eitaa logo
کـودکـان آمـر 💫بچـه هـای مهـربان💫
2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5.5هزار ویدیو
490 فایل
👼 کودکان آمر 🇮🇷 واحد کودک و نوجوان موسسه موعود مرکز تخصصی امر به معروف و نهی از منکر تحت اشراف علمی #استاد_علی_تقوی 💎 ایدی ثبت نام کودکان 👇 @vajeb_koodakan 💎 ایدی چالش و مسابقات 👇 @vajeb_mosabeghe 📌️تبلیغ و تبادل نداریم .
مشاهده در ایتا
دانلود
کـودکـان آمـر 💫بچـه هـای مهـربان💫
🔶🔹#آموزش درس اخلاق 🔹🔶 🦋 آموزش امروز : ⛔️ #دروغگویی ⛔️ ▪️ادامه تدریس جلسه قبلی... با #قصه های
🔶🔹 درس اخلاق 🔹🔶 🦋 آموزش امروز : ⛔️ ⛔️ ▪️ادامه تدریس جلسه قبلی... با های شیرین و جذاب👌🏻 با ما همراه باشید 😍👇🏻 ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ┏━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @Koodakan_Amer ┗━━ 👼🏻🌙 ━━ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدا ۰۰۲--۵.m4a
3.09M
💎 ⛔️ 🔶🔹 غیبت 🔹🔶 ❌نهی از کار بد❌ 👼🏻 ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
💎 ⛔️ 🔶🔹 غیبت 🔹🔶 👼🏻 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم سلااام به آمر کوچولوهای عزیزم ان شاءالله که حالتون خوب خوب باشه درس امروزمونو شروع کنیم😊 درس مون در مورد غیبت کردن هست بچه ها خوب گوش کنید میخوام ی آیه واستون بخونم «ولا یغتب بعضکم بعضا» در قرآن اومده بعضی از شما غیبت برخی دیگر را نکند بچه ها چرا نباید نکنیم ؟؟ خوب گوش کنید یکی از گناهان زبان غیبت هست یعنی پشت سر کسی حرف زدن یعنی ی نفر از دوستانمون درجمع ما نیست و ما نباید در مورد اون حرفی بزنیم که اگه اون بشنوه از دست ما ناراحت میشه این کار رو بهش میگن غیبت مثلا من خونه بگیم که امروز معلم از دوستمون سوال پرسید از فلانی و اون بلد نبود این حرفمون غیبت هستش که اگه جلوی اون فرد میگفتیم ناراحت می‌شد و الان پشت سرش میگیم این میشه غیبت پس ما نباید غیبت بکنیم و خدا مومنان از غیبت کردن منع کرده هر کسی عیب برادر دینی خودش را فاش کنند خدا جون زشتی های اونو اشکار خواهد شد بچه ها شما دوست دارید دوستتون عیب شما رو پیش دیگران بگه ؟؟ معلومه که کسی اینو دوست نداره پس ما هم عیب دیگران رو نباید اشکار کنیم و اگر در جایی دیدیم کسی داره غیبت میکنه اینجا وظیفه داریم بریم با لحن خوب با مهربونی بهش تذکر بدیم که گناه کبیره هست و رفتارش اشتباه انگار داره گوشت برای دینی خودشو داره میخوره امام علی علیه السلام : پست ترین مردم کسی هست غیبت میکنه امام علی علیه السلام : غیبت کردن و پشت سر دیگران حرف زدن تلاش افراد ناتوان هست پس ما امروز یاد گرفتیم که غیبت یکی از گناهان کبیره هست و هم خودمون نباید غیبت کنیم که فرشته ها برامون گناه مینویسن و خدا جون از ما ناراحت میشه و دل اقا امام زمان عج رو با کارمون آزرده میکنیم و کسی هم غیبت کرد چون درسمون در مورد امر ب معروف و نهی از منکر هست غیبت هم نهی از منکر میشه یعنی جلو گیری کردن از ی گناه ما باید جلوی گناه کردن دیگران رو هم بگیریم که دوستانمون و اطرافیانتون غیبت نکنن و گناهی مرتکب نشن وسلام علیکم و رحمه الله و برکاته ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
کـودکـان آمـر 💫بچـه هـای مهـربان💫
🔶🔹#آموزش درس اخلاق 🔹🔶 🦋 آموزش امروز : ⛔️ #دروغگویی ⛔️ ▪️ادامه تدریس جلسه قبلی... با #قصه های
🔶🔹 درس اخلاق 🔹🔶 🦋 آموزش امروز : ⛔️ ⛔️ ▪️ادامه تدریس جلسه قبلی... با های شیرین و جذاب👌🏻 با ما همراه باشید 😍👇🏻 ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ┏━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @Koodakan_Amer ┗━━ 👼🏻🌙 ━━ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غیبت کردن.aac
3.79M
📚 5⃣ ⛔️غیبت کردن⛔️ 🧕قصه گو : فاطمه فلاح 🔶مناسب سن ۴ تا ۱۲ ساله 📌هدف قصه : آموزش روش درست امر به معروف و نهی از منکر و آشنایی با منکر (غیبت) 🌸🌸🌸🌸🌸 یکی بود یکی نبود.یه دختر کوچولوی ناز بود به نام نهال. نهال کوچولو با مامان و بابا ومادر بزرگ مهربونش،توی یه خونه ی قشنگ زندگی می‌کردند.نهال خانم تازگیا صاحب یه داداش کوچولو شده بود.....‌‌ ✅ ادامه قصه ... ┏━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @Koodakan_Amer ┗━━ 👼🏻🌙 ━━ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
کـودکـان آمـر 💫بچـه هـای مهـربان💫
📚 #قصه_شب 5⃣ ⛔️غیبت کردن⛔️ 🧕قصه گو : فاطمه فلاح 🔶مناسب سن ۴ تا ۱۲ ساله 📌هدف قصه : آموزش روش
🔴متن قصه غیبت 🔴 یکی بود، یکی نبود.یه دختر کوچولوی ناز بود بنام نهال. نهال کوچولو با مامان و بابا و مادربزرگ مهربونش، توی یک خونه قشنگ زندگی میکردن. نهال کوچولو بتازگی صاحب یک داداش ناز،بنام پویا شده بود .پویا کوچولو نه ماهه بود و میتونست چهار دست و پا بره .نهال خانم، خیلی خیلی پویا رو دوست داشت. یه روز عصر، نهال کوچولو همراه مامان و مادربزرگ و پویا، رفتن خونه همسایه. اون روز، خونه همسایه یه دور همی گرفته بودن. توی دور همی، مشکلات محله رو میگفتن تا براش راه حل پیدا کنن. نهال هم همراه مامان میرفت تا با مریم بازی کنه. اون روز عصر، خونه همسایه کلی مهمون داشتن که بیشترشون همسایه ها بودن. نهال، منتظر مریم بود که هنوز نیومده بود. خانومای همسایه باهم صحبت میکردن. یکی از خانوما گفت: وای خانوما، عروس زهرا خانم رو دیدین؟ در همین موقع مامان نهال گفت: راستی زهرا خانم چرا نیومده؟ نکنه حالشون خوب نباشه؟ آخه چند روز پیش مسجد دیدمشون گفتن پام ورم کرده و درد میکنه. بنده خدا عروسشون هم همراشون بود. میگفتن این چند روزه که پا درد بودم، عروسم کمک حالم بوده. فضای بحث کلا عوض شد. نهال هم دید که مریم اومد، بلند شد و با مریم مشغول بازی شد. یکساعتی گذشت. مامان، نهال رو صدا کرد که به خونه برگردن. اونا باهمه خداحافظی کردن و بسمت خونه راه افتادن.  توی مسیر برگشت، مادربزرگ به مامان گفت: چه خوب کردی که بحث رو عوض کردی دخترم. نزدیک بود پای غیبت باز بشه. مامان گفت: کار دیگه ای نمیتونستم بکنم. نمیشد مستقیم بگم غیبت نکنین. نهال پرسید: مامان، غیبت یعنی چی؟ مامان گفت: یعنی راز کسی رو پیش بقیه بگی. رازی که اگر بفهمه ناراحت بشه. یا حتی خوشحال بشه اما راضی نباشه کسی بفهمه. نهال گفت: یعنی دروغه؟ مامان گفت: نه عزیزم، اتفاقا راسته. اگر دروغ باشه میشه تهمت. نهال گفت: اگر دروغ نیست چرا بده؟ مامان گفت: ببین عزیزم، گاهی ما یه کاری انجام میدیم و یکی می بینه. بعد متوجه میشیم اشتباه کردیم. اون طرف میره به دیگران میگه. کاری که ما دوست نداریم کسی بدونه. کاری که شاید آبروی ما بره. اینکار رو بهش میگن غیبت.حتی گاهی غیبت، پشت سر نیست. توی جمع با کنایه حرفی رو به کسی میگیم. مامان گفت: البته غیبت مصادیق دیگه هم داره .یکیش لطیفه هایی هست که یه قوم خاصی رو مسخره میکنن. نهال گفت: واقعا مامان؟ من اصلا دوست ندارم غیبت کنم. مامان گفت: آفرین عزیزم. غیبت توی اسلام به شدت نهی شده. توی بعضی روایت هامونم غیبت رو به خوردن گوشت زنده فردی که داریم غیبتش رو میکنیم تشبیه شده. نهال گفت: وای مامان جون، چقدر چندش آور. مامان گفت: بله عزیزم.خیلی بده. نهال گفت: اگر جایی دیدیم کسی غیبت میکنه، باید چیکار کنیم؟ مامان گفت: باید بامهربونی  تذکر بدیم. اگر نمیشه، موضوع بحث رو عوض کنیم. نهال گفت: مثل کاری که شما کردین. مامان گفت: بله گل من. اگر هیچکدوم باید اون محل رو ترک کنیم. چون شنونده غیبت هم در گناهش شریکه. نهال به فکر فرو رفت که چطور میتونه بقیه رو از غیبت کردن نهی کنه. ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ی تپلی دروغگو.aac
6.43M
📚 3⃣ 🙂 تپلی دروغگو‼️ 📋نویسنده : اکرم رشیدی 🧕قصه گو : فاطمه فلاح 🔶مناسب سن ۴ تا ۱۲ ساله 📌هدف قصه : منکر شناسی آموزش اخلاق در کودکان موضوع دروغگویی 💎💎💎💎💎💎 در زمان های قدیم ، در یک جای خیلی خیلی دور جنگلی سرسبز و خرم بود با سبزه زارهای زیبا و قشنگ ، درخت های سبز و میوه های رنگارنگ ، در این جنگل حیوان های زیادی زندگی می کردند ، پرنده های بسیاری هم لابه لای شاخ و برگ های درختان آشیانه درست کرده بودند . ✅ ادامه قصه ... ┏━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @Koodakan_Amer ┗━━ 👼🏻🌙 ━━ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
کـودکـان آمـر 💫بچـه هـای مهـربان💫
📚 #قصه_شب 3⃣ 🙂 تپلی دروغگو‼️ 📋نویسنده : اکرم رشیدی 🧕قصه گو : فاطمه فلاح 🔶مناسب سن ۴ تا ۱۲ ساله
💌 متن «تپلی دروغگو» 🧕🏻نویسنده :اکرم رشیدی یکی بود یکی نبود.غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در زمان های قدیم،در یک جای خیلی خیلی دور جنگلی سرسبز و خرم بود با سبزه زارهای زیبا و قشنگ،درخت های سبز و میوه های رنگارنگ. در این جنگل حیوان های زیادی زندگی می کردند. پرنده های بسیاری هم لابه لای شاخ و برگ های درختان آشیانه درست کرده بودند. فصل بهار بود،تمام گل ها باز شده و بوی عطرشان همه جا پیچیده بود.با وزش باد و نسیم ،درخت ها به این طرف و آن طرف می رفتند. رودخانه ی پرآبی هم از کوهی که در آن نزدیکی بود سرچشمه می گرفت و از وسط این جنگل رد می شد،و صدای شرشر آبش گوش ها را نوازش می داد.این رودخانه در مسیر خودش تمام جنگل را آبیاری و همه ی حیوان ها و پرنده ها را سیراب می کرد. صدای آواز پرنده ها از همه طرف به گوش می رسید.آن ها در آسمان پرواز می کردند و به دنبال غذا برای جوجه هاشون بودند ؛که وقتی گرسنه می شدند جیک جیک می کردند و مادرشون می فهمیدکه گرسنه هستند فوری غذا تهیه می کرد و به اونها میداد. خلاصه همه با خوشی و مهربانی در کنار هم زندگی می کردند . بین حیوان های این جنگل بزرگ و زیبا چهار تا خرگوش کوچولو بودند که با مامان و باباشون در زیر بوته ی خار کنار برکه ی آب زندگی می کردند. اسم این خرگوش کوچولوهای ناز: تپلی ،مپلی، نمکی و پشمکی بود. این بچه های بازیگوش هر روز صبح بعداز این که ورزش می کردند و صبحانه می خوردند از خانه بیرون می رفتند و تا ظهر مشغول بازی بودند. در همسایگی خرگوش ها حیوونای دیگه ای هم بودن: ،آقا موشه،خانم لک لک،پروانه طلایی،خروس زری و خانوادش و طاووس مهربان، که با بچه هایشان آن نزدیکی زندگی می کردند. بچه ها همون‌طور که گفتم، یکی از این خرگوش ها تپلی نام داشت که خیلی باهوش و زرنگ بود . اما یک عادت خیلی بد داشت و آن این بود که همیشه دروغ می گفت ! و سر به سر این و آن می گذاشت بعد هم می زد زیر خنده ! آن قدر می خندید که دل درد می گرفت و اصلا متوجه نبود با این کارش دیگران را ناراحت می کند. پدر و مادر ،خواهر و برادر هایش بارها به او گفته بودند که کارش درست نیست .همسایه ها هم از دست او ناراحت بودند و به بابا خرگوشه و مامان خرگوشه شکایت کرده بودند. اما تپلی که به این کار بد عادت کرده بود از دروغ گفتن دست برنمی داشت. در یکی از روزها وقتی که بچه ها دور هم جمع شده و مشغول بازی بودند،یک دفعه تپلی فریاد زد آتش آتش ،جنگل آتش گرفته ،فرارکنید،عجله کنید الان آتش به این جا می رسد. بچه ها در حالی که خیلی ترسیده بودند هر کدام به طرفی فرار کردند.... که در همین موقع تپلی با صدای بلند شروع کرد به خندیدن، حالا نخند کی بخند...! بچه ها هاج و واج به او نگاه می کردند. تازه فهمیدند که تپلی به آن ها دروغ گفته باعث ترسشون شده. برای همین از دستش عصبانی شدند و تصمیم گرفتند دیگر با تپلی بازی نکنند و با او حرف نزنند. ........ چند روزی گذشت،تپلی دید که دیگر هیچ کس دور و برش نیست و همه ی دوستانش از او دوری می کنند وهیچ بازی اورا شرکت نمی دهند. حتی یک روز که خروس زری با جوجه هاش از آنجا رد می شدند به تپلی اعتنایی نکردند و رفتند . کم کم تپلی احساس تنهایی کرد. یاد حرف پدر و مادرش افتاد که می گفتند این کاری که می کنی اشتباه است.تو نباید دروغ بگویی، با این کار باعث ناراحتی دیگران و دوستان صمیمی خودت می شوی و آن ها را از خودت دور می کنی. ....فکر کردن و غصه خوردن فایده نداشت .چون دیگر هیچکس او را دوست نداشت و به حرف هایش اعتماد نمی کرد. مدتها گذشت.... یک روز نمکی داداش کوچولوی تپلی، کنار رودخانه قدم می زد که یکدفعه پایش لیز خورد و افتاد توی رودخانه. نمکی فریاد می زد و کمک می خواست. تپلی که در آن نزدیکی بود صدایش را شنید و خودش را به سرعت به برادرش رساند هر چه تلاش کرد نتوانست به تنهایی او را از آب بیرون بیاورد. دوان دوان خودش را به جنگل رساند و از همه کمک خواست....اما هیچ کس به حرف او توجهی نکرد .خیلی ترسیده بود .ناامید به طرف رودخانه برگشت، تا کاری بکند. به رودخانه که رسید برادرش نمکی را دید که بیرون آب نشسته و سرتا پایش خیس است.تپلی خودش را به نمکی رساند و با تعجب پرسید:چطور نجات پیدا کردی؟ نمکی با دست اشاره به پشت سر تپلی کرد و گفت :داشتم خفه می شدم که بابا از راه رسید و من را نجات داد . بابا خرگوشه گفت:اگر کمی دیر می رسیدم معلوم نبود چه اتفاقی می افتاد. تپلی از اینکه برادرش نجات پیدا کرد خیلی خوشحال بود،اما از این که هیچ کس حرف هایش را باور نکرد و به کمکش نیامد آن قدر ناراحت بود که تمام شب را نخوابید و فکر می کرد . تازه فهمید که چه کار بدی میکرده که دروغ می گفته است. فردای آن روز تپلی رفت پیش مادرش و گفت:مادرجان یک خواهشی از شما دارم : فردا که تولد من است میخواهم جشنی بگیریم و همه دوستان و همسایه ها را دعوت کنیم ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═
کـودکـان آمـر 💫بچـه هـای مهـربان💫
📚 #قصه_شب 3⃣ 🙂 تپلی دروغگو‼️ 📋نویسنده : اکرم رشیدی 🧕قصه گو : فاطمه فلاح 🔶مناسب سن ۴ تا ۱۲ ساله
. مامانش گفت: فکر نمی کنم کسی در تولد تو شرکت کند.چون با دروغگویی تمام دوستان خودت را از دست دادی. تپلی گفت: مادر جان من متوجه اشتباه خودم شدم.می خواهم از همه عذر خواهی کنم. مامان خرگوشه بعد از شنیدن حرف های تپلی ،به نمکی گفت:برو تمام بچه ها و همسایه هارا برای فردا شب دعوت کن ، و خودش نیز مشغول آماده کردن وسایل مهمانی شد.همه جا را مرتب کرد و غذای خوشمزه و کیک و شیرینی هم درست کرد. شب مهمانی ،تک تک بچه ها و همسایه ها یکی پس از دیگری آمدند. بعد از اینکه همه جمع شدند تپلی وارد اتاق شد.اول از همه تشکر کرد که به جشن تولد او آمدند بعد از آن هم از همه معذرت خواهی کرد و قول دادکه دیگر دروغ نگوید. آن ها تپلی را بخشیدند و شب خوبی را در کنار هم داشتند. تپلی خیلی خوشحال شد از آن روز به بعد هرجا می رفت همه به او احترام می گذاشتند و دوستش داشتند و در هر جمعی از او دعوت می کردند. قصه ی ما به سر رسید تپلی به آرزوش رسید. ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
🕊 👼🏻 🌹امام جعفرصادق(ع): اَلغیبةُ حرامٌ علی كُلِّ مسلمٍ وَ إنّها لَتَأكُلُ الحَسَناتِ كَما تأكُلُ النّارُالحَطَبَ. غیبت كردن بر هر مسلمانی حرام است. غیبت مانند آتشی كه هیزم را با حرص و وَلع می‌خورد حَسنات انسان را به كلی از بین می‌برد. (مستدرك، ج ٩، ص ١١٧) ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 : 🌷🇮🇷 🌹🕊 💐یار امام زمان(عج) باید مثل شهید احمدگرامی اهل نباشیم⛔️ ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
✴️ 👼🏻 📌دلایل غیبت کردن در کودکان 💎🌸💎🌸💎 @koodakan_Amer 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
⛔️ من پشت کسی حرف نمیزنم🤗✅ ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ ⛔️ ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
✴️ ⛔️ ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
✴️ ⛔️ ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
✴️ ⛔️ ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
✴️ ⛔️ ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
📌موضوع : غیبت بچه های گلم کدام آیه در مورد غیبت کردن هست🤔؟ ═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲