💌#ارسالی 👼🏻#کودکان_آمر 🌼نرگس دوستی موکب عقیله العرب موسسه آوا زنجان اربعین 1402 ═❁๑🏴๑🕯๑🏴๑❁═ #کودکان_آمر #کودک_آمر_تربیت_کنیم ┏━━━🥀🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━🥀🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

💌#ارسالی 👼🏻#کودکان_آمر 🌼مهدیار و امیرعلی صفدری🌼 ═❁๑🏴๑🕯๑🏴๑❁═ #کودکان_آمر #کودک_آمر_تربیت_کنیم ┏━━━🥀🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━🥀🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

💌#ارسالی 👼🏻#کودکان_آمر 🌼امیرعباس محمدحسینی درپیاده روی جاماندگان اربعین ساوه ═❁๑🏴๑🕯๑🏴๑❁═ #کودکان_آمر #کودک_آمر_تربیت_کنیم ┏━━━🥀🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━🥀🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

💌#ارسالی 👼🏻#کودکان_آمر 🌼محجوبه خانم درپیاده روی جاماندگان اربعین یزد ═❁๑🏴๑🕯๑🏴๑❁═ #کودکان_آمر #کودک_آمر_تربیت_کنیم ┏━━━🥀🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━🥀🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🚩 می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم✊️ ✳️ روش ثبت نام :👇👇 ارسال عدد 3 به شماره پیامک

30001916

🔸️ بزنید روش کپی میشه👆👆 💎 بـه جمع آمـرین بپیـوندیـد 🆔️ @aamerin_ir

#قصه حکمت ۲۷۹ ═❁๑🏴๑🕯๑🏴๑❁═ #کودکان_آمر #کودک_آمر_تربیت_کنیم ┏━━━🥀🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━🥀🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

📚 #قصه_شب 2⃣6⃣ 🌸چی از همه واجب تره؟🌸 🧕قصه گو :خانم مقدم 🔹مناسب سن ۴تا ۱۲ هدف قصه: تقدم واجبات بر مستحبات 🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃 ابراهیم🧑🏼‍🦱 تند تند لباس‌هاش رو پوشید به طرف در دوید .مادر 🧕🏼صدا زد: ابراهیم جان برای ظهر دوتا نون🫓 هم بخر. ابراهیم همونطور که به بیرون می‌دوید 🏃🏼گفت: فکر نکنم وقت بشه بگیرم. اسماعیل👦🏽 بره.اسماعیل برادر کوچک ابراهیم بود. ابراهیم با سرعت به طرف حسینیه🕌 دوید. جلوی در دوستش محسن🧑🏻 را دید .پرسید: محسن مجلس شروع شد؟! محسن گفت: همین الان شروع شد.ابراهیم با عجله رفت تو ......... ✅ ادامه قصه..... ❁๑🍂๑🌼๑🍂๑❁ #کودکان_آمر #کودک_آمر_تربیت_کنیم ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲

📚متن قصه: چی از همه واجب تره؟ بسم الله الرحمن الرحیم✨ سلام دختر و پسرای گلم حالتون خوبه🌸🌼 امیدوارم هرجا که هستین حالتون خوب باشه💫 اسم قصه امشبمون چی از همه واجب‌تره؟!🤷🏻‍♂ ابراهیم🧑🏼‍🦱 تند تند لباس‌هاش رو پوشید به طرف در دوید .مادر 🧕🏼صدا زد: ابراهیم جان برای ظهر دوتا نون🫓 هم بخر. ابراهیم همونطور که به بیرون می‌دوید 🏃🏼گفت: فکر نکنم وقت بشه بگیرم اسماعیل👦🏽 بره.اسماعیل برادر کوچک ابراهیم بود. ابراهیم با سرعت به طرف حسینیه🕌 دوید. جلوی در دوستش محسن🧑🏻 را دید .پرسید: محسن مجلس شروع شد؟! محسن گفت: همین الان شروع شد.ابراهیم با عجله رفت تو .حاج آقا در حال سخنرانی بود .سخنرانی و دعا و مداحی تا اذان ظهر طول کشید. ابراهیم توی حسینیه نمازش📿 را خواند. وقتی از حسینیه بیرون اومد محسن گفت: راستی یه چهارراه بالاتر از خونه شما ساعت ۶🕕 مراسم شروع می‌شه من می‌خوام برم تو هم میای؟! ابراهیم گفت: ساعت چند تموم میشه آخه من ساعت ۹ 🕘می خوام با بابام باید برم هیئت. ابراهیم زود رفت خونه🏡. بعد از ناهار 🍛کمی درس📕 خوند و دوباره لباس پوشید در حالی که از خونه می‌دوید بیرون گفت :من میرم هیئت از همون جا میرم مغازه بابا آخر شب با هم میایم . ساعت ۷ بود🕖 که حسن🧑🏻‍🦱 دوست ابراهیم اومد در خونه و زنگ زد .سمیه 👧🏻 خواهر کوچیکه ابراهیم در رو باز کرد. حسن سلام کرد و گفت: ببخشید من دیروز مریض🤒 بودم و نتونستم برم مدرسه ابراهیم گفت امروز ساعت ۷ بیام تا تمرین‌های ریاضی🗒 رو بهم بگه. سمیه گفت: ولی ابراهیم رفته هیئت و تا آخر شب هم نمیاد حتماً فراموش کرده که با شما قرار داشته. حسن عذرخواهی کرد و برگشت. نزدیک ساعت ۱۲🕛 شب بود ابراهیم که حسابی خسته شده بود به همراه پدرش وارد خونه شدند. مادر🧕🏼 و اسماعیل👦🏻 و سمیه👧🏻 خوابیده بودند😴 ابراهیم🧑🏼‍🦱 و پدر 🧔🏻‍♂هم آهسته رفتند و خوابیدند. صبح ابراهیم از صداهای دور و بر بیدار شد.🥱. رفت دست و صورتش رو بشوره چشمش که به دعای وضو افتاد یک دفعه فریاد کشید وااااااااااای😲. مادر🧕🏼 و پدر🧔🏻‍♂ و اسماعیل👦🏻 و سمیه👧🏻 دویدند و گفتند :چی شد؟! ابراهیم با ناراحتی گفت: چرا امروز صبح من رو برای نماز بیدار نکردید؟! مادر گفت: من صدات زدم گفتی باشه الان بلند می‌شم مگه بیدار نشدی؟ ابراهیم گفت: واقعا ؟!من اصلاً متوجه نشدم دوباره خوابم برد. پدر گفت :مگه ظهر نخوابیده بودی که انقدر خسته شدی؟ ابراهیم گفت: نه آخه قبل از اینکه با هم بریم من قبلش یه جای دیگه رفته بودم هیئت. پدر گفت: قبل از ظهر هم شنیدم که یه جای دیگه رفتی هیئات و به حرف مادرت گوش ندادی که گفته بود نون بخری! مادر گفت : ساعت ۷ هم با دوستت قرار گذاشته بودی و ولی گذاشتی رفتی! پدر گفت: ببین پسرم توی محرم 🏴هر ساعتی که بخوای یه جایی هست که هیئت باشه اگه بخوای همه جا رو بری که به هیچ کار دیگه نمی‌رسی! گوش دادن به حرف مادرت و قولی که به دوستت دادی واجب بوده نماز صبح هم واجب بوده چند تا کار واجب رو نتونستی انجام بدی برای اینکه یه هیئت اضافه‌تر بری و کارهای مستحب بیشتری انجام بدی. خیلی خوبه👏🏻 که دوست داری توی این مراسم شرکت کنی ولی باید برنامه‌ریزی داشته باشی! تا برای کارهایی هم که واجبه انجام بدی وقت داشته باشی! مادر گفت: حالا زودتر صبحانه‌ات🌯 رو بخور و برو خونه دوستت تمرین‌های ریاضی رو بهش بگو. ابراهیم گفت: چشم اول قضای نماز صبح رو بخونم بعدشم میرم. عزیزای دلم این قصه 📖به سر رسید و ما چیزهای زیادی ازش یاد گرفتیم... مثلاً یاد گرفتیم که هیچ وقت مستحباتو جایگزین واجبات نکنیم چون واجبات خیلی مهم هستند.🔴 ثواب واجبات خیلی خیلی بیشتر از مستحباته.🟡 مستحبات خیلی خوبن ولی واجبات واجبند یعنی باید حتماً انجامشون بدیم.🟣 امام علی علیه السلام 🌹 درباره همین موضوع فرمودند: وقتی مستحباتتان به واجباتتان زیان رساندند (یعنی آسیب زدن)آنها را ترک کنید.🟢 ═❁๑🍂๑🌼๑🍂๑❁═ #کودکان_آمر #کودک_آمر_تربیت_کنیم ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲