eitaa logo
🛣📡 شهرستان کوهپایه؛ زادگاه حافظ 🏡
2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
130 فایل
🏞📬 کوهپایه؛ #زادگاه_حافظ📰 «ایتا، تلگرام، اینستاگرام، روبیکا، بله»👇 📡🏡➔ @kuhpayeh031 👈 👥 ویر؛ قهپایه؛ کوپا؛ #شهرستان_کوهپایه👇 🎭➔ eitaa.com/joinchat/2198863883Cfacd6d4a5c 🎭➔ rubika.ir/joing/CHIAAJID0PHEIKWQAZQOKRXLFLELNJJI 🎭Gp➔ t.me/kuhpayeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 شب های عاشقی(شب شام غریبان): امان از دل (ع)، شیر زن کربلا قسمت آخر (قِصِه ما به رسید😢) این کشته فتاده به هامون، حسین توست این صید دست و پا زده در خون، حسین توست شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند گذر گرگ به آهوی حرم‌ها افتاد بعد از شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان در عصر عاشورا، مشکلات و مصیبت‌های خاندان امام چنان سوزناک است که اشک هر انسان آزاده‌ای را سرازیر و هر جوانمردی را بی‌تاب می‌کند. 🏴 غارت سلاح و لباس‌هاى امام حسین(ع) و یاران باوفایش: سپاه غارتگر ابن سعد، پس از شهادت امام(ع) براى غارت لباس‌ها و سلاح امام علیه‌السلام هجوم آوردند. غارت لباس‌ها و سلاح‌ها برای سایر شهدا نیز اتفاق افتاد به گونه‌اى که سپاه کوفه بدن‌هاى آن عزیزان خدا را برهنه و عریان روى خاکها رها کردند. 🏴 غارت خیمه‌‌‌ها: سپاه روسیاه کوفه به فرماندهى «شمر» خیمه‌گاه را محاصره کرد. شمر دستور داد وارد خیمه‌ها شوند، و هر چه به دستشان مى‌رسد غارت کنند. اراذل و اوباش کوفه با شنیدن این فرمان بر یکدیگر سبقت گرفتند. دختران رسول خدا و یادگاران حضرت زهراى اطهر(ع) از سراپرده بیرون آمدند و همگى مى‌گریستند. دشمن هر چه را مى‌یافت، مى‌گرفت، حتى گوشواره حضرت ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین(ع) را از گوشش کشیدند و گوش‌هاى آن بانوى بزرگ را پاره کردند. 🏴 آتش زدن خیمه‌ها: از حوادث بسیار تکان دهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خیمه‌هاى آل رسول اللَّه(ص) بود. این صحنه جانسوز در شرایطى اتفاق مى‌افتاد که بدنهاى پاره پاره امام مظلومان و یاران ایثارگر و شهیدش در بیابان رها شده و قبل از آن خیمه‌ها غارت شده بود و جامه‌ها و زیورها از زنان پاک دامن هاشمى ربوده شده بود و آفتاب آن روز که شاهد شگفت‌آورترین حادثه تاریخ بود به سرعت رو به غروب مى‌شتافت و شب سیاه از راه مى‌رسید. 🏴 تاختن اسب‌ها بر پیکر امام(ع): برابر فرمانى که ابن زیاد صادر کرده بود، «ابن سعد» مأمور بود پس از شهادت امام حسین(ع) بدن مبارکش را زیر سمّ اسبان قرار دهد؛ وى که به خاطر تقرّب به ابن زیاد و در خیال خامش براى رسیدن به حکومت رى از هیچ جنایتى خوددارى نمى‌کرد، در میان اصحابش فریاد زد: «کیست که داوطلبانه بر پیکر حسین اسب بتازد تا سینه و پشت وى را زیر سم اسبان پایمال کند؟!» شمر که قساوت فوق‌العادهاى داشت با شنیدن این فرمان، پیشقدم شد و بر بدن پاک زاده زهرا(ع) اسب تاخت. 🏴 فرستاده شدن سر امام(ع) به سوى کوفه: «ابن سعد» براى اینکه خبر پیروزى ظاهرى خویش را هر چه زودتر به عبیداللَّه بن زیاد برساند در عصر همان روز عاشورا سر امام(ع) را توسط خولى و... به کوفه فرستاد...🏴 پایان التماس دعا🤲 instagram.com/p/Bn8ncRrnB1M/?igshid=1g22ngf3653u0
🛣📡 شهرستان کوهپایه؛ زادگاه حافظ 🏡
برادری به تعداد نیست! به معرفت است... چرا که یوسف(ع) یازده برادر داشت و حسین(ع) تنها عباس را...🖤 🏞
بسم رب الحسین(ع) اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَنصار الْحُسَیْنِ چقدر اين شعر زيباست👇 خواب بودم، خواب دیدم مُرده‌ام بی نهایت خسته و اَفسرده‌ام😣 تا میان گور رفتم دل گرفت قَبر کن سنگ لَحَد را گِل گرفت روی من خَروارها از خاک بود وای، قبر من چه وحشتناک بود!😰 بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت سوره‌ی حَمدی برایم خواند و رفت خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد😟 نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی😨 ناله می‌کردم ولیکن بی‌جواب تشنه بودم، در پی یک جرعه آب🥵 🏡🆔➔ t.me/kuhpayeh_031 آمدند از راه نزدم دو ملک🧚🧚‍♂ تیره شد در پیش چشمانم فَلک یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رَب تو کیست؟ گر چه پرسش‌ها به ظاهر ساده بود لرزه بر اندام من افتاده بود😧 هر چه کردم سعی تا گویم جواب سَدِّ نُطقم شد هراس و اضطراب😵 از سکوتم آن دو گشته خشمگین😡 رفت بالا گرزهای آتشین☄ قبر من پر گشته بود از نار و دود🔥 بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گُنَه‌کار سیه‌دل، بسته پر نام اربابان خود یک یک ببر گوئیا لب‌ها به هم چسبیده بود🤐 گان نشنیده بود نامهای خوبشان از یاد رفت🤯 وای، سعی و زحمتم بر باد رفت چهره‌ام از شرم می‌شد سرخ و زرد بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو کارهای نیک و زشتت را بگو هر چه می کردم به اعمالم نگاه کوله بارم بود مَملو از گناه🤔😔 کارهای زشت من بسیار بود🤦‍♂🤦‍♀ بر زبان آوردنش دشوار بود🙊 چاره ای جز لب فرو بستن نبود🤐 گرز آتش بر سرم آمد فرود💥 عمق جانم از حرارت آب شد🥵 روحم از فرط الم بی تاب شد چون ملائک نا امید از من شدند حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه نامه اعمال تو باشد سیاه🤫 ما که ماموران حق داوریم پس تو را سوی جهنم می‌بریم🤫 دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود😢 نا امید از هرکجا و دل فکار می‌کشیدندم به خِفّت سوی نار🔥 🏡🆔➔ t.me/kuhpayeh_031 💫ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهای رحمت باز شد⭐️ 💫مردی آمد از تبار آسمان دیگران چون نجم و او چون کهکشان 🌞صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از خمر طهور چشمهایش زندگانی می‌سُرود درد را از قلب انسان می‌زُدود بر سر خود شال سبزی بسته بود بر دلم مِهرش عجب بِنشسته بود 🌹کی به زیبائی او گُل می‌رسید پیش او یوسف خجالت می‌کشید دو مَلَک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا ؟!🧐 صاحب روز آمده گوئیا بهر آمده سوی من آمد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گشتم از خود بی‌خود زِ بوی حسین(ع) من کجا و دیدن روی حسین(ع)🤩 گفت: آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را اینکه این جا این چنین تنها شده کام او با تربت من وا شده 🏡🆔➔ t.me/kuhpayeh_031 مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد بارها بر من محبت کرده است را وقف کرده است سینه چاک آلِ‌زهرا بوده است مجلس ما بوده است اسم من راز و نیازش بوده است تُربتم مُهرِنمازش بوده است 🏴پرچم من را به دوشش می‌کشید پا برهنه در عزایم می‌دوید بهر به تن کرده کفن روز شده سقای من اقتدا بر خواهرم نمود گاه می‌شد صورتش بهرم کبود تا به دنیا بود از من دم زده او روضه‌ام را هم زده قلب او از حب ما لبریز بود پیش چشمش غیر ما ناچیز بود با ادب در ما می‌نشست قلب او با روضه‌ی من می‌شکست ما را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با داشت او با نام من می‌شد روان در نمی‌دادش امان بارها لعن امیه کرده است خویش را نذر کرده است گریه کرده چون برای با خود او را نزد (س) می‌بَرم هرچه باشد او برایم بنده است او بسوزد، صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی اعدا شود گرچه در ظاهر گنه کار است و بد قلب او بوی محبت می‌دهد سختی جان کندن و هول جواب بس بود بهرش به عنوان عِقاب در قیامت عطر و بویش می‌دهم پیش مردم آبرویش می‌دهم آری آری، هرکه پا بست من است نامه‌ی اعمال او دست من است✅ 🍂امید آخر دل های بی قرار حسین 🍂مرا هزار امید است و هر هزار حسین 🍂گناهکارم و در بین خلق محترمم 🍂غلامی تو به من داده اعتبار داد حسین التماس دعا🙏 🏡🆔➔ @kuhpayeh_031
بسم رب الحسین(ع) اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَنصار الْحُسَیْنِ چقدر اين شعر زيباست👇 خواب بودم، خواب دیدم مُرده‌ام بی نهایت خسته و اَفسرده‌ام😣 تا میان گور رفتم دل گرفت قَبر کن سنگ لَحَد را گِل گرفت روی من خَروارها از خاک بود وای، قبر من چه وحشتناک بود!😰 بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت سوره‌ی حَمدی برایم خواند و رفت خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد😟 نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی😨 ناله می‌کردم ولیکن بی‌جواب تشنه بودم، در پی یک جرعه آب🥵 🏡🆔➔ t.me/kuhpayeh_031 آمدند از راه نزدم دو ملک🧚🧚‍♂ تیره شد در پیش چشمانم فَلک یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رَب تو کیست؟ گر چه پرسش‌ها به ظاهر ساده بود لرزه بر اندام من افتاده بود😧 هر چه کردم سعی تا گویم جواب سَدِّ نُطقم شد هراس و اضطراب😵 از سکوتم آن دو گشته خشمگین😡 رفت بالا گرزهای آتشین☄ قبر من پر گشته بود از نار و دود🔥 بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گُنَه‌کار سیه‌دل، بسته پر نام اربابان خود یک یک ببر گوئیا لب‌ها به هم چسبیده بود🤐 گان نشنیده بود نامهای خوبشان از یاد رفت🤯 وای، سعی و زحمتم بر باد رفت چهره‌ام از شرم می‌شد سرخ و زرد بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو کارهای نیک و زشتت را بگو هر چه می کردم به اعمالم نگاه کوله بارم بود مَملو از گناه🤔😔 کارهای زشت من بسیار بود🤦‍♂🤦‍♀ بر زبان آوردنش دشوار بود🙊 چاره ای جز لب فرو بستن نبود🤐 گرز آتش بر سرم آمد فرود💥 عمق جانم از حرارت آب شد🥵 روحم از فرط الم بی تاب شد چون ملائک نا امید از من شدند حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه نامه اعمال تو باشد سیاه🤫 ما که ماموران حق داوریم پس تو را سوی جهنم می‌بریم🤫 دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود😢 نا امید از هرکجا و دل فکار می‌کشیدندم به خِفّت سوی نار🔥 🏡🆔➔ t.me/kuhpayeh_031 💫ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهای رحمت باز شد⭐️ 💫مردی آمد از تبار آسمان دیگران چون نجم و او چون کهکشان 🌞صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از خمر طهور چشمهایش زندگانی می‌سُرود درد را از قلب انسان می‌زُدود بر سر خود شال سبزی بسته بود بر دلم مِهرش عجب بِنشسته بود 🌹کی به زیبائی او گُل می‌رسید پیش او یوسف خجالت می‌کشید دو مَلَک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا ؟!🧐 صاحب روز آمده گوئیا بهر آمده سوی من آمد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گشتم از خود بی‌خود زِ بوی حسین(ع) من کجا و دیدن روی حسین(ع)🤩 گفت: آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را اینکه این جا این چنین تنها شده کام او با تربت من وا شده 🏡🆔➔ t.me/kuhpayeh_031 مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد بارها بر من محبت کرده است را وقف کرده است سینه چاک آلِ‌زهرا بوده است مجلس ما بوده است اسم من راز و نیازش بوده است تُربتم مُهرِنمازش بوده است 🏴پرچم من را به دوشش می‌کشید پا برهنه در عزایم می‌دوید بهر به تن کرده کفن روز شده سقای من اقتدا بر خواهرم نمود گاه می‌شد صورتش بهرم کبود تا به دنیا بود از من دم زده او روضه‌ام را هم زده قلب او از حب ما لبریز بود پیش چشمش غیر ما ناچیز بود با ادب در ما می‌نشست قلب او با روضه‌ی من می‌شکست ما را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با داشت او با نام من می‌شد روان در نمی‌دادش امان بارها لعن امیه کرده است خویش را نذر کرده است گریه کرده چون برای با خود او را نزد (س) می‌بَرم هرچه باشد او برایم بنده است او بسوزد، صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی اعدا شود گرچه در ظاهر گنه کار است و بد قلب او بوی محبت می‌دهد سختی جان کندن و هول جواب بس بود بهرش به عنوان عِقاب در قیامت عطر و بویش می‌دهم پیش مردم آبرویش می‌دهم آری آری، هرکه پا بست من است نامه‌ی اعمال او دست من است✅ 🍂امید آخر دل های بی قرار حسین 🍂مرا هزار امید است و هر هزار حسین 🍂گناهکارم و در بین خلق محترمم 🍂غلامی تو به من داده اعتبار داد حسین التماس دعا🙏 🏡🆔➔ @kuhpayeh_031