eitaa logo
دغدغه های یک طلبه
452 دنبال‌کننده
790 عکس
217 ویدیو
11 فایل
اینجا می نویسم https://eitaa.com/daftar110 کارآفرین❣نیازمنددرآمدحلال هستی آماده همکاری هستیم به فضل خداااااااا❣ یکی از کارهامون از مردم قرض الحسنه می گیریم به مردم قرض الحسنه می دهیم @Hovarrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از "نون"
دلتنگ که می شوی فرق دارد دلتنگ کی وچی می شوی ، دلتنگی بسته به مناسبتش جنسش فرق می کند . وراهکاردرمانش هم فرق دارد. برای دلتنگی هایی بی مزه ی دنیایی بایدکه اهمیت ندهی، خودبه خود کمرنگ می شود وچه بسا تمام می شود. اما خدا نکندکه دلتنگی ات برای حرم باشد. دیگر نمی توانی اهمیت ندهی . این دلتنگی افسردگی هایت را ازبین می بردبرخلاف آن اولی که افسرده ات می کندوزمین گیر. واگرمی بینی کم دلتنگ حرم می شوی باید به خود نهیب بزنی"که تورا چه شده است،کجا سرت گرمه،کجا دلتنگی هایت را داری بیجا خرج می کنی که این چنین زمینگیرت کرده" برای دلتنگی های از جنس حضور،ازجنس حرم باید بها بدهی خاطرات را دوباره ودوباره مرور کنی . همین یادآوری اش حتی تورا زنده می کند. وچه بساتورا راهی حرم می کندوتورا می طلبند. الان به توبگویم "یادته مشهد رفته بودی" گل ازگلت می شکفد. این عکس را چندماه پیش درحرم امام رضاعلیه السلام گرفتم دلتنگ حرم شده ام چقدر جنس این دلتنگی فرق دارد مثل همین امروز که وقتی ازخواب بیدارشدم چقدر دلتنگ قرآن بودم . با این که معمولا به قول رفقا تابه خود بیایم طول می کشد ولی حس دلتنگی به قرآن مرا زود به خود آورد،به حرکت درآورد. صبحانه نخورده ،وضو گرفته ،قرآن را باز کردم . دوست داشتم هرجا قرآن می رود من هم باهایش هم قدم شوم ،مرا هم با خودش ببرد. ابتدا رفتیم پیش عیسی مسیح وماجرای آسمانی شدنش . این که امام خمینی رحمه الله علیها روزی چهارده باربه قرآن سر می زده به نظرم ازحجم دلتنگی ووابستگی اش بوده. به راستی ما روزی چندباردلتنگ قرآن می شویم یا حتی می توانیم ادای دلتنگی دربیاوریم وفقط سر می زنیم @daftar110
راستش مبلغ ۳ میلیون تومن نیاز دارم باید بدم به کسی جهت بدهی برای ۲۳ مرداد کلا ۲۴ ساعت فرصت دارم قرار بود پولی دستم برسه که هنوز نرسيده به خاطر همین الان موندم شما میتونید برام ۳ میلیون تومن جور کنید بازپرداختش یک ماهه نهایت تا آخر شهریور سپاسگزارم 🙏😊
سلام به عزیزان گرامی دو تا بچه مدرسه ای دارم که هزینه ی لباس و کتاب کیف و کفش هایشان را ندارم از شما تقاضای کمک دارم تا بتوانم بچه هام رو به مدرسه بفرستم 🙏🙏🙏🙏۵۸۵۹۸۳۱۰۶۴۹۴۷۶۸۱محمدیان محمد آبادی
سلام دوستان برای هزینه آبلیمو جهت درست کردن شربت درمسیراربعین نیازمند۱۵ میلیون می باشد کمک های جانانه ی خودتان را به این حساب واریز کنید 6104337957752833 بانک ملت علی عدالتی از لطفتون ممنونم خیالتون راحت سیدالشهدا علیه السلام مدیون کسی نمی مونه هرچی خرج کنیم چندبرابرش برمی گرده
راستش مبلغ ۳ میلیون تومن نیاز دارم باید بدم به کسی جهت بدهی برای ۲۳ مرداد کلا ۲۴ ساعت فرصت دارم قرار بود پولی دستم برسه که هنوز نرسيده به خاطر همین الان موندم شما میتونید برام ۳ میلیون تومن جور کنید بازپرداختش یک ماهه نهایت تا آخر شهریور سپاسگزارم 🙏😊
"صلی الله علیک یا ابا عبدالله" سلام وخداقوت به دوستان وخیرین عزیز هرسال به کمک شما عزیزان برای اربعین چندنفر زائراولی میرفت پابوس اقا امام حسین وامسال هم نیاز به این کمک ها داریم تابتوانیم به مدد شما دوستان چندنفر راهی کربلا کنیم مخصوصا کسانی که تا الان حسرت به دل مانده وقسمت نشده برن چراکه هزینه این سفر رانداشته اند "با کمک های ریز ودرشت خودمان نقشی دززمینه ظهورداشته " یاعلی ۶۰۳۷۹۹۷۵۷۸۵۵۱۷۹۹ به نام فراشیانی
سلام زینب جان خوبی دونفر وام کربلا میخوان هرکدوم ۵تومن واینکه زائر اولی هستن وان شاءلله اخر مهر تسویه میکنن ۶۰۳۷۹۹۷۵۷۸۵۵۱۷۹۹فراشیانی خداخیرتون بده به خودشون چیزی نگفتم وشماره کارت نگرفتم اگه جوربشه به شماره کارت خودم بزنن که بعدبهشون بگم اگه جوربشه فرداشب میخوان راهی بشن
"صلی الله علیک یا ابا عبدالله" سلام وخداقوت به دوستان وخیرین عزیز هرسال به کمک شما عزیزان برای اربعین چندنفر زائراولی میرفت پابوس اقا امام حسین وامسال هم نیاز به این کمک ها داریم تابتوانیم به مدد شما دوستان چندنفر راهی کربلا کنیم مخصوصا کسانی که تا الان حسرت به دل مانده وقسمت نشده برن چراکه هزینه این سفر رانداشته اند "با کمک های ریز ودرشت خودمان نقشی دززمینه ظهورداشته باشیم " یاعلی ۶۰۳۷۹۹۷۵۷۸۵۵۱۷۹۹ به نام فراشیانی دوستان روزی چند زائر اولی هم رو هزینه ای که شماها کمک میکنید ازقافله کربلا جانمونیم🌺🌺
هدایت شده از "نون"
نگاهم به آن سمت دیوارمنزلمان می چرخد. خیره می شود. فکر می کند. همان سمتی که این حدیث درآن می درخشد. حدیثی که حضرت مادربرایمان به یادگارگذاشته است. " فرمود: مثل امام، چونان کعبه است که بر گردش می‌چرخند و او بر گرد چیزی نمی‌چرخد" درحین عکس گرفتن ازآن حدیث بودم که تماسی ناگهانی مانع ذخیره شدنش شد. این عکس مزین به حدیث را دراینترنت جستجو کردم. ازهمسفرم نظرش را درباره این حدیث جویا می شوم.درحال تمیزکردن شیشه های عینکش هست می گوید "چقدراین حدیث الان می چسبه،فصل وموسم طواف کعبه شش گوشه،قرارنیست امام دنبالت بیاد،بیا به دورش بچرخ به سایه ی امن وخنک این کعبه نیازداریم،الان طوافش نکنی بعدا شایدنتونی توسایه اش بشینی" ازپنجره ی ماشین آفتاب مستقیم ترازهمیشه می تابدودست بردار نیست به همراهم می گویم"اونایی که نمی تونند بیان طواف، واقعا شرایط ندارندچکارکنند" صلوات شمارش را برمی داردوباخنده می گوید عددش را بخوان ببین چقدرقربه الی الله دیروز ذکرگفتم وادامه می دهد " اینومیدونم که اربعین مث نمازه درهرشرایطی باید بجاش بیاری نمیتونی خودت بری نایب بفرست نمی تونی یه کیلوقندبفرست برای چایی زائرا نمی تونی بشین گریه کن ودلت روهمراه کن" وحالا من هم با مداحی آقای آهنگران که ازرادیواربعین درحال پخش هست ،هم نوا شده ام . راهی شده ام . توهم می توانی دلت را همراه کنی باهمان آهنگ زمزمه کنیم "سوی دیارعاشقان ،به کربلامی رویم" اگرتوفیقش روزی شد اینترنت رومینگ همراهی کرد دلتان را درادامه ی سفرهمراه می کنم. @daftar110
سلام وعرض ادب برات دعا می کنم‌ برکت به خانواده ات باشه اگه بتونید قرض بهم بدید👇👇 ۵ تومن لازم دارم ماهی یک تومن قسط می دهم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی‌سبب نیست شبِ جمعه، شبِ رحمت شد مادری گفت حسین جان همه را بخشیدند... صلی الله علیک یامولای یاأبا الأحرار یاملجأالعاصین یاأباعبدالله الحسین ، شب زیارتیِ اربابِ بی‌کفن حضرت أباعبدالله الحسین(روحی لتراب قدوم زائریه الفدا) التماس دعا🤲🏻 ┏━━━━━━━━🇮🇷┓ @tarikheshahadat ┗🕊━━━━━━━━┛
هدایت شده از "نون"
ازمرز که خارج می شوی تقریبا دیگر... آرامشی درپس آشفتگی .. نظمی در بی نظمی ... رسیدنی دراوج سردرگمی.. ازهرطرف صدای"کربلا،کربلا،کربلا نجف ،نجف،سیدمحمد. کاظمین،سامرا"به گوش می رسد اینجا زندگی جاریست اینجابا صدای هرقدمی گردوخاکی هم بپا می شود به هرسمت که بایستی نوربالای چراغ ون واتوبوس به توخیره شده است . زیرپایت صدای شکستن بطری های تمام شده ی آب ترق نرق می کند. "کربلا،سه نفر" "نجف،نجف،نجف" به اتوبوسی تکیه داده ام یک لحظه می بینم روشن شد وآماده حرکت است. طرف مدیرذهنم دوست دارد همینجا اتراق کند وسروسامانی بدهداینجا را. "کاظمین،کاظمین"بالهجه ی غلیظ عربی بخوانید. "سامرا،سامرا،سامرا" تعال،تعال صدای ممتد بوق ماشین ها هم به عنوان زیرصدا بشنوید. درحال نوشتن این روایت هستم"خانم،خانم"بالهجه عربی باز بخوانید نوروصدای اتوبوس وتایرهای اتوبوس را در یک میلی متری خودم حس می کنم وکنار می روم. هرطرف ،هرجا بایستی همین وضع است یاحسینی می گویم نه تنها من بلکه همزمان ده نفردیگر به شیشه ی ون می زنند وراننده را آگاه می کنند. نزدیک بودکالسکه ای که کودک حدودا شش ماهه درخواب نازبود باون برخورد کند. @daftar110
سلام وعرض ادب ده تومن دوهفته ای یک بنده خدایی لازم داره کسی می تونه قرض بده
سلام دوستان کسی بانک رسالت حساب داره؟ که کارکرده باشه وامتیاز حساب داشته باشه ده تومن امتیاز حساب میخوام وام بردارم به عنوان قرض بده باز پس بدم کسی داشت بهم اطلاع بده ممنون🌺
هدایت شده از "نون"
راننده ون چشم هایش را می مالد وبابی حوصلگی اشاره می کندکه بایدمسافران تکمیل شود تا به سوی کاظمین حرکت کنیم. بدون توقف ازصبح تا الان دارد داد می زند"کاظمین،کاظمین،کاظمین" اما مسافرعرب گوشش بدهکار نیست با دستش تهدیدمی کنداگر حرکت نکند ،پیاده می شود ،صدایش را توی گلویش می اندازد ومی گوید "نمی دانم به عربی چه گفت ،اما هرچی گفت راننده عصبی تر جوابش را داد " واین شدکه خودش وهم هفت نفر همراهش را پیاده کرد. ما،مسافران یزدی وشیرازی به همدیگرباتردید نگاه می کنیم ومی فهمانیم چه کنیم ماهم پیاده شویم یانه؟ ازساعت هفت صبح هست که در،ون هستیم والان عقربه ها دارند ساعت ده وسی دقیقه را نشان می دهند واین بارسوم هست که ون پر می شود وبا راننده بحثشان می شوند وپیاده می شوند. ماهفده نفر به هرم گرمای بیرون که نگاه می کنیم، نشستن داخل ون با کولر خنک را ترجیح می دهیم و می گوییم‌ بالاخره هفت نفرپیدا می شود. هربارراننده صدا می زد"کاظمین،کاظمین" ازداخل خیابان هم ،هربار برای ما آب می آوردند. زن یزدی هم می گفت"چقدربرا ما آب میارند ،بابا خوراکی بیارید" باید که بگویم این خشم راننده اتفاقا که آب لازم است که فوران نشود. که آتشفشان نشود. کاش خود راننده بیشترازاینکه "کاظمین،کاظمین"را به زبان آورده بود ،کمی با صاحبان کاظمین غیظ زندگی کرده بود کمی درک کرده بود آن سه ساعت در داخل ون که زیرصدایش هم"کاظمین،کاظمین"بود مرا بی صبری هایم.. به بی قراری هایم.. به فوران شدن خشم هایم.. به حرارات هایش.. می برد وبرزبانم "الهی العفو"را جاری می کرد. وهفت نفر آمدند هفت نفری که کظم غیظ کرده بودندو،ون رابه حرکت درآوردند. @daftar110
هدایت شده از سیده فاطمه حیالی
سلام دوستان دوستان در مسیر مشایه اربعین انتظار عراقی ها از ایران ارسال قالب های یخ هستش.میگن از نظر غذا و آب مشکل نداریم فقط یخ دستمون برسونید . اگر دسترسی به کسی دارید که این مشکل رو بتونه یه گوشه اش رو حل کند لطفا اطلاع رسانی کنید
سلام میتونی پنج تومن بهم برسونی سه هفته ای بر میگردونم ان شاءالله
خواهر جان یه مورد اضطراری، آبروی طرف در خطره ،خیلی خانواده آبرومندی هستن ،مطمئن نیازمند ده تومن وام دو تا قسط داره واریز کنه دو ماهه برمیگردنه تو فک کن به‌من قرض میدی خودم ضمانت میکنم خانواده سادات هستن و آبرومند آخر آبان برمبگردونه
سلام زینب جان من با یه خانواده ای در شهرستان آشنا شدم که دو تا برادر سالمند و مریض هستند که همسرانشون فوت کردند و تنها زندگی می کنند و به خاطر بیماری های متعدد جز یارانه منبع درآمدی ندارند،این بنده خداها دو سال هست که آبگرمکن ندارند یعنی حموم نمی‌توانند برند الان هم که نزدیک شروع فصل پاییز هست وسیله گرم کردن آب که ندارند بدون آبگرمکن قیمت حداقل آبگرمکن دیواری ۳۵۰۰ هست ولی یه آبگرمکن متوسط خوب که بخواهیم براشون تهیه کنیم( چون اونجایی که هستند آب شور هست و کلی رسوب داره) شش الی هفت میلیون هست تو رو خدا این پیام رو در کانال بذار هر عزیزی هر چقدر که در توانش هست هدیه بده که یه آبگرمکن بخرم ببرم براشون این دو نفر هیچکس رو ندارند منم از طریق یکی از همسایه ها متوجه شدم و رفتم خودم از نزدیک دیدمشون اجرتون با اباعبدالله 🙏 6037991760144380 ساناز برمکی ها
سلام خواهرا خداقوت. یه بنده خدایی هست که دچار مریضی سرطانه که برای دوره درمان نیاز به سونو سی تی اسکن و خون وشیمی درمانی داره وچون هزینه شو نداشته نمیتونه بره دکتر . لذا اگه خواهری هست و نذری کمکی داره شماره کارت گروه جهادی پایگاه رومیزارم هرچی درتوان داره کمک کنه حتی ده تومن خداخیرتون بده اگه بشه هممون دست به دست هم بدهیم این بنده خدا مشکلش حل بشه. برکت تومال وزندگی ببینید. 5892107046748847سلام شماره کارت گروه جهادی شهیده رقیه رضایی پایگاه طاهره جبله. باتشکر بسیج سازندگی پایگاه خواهران.
ده میلیون به یه نفر بدهکارم نمیتونم جور کنم شرمنده میتونی از کسی برام جور کنی ماهی دو میلیون بدم اون طرف گفته هر وقت داشتی بده ولی خجالت میکشم آخه غریبه است راستشو بخوای میتونستم پولشو بدم ولی نذر کرده بودم اگه مشگلم حل بشه برم کربلا به خاطر همین پولو خرج کربلا کردم با آقامون رفتم
اون بنده خدایی که براش بدهی پول پیش خونه شو جور کردین حالا فردا میخوان پسرش رو برای 40 میلیون بدهی ببرن زندان از مردم پول گرفته سرمایه گذاری کنه دوستش سرش کلاه گذاشته پولاش رو برده فرار کرده رفته حالا این مونده با این بدهی میشه تو گروه تون بذارین ببینید کسی وام یا قرض یا پول بلا عوض می تونه بده
هدایت شده از "نون"
داخل ون که به سامرا می آمدیم زن وشوهرعرب جوانی که معلوم بودتازه نامزد کرده اند از مقتلی که شوهرش کنار گوشش میخواند وماهم بی نصیب نبودیم، معلوم بود. ازدوتاکوله ویک مشما میوه که دست شوهرش بودوبه خودش آویزان کرده بودمعلوم بود. بحث سیاسی دست وپا شکسته ایرانی ها وعراقی ها افتاد مرد عرب گفت "خامنه ای آیا خوب است"؟ یک جوان ایرانی گفت "تاج سر،رهبر،دورش می گردیم" مردمیانسالی گفت"سلیقه ای هست بعضیا باهاش مشکل داریم" مرد عرب که گوشی اش را همزمان چک می کرد گفت" شمامی ترسید که بگویید خوب نیست، شما را زندانی می کنند ،میگن ظلم می کند" آن مسافرکرمانی که معلم بودگفت" تبلیغات دروغ به شما گفته اند ما رهبرمون رو دوست داریم وایشون ظالم نیست " من که دربحثشان تا الان شرکت نکرده بودم گوشی ام را درآوردم تا ساعت را نگاه کنم به محض اینکه صفحه گوشیم را روشن کردم خانم عرب که کنارمن نشسته بود قیافه اش"سامَرّاء ) (مخفف شده: سُرِّ مَن رَأیٰ؛ به معنای: شاد شود هر که آن را بدید، شد " خودش دید که این عکس گوشی من است. به همسرش اشاره کردکه نگاه کن گفتم بله قلب ماست ساکت شد دیگر. تا آخر. این عکس را خودم اولین بارکه استادابراهیمی استوری کرده بود ذخیره کرده ام وازهمان زمان درصفحه گوشی ام هست وهربارنگاهش که می کنم مثل همان زن عرب قیافه ام "سر من رای ،شاد"می شود. @daftar110
سلام عزیزم خوبی ما سه تا فرم مدرسه لازم داریم با پول خرید لوازم التحریر برای 5تا دانش آموز به خیلی ها هم گفتیم اما متاسفانه این مبلغ جور نشده و به شدت نیازمند این مورد هستیم 6037997700996151فرزانه اسلامی
سلام زینب جان خوبی میگم بی زحمت پیام منو تو کانال بذار که ان شاءالله با نفس حق دوستان جلوی جدایی یه زوج رو بگیریم یک زوج عروس و داماد از اقوامم که یک ماه دیگه عروسیشون بود خونه و جهاز هم چیده بودند دارن طلاق میگیرند جهاز هم جمع کردند داماد داره همه رو پس میده من و بقیه خانواده هر کاری از دستمون برمیود انجام داده‌ایم بینشون جنگه سنشون هم کمه در حدی نیست که زندگیشون لایق طلاق باشه هر کسی هر چند عدد در توانش هست زیارت عاشورا هدیه به آقا رسول الله و امام حسن مجتبی و آقا امام رضا قرائت کنه به نیت آشتی بین این زوج بی زحمت عددش هم به خودت اعلام کنند که می‌خوام ۴۰ تا بشه ان شاءالله با نفس شما مومنین یه فرجی بشه🙏😢
ببخشید میشه به من ۵ تومن وام بدید دو ماهه برمیگردونم . من میخوام وام بگیرم باید وام قبلی رو تسویه کنم ولی ندارم خدایی اگر میتونید در توانتون هست بهم قرض بدید. خدا ازتون راضی باشه و موقع گرفتاری دستتون رو بگیره انشالله😔😔
هدایت شده از "نون"
صدای ترمزتوی گوشم می پیچد،مسافر پشت سری ام غرمی زند"آروم ترمزبگیر" ازگرما نفسم حبس شده مسافردیگری غرمی زند"چرا کولرش درست کارنمیکنه" زیرنورزرد که نه؛بهتر است بگویم زیرشعله خورشیدبه جاده خیره شده ام آن یکی مسافر غر می زند"چقدترافیکه،خسته شدم" با صدای لاستیک ماشین های سنگین آب دهانم را قورت می دهم ،به اطراف نگاه می کنم مسافردیگری غرمی زند"چقد یواش میره این ماشین" چشمانم سیاهی می رود به یک باره ماشین جلویی ما به گاردریل خورد وما دیگر نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد فقط دود بودکه به هوا رفت . می توانیم همینجا صلواتی برای شادی یا سلامتی روح آن مسافران هدیه کنیم. اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم حتی این صحنه از حجم وشدت غرغرها کم نکرد وزبان کسی را به شکر باز نکرد . هرمسافری که غر می زد انگار خودم را می دیدم. ازاین جنس غرزدن های خودم خجالت کشیدم وزبانم به "الهی العفو" جاری شد. ازاین دست ریزه کاری های غرغرکردن به وفور در ثانیه ثانیه های زندگیمان جاری است . شاید بگویی "نه این قدرم که میگی من ناشکر نیستم وغرغرو نیستم " می توانی قلم ودفتر برداری وفقط یک روز گفتگوها ونجواهاوبه کفرآمدن های خودت را لیست کنی دربرابرهراتفاقی زبانت به شکر است یا ناسپاسی.؟ واین است که قرآن می فرماید"وقلیل من عبادی الشکور" @daftar110
هدایت شده از "نون"
چادرم را داخل چفیه جاسازی کردم ،حالا متکایی داشتم که در صحن حضرت زهرا سلام الله علیها کم ازپادشاهی نداشت. این لحظه.. این صحنه.. این ثانیه را برایت آرزومندم . سرم را با نفس عمیقی که "خدایاشکرت"در آن نهفته بود بربالین نهادم . دنبال خودم در آینه کاری های سقف صحن می گشتم . اما ظرافت آیینه کاری وپیدا نشدنم مانع ازگشتن شد. باچشمانی بسته درکوله ام دنبال تسبیحم می گشتم پیدا نشد. بلند شدم ،برق ازچشمانم پرید خودش بود،مریم را می گویم بااو در اردوی جهادی بندر دلوار(محل تولدقهرمان رئیسعلی دلواری)همسفر بودم . می توانیم همینجا برای شادی این قهرمان وشهید سرزمینمان واین افتخار ملی صلواتی هدیه کنیم . اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم. تمام ریسه رفتن ها وخنده ها وخاطراتم بامریم جلو چشمم رژه رفت. پریدم جلوش،ازخوشحالی نمی دانستم چه بگویم. امامریم... فقط با دست اشاره کرد که "خوبم ،ممنون" خشکم زد ثانیه ای سکوت کردم"مریم خودتی،اشتباه نگرفتم که" سرش را پایین انداخت دوباره آن طرف شانه اش رفتم وخندیدم "وا چرا این طوری می کنی چرا تحویل نمی گیری" ازکیفش موبایلش را درآوردونشانم داد"ببین آخرین باری که احوالم را پرسیدی کی بوده،چهارسال پیش" شرمنده شدم ومعذرت خواستم اما مریم گوشش بدهکار نبود باناامیدی برگشتم حالا در سقف صحن دنبال مریم می گشتم با تسبیحی در دست "الهی العفو"گفتن از آخرین باری که به عمه ام،زن عمو،دخترخاله ودخترعمو،آن یکی دوستم که چندسال است احوالشان را نپرسیده ام. داشت خوابم می برد دست مریم را روی شانه ام حس کردم . حالا دارم فکر می کنم آخرین باری که به یادامام زمان بودم چه زمانی بوده؟ @daftar110