازخوانی وارونه از واقعیت، مشکل شده است.
✍️ علی زمانیان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠دِفُرماسیون اعتراضات
بخش دوم
🔹بحران واقعی برای نظام سیاسی از زمانی شروع میشود که افکارعمومی نسبت به دفرمهکردن واقعیت، شک کنند و روایت رسمی صاحبان قدرت از واقعیت، به بنبست برسد. پس از این است که نظام سیاسی، در پیکار سخت و سرنوشتساز باید دست به انتخاب بزرگ میان دو روش بزند:
الف) یا با واقعیت روبرو شود و آن را همانگونه که هست، بپذیرد و به اصلاح خویش اهتمام ورزد.
ب) با واقعیت بهنحو آشکار و با روش پیکار و ستیز مواجه گردد و آن را سرکوب کند
🔹اشاره به دو نکته خالی از اهمیت نیست: اولا، ضرورت دارد میان "دفرمهکردن" و "دفرمهفهمیدن" تفکیک قائل شد. در دفرمهکردن، نظام سیاسی، واقعیت را میفهمد، اما تعمدا تلاش میکند خوانش اعوجاج یافتهی خویش را از واقعیت به جامعه القا کند، اما وای به حال نظامی که رویداد را آنگونه که هست، نمیبیند.
🔹بهتعبیری دیگر، واقعیت را تغییر شکلیافته، میبیند و میفهمد. مثل شخصی که مشکل دوبینی دارد و یا کسی که روانگردان استفاده کرده و اساسا توانایی فهم واقعیت را از دست داده است.
ثانیا، فاجعه وقتی رخ میدهد که نظام سیاسی و حاکمان در تلهی خودشان میافتند. و آن وقتی است که واقعیت را به مقاصدی دفرمه میکنند، اما خودشان آن را باور میکنند.
🔹حاکمان و تصمیمگیران اصلی قدرت، دچار دو خطای استراتژیک هستند:
۱. بیش از چهل است که از یک الگوی تکرار شوندهی دفرمهکردن اعتراضات بهره میبرند. الگویی که عملا دچار فرسودگی شده و جامعه آن را باور ندارد. در هر خیزش اجتماعی مجددا با طرح هراسهای امنیتی، اخلاقی و دینی، میکوشند اعتراضات را ناموجه جلوه دهند و متقابلا، مواجههی سختافزارانهی خود را موجه نمایند. آنان به این نکته توجه نمیکنند که روایتشان از اعتراضات، مورد پذیرش اجتماعی قرار نمیگیرد، اما هنوز بر آن پافشاری میکنند.
۲. و خطای دوم که مهلکتر از خطای اول است، این است که فهم واقعی و اثربخش از رویدادهای اجتماعی ندارند و همانگونه که اشاره شد، درتلهی روایت خودساختهی کج و معوج خودشان میافتند. از این رو نمیتوانند راه برای برونرفت از مشکل را بیابند.
✍️ علی زمانیان
@Kolbe_Andishe_Farhang