eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
553 دنبال‌کننده
245 عکس
811 ویدیو
163 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دوگانه؛ خوب یا بد؟ 🔹گفتگوی جماران با استاد علیدوست: "ما نخبگانی داریم که امین هم هستند و خائن نیستند ولی بلد نیستند حرف بزنند؛ تا دهان او باز می‌شود هتک، جسارت و ایجاد شقاق می‌کند. ... اگر هر روز دوگانه‌ای درست شود، نمی‌توان جمع کرد." https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1568908 🔹حاشیه: در این‌دوگانه‌ها تامل کنید: ۱. خودی/ غیرخودی. ۲. انقلابی/ غیرانقلابی. ۳. جوان مومن انقلابی/ دیگران. ۴. سازش/ چالش. ۵. نفوذ/ تعامل. ۶. مقاومت/ تسلیم. ۷. پیشرفت/ توسعه. ۸. درون‌گرا/ برون‌گرا. ۹.‌انقلابی/ دیپلمات. ۱۰. جهادی/ اداری. ۱۱. اسلام انقلابی/ اسلام رحمانی. ۱۲. اشرافی/ غیراشرافی. ۱۳. خواص اهل حقّ/ خواص اغواگر. ۱۴. مردم‌سالاری دینی/ مردم‌سالاری غربی. ۱۵. ریزش/ رویش. ۱۶. اسلام سیاسی/ اسلام سکولار. ۱۷. سبک زندگیِ اسلامی/ سبک زندگیِ غربی. و .... این دوگانه‌ها، ساخته‌ی "رهبر انقلاب" هستند. هم "واقعی" هستند و هم "نافع". 🔹 اگر این دوگانه‌ها، ناصواب و سوگیرانه، روایت نشوند: ۱. موجب "مرزبندی" خواهند شد، نه "شکاف اجتماعی". ۲. موجب "جداسازی راه از بیراهه" خواهند شد، نه "کشمکش". ۳. موجب "روشنگری" در برابر خواص اغواگر خواهند شد، نه "گسست اجتماعی". 🔹 دوگانه‌های انقلابی، "جامعه" را چندپاره و چندقطبی نمی‌کنند، بلکه مختصات فکری و موقعیّت سیاسی برخی "خواص دوپهلو" را آشکار می‌سازند تا مردم، آگاهانه انتخاب کنند. 🔹هر روز، ابتلا و امتحانی در میان است و از رهگذر این فتنه‌ها، باید "مفاهیم اسلامیِ تازه‌"ای را به صحنه‌ی "عمل" سوق داد. 🔹 نه "مردم" در برابر "مردم" قرار گرفتند، و نه "مردم" در برابر "نظام". فقط یک "اقلیّت بسیار کوچک"، مقابل "مردم و نظام"، صف‌آرایی کرده‌اند. می‌خواهند با نعره‌های بلند، "فقر کمّی‌"شان را جبران کنند، اما واقعیّت، آشکار شد؛ نظام، همچنان "بدنه‌ی اجتماعیِ حداکثری و غالب" دارد. فتنه از "همراه‌کردن مردم" با خود، ناکام ماند... ✍مهدی جمشیدی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دیوار برلین 🎙فایل صوتی افشا شده از مسیح علینژاد:حجاب یکی از ستون‌های اصلی جمهوری اسلامی است که اگر آن دیوار را فرو بریزیم باقی کار براندازی آسان خواهد بود. 🔹وقتی عنصر سیاسی امریکایی این قضایا(حجاب) را به دیوار برلین تشبیه می کند باید بفهمید (خطاب به خواص) قضیه چیست و اگر نفهمیدید حالا بفهمید و صریحاً موضع گیری کنید. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠در «سیاست آزادی» تامل کنید، ولی تعلل نکنید. نترسید! و جسارت اندیشیدن و سخن گفتن درباره آزادی را ترویج کنید. اگر می‌خواهید از تهدید، فرصت بسازید به آزادی بیندیشید و در سیاست‌های خود درباره آزادی تجدید نظر کنید. به معترضان در صداوسیما میدان سخن گفتن بدهید. فرصت بسیار زیادی به گروه‌های گوناگون از مخالفان و معترضان و به‌ویژه جوانان بدهید تا در صداوسیما سخن بگویند؛ همین الان. نگران نباشید! در واقع همه حرف‌ها در رسانه‌های گوناگون داخلی و خارجی زده می‌شود. این کار فضا را آرام خواهد کرد. ابتکار عمل رسانه‌ای به داخل کشور می‌آید و مسئله را به مسئله‌ای داخلی تبدیل می‌کند. تنها در سایه آزادی‌ست که می‌توانید یکدیگر را بفهمید، یکدیگر را آرام کنید و ثبات سیاسی را به کشور بازگردانید. «سیاست آزادی»، منازعات اجتماعی را به درون خود جامعه می‌برد، سازمان و سامان اجتماعی برای قدرت‌ورزی مردمان پدید می‌آورد و دولت را از بسیاری از منازعات سیاسی غیرضرور به کنار می‌کشد. مطمئن باشید که این، حتی در ایرانِ جمهوری اسلامی امکان‌پذیر است. در غیر این‌صورت بحران ادامه خواهد داشت چرا که اعتراضات از سیاست به درون جامعه رفته و شبکه اجتماعی آن نیز برساخته شده است. شبکه اجتماعی که پدید آید، یعنی که تحول ساختاری در امر سیاسی پدید آمده است. امیدوارم این جملات فهمیده شود. تا پیش از این امید می‌رفت که فعالان سیاسی دایرمدار سیاست‌ورزی باشند اما اینک اعتراضات به درون ساختار اجتماعی رفته و شبکه اجتماعی پدید آمده است. ظرفیت هنر توده‌ای (در سطح ملی و بین‌المللی) را هم به نفع خود آزاد کرده و امر سیاسی به‌صورت واضحی اجتماعی شده است. بیان ساده این است که گروه‌های کوچک محلی از جوانان در جامعه و در فضای مجازی ایجاد شده است. اینان وارد شبکه ارتباطاتی واقعی و اجتماعی و خانوادگی شده‌اند. به‌دلیل «نفهمیدن» جوانان و «ندیدن» آن‌ها حیات اجتماعی دیگری برساخته شده که بحران آن به سیاست و به نظام سرریز شده است. افراط صداوسیما بر راضی نگاه داشتن یک «کاست» سیاسی-فرهنگی، مرجعیت سیاسی-اجتماعی رسانه‌ای را به خارج از کشور برده است. ممکن است بتوانید مشکل را در یکی دو ماه “جمع” کنید ولی مسئله را “حل” نمی‌کنید. به جمع کردن اعتراضات دل‌خوش نباشید. این اعتراضات بیش از آن‌که «پایه سیاسی» داشته باشد «مایه اجتماعی» دارد. ناخودآگاه و بدون طراحی قبلی «تشکیلات اجتماعی» به‌صورت طبیعی ایجاد شده است. هر کنش سیاسی که مستظهر به تشکیلات اجتماعی باشد، پایدار خواهد بود. ✍کیومرث اشتریان @Kolbe_Andishe_Farhang
22.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠اعتراض در بن‌بست؟ 🎥مستندی کوتاه درباره مذاکرات اصل ۲۷ قانون اساسی 🔹«تشکیل اجتماعات و راه‏پیمایی‌‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.» این جمله‌ای است که در اصل ۲۷ قانون اساسی ذکر شده است. عبارتی که محصول گفتگوهای چالشی زیادی بود. 🔹برخی ناظران، این اصل را تنها یک نمایش برای مترقی بودن اصول قانون اساسی تلقی می‌کنند و معتقدند متن این اصل باعث شده تا دست دولت در برخورد با هرگونه تجمعی باز باشد. 🔹در مقابل، عده‌ای با ارجاع به مذاکرات قانون اساسی، غرض مقنن (قانون‌گذار) را ملاک در تفسیر می‌دانند و انسدادِ اعتراض را ناشی از غلبه قوانین عادی بر اصول قانون اساسی تحلیل می‌کنند؛ چرا که بدون مجوز وزارت کشور، هرگونه تجمعی، غیر قانونی اعلام می‌شود. 🔹در این مستند تلاش شده تا با گزارشی از مجلس خبرگان قانون اساسی، «معمای اعتراض مجاز» در ساختار حقوقی جمهوری اسلامی، با دقت بیشتری پیگیری شود تا فضای بهتری برای داوری این نزاع مهم فراهم باشد. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یک پلان از  اجرای اصل27 قانون اساسی 🔹این تصویری از اعتراضات این روزها است. منتها با یک تفاوت مهم. پلیس بدون سلاح در اطراف جمعیت برای حفظ امنیت مردم قرار دارد. خبری از گاز اشک آور و اسلحه ساچمه ای و یورش نقاب پوش ها نیست. مردم شعار می دهند و پلیس از مردم حفاظت می کند. 🔹این تصویر یک پلان از  اجرای اصل تعطیل شده 27 قانون اساسی است. همان چیزی که ما در ابتدای بحران از حاکميت آن را مطالبه کردیم اما با احضار پلیس امنیت مواجه شدیم. 🔹عمیقا معتقدم، بخش هایی از حاکمیت ما به تعمد هیچگاه سراغ عمل به اصل 27 نرفت چرا که اگر چنین می شد، عنصر ترس از میان می رفت و برای اعتراض به برخی سیاست های غلط حضور میلیونی مردم خالی از تصور نبود. و آن گاه بود که پای مطالبات ملت به بسیاری از امور باز می شد که امروز زخم چرکینی شده اند. ولی در غیاب این رویه درست، می شود هر اعتراضی را تبدیل به شورش کرد و با بسط خشونت و خونریزی از دو سو، همراه با ترویج جنگ تبلیغاتی علیه معترضین اصل مطالبات و نیازها را به حاشیه برد و سرکوب کرد و راه را بر پویایی نظام سیاسی بست و اصلاح رویه ها را محال نمود. ✍سلمان کدیور @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چند پاره درباره حق اعتراض 🔹‏پاسخِ پرسش از «حق اعتراض؟»، «کرسی آزاداندیشی» نیست. خصوصی‌سازیِ اعتراض و انحصار آن به صاحبان سرمایه فرهنگی و فکری، ایفای این حق اساسی عموم را دشوارتر می‌گرداند. 🔹‏این که گمان کنیم «اعتراض چه بسا مفید باشد»، آغاز اشتباه است. نهج‌البلاغه به ما می‌آموزد اعتراض امکان قدسی شدن جامعه است. آن هم اعتراض بی‌لکنت ضعیفان، نه اعتراض بر صندلی نشستگان، گیریم که آن صندلی، کرسی باشد و مسمّی به آزاد اندیشی. 🔹‏راهکار قرآنی برای اعتراض، کرسی آزاداندیشی نیست، «جهر» است. ‏اغتشاش البته مسببانی در میدان دارد که باید مواخذه شوند. ممتنع ساختن «جهر» اما چه بسا «سبب اقوی از مباشر» باشد. ✍حجه الاسلام مجتبی نامخواه @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تمرکزتان را بر روی کارهای اساسی و پیشرفت کشور بگذارید 🔻خطاب به روسای قوا و مدیران کشور: 🔹مراقب باشید حواستان با این چیزها [حوادثی مثل اغتشاشات اخیر] پرت نشود، از کارهای اصلی نمانید. یکی از این اهداف دشمن همین است که حواس مسئولین و مدیران و موظفین کارهای اساسی را پرت کنند، مشغول کنند به این چیزهای روزمره. 🔹 حواستان پرت نشود. کارهای اساسی را انجام بدهید. مسئولیتهایی که برعهده گرفتید، چه مربوط به داخل کشور، سازندگیهای بزرگ، کارهای بزرگ، قانونگذاریهای کارآمد، کارهای مهم قضائی یا کارهایی که مربوط به خارج از کشور است، سیاستهای خارجی و ترتیباتی که وجود دارد، اینها را مواظب باشید لنگ نشود. 🔹حواستان به این حوادث جزئی در مقابل چشم منعطف نشود به طوری که از کارهای اصلی باز بمانید. یکی از اهداف دشمن همین است که مسئولین را با این چیزها مشغول، سرشان را گرم کند، مشغول کند، از کار اصلی باز بمانند. ان‌شاءاللّه این جور نخواهد شد. مسئولین به کارهای خودشان خواهند رسید. همه‌ی وقت را بگذارید برای کارهای اساسی کشور و کارهای پیشرفت کشور. ✍رهبر انقلاب، ۱۴۰۱/۷/۲۰ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠نسل جوان یا اندیشه جوان؟ 🔹وقتی که می‌گوییم نسل جوان، مقصود حتماً طبقه جوان نیست، مقصود طبقه‌‌ای است که در اثر تحصیلات و آشنایی با تمدن جدید دارای طرز تفکر مخصوصی است، خواه پیر باشد یا جوان. اکثریت این طبقه را البته جوانان تشکیل می‌دهند، لهذا می‌گوییم نسل جوان، و الّا بسیار پیرها هستند که طرز تفکر جدید دارند، بسیار جوانها هستند که طرز تفکرشان مثل پیرها و مردم قرون گذشته است. به هرحال مقصود طبقه‌‌ای است که حامل طرز تفکر مخصوصی است و رو به افزایش است و پیر و جوان آینده دارای این طرز تفکر خواهند بود و اگر خدا نخواسته فکری برای هدایت و رهبری این نسل نشود، آینده بکلی از دست خواهد رفت. 🔹حدیثی است در کافی‌‌، در ضمن آن حدیث این جمله است:«الْعالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ »یعنی کسی که زمان‌‌ خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمی‌آورد. در همین حدیث جمله‌های زیادی هست از آن جمله می‌فرماید: کسی که تعقل نمی‌کند و درست نمی‌اندیشد هرگز رستگار نمی‌شود، و کسی که علم ندارد تعقل صحیح ندارد، یعنی عقل به علم زیاد می‌شود. «عقل» یعنی قدرت تجزیه و تحلیل و ربط دادن قضایا، یعنی مقدمات را به دست آوردن و نتایج را پیش‌‌بینی کردن. عقل از علم مایه می‌گیرد. عقل چراغی است که نفت آن چراغ، علم است. بعد می‌گوید: هرکس که بفهمد، عاقبت کارش نجابت است، عاقبتْ موجود نفیسی از کار درمی‌آید. یعنی از علم نباید ترسید، علم را نباید خطر به شمار آورد. 🔹چه باید کرد؟ مهمتر از این که طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم این است که این فکر در ما قوّت بگیرد که مسئله‌ رهبری و هدایت، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل، در زمانهای متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت فرق می‌کند و ما باید این خیال را از کلّه خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم. اولا باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیزاتی است. درباره این نسل دو طرز تفکر شایع است و معمولًا دو جور قضاوت می‌شود. از نظر یک طبقه اینها یک عده مردمی هستند خام، مغرور، گرفتار هوا و هوس، شهوت‌‌پرست، دارای هزار عیب. این طبقه همیشه به این نسل دهن کجی می‌کنند و ناسزا می‌گویند. اما از نظر خود نسل جوان، درست بعکس است. آنها در خودشان عیب نمی‌بینند؛ خودشان را مجسمه هوش، مجسمه فطانت، مجسمه آرمانهای عالی می‌دانند. 🔹نسل جوان ما مزایایی دارد و عیبهایی. زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمانهای عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست. باید به این جهات احترام گذاشت. رودربایستی ندارد؛ در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمانهای عالی نبود. باید به این آرمانها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی‌‌اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحرافهای فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم. فکر اساسی به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس می‌کند و نسل گذشته احساس نمی‌کرد. در قدیم سطح فکر مردم پایین بود، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا می‌شد، حالا بیشتر پیدا می‌شود. طبیعی است وقتی که فکر، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح می‌شود که قبلا مطرح نبود. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکری‌‌اش پاسخ گفت. این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی. با یک جاهل بی‌‌سواد که نمی‌شود حقیقتی را به میان گذاشت. بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایین‌‌تر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یک جور کتاب‌ها. اما امروز آن طرز بیان و آن طرز کتاب‌ها به درد نمی‌خورد، باید و لازم است رفرم و اصلاح عمیقی در این قسمتها به عمل آید، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت. ✍استاد شهید مطهری 📚کتاب ده گفتار، بخشی از مقاله رهبری نسل جوان @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شک مقدس 🔻رفتار غلط و پر هزینه در قبال سوالات جوانان و پرسشهای جامعه! 🎥 استاد شهید مطهری 🔹اجتماع هم گاهی دوره بحران و انتقال را طی می کند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠امنیت پایدار از طریق اعتماد، اقناع و تفاهم حاصل می شود 🔹مساله آن نیست که حوادث اخیر بعد امنیتی داشت یا نداشت. مساله آن است که حتی در لحظۀ جنگ امنیتی نیز، بازیابی امنیت جز از مسیر اعتماد، اقناع و تفاهم به نحو پایدار حاصل نخواهد شد. دیگر آنکه امنیت از اساس مقوله‌ای اجتماعی است و نه پلیسی و بنیانهای ذهنی و ساختاری آن در قلمرو اقتصاد و فرهنگ ریشه دارد. لذا نهاد امنیت باید مهیای گفتگو با نهادِ اقتصاد و نهاد علم و فرهنگ باشد. 🔹شکاف میان نهاد علم و فرهنگ و نهاد امنیت در ایران البته شکافی دوسویه است. اگر نهاد امنیت زبان گفتگو با اهل علم و فرهنگ را ندارد، اهل علم و فرهنگ نیز از گفتگو در باب امنیت و مفاهمه با نهاد امنیت طفره می‌روند. در حالی که پرسش از امکان سیاسیِ امنیت و تطور تاریخی آن، نقطۀ آغاز هر «تفکر سیاسی» است. 🔹نخستین شرط تحقق جامعه سیاسی و تاسیس مدینه، برقراری امنیت است و پس از آن و بر بنیاد طرحی که از امنیت درانداخته شده، عدالت، آزادی، رفاه و فضیلت امکان و جهت می‌یابند. تفکر سیاسی چه در یونان و چه در دوران جدید از گفتگو درباب نظم آغازید و به طرح عدالت، آزادی یا فضیلت گروید. لذا چنانچه تحقق امنیت مقدمۀ تحقق عدالت و آزادی و سایر ارزشهای والای سیاسی است، تفکر درباب امنیت و پرسش از نظم، شرط تفکر درباب آزادی و عدالت است و در این امر طفره راه ندارد. این امر چنان بنیادی است که می توان گفت کل تفکر فلسفی و اجتماعی مدرن به حیثیتی حول آن رقم خورده است. به بیان دیگر می‌توان کل تاریخ تفکر مدرن را ذیل ایدۀ «دیالکتیک نظم و آزادی» از نو قرائت کرد. 🔹روشنفکر ایرانی اما ترجیح می‌دهد مسالۀ امنیت و نظم را نادیده گرفته و بی‌واسطه سراغ آزادی و عدالت را بجوید. در این شرایط آنچه حاصل می‌شود، نه تفکر سیاسی که گفتارهای ایدئولوژیک و رمانتیک سیاسی است که کاری جز صدور «بیانیه»های سیاسی پرآب و تاب از دستشان برنمی‌آید. چنانچه نهاد امنیت هم در فقدان مفاهمه با علم و فرهنگ به صدور بیانیه، فراخوان تجمع و پروپاگاندای رسانه‌ای بسنده می‌کند. تا زمانی که وضع بدین منوال است، ما از دست‌یابی به «تفکر سیاسی» روشنگری که طرح دولت ملی در ایران را به عهده گیرد محرومیم و در چرخۀ تکراری و پاردوکسیکال موجود درجا می‌‌زنیم. چرخۀ توالی بی‌زبانی امنیتی بی‌گفتار از سویی و پرگویی بی‌حاصل علم و فرهنگی نامسئول از سوی دیگر. وضعی که نشانۀ خردسالی حاکم بر اتمسفر دانشگاه و دولت در ایران است. 📎این یاداشت برای آبان سال۹۸ است که بی مناسبت با وقایع اخیر هم نیست؛ ✍سیدحسین شهرستانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 فضای کشور نباید امنیتی شود اما کنارِ کار فرهنگی به کار امنیتی هم نیاز است 🔹حکم اینهایی که می‌آیند در خیابان یک جور نیست؛ ‌بعضی‌ها یا عامل دشمن‌اند یا اگر عامل دشمن هم نیستند هم‌جهتِ با دشمن‌اند، با همان اهداف می‌آیند در خیابان. بعضی‌ها هم نه، هیجان‌زده‌اند، اینها یک حکم ندارند. این دسته‌ی دوم را با باید درست کرد. دسته‌ی اول را نه، مسئولین قضایی و امنیتی موظفند کارهایشان را انجام بدهند، این که حالا کسی بگوید که آقا‌ فضا را امنیتی نکنید بله ما هم موافقیم تا آنجایی که ممکن است فضای کشور نباید امنیتی بشود. اما کار فرهنگی در جای خودش، کار غیرفرهنگی هم در جای خودش، بایستی انجام بگیرد به اینها توجه بکنید. ✍رهبر انقلاب، ۱۴۰۱/۷/۲۰ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 امنیت و پیشرفت علیه عدالت؟! امروز، ایران ما نه تنها از لحاظ منابع طبیعی و انسانی ثروت قابل توجه و موقعیت منحصری به فردی دارد بلکه از حیث امنیت و حتی پیشرفت هم با وجود ضعف ها و کاستی ها و نسبت به شرایط و اقتضائات درونی و بیرونی وضعیت نسبتا مطلوبی دارد اما مسئله اول کشور علی رغم بهبود بسیار نسبت به پیش از انقلاب، همچنان عدالت است؛ طبقه مرفه و در واقع مستکبر جدیدی شکل گرفته و در عین حال طبقات مستضعفی هستند که در انتهای طیف فازی شان می توان مردمان شریفی را یافت که اگر زنده مانده باشند از حداقل امکانات اولیه ضروری زندگی نیز بی بهره اند، طبقات تودرتویی ذیل نهادهای انتخابی و انتصابی شکل گرفته که در پیدا و پنهان به سوءاستفاده حداکثری از امکانات، اطلاعات و فرصت های نابرابر رانتی به ثروت های نجومی بدون زحمتی دست یافته اند که اکثرا از حراج منابع ملی و مواهب الهی و غارت جیب ملت ایران محقق میشود. وقتی امنیت و پیشرفت و آزادی ضدعدالت و در خدمت منفعت محوران باشد، هرچه امنیت و پیشرفت و آزادی بیشتری داشته باشیم وضعیت عدالت بدتر می شود؛ سرمایه سالاران در سایه سار امنیت و آزادی نامساوی به انباشت نامشروع بیشتر می پردازند و با پیشرفت مضاعف، سفره غارتگران پربرکت تر می شود؛ پیشرفت بهانه ای برای سوءاستفاده انحصاری روزافزون از بیت المال شده و امنیت ابزاری جهت صیانت از ثروت سرمایه داران و سرکوب عدالتخواهان، طبقه مستکبر قدرت و ثروت بیشتری برای استثمار و استحمار طبقه مستضعف به چنگ آورده و این چرخه استعماری دیالکتیکی با شدت و کمیت و کیفیت افزاینده خواهد چرخید. بدیهی است منظور هرگز مخالفت با پیشرفت و امنیت نیست بلکه سخن از ضرورت اولویت دادن به عدالت است تا پیشرفت و امنیت هم معنا و جایگاه واقعی و حتی بهتر خودشان را پیدا کنند، و ثمرات پیشرفت حتی الامکان به صورت عادلانه ای توزیع شده و امنیت در خدمت عدالت باشد نه خیانت به آن، در غیر این صورت ما پیشرفته ترین و امن ترین کشور جهان هم شویم آینده ای بهتر از آمریکای مدرن ناعادلانه امروز که شیطان بزرگ می نامیمش نخواهیم داشت. محافظه کاران و انقلابی های امنیتی که به بهانه امیدآفرینی و به اسم ولایتمداری، علیه عدالتخواهان انقلابی متوسل به تقطیع اجزائی از نظام فکری رهبر انقلاب می شوند، این بیانات عدالتخواهانه ایشان را نشنیده اند: «عدالت و عدل، مهمترین ارزش در جامعه است، "بالعدل قامت السّموات والارض" آسمان و زمین به عدالت وابسته است؛ نظام اجتماعی هم به عدالت وابسته است. اگر عدالت نباشد، هیچ چیز در جامعه نیست. در یک جامعه‌ی آزاد -حتّی آزاد به همان سبک امریکایی- اگر عدالت نباشد -که در آن‌جاها نیست و همان آزادی هم به نفع یک طبقه و علیه یک طبقه خواهد بود- چند نفر سفیدپوست یک نفر سیاه‌پوستِ معلول را از روی ویلچر برمی‌دارند و به اتومبیل خودشان می‌بندند، به بیابانها می‌برند و روی زمین می‌کِشند! بالاخره آزادی است دیگر! عدالت که نباشد، امنیت هم در خدمت طبقه‌ی مرفّه و برخوردار و سوءاستفاده‌چی است. اگر عدالت نباشد، همه‌ی خیرات به یک طرف می‌رود.» (هفت تیر ۱۳۷۷) بر اساس همین استدلال است که امروز اگر نه بیش و پیش از پیشرفت ایجابی، حداقل به میزان یکسانی نیازمند عدالت گستری سلبی هستیم وگرنه ثمره توسعه نئولیبرالیستی ما جز در سبد سرمایه داران سیری ناپذیر ذخیره نخواهد شد؛ همانقدر که به توسعه تکاملی نیازمندیم به عدالتخواهی اصلاحی نیازمندیم وگرنه مسیر ما به همسویی تکنوکراتیک و حتی ایدئولوژیک با عدالتخواران ختم خواهد شد، همانقدر که فعالیت فرهنگی هنری مثبت اندیشانه لازم است، اشرافیت ستیزی اقتصادی سیاسی واقع بینانه نیز ضروری است، وگرنه اشرافیت ریش دار فرهنگی_اقتصادی ای ریشه خواهد دواند که در پیوند نانوشته و خدمت ناخواسته اشراف بی ریش اقتصادی و روشنفکری بی ریشه فرهنگی عمل خواهد کرد. مبارزه با بی عدالتی نیازمند مجاهده متکامل سلبی و ایجابی است؛ هم تولید مضاعف هم بازتوزیع عادلانه، هم مردمی سازی اقتصاد هم ریشه کنی اختصاصی سازی رانتی، هم خبر خوب واقعی هم افشاگری مصداقی دقیق، تقلیل گرایی چه سلبی چه ایجابی جز در ضدیت با عدالت و حتی پیشرفت عمل نخواهد کرد. نکته مهم این که پیشرفت وضعیت عدالت، عامل تقویت توسعه واقعی و مضاعف است؛ اگر اقتصاد مردمی تعاونی جایگزین اقتصاد رفاقتی رانتی، و انتخاب های شایسته سالارانه جایگزین انتصاب های رابطه سالارانه، و تولید همگانی جایگزین مصرف اشرافی شود نه تنها اوضاع عادلانه تر بلکه پیشرفته تری خواهیم داشت. ✍ کیوان سلیمانی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 این ها مردم ما هستند، فرزندان ما هستند! 🎥شهید قاسم سلیمانی چقدر چنین نگاهی در حکمرانی مان دیده می شود؟! @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠در این روزها جای چه کسی بیش از همیشه خالی است؟ 🎥علی علیزاده ما در داخل که میرسیم سلیمانی رو نمی بینیم! قاسم سلیمانی بخش رسانه، آموزش و اقتصاد کجاست؟! @Kolbe_Andishe_Farhang
💠دِفُرماسیون اعتراضات بخش اول 🔹دفرمه کردن، یعنی از ریخت‌انداختن و تغییر شکل دادن چیزی، به‌نحوی که فرم و صورت آن از واقعیت، تهی و به‌گونه‌ای دیگر نمایش داده شود. دفرماسیون، چیزی شبیه مغالطه‌ی پهلوان‌پنبه در منطق است. کسی که از این مغالطه‌ استفاده می‌کند در واقع،  تقریری ضعیف، سست و ناموجه  از موضع مخالف ارائه می‌دهد تا بتواند آن مدعا و دلایل‌اش را به‌آسانی رد کند.   🔹سه نوع از ریخت‌انداختن، یا دفرمه‌کردن را می‌توان از یک‌دیگر تفکیک کرد: ۱. دفرمه‌کردن اندیشه‌ها ۲. دفرمه‌کردن رخ‌داد‌ها ۳. دفرمه‌کردن شخصیت انسان‌‌ها    🔹از ریخت انداختن یا دفرماسیونِ رخ‌داد اجتماعی، ترفندی است برای: اولا، پراکنده کردن افراد از اطراف آن رخ‌داد. ثانیا، موجه‌کردن هرگونه برخورد، مقابله و سرکوب آن.    🔹دفرمه‌کردن مخالف، یعنی او را به موجودی پلید و غیر انسانی تبدیل کردن. وابسته نشان دادن او به دشمن، فریب خورده، ابله و جاهل معرفی کردن او و حتی چهره‌ی ظاهری او را کریه نمایش دادن. بدترین حالت از ریخت‌انداختن مخالف، سقوط او از مقام انسانیت و تقلیل دادن‌اش به شیئی متعفن مانند: تفاله، خس‌ وخاشاک، زباله و یا یک خوک کثیف.   🔹الگوی دفرماسیون اعتراضات:  در چهار دهه‌ی اخیر، نظام‌ سیاسی، رخ‌دادها و خیزش‌های اجتماعی را معمولا سه‌گونه از ریخت انداخته است. به‌عبارت دیگر، الگوی تکرار شونده‌ی نظام سیاسی در دفرمه‌کردن اعتراضات اجتماعی، متشکل از سه مولفه است:   ۱. امنیتی کردن اعتراضات. معترضین را شهروندانی فریب خورده، عناصر داخلی دشمن، نفوذی‌، تحت تاثیر القائات دشمن قرار گرفته معرفی می‌کند. کسانی که خواسته و ناخواسته تحت برنامه‌ریزی و هدایت مستقیم دشمن قرار گرفته‌اند. هدف از این مولفه،  ایجاد "هراس امنیتی"است.   ۲.  مبتذل‌سازی و غیراخلاقی نشان دادن خواست‌ها و مطالبات. یکی از ارکان پرکاربرد دفرمه‌سازی، به‌ ابتذال کشاندن خواست‌ها و مطالبات اجتماعی است.  خواست اجتماعی را به ابتذال جنسی، اباحه‌گری متهم کردن و آزادی مورد نظر معترضین را به بی‌عفتی و آنارشی در سکس فرو می‌کاهند. هدف این مولفه از الگوی دفرمه‌کردن، ایجاد "هراس اخلاقی" است.   ۳. ضلع سوم دفرماسیون اعتراضات، ایجاد "هراس دینی" است. تلاش می‌کنند رخداد را در برابر دین بنشانند و در خوانشی اعوجاج یافته،  اعتراض را هیاهویی علیه باورها و اعتقادات دینی و دین‌ستیزانه معرفی کنند تا مانع گرایش جامعه به این اعتراضات شوند.   🔹دست‌کاری واقعیت اجتماعی رویداد و ارائه‌ی چهره‌ی اعوجاج یافته از آن، تا زمانی مفید و اثربخش است که مورد پذیرش جامعه قرارگیرد، یعنی مردم آن را باور کنند. اما آن هنگام که مورد پذیرش جامعه قرار نگیرد، اثر خودش را از دست می‌هد و نظام سیاسی را در عبور از بحران کمک نمی‌کند. 🔹تا زمانی که قدرت دفرمه‌کردن رخ‌داد را داشته‌باشند، نیز قدرت کنترل نارضایتی و اعتراض را خواهند داشت. اما از زمانی که قدرت تغییر دادن چهره‌ی واقعیت را به‌علت عدم پذیرش اجتماعی از دست بدهند، به مشکل بزرگی برمی‌خورند. وقتی روایت رسمی، باور پذیری‌اش را از دست بدهد، در نتیجه، اثربخش و کارآمد نخواهد بود.   🔹چرا قدرت دفرمه‌کردن را از دست می‌دهند؟   ۱. یکی از عللی که سبب می‌گردد الگوی دفرمه‌کردن، تأثیر خود را از دست بدهد، استفاده بیش از حد از آن است. هر الگویی، تاریخ مصرفی دارد. تکرار استفاده و استحصال بیش از اندازه،  الگو را دچار فرسایش و فرسودگی می‌کند. ۲. علت دیگر،  مغایرت روشن و شفاف با واقعیت آن چیزی است که رخ داده است. دست الگوسازان برای هرگونه دفرمه‌کردنِ واقعیت باز نیست. وقتی بدون توجه به محدودیت‌ها و اقتضائات، اقدام به از ریخت‌انداختن واقعیت می‌کنند،  هیچ‌کس آن را باور نخواهد کرد. به هر حال، الگوی مورد استفاده نباید با تجربه‌های روزمره‌ی مردم فاصله‌ی زیادی داشته باشد. ۳. عامل سوم در بی‌اثر شدن از ریخت‌انداختن واقعیت، دسترسی عموم مردم به اطلاعات است. زمانی که هنوز اینترنت وفضای مجازی در میان نبود، صدای حکومت، تنها صدای شهر بود. اما اکنون که شهروندان می‌توانند به صداهای رقبا گوش دهند، مجال یافته‌اند الگوی دفرمه‌کردن را به محک آزمایش و مقایسه بزنند. از این رو بازخوانی وارونه از واقعیت، مشکل شده است. ✍️  علی زمانیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠دِفُرماسیون اعتراضات بخش دوم 🔹بحران واقعی برای نظام سیاسی از زمانی شروع می‌شود که افکارعمومی نسبت به دفرمه‌کردن واقعیت، شک کنند و روایت رسمی صاحبان قدرت از واقعیت، به بن‌بست برسد. پس از این است که نظام سیاسی، در پیکار سخت و سرنوشت‌ساز باید دست به انتخاب بزرگ میان دو روش بزند: الف) یا با واقعیت روبرو شود و آن را همان‌گونه که هست، بپذیرد و به اصلاح خویش اهتمام ورزد. ب) با واقعیت به‌نحو آشکار و با روش پیکار و ستیز مواجه گردد و آن را سرکوب کند   🔹اشاره به دو نکته خالی از اهمیت نیست: اولا،  ضرورت دارد میان "دفرمه‌کردن" و "دفرمه‌فهمیدن" تفکیک قائل شد. در دفرمه‌کردن،  نظام سیاسی، واقعیت را می‌فهمد، اما تعمدا تلاش می‌کند خوانش اعوجاج یافته‌ی خویش را از واقعیت به جامعه القا کند، اما وای به حال نظامی که رویداد را آن‌گونه که هست، نمی‌بیند. 🔹به‌تعبیری دیگر، واقعیت را تغییر شکل‌یافته، می‌بیند و می‌فهمد. مثل شخصی که مشکل دوبینی دارد و یا کسی که روان‌گردان استفاده کرده و اساسا توانایی فهم واقعیت را از دست داده است. ثانیا، فاجعه وقتی رخ می‌دهد که نظام‌ سیاسی و حاکمان در تله‌ی خود‌شان می‌افتند. و آن وقتی است که واقعیت را به مقاصدی دفرمه می‌کنند، اما خودشان آن را باور می‌کنند.   🔹حاکمان و تصمیم‌گیران اصلی قدرت، دچار دو خطای استراتژیک هستند: ۱. بیش‌ از چهل است که از یک الگوی تکرار شونده‌ی دفرمه‌کردن اعتراضات بهره می‌برند. الگویی که عملا دچار فرسودگی شده و جامعه آن را باور ندارد. در هر خیزش اجتماعی مجددا با طرح هراس‌های امنیتی، اخلاقی و دینی، می‌کوشند اعتراضات را ناموجه جلوه دهند و متقابلا، مواجهه‌ی سخت‌افزارانه‌ی خود را موجه نمایند. آنان به این نکته توجه نمی‌کنند که روایت‌شان از اعتراضات، مورد پذیرش اجتماعی قرار نمی‌گیرد، اما هنوز بر آن پافشاری می‌کنند. ۲. و خطای دوم که مهلک‌تر از خطای اول است، این است که فهم واقعی و اثربخش از رویدادهای اجتماعی ندارند و همان‌گونه که اشاره شد، درتله‌ی روایت‌ خودساخته‌ی کج و معوج خودشان می‌افتند. از این رو نمی‌توانند راه برای برون‌رفت از مشکل را بیابند.  ✍️  علی زمانیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠دِفُرماسیون اعتراضات بخش دوم 🔹بحران واقعی برای نظام سیاسی از زمانی شروع می‌شود که افکارعمومی نسبت به دفرمه‌کردن واقعیت، شک کنند و روایت رسمی صاحبان قدرت از واقعیت، به بن‌بست برسد. پس از این است که نظام سیاسی، در پیکار سخت و سرنوشت‌ساز باید دست به انتخاب بزرگ میان دو روش بزند: الف) یا با واقعیت روبرو شود و آن را همان‌گونه که هست، بپذیرد و به اصلاح خویش اهتمام ورزد. ب) با واقعیت به‌نحو آشکار و با روش پیکار و ستیز مواجه گردد و آن را سرکوب کند   🔹اشاره به دو نکته خالی از اهمیت نیست: اولا،  ضرورت دارد میان "دفرمه‌کردن" و "دفرمه‌فهمیدن" تفکیک قائل شد. در دفرمه‌کردن،  نظام سیاسی، واقعیت را می‌فهمد، اما تعمدا تلاش می‌کند خوانش اعوجاج یافته‌ی خویش را از واقعیت به جامعه القا کند، اما وای به حال نظامی که رویداد را آن‌گونه که هست، نمی‌بیند. 🔹به‌تعبیری دیگر، واقعیت را تغییر شکل‌یافته، می‌بیند و می‌فهمد. مثل شخصی که مشکل دوبینی دارد و یا کسی که روان‌گردان استفاده کرده و اساسا توانایی فهم واقعیت را از دست داده است. ثانیا، فاجعه وقتی رخ می‌دهد که نظام‌ سیاسی و حاکمان در تله‌ی خود‌شان می‌افتند. و آن وقتی است که واقعیت را به مقاصدی دفرمه می‌کنند، اما خودشان آن را باور می‌کنند.   🔹حاکمان و تصمیم‌گیران اصلی قدرت، دچار دو خطای استراتژیک هستند: ۱. بیش‌ از چهل است که از یک الگوی تکرار شونده‌ی دفرمه‌کردن اعتراضات بهره می‌برند. الگویی که عملا دچار فرسودگی شده و جامعه آن را باور ندارد. در هر خیزش اجتماعی مجددا با طرح هراس‌های امنیتی، اخلاقی و دینی، می‌کوشند اعتراضات را ناموجه جلوه دهند و متقابلا، مواجهه‌ی سخت‌افزارانه‌ی خود را موجه نمایند. آنان به این نکته توجه نمی‌کنند که روایت‌شان از اعتراضات، مورد پذیرش اجتماعی قرار نمی‌گیرد، اما هنوز بر آن پافشاری می‌کنند. ۲. و خطای دوم که مهلک‌تر از خطای اول است، این است که فهم واقعی و اثربخش از رویدادهای اجتماعی ندارند و همان‌گونه که اشاره شد، درتله‌ی روایت‌ خودساخته‌ی کج و معوج خودشان می‌افتند. از این رو نمی‌توانند راه برای برون‌رفت از مشکل را بیابند.  ✍️  علی زمانیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠حول پارادايمی عظيم در ذهنيت ايرانی آنچه در جريان است داراي خصايصي است كه تازگي دارد. جنبش سبز را به ياد بياوريد، جنبشي قدرتمند كه خواستار مردم‌سالاري و پاسخگويي حاكميت بود. حمايت مركزي آن طبقه متوسط شهري و مدرن بود اگرچه برخي از ناراضيان ديگر با آن همدردي كردند. خيزش‌هاي 1396 اعتراضات گسترده گروه‌هاي اجتماعي مختلف نظير كارگران، مالباختگان، كشاورزان بدون آب و ديگران كه خواسته‌هاي مشخصي ولي مختص به گروه اجتماعي را مطرح كردند، اگرچه همگي در طول زمان واحد و در گستره وسيع كشور دست به اعتراض زدند و نوعي خيزش سراسري ولي موازي را به وجود آوردند. خيزش آبان 98 از اين فراتر رفت به اين صورت كه اقشار فرودست و به خصوص طبقه متوسط فرودست اعتراضات پيوسته‌تري را به نمايش گذاشتند. مركز اصلي اعتراضات مسائل اقتصادي و معيشتي بودند و معترضين اغلب در شهرهاي كوچك و روستاهاي بزرگ و پيراموني با تاكتيك‌هاي راديكال به پا خاستند. خيزش كنوني گويي خيزش فراگير و يكپارچه است كه توانسته است طبقات مختلف متوسط، متوسط فرودست و نيز اقشاري از فرودستان را در كنار قوميت‌هاي ايراني كرد، ترك، فارس و بلوچ حول پيام محوري «زن، زندگي، آزادي» گرد آورد. خيزشي كه در آن زنان نقش مركزي را ايفا كرده‌اند. اين خصايل، كاراكتر جديدي به اين اعتراضات داده است. به عبارت ديگر به لحاظ ذهني يك تغيير پارادايم به وجود آمده، چيزي كه در جنبش‌هاي انقلابي شايد كم‌نظير است و آن مطرح شدن زن و كرامت او و اصولا كرامت انساني در مركز آن قرار گرفته است. گويي مردم خواهان بازپس‌گيري جواني‌هاي برباد رفته، زندگي‌هاي ناكرده، شادي‌هاي سركوب‌شده و آرزومندي يك زندگي عادي و آبرومندانه هستند. به نظرم اين خيزش زندگي را طلب مي‌كند. معترضين احساس مي‌كنند كه تحقق يك زندگي عادي و انساني به وسيله حاكميت نقض شده كه هيچ دركي از اين آمال و آرزوها و دردهاي مردمش ندارد. «طلب كردن زندگي» مفهومي بسيار عميق است و بسيار پرقدرت. اهميت اين مفهوم آن چنان است كه شاعر تونسي ابوالقاسم الشبي را به خلق ابيات جاودانه‌اي وا داشت كه توسط مردم عرب در هر جنبش انقلابي سر داده مي‌شوند « إِذا الشعْبُ يوماً أراد الحياه • فلا بُد أنْ يسْتجيب القدرْ. اگر روزي مردم زندگي را طلب كنند، آن زمان سرنوشت چاره‌اي جز پاسخگويي نخواهد داشت.» در اين خيزش بازپس‌گيري زندگي به خواست همگاني تبديل شده است. پس به لحاظ ذهني يك درد مشترك و خواست مشتركي به وجود آمده و گروه‌ها و اقشار مختلف اجتماعي را در احساس و ابراز آن شريك نموده و آنان را به عمل جمعي رهنمون شده. با ظهور «مردم» به عنوان سوژه، به عنوان ابر‌جمعي كه در آن مرزها و تفاوت‌هاي طبقاتي، جنسيتي، قومي، مذهبي به‌طور موقت و به نفع خيز عمومي بزرگ‌تري رنگ مي‌بازند، به‌ نظر مي‌رسد خيزش وارد نوعي اپيزود انقلابي شده. ✍گفتگوی مرتضی ويسی و محسن آزموده با آصف بیات 📎متن کامل گفتگو: https://b2n.ir/b82742 @Kolbe_Andishe_Farhang
💠براندازان ايران ستيز و خواب های آشفته براندازان ايران ستيز خواب های آشفته زياد می بينند. يکی اينکه گمان می کنند اسلام و تشيع آينده ای در ايران ندارد. يکيشان را ديدم به تازگی نوشته ايران هيچ آينده ای در اسلام ندارد. خيلی مضحک است. دست کم اگر 2500 سال تاريخ ايران از دوران هخامنشی را در نظر بگيريم حدود 1400 سال آن متعلق به دوران اسلامی است. در مقايسه با تاريخ پيشا اسلامی هر دانشجوی تاريخ می داند که بخش بسيار مهم از تاريخ تمدنی و فرهنگی و سياسی ايران متعلق به همين دوره اسلامی ايران است. عامل پايداری ايران در برابر حمله مغولان همين اسلام بود و عامل پايداری ايران در برابر سلطنت عثمانی، عناصر ملی و دينی حاکم بر دولت ملی و شيعی صفوی بود. مشروطيت ايران هم بدون فتوا و حمايت مرجعيت شيعه سامان نمی گرفت. دوران دفاع مقدس در برابر تجاوز صدام جنايتکار هم با رشادت هایی که ريشه در حس ملی و دينی و مذهبی داشت شکل گرفت و مانع از دست رفتن بخشی از خاک ميهن شد. نه عزيز؛ اسلام و تشيع از جمله عوامل مهم هويت ملی و فرهنگی ايران است. اسلام در اين کشور عاريتی نيست. زبان و ادبيات و فرهنگ و شعر و نثر و دانش و سنت های ملی اين کشور با اسلام پيوند خورده. کار اين حکومت و آن حکومت هم نيست. ريشه اش به هزار و چهار صد سال پيش می رسد. اين اسلام و دامنه گسترده آن از مرز چين تا جنوب اروپا بود که موجب شد برای قرن ها فرهنگ ايرانی با بهره گيری از امکانات تمدنی و دينی اسلام در سرتاسر سرزمين مسلمانان به انحای مختلف گسترش يابد و بر تمدن های ملل ديگر مسلمان تأثيرات درازدامن بگذارد و خود تبديل به يک فرهنگ جهانی شود. کمی تاريخ بخوانيد. ادبيات بخوانيد. ✍دکتر حسن انصاری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذارنگار| قسمت اول 🔹در آستانه‌ی پنجاه ساله‌گی نشسته‌ام و به گذشته می‌اندیشم. عمل‌گراتر از این هستم که بگویم از ۵۷ شروع شد یا از ۶۷ یا از ۷۱ یا از ۷۸ یا از ۸۴ یا از ۸۸ یا از ۹۶ یا از ۹۸ یا از ۱۴۰۱. دل‌م البته ۸۴ را نقطه‌ی چرخشِ جدی می‌داند. اما عمل‌گرا‌تر هستم. انحراف از همین ام‌روز شروع شده است. برای هر تغییری باید از همین لحظه شروع کرد. بی‌خیال دوربرگردان‌هایی که می‌شد با سرعت بیست کیلومتر در ساعت مثل یک راننده‌ی پیرِ محتاط با راه‌نما از آن‌ها دور زد و مسیر را اصلاح کرد و تقریبا همه را نیز عقلا تذکر دادند. حالا کار به جایی رسیده است که یک مایکل شوماخر باید پیدا کنیم تا غربیلک این ارابه را با سرعت دویست و پنجاه کیلومتر در ساعت تو اولین دوربرگردان بچرخاند؛ دوبرگردانی که معلوم نیست اصلا به آن برسیم یا نه! هر روز تاملات را پراکنده نوشته‌ام و هر روز به دوربرگردان‌ها فکر کرده‌ام. 🔹روز اول: وزارت اقتصاد ام‌روز خیمه‌ی سنگینی زده است روی حساب‌های بانکی. به راحتی می‌تواند همه‌ی حساب‌ها را بررسی و بازرسی کند. بفهمد هر شهروندی چه‌قدر درآورده است و کجا خرج کرده است و طبیعتا علی‌الراس برسد به عدد دقیق مالیات مودی! به نظرم می‌توانیم چند ممیز زبر و زرنگ پیدا کنیم که با کمی هوش‌مندی و کمی هم تسلط به فرمول‌نویسی در اکسل، درآمد واقعی هر مودی را کشف کنند. همان اول به درگاه امور مالیاتی در سایت، چند بند دیگر را هم اضافه کنیم. مثلا به جز تاریخ تولد و نام پدر، مذهب را هم از مودی بپرسیم و اگر شیعه بود، اجازه بدهیم از میان گزینه‌های موجود مرجع تقلید را هم انتخاب کند. حالا با این کشف درآمد واقعی توسط اکسل ممیزان، چه ایرادی دارد اگر با توجه به مشخصات ثبتی مودی، همان‌جا به صورت آن‌لاین خمس درآمد آن دسته از مودیان شیعه به دفتر مرجع ثبت‌شده کارت به کارت شود و رسید هم جهت قبر و قیامت به رویت مودی برسد؟ آیا حکومت دینی نباید چنین کند؟ آیا نباید این مهم از فروع دین را احیا کند؟ مضحک است؟ ابدا! مگر نمی‌گویند حکومت دینی برای احیای همین امور دینی آمده است؟ آيا بد است اگر بنشینیم و مال شیعیان کاهل را مخمس کنیم؟! حجاب قصه‌اش فرق می‌کند؟! یقین بدانیم اگر این طرح بالا را در همین دولت رییسی اجرا کنیم، تعداد مقالات فقهی که درباره‌ی وجوب پرداخت خمس و آثار اجتماعی آن نوشته می‌شود، ده‌ها برابر آثار اجتماعی حجاب است. دلیل‌ش هم بر عقلا روشن است! به راحتی می‌توانم تصور کنم یک سخن‌ران جاافتاده را که توضیح می‌دهد «اختلاط مال مخمس با غیرمخمس لقمه‌ی شبهه می‌برد سر سفره‌ی مسلمانان! ای نامسلمان غیرمتدینی که می‌گویی من به این موضوع خمس اعتقاد ندارم، چرا این همه مسلمان باید سفره‌شان خراب شود با این تصمیم تو! از حکومت اسلامی انتظار می‌رفت که خیلی زودتر از این‌ها موضوع خمس را قانونی می‌کرد که سفره‌ها طیب و طاهر شوند...» من طرف‌دار خمس هستم. همان‌گونه که طرف‌دار حجاب هستم. اما نیک می‌دانم که هیچ مرجعی با فهم درست از مقبولیت خود نمی‌تواند خمس اجباری از من بگیرد... اما اگر حکومت اسلامی را پیش بیاندازیم‌ حتما همه پشت‌ش خواهند ایستاد! قم خرج می‌کند و فاکتور را تهران پرداخت می‌کند...  (از نزدیکان‌م یکی می‌گفت که این را منتشر نکن. باور کن خمس را اجباری می‌کنند یک‌هو!! بی‌راه نمی‌گفت. احیای فروع دین اگر به شکل اجباری و حکومتی راه بیافتد، سازمان حج و زیارت هم شاید خودش را به آن سامانه‌ی وزارت اقتصاد متصل کند و در کنسرسیوم مشترک بین‌المللی با حج و اوقاف سعودی، از روی سامانه آن دسته از مودیان را که استطاعت مالی دارند، به صورت آن‌لاین ثبت نام کند و فیش حج‌شان را ای‌میل کند تا یک وقت حج آدم‌های مستطیع ضایع نشود و نامسلمان از دنیا نروند. احیای فروع دین است دیگر) من نه فقط با گشت ارشاد حجاب که با گشت ارشاد خمس و نماز و روزه و... هم مخالف‌م و هر اجباری در آن‌ها اکراه در دین می‌دانم. اگر چه شخصا به حجاب و خمس و... معتقد باشم! ۱۵ سال از طرح این موضوع در رسانه‌های عمومی کشور گذشته است... بدون نتیجه! روشن است که جامعه‌ی دینی را با مقیاس کمی اجرای احکام فهم نمی‌کنند، اتفاقا با حالت کیفی دین در میان شهروندان می‌سنجند... ✍رضا امیرخانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذارنگار| قسمت دوم 🔹روز دوم: کشتی‌گیر با حریفی از رژیم صهیونیستی مبارزه نمی‌کند و در دور اول حذف می‌شود. فردا مسوول فدراسیون مصاحبه می‌کند که هوس شیشلیک کرده بود و خورد و دویست گرم اضافه وزن آورد! این یعنی دفاع از ملت مظلوم فلسطین؟! پیش‌تر در دهه‌ی هفتاد میلادی اسراییل با یکی دو بازی خود را به فینال جام ملت‌های آسیا می‌رساند؛ چون کشورهای عربی حاضر نبودند با او مسابقه بدهند. بعدتر رژیم آپارتاید افریقای جنوبی، با همین حربه، یعنی بازی نکردن تیم‌های اروپایی، دچار انزوای جدی بود. حالا چه کسی منزوی شده است؟ ما یا رژیم اشغال‌گر قدس؟! روش ما «مسابقه ندادن» بوده است؛ نه هدف ما. روش نه از مقدسات است نه از اعتقادات. روش را عوض می‌کنیم. هر کشتی‌گیری که کشتی گرفت بعد دو دست‌ش را به سمت دوربین هفتی می‌کند و بعدتر رمزگشایی می‌کنیم که این یعنی خانه‌ی فلسطینی. ایراد گرفتند که سیاسی است، چیز دیگری می‌گوییم و چیز دیگری می‌سازیم. این برد رسانه‌ای قوی‌تری دارد یا شیشلیک خوردن؟! سال‌هاست همین حرف‌ها را گفته‌ایم و گفته‌اند. رییس وقت فدراسیون، رسول خادم همین را گفت و کسی به او توجهی نکرد. و او کنار رفت... نفر بعدی این را نمی‌گوید و می‌ماند... برای حل مساله چه‌قدر وقت خواهیم داشت؟ مثلا موضوع حضور زنان در استادیوم را به یاد دارم که در سال ۸۴ طرح کردم و اتفاقا شنیدم که مخالفت جدی هم نداریم! شکر خدا بعد از ۱۷ سال با تاخیر کرونا و هم‌کاری فیفا موضوع حل شد و از هیچ خاک‌ریزی هم عقب ننشستیم و آب هم از آب تکان نخورد! این را هم البته قم فاکتور کرد و تهران پرداخت! 🔹روز سوم: روشن است که دولت مقبولیت کافی ندارد. حتا اگر به آمار رسمی وزارت کشور نگاه کنیم، جمهور مردم به درستی این دولت را نماینده‌ی خود نمی‌دانند. درصد آرای باطله و مشارکت در آخرین انتخابات به نحوی وحشت‌ناک وضع رابطه‌ی مردم با حکومت را مشخص می‌کنند. در بحرانی که رسما سیاسی نیست و اتفاقا اجتماعی و فرهنگی است، باید از سرمایه‌ی اجتماعی استفاده کرد. آیا نمی‌شد شورای حقیقت‌یابی منصوب کرد که مثلا محقق داماد و علی دایی عضوش باشند و دکتر زاهدمهر قلب و دکتر علی رجایی که از قدیمی‌ترین المپیادی‌های ساکن ایران است و دیگرانی که سرمایه‌ی اجتماعی واقعی دارند. بعد هم آن‌ها بدون مانع تحقیق کنند و به طور طبیعی رسانه‌ها با آن‌ها مرتبط باشند. (چیزی شبیه به هیات‌های منصفه) طبیعی است که مردم نسبت به رای آن‌ها خاضع خواهند بود. چرا این در حادثه‌ی قتل/مرگ مهسا امینی چنین شورای حقیقت‌یابی ساخته نمی‌شود؟ چرا دادگاه به شکل علنی برگزار نمی‌شود؟ مثلا اگر دادگاه ستار بهشتی یا مهسا امینی علنی برگزار می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ دست بالا یک مامور خاطی شناسایی می‌شد. او برای تبرئه‌ی خودش حتما از نظام مایه می‌گذاشت. اما اگر دادگاه علنی منصفانه برگزار می‌شد، همه می‌فهمیدند که نظام پای خطای کسی نمی‌ایستد. شاید دلیل عدم برگزاری همین باشد... نکته‌ای که نظام متوجه نمی‌شود این است که در این پرونده‌ی قتل/مرگ مهسا امینی خودش متهم است! او نمی‌تواند در مقام دادستان یا قاضی قرار بگیرد. مضحک است وقتی نماینده‌ی نیروی انتظامی می‌آید و خودش گزارش می‌دهد که فوت در حال ارشادات طبیعی بوده است! تو در مقام متهمی الان، نه در مقام اقناع‌کننده‌ی افکار عمومی... از آن سو به این فکر می‌کنم که آخوند باید برود نماینده‌ی مجلس شود و پاس‌بان مسوول امر به معروف و ارشاد؟! منتظرم تا تغییراتی را ببینم... ✍رضا امیرخانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذارنگار| قسمت سوم 🔹روز چهارم: اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب می‌شوند. نام محمود احمدی‌نژاد می‌درخشد! فقط من باید مرزبندی کنم؟! آیا اگر من یک پراید اوراقی داشته باشم، حاضرم آن را به حضرت آقای شیخ حسن صانعی بدهم که به شوش ببرد و بفروشد؟ بنیاد پانزده خرداد چه وضعیتی دارد؟ کارآمد بوده است؟! اگر نه، چه‌گونه او باید مصلحت نظام را تشخیص بدهد، آن هم در این روزگار پیچیده... جوان هجده‌ساله چه نسبتی دارد با این حکم‌رانی؟! باز صبر می‌کنم تا تغییرات را ببینم. جمعه آقای احمد خاتمی خطبه می‌خواند... می‌گویند دفتر ایشان به لقب آيه‌الله حساس است، عیب ندارد... اصلا آيه‌الله‌العظما... همیشه برای‌م سوال است که ایشان چه‌گونه می‌آید و برای روز قدس خطبه می‌خواند؟ آیا تا به حال یک عبارت نو، یک فکر تازه راجع به فلسطین ارائه کرده است؟ مرحوم هاشمی در سخت‌ترین شرایط ناآگاهی اجتماعی کتاب اکرم زعیتر را ترجمه کرده بود که تا سال‌ها منبع تحقیق راجع به فلسطین بود. امام جمعه‌های تهران، مرحوم آیه‌الله طالقانی و آیه‌الله خامنه‌ای در مسجد هدایت تهران و مسجد امام حسن مشهد، توانسته بودند در رقابتی واقعی، در فقدان حمایت حاکمیت (و بل در تضاد با او) مخاطب حقیقی داشته باشند و بالا بیایند. کدام امام جمعه در سال‌های اخیر از مسیر طبیعی مسجد پرطرف‌دار بالا آمده است؟! 🔹روز پنجم: آیا از موضوع قتل/مرگ مهسا امینی بی‌گانه استفاده نکرده است؟ قطعا! هر اهل رسانه‌ای می‌داند که در شش ماه گذشته حجم اخبار مرتبط با گشت ارشاد در رسانه‌های بی‌گانه‌ی ضد ایران و ضد جمهوری اسلامی بالا رفته است. همه می‌دانیم که تصاویر مرتبط با گشت ارشاد –حتا از سال‌های قبل- مدام بازنشر می‌شوند. تعمیق گسل بی‌حجاب/باحجاب پروژه‌ای جدی است و البته در حقیقت اجتماع ما نیز ریشه دارد. جمهوری اسلامی با پروژه‌هایی مثل سپیده رشنو عملا در همان زمین بازی می‌کند. اگر دنبال نفوذ دشمن هستید، همین‌جا باید کنج‌ها را بکاوید! از آن سو موضوع قتل/مرگ مهسا امینی می‌توانست برای حکم‌رانی فرصت باشد؟ به نظرم به راحتی... این موضوع و پی‌گیری آن خواسته‌ی قاطبه‌ی مردم ایران بود. فارغ از نگاه به حجاب، هیچ عاقل منصف با اطلاعات ایرانی نبود که از پی‌گیری این پرونده و کشف حقیقت و ترک خصومت ناراضی باشد. با تقریب خوبی همه‌ی مردم ایران نسبت به عمل‌کرد گشت ارشاد معترض هسنتد. نفس دست‌گیری و تخلفات احتمالی موضوعی بود که همه را خشم‌گین کرده بود. حاکمیت به راحتی می‌توانست از این فرصت استفاده کند و از این وحدت کلمه استفاده کند. چه چیزی را می‌باخت؟ لکه‌ای می‌افتاد به دامن مقدس نظام؟ نیروی انتظامی هم جزو مقدسات است مگر؟! این اعتراض می‌توانست به راحتی با اعطای مجوز –گیرم در کیلومتر بیست بیابان‌های تهران قم- شکل مدنی بگیرد و مطالبه‌ی واضح مردم دیده شود. چه اتفاقی افتاد؟ همان دست فرمان قبلی. تبدیل اعتراض واقعی به آشوب... ایجاد گسل میان مردم... خاک‌مال کردن اصل موضوع و ریختن آشغال‌ها زیر فرش مقدس نظام! در این کار شاید برنامه‌ریزی دشمن جدی بود، اما شک نیست که ضعف در شیوه‌های حکم‌رانی جمهوری اسلامی و فقدان خلاقیت در مدیریت مسوولان این بازی را جلو برد. باز تبدیل اعتراض آرام به آشوب. (البته رکاکت کلام در خیابان که از تفاوت‌های نسلی است...) و بعد راه‌پیمایی‌های تله‌ویزیونی دست‌کاری‌شده. موضوع اصلی اعتراض ربطی به بی‌گانه ندارد. به حکم‌رانی ما مرتبط است. آیا این راه‌پیمایی‌های رسانه‌مالی‌شده، معترضان را خشم‌گین نمی‌کند؟! در این اعتراض عمومی، به من اگر باشد ابتدا طراح پروژه‌ی «سلام بر فرمان‌ده» را احضار می‌کنم. در جامعه‌ای که مشکل اقتصادی دارد، مردم پای صندوق‌ها نشان داده‌اند که فاصله گرفته‌اند از روش حکم‌رانی، چرا کسی چنین گسلی را باید تعمیق کند؟! چرا نظام باید مردم را روبه‌روی مردم قرار دهد؟ مردمی که به دروغ به دلیل کرونا اما در اصل به دلیل فیفا از رفتن به استادیوم منع می‌شوند، می‌توانند برای «سلام بر فرمان‌ده» در همان استادیوم به شکل مختلط دور همی بگیرند. وقتی شما با جمعیت قدرت‌نمایی می‌کنی، در شرایطی که جامعه طبق آمار رسمی وزارت کشور خودت، نظر متفاوتی دارد، داری جمعیت را تهییج می‌کنی برای آمدن به خیابان... همان‌هایی که می‌گویند نظام با یک هسته‌ی سخت معتقد چند درصدی می‌تواند هشتاد میلیون را کنترل کند... همان‌ها عامل اصلی اعتراض مردم هستند. همان‌ها عامل اصلی غیرقابل انعطاف بودن نظام هستند. همان‌ها نظام را از هر پیش‌رفتی پشیمان می‌کنند... و حالا در میانه‌ی خطر کجا هستند؟ آیا می‌توانند با همان هسته‌ی سخت کوچک‌ترین رفتار اقناعی داشته باشند؟! ✍رضا امیرخانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذارنگار| قسمت چهارم 🔹روز ششم: پیش‌تر در برنامه‌ای گفته بودم. علی کریمی برای علی کریمی شدن، هشتاد میلیون ایرانی را دریبل کرده است. این مهارت اوست و همین مهارت به او شهرت داده است. آیا او در این مهارت حق کسی را ضایع کرده است؟ به هیچ عنوان! آیا او سلبریتی نظام است؟ به هیچ عنوان! سلبریتی نظام کسی است که در رسانه‌ی نظام و در مراسم مورد توجه نظام نام‌آور می‌شود. مداح، سلبریتی نظام است. حسن عباسی و رایفی‌پور و پناهیان سلبریتی نظام هستند. رسانه به دنبال دریبل علی کریمی دویده است. اما حسن عباسی به دنبال رسانه‌ی نظام دویده است. به اولی می‌گویید سلبریتی و به دومی می‌گویید جوان مومن انقلابی! این‌قدر صداهای متفاوت و عمیق را حذف کردید که به علی کریمی نوبت سخن گفتن رسید. او هرگز به دنبال این سخن گفتن نبود. علی کریمی کت و شلوار پوشید و آمد در سخت‌ترین شرایط باری از دوش نظام بردارد و رییس فدراسیون شود. سیاه‌کارترین و خال‌بازترین نیروهای نظام به خط شدند تا او رای نیاورد. پس علی کریمی فوت‌بالیست درجه‌ی یک را شما تبدیل کردید به یک ناراضی حق‌به‌جانب. علی دایی و علی کریمی باید جای‌شان را بدهند به کسی که همه می‌دانند پرونده‌ی ناسالمی دارد اما معاون اول مجبور است جارو به دم کی‌روش ببندد و... ام‌روز علی کریمی در خارج از ایران با «تو خفه‌»ی بی‌نظیرش انقلابی‌تر از بسیاری از بابصیرت‌ها عمل کرده است و اتفاقا خود را در معرض ماشین ترور سازمان رجوی قرار داده است... 🔹روز هفتم: آقای رییس دولت می‌‌آید در تله‌ویزیون و می‌گوید من همان اول زنگ زدم به خانواده‌ی مهسا امینی. در دنیا رییس جمهور زنگ می‌زند؟ نه اصلا فرمان‌دار زنگ می‌زند؟ بخش‌دار زنگ می‌زند؟! آقای رییس دولت! در دنیا یک قاضی محلی با اختیار کامل پرونده را در دست می‌گیرد و در چشم مردم و کنار هیات منصفه پرونده‌ی این‌چنینی را به سرانجام می‌رساند. چه نیازی هست به این خاله‌بازی‌ها؟! بیست سال پیش حدود سال هشتاد از ایالات متحده به ایران برگشته بودم و نگران کشورم بودم. اولین بار بود که گسل میان مردم به وجود آمده بود. مردم و نه اهل سیاست تبدیل شده بودند به این‌طرفی و آن‌طرفی. دوم خردادی و ضددوم‌خردادی. آن زمان تمام تلاش اجتماعی‌م را گذاشتم برای حل این گسل. داستان سیستان و لوح را همان موقع نوشتم. داستان سیستان این پایان‌بندی را که داشت... ره‌بر، همان‌قدر كه ره‌برِ تيمِ حفاظت است، ره‌برِ مردم نيز هست، ره‌برِ نيروي انتظامي، ره‌برِ چتربازانِ مرزنشين، ره‌برِ جوانانِ برومند، ره‌برِ پيرمردانِ بي‌دندان، ره‌برِ فرزندانِ بي‌كسِ شهدا، ره‌برِ راننده‌هاي فرمان‌داري، ره‌برِ پسرانِ نمازِ جمعه، ره‌برِ دخترانِ خيابان، ره‌برِ هپي‌برادرز، ره‌برِ خواهرانِ زينب، ره‌برِ چپ، ره‌برِ راست، ره‌برِ استان‌دار، ره‌برِ فرمان‌دار، ره‌برِ بلوچ، ره‌برِ زابل، ره‌برِ سيستان، ره‌برِ شيعه، ره‌برِ سني، ره‌برِ كرد و ترك و تركمن، ره‌برِ ياروها، ره‌برِ بچه‌هاي نشرِ آثار، ره‌برِ بچه‌هاي مخالفِ نظام... ره‌بر همان‌قدر كه ره‌برِ من هست، ره‌برِ رفيقِ شفيقِ من نيز هست. او بايستي ره‌برِ همه باشد... و در لوح چنین شعاری را سرلوحه‌ی آن پای‌گاه اینترنتی قرار داده بودم. فرهنگ مادر سیاست است. مضحک است تصویر فرزندی که تلاش می‌کند مادرش را بزاید... و حالا سوگ‌مندانه باید بنویسم که همه‌ی ما حتا بازی‌چه‌ی نگاه سیاسی هم نیستیم. سال‌هاست که دو شاخه‌ی امنیتی کشور به جان هم افتاده‌اند. برای زدن هم هیچ ابایی از ضرر به مردم و حتا ضرر به ایران ندارند. چون در آن شبکه‌ی ناقص‌العقل‌ها، هر دو راس این‌ها اتفاقا هوش‌مندترین‌ها هستند. نگاه امنیتی‌ها ام‌روز بالادست همه‌چیز ایستاده است. چه در بحران جانشینی، چه در پرتاب رییسی به رییس‌جمهوری، چه در همین بحران ام‌روز، چه در ورود لباس شخصی به شریف (بعد از تجربه‌ی اسف‌بار کوی دانش‌گاه)، چه در فعال کردن گسل بلوچستان در میانه‌ی این روزها (بعد از تجربه‌ی اسف‌بار مسجد مکی)، همین نگاه کشور را اداره می‌کند. قسمت مردمی‌تر و عاقل‌تر نگاه امنیتی به خلاف تصور بعد از حذف قالی‌باف و لاریجانی از طرفین معادله، رییسی را می‌کوبد وسط صحنه و بازی را به هم می‌زند. چه بر سر مردم می‌آید؟ چه بر سر ایران می‌آید؟ چندان مهم نیست... پاکستان می‌شویم، شوروی می‌شویم، یا سوریه و لیبی؟ یکی از این نگاه‌ها شوروی بعد از فروپاشی را می‌پسندد و نگاه دیگر جمهوری اسلامی پاکستان را. اما اختلاف این دو هیچ بعید نیست ما را به سمت لیبی و سوریه ببرد.. این نگاه امنیتی و این شبکه‌ی ناقص‌العقل‌ها نیاز به توضیحات بیش‌تری دارد. نوشتن از این دو برای من مثل کناسی است. این که رمان را در بازار عطاری زمین بگذاری و بروی سراغ این کناسی، حس و حالی دیگر می‌خواهد... و حالا روزهاست که رمان را زمین گذاشته‌ام و خاطرات پراکنده‌ی هر روز را ثبت می‌کنم. ✍رضا امیرخانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذارنگار| قسمت پنجم 🔹روز آخر: همه‌ی این‌ها را برای مردم ننوشتم. از آن گذشته از این توهمات هم ندارم که در این بلبله الالسن خیال کنم صدای مردم کشورم هستم! من این‌ها را برای همان‌ها نوشته‌ام که در این ‌سال‌ها هیچ وقت نخواستند بشنوند. هر جا بین یک فروغی و یک عادل مخیر شدند، طرف فروغی را گرفتند. هر جا میان مردم و حکومت قضاوت کردند، طرف حکومت را گرفتند... امیدی هم به شنیدن‌شان ندارم. آن‌ها خوب می‌دانند که من هم‌چنان عمیقا به امام دل‌بسته‌ام. به تعبیر همین جوانانِ اهلِ قاسم‌چک، به حفظ کشورم و حفظ نظام فکر می‌کنم. و هم‌چنان تا لحظه‌ی آخر رجاء واثق‌م تغییر این روند بی‌تغییر است... خوب می‌دانند که من هم‌چنان به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی اعتقاد دارم. خوب می‌دانند که اگر از من چیزی بخواهند برای کشورم دریغ نخواهم کرد. (از حق نگذریم در این مدت دو مسوول جمهوری اسلامی مرا خواستند. با خوش‌حالی و بی‌ناز و ادا رفتم. یکی روز شهادت امام رضا مرا به خانه‌اش خواند و من سرآسیمه رفتم که نظر بدهم، اما او به من توضیح داد که از سفر اربعین برگشته است و وضعیت جمع‌آوری زباله در عراق خیلی بد است. دیگری هم دعوت‌م کرد و من تا نصف جلسه فکر کردم پوشش جلسه موضوع انتشاراتی است، اما عاقبت فهمیدم که نه... واقعا موضوع‌ش راه‌اندازی یک انتشاراتی بزرگ است!!) از این‌جا به بعد را برای تو می‌نویسم که در خیابانی و نمی‌خوانی نوشته‌ی مرا... نسل جدید ما! به خلاف تصور رسمی، تو را انقلابی و حق‌طلب می‌بینم. دم‌ت گرم و سرت خوش باد... حضور تو در خیابان، (در حیاط مدرسه، پشت چراغ قرمز با فشردن بوق، دور میز کافه و حتا در خانه) از سر سیری نیست. از سر هیجان‌طلبی نیز. تو سهم‌ت را از کشورت و از سرنوشت‌ت می‌خواهی و سوگ‌مندانه باید اقرار کنم که هیچ سهمی در حکم‌رانی کشورت نداری... شاید برای من در دوره‌ای مثلا سورنا ستاری می‌توانست اثری از هم‌دوره‌ای‌هام در حکم‌رانی باشد، اما تو هیچ سهمی در حکم‌رانی نداری. حق تعیین سرنوشت تو از نظر من محترم است... جمهوری اسلامی می‌توانست این حق را از طریق صندوق و بعدتر از طریق نظارت رسانه‌ای به تو بدهد. اما مهندسی کرد و نداد... (مهندس‌ترین مهندسان عالم، برادران یوسف بودند که سال‌ها بعد از آن مهندسی گرگ و چاه در خدمت عزیز مصر باز هم کوتاه نیامدند و گفتند برادری داشتیم که سال‌ها پیش گرگ خوردش!) تصور درست از پیرامون‌ت داری. برای من همین که شعار عَلَضرت نمی‌شنوم عالی است. همان «تو خفه‌»ی علی کریمی به همه‌ی سخن‌رانی‌های این بابصیرت‌ها می‌ارزید! شاید وقت تاریخ خواندن نداشته باشی. خیلی بد است. اما یادت باشد همین که تو ام‌روز در خیابان هستی و تغییر ایجاد می‌کنی، (کما این که بی‌شک راجع به گشت ارشاد تغییر ایجاد کرده‌ای) مرهون ۱۲۸۵ و مشروطیت است، مرهون ۱۳۳۲ و ملی شدن صنعت نفت است و اتفاقا از همه بیش‌تر مرهون ۱۳۵۷ و خود انقلاب اسلامی است. این هر سه پی‌آمد یک‌دیگر بودند. (بگذریم که جمهوری اسلامی به اشتباه و برای نام‌واره‌سازی و تشخص از مشروطیت شیخ فضل‌الله و از ملی شدن سید کاشانی را برگزید که هر دو نسبتی با اصل انقلاب نداشتند. و تلخ‌تر این که نسلِ اصیلِ پیش از خود را فراموش کرد.) ✍رضا امیرخانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذارنگار| قسمت پایانی گول سیاسی نخور! تو موضوع‌ت ایران، پیش‌رفت ایران و حق تعیین سرنوشت است. تو دولت حداقلی می‌خواهی. رییسی باشد یا نباشد اهمیتی ندارد... از قانون اساسی فرانسه می‌شود ولایت فقیه درآورد و از جوچه‌ی کره‌ی شمالی می‌شود دموکراسی بیرون کشید. به مصوبات اعتنا نکن. مطالبات‌ت را واضح بیان کن و بگیر... هیچ بی‌گانه‌ای دوست‌دار کشور من و تو نیست. ایرانی شاید پلوی سفارت خورده باشد، اما ننگ سفارتی بودن و بعدتر مستعمره بودن را نپذیرفته است. ایالات متحده در هیچ کشوری شادی مردمی را در این پنجاه سال تحمل نکرده است. یقین داشته باش اگر تو در معرض تشکیل دولت مردمی باشی، تو را به رسمیت نخواهد شناخت و برای مقابله با تو با همین احمد خاتمی و علم‌الهدی وا می‌بندد! خیابان تهران و خیابان ایران تعیین‌کننده است نه هیچ خیابان دیگری در جهان و پول توجیبی توست که تغییر مثبت ایجاد می‌کند نه هیچ ارز فرامرزی جهانی. یادت باشد که تو زاییده‌ی نسل ارتباطات اتمیزه هستی و مدیون همین فن‌آوری ارتباطات مجازی هستی. آزادی تو ام‌روز وابسته به سرعت نت توست. من تمام تلاش‌م این است که به آن که تو را می‌زند یاد بدهم که نزند... این‌جور نیست که او هیچ نیاموخته باشد. همین که از تیر جنگی به ساچمه و ساچمه‌ی پلاستیکی و گلوله‌ی پینت‌بال رسیده است به اندازه‌ی چند ده کشته در روز پیش‌رفت است... او باید برود و یاد بگیرد که چرا از فتیه‌ی دهه‌ی شصت به عصبه‌ی هزار و چهارصد و یک تبدیل شده است. او هم کسی را ندارد که حرف تازه یادش دهد. اما تو هم یادت باشد که همین‌طور که تو درصدی معنادار از جامعه هستی، او نیز سهمی در جامعه دارد. او سهم تو را نداد، تو باید سهم او را بدهی که شکل او نشوی! تعمیق هر گسلی میان مردم، هر گسلی، شیعه-سنی، پول‌دار-بی‌پول، طرف‌دار-مخالف، نخبه-پخمه، حتا کتک‌زن-کتک‌خور، باحجاب-بی‌حجاب به ضرر همه‌ی ایران است. بخشی در نظام این گسل‌ها را فعال می‌کنند، تو تلاش کن پل باشی میان دو سوی این گسل. چرخه‌ی خشونت باید متوقف شود اما چرخه‌ی اعتراض نه... جامعه‌ی ایران و حتا خیابان ام‌روز، توییتر نیست. صدا و سیما هم نیست. خودت باش... در هر لحظه‌ای خودت مسوول رفتار خودت باش... هر چه می‌نویسم پدربزرگی است... به کار نمی‌آید... کسی می‌تواند مطالبات را فهرست کند که از سوی حاکمیت امیدی به نقد شدن آن‌ها داشته باشد... امنیتی می‌گوید با کوچک‌ترین نرمش، راه را باز کرده‌ایم، پس هیچ راهی برای عقب‌نشینی باقی نمی‌گذارد... قبل و بعد هر بحران هم همین‌یم که هستیم. پیش‌تر در مصاحبه‌ی دم خروس گفتم که نظام باید چند تغییر اضطراری انجام دهد. منتظر بودم تا کسی آن‌ها را از من بخواهد! هم‌چنان منتظرم... آن که می‌زند و آن که می‌خورد، هر دو اگر نه فرزند، شهروند نظام‌ند... حتا اگر شبان‌-رمه‌ای هم حکم می‌رانیم، شبان با گوسفند این گونه تا نمی‌کند...  دوربرگردان را رد نکنیم... ✍رضا امیرخانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مرنجان دلم را با کمال تأسف باید اعتراف کنیم که فی‌الحال به‌ترین کارخانه‌ای که در این مملکت دارد کار می‌کند، کارخانه‌ی دشمن‌تراشی است. انگار جریانی از دل حاکمیت عمد دارد که از هر آن‌که محبوبیتی نزد مردم دارد، دشمن نظام بتراشد. اشاره‌ی من فقط به توقیف چهار تا پاسپورت نیست. نقل تریبون‌دارهایی است که از همه بیش‌تر عنوان حزب‌اللهی را یدک می‌کشند. همان کسانی که توهم زده‌اند تا تعداد هواداران جمهوری اسلامی را فیکس به عدد مبارک هفتاد و دو تقلیل ندهند، کاری حسینی نکرده‌اند. از یک سو نود و نه درصد مردم را انقلابی می‌خوانند و از دیگر سو به هیچ کجای نامبارک‌شان نیست که ریزش‌ها مدام دارد از رویش‌ها سبقت می‌گیرد. بعضی‌های‌شان تحفظ می‌کنند و بعضی اما من‌باب صداقت بیش‌تر و البته حماقت بیش‌تر رسما و علنا می‌گویند که فوتبالیست همان به از قطار انقلاب اسلامی پیاده شود، ولو باشد و خواننده همان به از طیاره‌ی جمهوری اسلامی پایین پرت شود، ولو باشد. کاش جماعت همان حساسیتی را که به فلان پست علی دایی یا بهمان استوری همایون شجریان داشتند، به عمل‌کرد خود نیز می‌داشتند. خوب است گاهی خودمان را جای چهره‌هایی هم‌چون و بگذاریم. آیا منطقی است که بخواهیم امثال همایون شجریان و علی دایی هم مثل شماری از خبرنگارها تنها از زاویه‌ی دل‌سوزی برای نظام، وقایع را تحلیل کنند؟ اگر دشمن دوست دارد این روزهای نظام شبیه آخرین روزهای رژیم پهلوی باشد، خب! دشمن است و جز این هم از او انتظاری نیست؛ وای بر ما مثلا دوست‌داران جمهوری اسلامی که عوض یک غلام‌رضا تختی، شبانه‌روز ده‌ها علیه نظام می‌تراشیم. ای بسا فوتبالیست که تنها به پیشرفت خود فکر می‌کند؛ که از یا برسد به بارسا یا رئال؛ بعد منی که اسم خودم را گذاشته‌ام سرباز نظام، جوری حرف بزنم که حتی فوتبالی‌ترین فوتبالیست‌ها هم بنا کنند به نوشتن کپشن‌های سیاسی بر ضد نظام. مستطیل سبز این همه هنری کسینجر نمی‌داشت؛ اگر ما این همه برای طرد، برای نفرت، برای کینه و برای دشمن‌تراشی تن‌مان نمی‌خارید. یادمان رفته آیا آقامنشی همایون را در روزهای درگذشت شجریان؟ مگر نه آن‌که اغیار می‌خواستند تابوت آقای ربنا عوض آرام‌گاه فردوسی میل کند سمت قبرستان سیاست؟ و مگر نه آن‌که همایون به زیبایی صحنه را مدیریت کرد که به قول معروف؛ نه سیخ بسوزد و نه کباب؟ بدا به حال ما که حتی موسم هم می‌دهیم. یکی هم نیست به ما بگوید که تو داری دل می‌شکنی و حواست هم نیست که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند... ✍حسین قدیانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 توسعه یا آزادی؟ 🔹«... دکتر داوری‌اردکانی طی چندسال اخیر به این نتیجه رسیده که موضوع اصلی و اولویت‌دار، وضع اکنون ماست. به تعبیر دقیق‌تر، هرچند وظیفه فیلسوف اصلا در نسبت با آینده است، اما اگر درباره این اکنون تجدیدنظری صورت نپذیرد و از بحران موجود گذری رخ ندهد، آینده خوبی نیز متوقع نخواهد بود. فی‌المثل اگر روزی ایران مبدل به کشوری جنگ‌زده مانند سوریه شود، دیگر صحبت درباره توسعه و آزادی و تمدن سازی و... چه سودی خواهد داشت؟ ...» 🔹«... توسعه در تفکر دکتر داوری‌اردکانی، رقیب پروژه تجددمآبی یا مدرنیزاسیون است. مدرنیزاسیون با شعار محقق ساختن تاریخ مدرن در کشور، پیش روی خود تقلید از شاخص‌های تاریخی-فرهنگی را هدف گرفته (و درست به همین خاطر است که مثلا در مدرنیزاسیون رضاخانی باید از کشف حجاب آغاز کرد.) اما این جهت‌گیری چنانچه گفته شد و به فرض اینکه هیچ اما و اگری درباره آنها نباشد -که هست و خود دکتر داوری و بسیاری از دیگر فرهیختگان و اندیشمندان این کشور، همسویی با این جهت‌گیری‌ها ندارند- حسب پروژه و تصمیم‌گیری‌های سیاسی قابل تحقق نیستند و ماحصل آن تصمیم‌گیری‌ها جز بحران نمی‌افزاید. راه دیگری هم تجدد پیش پای ما نگذاشته است. ما احتمالا در تنها دوره تاریخی زندگی می‌کنیم که در آن‌ واحد، هیچ جهانی جز جهان غربی وجود ندارد و اگر این‌چنین نبود، شاید می‌شد همزمان با تاریخ تجدد، کوشید تا تاریخ و جهان دیگری را تقویت کرد و به زیست خود در آن جهان ادامه داد. ...» 🔹«... وضع جغرافیایی ایران، سطح توقعات مردم که برآمده از تاریخ بزرگ و شکوهمند این کشور است، اقتضائات انقلاب اسلامی و سیاست‌های منطقه‌ای و... همه و همه بازی را پیچیده و دشمنی‌ها را علیه ما زیاد کرده‌اند؛ ولی هیچ‌یک از اینها رافع مسئولیت جدی و عاجل جمهوری اسلامی برای خلق طرحی کلی و کلان برای اداره کشور و مدیریت نیازهای اساسی مردم نیست. این طرح کلی برای اداره کشور نمی‌تواند با آمدن این جناح و آن جناح تغییر کند. مگر می‌شود هشت‌سال یک‌بار از کشوری دنبال شراکت تجاری-سیاسی با غرب مبدل به کشور دنبال شراکت سیاسی-تجاری با شرق شد؟ می‌شود ولی دیگر هیچ قدرتی با این کشور، وارد شراکت جدی نخواهد شد و کمکی جدی به آن نخواهد داشت ...» 🔹 «... چرا دقت نمی‌کنیم که همین ‌الان تقریبا همه زشتی‌ها و بدی‌های نظام سرمایه‌داری مانند شکاف طبقاتی، کاهش سرمایه‌های اجتماعی، ضعف اخلاق، کالایی شدن فرهنگ، کاهش حمایت از اقشار آسیب‌پذیر و... را داریم بدون آنکه چیزی از محاسن آن مانند افزایش سرمایه‌گذاری و کمک به رشد و آبادانی و اشتغال و تولید ثروت را داشته باشیم؟ اجرای هر برنامه توسعه‌ای البته نیازمند سیاستمداران قوی و باهوشی است که بتوانند در زمان مناسب تدبیر مناسبی برای تضمین سرمایه‌گذاری و اشتغال ایجاد کنند و اگر این سیاستمداران نباشند باید از آنها پرسید پس برای چه بر مسند سیاست نشسته‌اند؟...» 🔹 «... انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب مردمی و دست بر قضا از علل آن هم حس ازخودبیگانگی برآمده از سیاست‌های شبه‌توسعه پهلوی بود که کاملا یکجانبه اجرا می‌شد. توجه به آزادی سیاسی در خلال برنامه‌های توسعه واقعی یعنی بهره بردن از رکن پشتیبانی مردمی که شاید مهم‌ترین سرمایه ما برای مقابله با دشمنان هم همین سرمایه مردمی باشد. این چیزی است که مردم احساس می‌کنند مدتی است خدشه‌دار شده و به‌ویژه بهانه‌های زیادی هم دست دشمنان این کشور داده است. تلاش برای کشف و احیای آزادی سیاسی در توسعه ایران، می‌تواند باعث کنترل فساد و محدودشدن رانت شود و کمکی باشد برای بازگرداندن سرمایه‌های اجتماعی. ایران کشوری است با تنوع فرهنگی بالا که حتی در اوج دیکتاتوری رضاخانی نیز تن به استبداد نداد. این روحیه به‌علاوه آن بافت اجتماعی و مذهبی متنوع در ایران، مقتضی پذیرش آزادی سیاسی است و این خود کمک محتملی برای یک طرح توسعه واقعی است. با آزادی است که می‌توان مشارکت‌های مردمی و تلاش برای حل مشکلات را محقق کرد. درواقع بخش قابل‌توجهی از اصلاحات مدنظر مدیران، بدون جدی گرفتن آزادی سیاسی -هر مقداری که می‌فهمیم و می‌شود- شدنی نیست....» ✍ سید مهدی ناظمی 📎اشاره: این یادداشت قبل از بروز وقایع اخیر کشور نگاشته شده است و جهت عدم مخالطت با مسائل روز، انتشار آن به تأخیر افتاد. متن کامل یادداشت: http://fdn.ir/74727 @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تحدید آزادی با تحدید ‎ و ‎ و با «فیلترینگ وِل» کنونی هیچ ظرفیتی ایجاد نمی‌شود؛ «تحمیل» به تضعیف هر امر ملی، از جمله شبکه ملی اطلاعات می‌انجامد و الّا شبکه‌های اجتماعی موجود برای قارون‌های جهانی و دلال‌های ایرانیِ سرمایه‌داری پلتفرمی کم آورده ندارند. ‏سرمایه‌داری پلتفرمی که جهانی‌ترین شکل سرمایه‌داری جهانی است با به کارگیری هوش مصنوعی چندلایه و با اعمال فیلترینگ حبابی، آزادی ما را محدود می‌کند. مسئله این جاست که ما آن فیلترینگ حبابی را نسبت به این فیلترینگ چماقی، آزادی می‌بینیم و حق هم داریم و به طور «نسبی» درست می‌بینیم. ‏مبارزه با استیلای سرمایه‌داری تکنولوژیک و اقتدار جهانی، در لحظه‌ای که به تحمیل رو می‌آورد و اختیار و حق انتخاب جامعه را تحدید می‌کند، به استیلایی دیگر تبدیل می‌شود و دیگر مبارزه نیست چون در تضاد با انقیاد سرمایه‌داری نیست، از جنس آن و در تعاضد با آن است. ✍مجتبی نامخواه @Kolbe_Andishe_Farhang
💠منطق بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور 🔹 ساختارها همیشه و همه جا "پیکر" برای یک "روح" اند. در این ۴۳سال فقط ساختارهای فرهنگی فربه، موازی، فرسوده و ناکارا نشده اند؛ رویکرد فرهنگی-اجتماعی مان هم غیرفراگیر، محافظه کار، امنیتی زده، قدیمی و نابه روز شده است. 🔹 مثلا هنوز از "اقناع" می گوییم (تازه همان چیزی که یافت می نشود!)! اما اقناع، توقعِ رویکرد فرهنگی مونولوگ است. از منبر تا ارشاد، از کلاس تا صدارت، بگوییم تا قانع شوند! جامعه گوش، ما زبان! 🔹 معجزه انقلاب اسلامی این بود که یک "ولاء اجتماعی متقابل" در بین همه ملت آفرید (تحقق آیه۷۱توبه). ذیل "ولاء سیاسی فقیهِ انقلابی و ساختارنوکُن"، ولاء عمومی ملت نسبت به هم و نسبت به حاکمان شکل گرفت(اصل۸و۲۶ و...قانون اساسی). 🔹ولاء، فاعلیت است؛ ولاءِ همگانی، همه گویی و همه کُنشی است؛ فرهنگ حاصل از آن "برآیندی" است نه "فرآیندی"؛ تعامل پایین و بالاست نه از بالا و فرمایشی. مثلا "خواهر بی حجاب"، هم "برادر مسئول" را نهی از منکر می کرد و هم از سوی خواهر یا برادری، نهی از منکر می شد؛ "عدالت" و "عفاف" در برآیند کلی نزدیک به هم سیر می کرد و هیچکدام به نفع دیگری تأویل نمی رفت. 🔹آن روح انقلابی را باید به فرهنگ، به همه ملت، به همه عرصه های دخالت عمومی و به همه اجتماع برگرداند/ رسمیت شمرد؛ و الا بازسازی ساختارهای فرهنگی هرچه باشد انقلابی نیست، نخبه گرا، هوادار پسند و از بالا به پایین و پیشاپیش شکست خورده و فقط بودجه خور است! ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
26.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠نقش اسلحه های نرم در جنگ هیبدریدی چیست؟ 🎥علی علیزاده از مهناز افشار تا مانی حقیقی و اصغر فرهادی و بسیاری از سلبریتی های دیگر در این روزها کنش هایی داشته اند. در این فیلم درباره این صحبت کرده ایم که این کنش ها و مواضع چطور تبدیل به بمب های واقعی میشوند و بر خانه های شهرها در ایران منفجر میشوند. @Kolbe_Andishe_Farhang