eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
554 دنبال‌کننده
245 عکس
812 ویدیو
165 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠هنرمند ملی، هنر ملی ۱- استاد ، بر چکاد آواز ایرانی جای داشت. هنرآفرینی او در عصر ابتذال هنر و سیطره رسانه، مغتنم بود و هست. ۲- به‌عنوان پدیده‌ی درخشان موسیقی ایرانی، دقیقا مولود شرایط پساانقلابی جامعه ایران است. به جهات متعدد، این انقلاب بود که به این پدیده فرصت پدیداری و درخشیدنی چنین بی‌همتا داد. او در جوار اساتیدی چون محمدرضا لطفیِ بزرگ، توانست در لحظات خطیری که مردمی‌ترین انقلاب تاریخ آفریده بود، به میدان آمده و خود را جاودانه سازد. ۳- گرچه فراز و فرودهای سیاست‌زدگی های دو دهه اخیر، این پدیده را تحت‌تاثیر قرار داد، لیکن جان‌مایه‌های خویشکاری این پدیده برای هنر ایرانی، فراتر از هواداریها و مخالفتهای زودگذر و هیجانی، باقی خواهد ماند. ۴- به لحاظ دست‌آوردهای هنری، شجریان و شیوه و طرز هنرمندی او باید به‌جد مورد تدقیق و تحقیق و حتی نقادی واقع شود. اساتید و محققان و دانشجویان هنر و علوم انسانی به‌دور از ستایش و نفرین باید چنین پدیده‌هایی را موضوع فکر و تحقیق قرار دهند تا فراتر از مواجهه نوستالژیک و رمانتیک، بتوانیم دست‌آوردهای او را در متن هنر و فرهنگی ملی خویش، ثبت و ذخیره سازیم. ۵- من چون بسیاری از هم‌نسلی‌هایم از دیرباز با آثار او انس و آشنایی داشتم، اما حقیقتا ربنای استاد، آنِ دیگری داشت و از جای دیگری بود. ترکیبی از سنت تلاوت مصری و آواز ایرانی در آفرینشی تازه و بدیع بود که پسند خاص و قبول عام را هر دو در پی داشت. ۶- از مواجهه نوستالژیک فانتزی طبقه شبه‌مدرن ایرانی مبتذل‌تر، تداوم مصرف قبیله‌گرایانه‌ی استاد پس از مرگ اوست. اگر واقعا مدعی هستیم که او هنرمندی "ملی" بود، پس او را بیش از این خرج رقابتهای یومیه و جناحی خویش نسازیم. ۷- از بحرانهای توسعه‌نیافتگی ما همین است که هنوز مقام و معنای "هنر ملی" را به‌درستی درنیافته‌ایم. مسئولیت این بحران، هم به‌گردن نهاد سیاست است و هم بر دوش نهاد هنر. نتیجه این بحران تنزل شان هنر ملی و هنرمند ملی از جایگاه رفیع خویش و مصرف بی‌مبالات او در جریانهای زودگذر و نزاعهای فروملّی است. در موارد بسیار من‌جمله درخصوص مرحوم شجریان، حتی خود هنرمند هم گاه در فروکاست شان "هنرمند ملی" شرکت دارد، چرا که ایده‌ی اساسی "هنر ملی" همچنان دچار بحران است. بحرانی که نتیجه اعوجاج در نسبت میان هنر و سیاست در ایران است. روان استاد شاد باد ✍سیدحسین شهرستانی https://t.me/Kolbe_Andishe_Farhang @Kolbe_Andishe_Farhang
💠پاسبان موسیقی و آواز اصیل می‌دانم تلاشم برای ایجاد همزبانی و تفهیم منظورم بی‌فایده است. در توانم نیست که کتاب‌ها را در یک توییت بگنجانم. در توانم نیست تفاوت هنر از تبلیغات را در دو جمله توضیح دهم. در توانم نیست سیاست‌زدگی را شرح دهم. در توانم نیست بگویم چرا برخی به مولانا و ابن‌عربی که به تعبیری سنّی هستند توهین می‌کنند ولی امام خمینی و علامه طباطبایی و بزرگان از عرفا و علما آنها را گرامی می‌دارند و چارچوب کتابها و نظریه‌های خود را بر آراء آنها می‌گذارند. در توانم نیست بگویم چرا فیلسوفان بدکردار و گاه شهوترانی مثل نیچه و هایدگر مورد توجه متفکرین بزرگ عصر ما حتی شهدای حکیمی چون آوینی بودند. در توانم نیست توضیح دهم چرا آلبر کامو و داستایفسکی و چخوف و سایر نویسندگان بزرگ که نه مسلمان بودند و نه بعضی از آنها حتی به خدا اعتقاد داشتند، هنرمندان حکیم و تاریخ ساز و محترم به حساب می‌آیند. در توانم نیست شرح دهم که گاهی ممکن است هنرمندی با هنرش شالوده و ستونهای خانه‌ی تو را محکم کند ولی گاهی با سنگی شیشه‌ی خانه را بشکند. در توانم نیست بگویم که در عصر ابتذال هنر که پاپ و راک و جاز و رپ گوشهای انسان و فرهنگ را آزرده و کَر کرده، هنرمندی که پاسبان موسیقی و آواز اصیل سنت ماست چقدر عزیز و مهم است هرچند که گاهی به ما فحش داده باشد و شیشه‌ی سیاست ما را شکانده باشد. در توانم نیست... ولی در همین جملات کوتاه چیزهایی گفتم... شاید در خانه کسی باشد. ✍وحید یامین پور https://t.me/Kolbe_Andishe_Farhang @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مرنجان دلم را با کمال تأسف باید اعتراف کنیم که فی‌الحال به‌ترین کارخانه‌ای که در این مملکت دارد کار می‌کند، کارخانه‌ی دشمن‌تراشی است. انگار جریانی از دل حاکمیت عمد دارد که از هر آن‌که محبوبیتی نزد مردم دارد، دشمن نظام بتراشد. اشاره‌ی من فقط به توقیف چهار تا پاسپورت نیست. نقل تریبون‌دارهایی است که از همه بیش‌تر عنوان حزب‌اللهی را یدک می‌کشند. همان کسانی که توهم زده‌اند تا تعداد هواداران جمهوری اسلامی را فیکس به عدد مبارک هفتاد و دو تقلیل ندهند، کاری حسینی نکرده‌اند. از یک سو نود و نه درصد مردم را انقلابی می‌خوانند و از دیگر سو به هیچ کجای نامبارک‌شان نیست که ریزش‌ها مدام دارد از رویش‌ها سبقت می‌گیرد. بعضی‌های‌شان تحفظ می‌کنند و بعضی اما من‌باب صداقت بیش‌تر و البته حماقت بیش‌تر رسما و علنا می‌گویند که فوتبالیست همان به از قطار انقلاب اسلامی پیاده شود، ولو باشد و خواننده همان به از طیاره‌ی جمهوری اسلامی پایین پرت شود، ولو باشد. کاش جماعت همان حساسیتی را که به فلان پست علی دایی یا بهمان استوری همایون شجریان داشتند، به عمل‌کرد خود نیز می‌داشتند. خوب است گاهی خودمان را جای چهره‌هایی هم‌چون و بگذاریم. آیا منطقی است که بخواهیم امثال همایون شجریان و علی دایی هم مثل شماری از خبرنگارها تنها از زاویه‌ی دل‌سوزی برای نظام، وقایع را تحلیل کنند؟ اگر دشمن دوست دارد این روزهای نظام شبیه آخرین روزهای رژیم پهلوی باشد، خب! دشمن است و جز این هم از او انتظاری نیست؛ وای بر ما مثلا دوست‌داران جمهوری اسلامی که عوض یک غلام‌رضا تختی، شبانه‌روز ده‌ها علیه نظام می‌تراشیم. ای بسا فوتبالیست که تنها به پیشرفت خود فکر می‌کند؛ که از یا برسد به بارسا یا رئال؛ بعد منی که اسم خودم را گذاشته‌ام سرباز نظام، جوری حرف بزنم که حتی فوتبالی‌ترین فوتبالیست‌ها هم بنا کنند به نوشتن کپشن‌های سیاسی بر ضد نظام. مستطیل سبز این همه هنری کسینجر نمی‌داشت؛ اگر ما این همه برای طرد، برای نفرت، برای کینه و برای دشمن‌تراشی تن‌مان نمی‌خارید. یادمان رفته آیا آقامنشی همایون را در روزهای درگذشت شجریان؟ مگر نه آن‌که اغیار می‌خواستند تابوت آقای ربنا عوض آرام‌گاه فردوسی میل کند سمت قبرستان سیاست؟ و مگر نه آن‌که همایون به زیبایی صحنه را مدیریت کرد که به قول معروف؛ نه سیخ بسوزد و نه کباب؟ بدا به حال ما که حتی موسم هم می‌دهیم. یکی هم نیست به ما بگوید که تو داری دل می‌شکنی و حواست هم نیست که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند... ✍حسین قدیانی @Kolbe_Andishe_Farhang