هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
کی شود ،مهدی بیاید، انتقام سیلی مادر ستاند....تقدیم به شما ....امیدوارم بر دلتان بنشیند.
باز باران با بهانه، بی بهانه....
می شود ازدیده ی زینب
روانه😭
باز هِق هِق
مخفیانه....
کزستم های نامردان زمانه
یادم آرد پشت آن در
شد شکسته بازو
و پهلوی مادر...
یک لگد آمد به شانه
بابِ من بردند زخانه
مادرم ناباورانه
درپی شویش روانه
آخ مادر؛
تازیانه، تازیانه😭
باز باران با بهانه
غسل و تدفین شبانه
دید پهلو ،سینه و بازو و شانه
وای مادر؛
گریه های حیدرانه😭
باز باران با بهانه...
اشکهای کودکانه...
روی قبری
مخفیانه....
بازباران با بهانه
بی بهانه
گشته از دیده
روانه...
کودکانه...
زینبانه...
حیدرانه...
غربتانه...
مخفیانه...
لرزیده شانه
با بهانه,بی بهانه😭😭
التماس دعا...
🖤دلگویه.........حسینی
@bartaren
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝
3 _ روش سوم دوستی ؛ برپایی مجالس مهدوی
حالا باتعداد کمتر یا بیشتر ،هفته ایی یک بار ،ماهی یک بار ،سه ماه یک بار و.... یاد حضرت رو زنده کن.
اگر نمیتوانی مجلس تشکیل بدی،حداقل توی مجالس امام زمانی شرکت کن. این خودش دوستی تورا به حضرت نزدیکتر میکند.
#روش_دوستی_با_امام_زمان
[برترین کار،کاربرای #فرج است]
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝
4 _ هدیه دادن به امام زمان
به طور کلی تو قائده دوستی هدیه دادن ،دوستی را مستحکم تر میکند.
🖌ما الان چه هدیه ایی میتونیم به امام زمان بدیم ؟!
✨هدیه ما به امام زمان این است که فلان عمل خیر رو انجام بدی ،و اون عمل خیر رو هدیه کنی به حضرت🎁
توصیه منه حقیر این است که کلیه اعمال مستحبی زندگیت را هدیه کن به امام زمان .👇👇
⭕️ یا یه نیت کلی کن ،برای کل زندگیت.
⭕️ یا قبل از هر عمل مستحبی نیت کن ،این عمل مستحبی هدیه بشه به امام.
خواهید دید که چه آثارو فضائلی داره و چقدر دوستیت را با امام زمان مستحکم تر میکند.
#روش_دوستی_با_امام_زمان
[برترین کار،کاربرای #فرج است]
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝
5 _ صله ی مالی کن به امام
یه بخشی از درآمدت را به امام اختصاص بده ،دوستیت را با امام تقویت میکنه.
روایت داریم: یک درهم در راه امام زمان خرج کردن از دومیلیون درهم در راه غیر امام زمان خرج کردن فضیلتش بیشتره.
اگرمثلا شما یه بخش ثابت از درآمد ماهیانه ات را به امام اختصاص بدی
حتی یک درصد ، این یک درصد تو رو فقیر نمیکنه.
اما حضرت شاهده و ناظره که داری براش پول خرج میکنی متناسب با تواناییت.واین صله ی مالی دوستیت را با امام تقویت میکنه.
بماند که بعضیا اون حق مالیه واجب را که #خمس هست رو پرداخت نمیکنند.
تویی که خمس برگردنته و پرداخت نمیکنی چه دوستی ایی با امام زمان داری که حق مالی واجب رو نمیدی.
📌پس پرداخت #خمس واجبه.
📌اما صله مالی حضرت یک عمل مستحبی است.
#روش_دوستی_با_امام_زمان
[برترین کار،کاربرای #فرج است]
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#ضرب_المثل
🔰حلوای لن ترانی تا نخوری ندانی
یعنی تا این بلا سرت نیاید نمی فهمی . تا دچار این درد یا این وضع نشوی درک نمی کنی. حلوا خوردن معمولا آدمی را به یاد مراسم ختم کسی می اندازد و حلوای کسی را خوردن یعنی مردن او.
از آنجا که مردم خواندن واژه ی لَن تَرانی را درست در نیافته بودند ؛ هرکسی آن را به گونه ای خوانش می کرد . یکی تَنتَنانی دیگری به گونه ای دگر . امّا لن ترانی درست است .
لن ترانی اشاره به داستان موسی و قومش در قرآن است که قوم موسی از او می خواهند خدا را به ایشان بنمایاند و هرچه موسی بدیشان می گوید شدنی نیست ؛ همچنان مردم وی پافشاری می کردند و آیه « لن ترانی یعنی هرگز مرا نخواهی دید » فرود می آید .
{قالَ رَبِّ أرِنـی أنظُر إلَیکَ . قالَ لَن تَرانی ولکِن انظُرْ إلی الجَبَلِ فَإن استَقَرَّ مَکانَـهُ فَسَوفَ تَرانی.} 143 أعراف
گفت پروردگارا خودت را به من نشان بده . گفت هرگز مرا نخواهی دید ولی به کوه بنگر . اگر در جایش ماند؛ مرا خواهی دید.}
مردم همراه موسی (ع) برای دیدن خدا به سوی کوه راه می افتند که با جلوه گر شدن خدای به کوه آذرخشی می آید و جز موسی همگان نابود می شوند و موسی به درگاه خدا ناله می کند که من چگونه نزد قوم برگردم و چه بگویم . آیا بگویم همه کشته شدند؟ و ...
پس این زبان زد ( ضرب المثل) ریشه از این داستان دارد .
این زبان زد را وقتی به کار می برند که بخواهند به کسی هشداری دهند و بگویند تو که نمی دانی با انجام این کار چه بر سرت خواهد آمد و چه خواهد شد .
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
#نحوه خواندن نماز استغاثه حضرت زهرا (س):
دو رکعت نماز بخوانید و بعد از سلام، سی مرتبه تکبیر بگوید، سپس تسبیحات حضرت زهرا(س) را به جای آورید، به سجده بروید و صد مرتبه بگویید:
«یا مَوْلاتی یا فاطِمَةُ اَغیثینی».
ای سرپرستم ای فاطمه به فریادم برس.
بعد طرف راست صورت خود را بر زمین بگذارید و همین ذکر را صد مرتبه بگویید، سپس طرف چپ چهره را بر زمین بگذارید و صد مرتبه بگویید، دوباره به سجده برود و ۱۱۰ مرتبه بگویید؛ بعد از آن حاجت خود را بیان کنید
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
سفره ی فاطمیه ،گسترده اند
«هفت سین » سفره را وا کرده اند
سین اول«سیدالمرسلین» که پرواز کرد
سین دوم کان«سرشک»باریدنش آغاز کرد
سین سوم«سینه ای» خونین بُـوَد
کز فشارِ در، میخ هم رنگیـن بُـوَد
چارمین سین«سیلی ای»اندر زمان شدماندگار
گشت نیلی ، روی ماهش ، بهر یـار
پنجمینش«سردری»شعله ور از آتش است
بر سَرِ مظلومه ای، حِقدوحسد در بارش است
شیشمین سین آن«سند»که پاره گشت
زین ستم، امتی تا ابد آواره گشـت
هفتمین سین«سرومظلومی»که تنهامانده بود
یاورش در آسمان، او در زمین جا مانده بود.
فدای اولین مظلوم و مظلومه ی عالم...
سفره ی فاطمیه باز شده ،مارا از دعای خیرتان فراموش نفرمایید.
#دلگویه
#فی البداهه
#ط_حسینی
@bartaren
🖤🖤🖤🖤🖤
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
#داستان«سقیفه»
#قسمت : سیزدهم
امام علی (ع) رو به سلمان فرمود: او شیطان بود!! پیامبر(ص) به من خبر داد که ابلیس ،رؤسای یارانش در روز عید غدیرخم، شاهد منصوب شدن من به امرخداوند بودند و این که من صاحب اختیار آنان هستم و پیامبر هم به جمع دستور دادند تا حاضران به غائبان اطلاع دهند. در این هنگام شیاطین و بزرگان آنها به سوی شیطان روی آوردند و گفتند: این امت مورد رحمت خداوند قرار گرفته واز گناه دور خواهند بود، ما دیگر بر اینان راه نخواهیم یافت و نتوانیم که آنها را از مسیر رسیدن به خدا باز داریم ،آنها امام و پناهگاه امن خود را بعد از آخرین پیامبر شناختند ، و وای برما وای بر ما که کار از دستمان بیرون شده و در این زمان ابلیس بسیار محزون و درهم شده بود!!!!
امیرالمؤمنین(ع) فرمود : پیامبر (ص) به من خبر داده است که : ای علی(ع)،ای اولین ولی خدا پس از من ، بدان که بعد از من ، مردم در سقیفه بر سر حق ما، اختلاف پیدا می کنند و با دلیل ما استناد می کنند ،بعد به مسجد می آیند و اول کسی که بیعت می کند شیطان است که به صورت پیرسالخورده ای جدی در عبادت ،خواهد بود که این حرف ها را خواهد گفت و بعد خارج شده و شیاطین خود را جمع می کند، آنها در مقابلش سجده می کنند و می گویند: ای رئیس و بزرگ ما، تو همان کسی هستی که آدم را از بهشت راندی....
او هم می گوید : کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟!خیال کرده اند من دیگر راهی بر آنان ندارم؟! هان ای شیاطین؛ نقشه ی مرا چگونه دیدید؟ وقتی که به حیله ی من ،آنان امر خداوند را مبنی بر اطاعت از علی و امر پیامبر را راجع به همین مطلب ترک کردند،چگونه است این فکر؟
واین بی شک همان گفته ی خداوند است «همانا شیطان حدسی که درباره آنان زده بود به مرحله ی عمل رسانید ، سپس او را پیروی کردند جز گروهی از مؤمنان» «سوره سبأ، آیه ۲۰»
آری ،صحابه ی رسول الله به گفتار و کتابی که ایشان آورده بودند ،استناد کردند و به حقی که از آنِ آنان نبود تجاوز کردند و بعد از اتمام سر سپردگی و دنیا طلبیشان تازه یادشان افتاده بود که پیکر پیغمبر(ص) هنوز بر زمین است.
آنها دسته دسته وارد اتاق می شدند و درحالیکه روح ناپاکشان جای دیگر سیر می کرد ، ظاهرا بر پیکر پیامبر(ص) نماز خواندند.
علی (ع) پیکر پیامبر (ص) را در قبر نهاد ، انگار روح زهرا(س) در این لحظه به آسمان رفت ، زهرای مرضیه ، این تک دختر رسول ، این مادر پدر ، این سرور زنان دو عالم از دیده خون می بارید و خوب می دانست که رفتن پدر همان و ظلم های فراوان همان.... عروج پدر همان و غربت دختر همان ، پرواز محمد (ص) همان و تنهایی علی (ع) همان....
آن روز غم انگیز به شبی غم انگیزتر گره خورد...
#ادامه دارد....
🖊به قلم : ط_حسینی
@bartaren
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
#داستان«سقیفه»
#قسمت :چهاردهم
آسمان و زمین تیره و تار بود از ناله ای که سکوت شب را می شکست، هق هق دختری در فراق پدر ، صدای ناله از طرف مسجد می آمد....
نه از مسجد و نه از منزل پیامبر(ص) بلکه از منزل علی و زهرا ، همان خانه ای که زمانی پیامبر (ص) مسجد را بنا کرد ،دستور داد تمام درهایی که به مسجد باز می شوند ، به جز درب این خانه بسته شود.
آخر حرمت این خانه و اهلش با بقیه ی مردم ،توفیر داشت...
آخر ساکنان این خانه ، ذریه ی رسول الله بودند و حکم رسول خدا، بنا بر حکم پروردگار بود که خوابیدن کسی جز علی و فرزندانش در مسجد نهی شود .
تنها منزل علی و محمد بود که در مسجد خدا قرار گرفت تا فرزندان این بزرگواران ، فرزندان مسجد باشند و خداوند اینگونه برتری این خاندان را بر همگان فریاد زد .
یعنی بدانید که حرمتِ منِ پروردگار، حرمت این خاندان است ،همانطور که خانه ی من ،خانه ی این خاندان است.
همگان به این امر خداوند واقف شدند و حتی وقتی عُمر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت : اجازه دهید درب خانه ی من شکافی به اندازه ی یک چشم به مسجد باز باشد...
پیامبر (ص) مانع شد و فرمود : خداوند به موسی دستور داد تا مسجد طاهر و پاکیزه ای بنا کند که غیر از او و هارون و دو فرزندش، کسی در آن سکونت نداشته باشد، به من هم امر کرده که مسجد طاهری بنا کنم که جز خودم و برادرم علی(ع) و فرزندانش کسی در آن سکنی نگزیند....
و این یک اشاره از سوی پروردگار بود ، اشاره ای که آشکارا همگان را به وجوب احترام این خاندان مطهر امر می کرد...
حالا در این لحظات پر از التهاب و غم ناله ی زهرای مرضیه در رسای پدرش و در مظلومیت دینی که پدرش آورد و در غربت ولیِّ بلافصل بعد از پدرش ، بلند بود.
علیِ مظلوم ، مأمور بود برای عمل به وصیت پیامبرش ، وصیت اول را که همان غسل وتدفین وخواندن نماز بر پیکر او ،توسط امیرالمؤمنین علی (ع)، عمل نمود و حالا نوبت اجرای دومین سفارش بود.
پیش بینی پیامبر(ص) از اقدامات قریش پس از ارتحالش ،مانند تمامی سخنان ایشان ،درست از کار درآمد و حالا نوبت دومین سفارش بود و صدای محمد(ص) در گوش او می پیچید : اگر یارانی پیدا کردی ،برای احقاق حق خود و اجرای حکمی که خداوند به عنوان ولایت برمسلمین، به تو عطا کرده ،قیام کن ....
و چه سخت بود برای این مردترین مرد دوران ، چه طاقت فرسا بود برای این ولیِّ تنها....چه نفس گیر بود برای این نَفسِ عالمِ خلقت....
علی ، نزد زهرایش زانو زد ، اشک از دیدگان یارش پاک نمود، او با مهربانی نگاهش ،با شرم در حرکات و مظلومیت سیمایش ، با زبان بی زبانی حرفش را زد و زهرا(س) ،این همسر و همزبان علی(ع)، ناگفته های مردش را شنید ، به خاطرسنگینی باری که در شکم و غمی که در دل داشت ، دست علی (ع) را تکیه گاه نمود و از جا برخاست .
حسن و حسین هم که کودکانی بیش نبودند،پشت سر مادر برخاستند و علیِ مظلوم هم در پی آنان روان شد.
اینان می بایست، می رفتند تا تصویری از غربت و مظلومیت را خلق کنند ، می رفتند تا بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند...میرفتند تا حجت را تمام کنند....تا در روز رستاخیز برای کسانی که ادعای دوستی شان را داشتند روزنه ای نباشد که بگویند....نیامدی...نگفتی....روشن نکردی....سکوت کردی و ما سکوتت را علامت رضایت دانستیم....علی و زهرا و حسنین باید حجت تمام می کردند...هر چند که دلشان داغدار بود....هرچند که هنوز عروج پدر را باور نکرده بودند....هر چند که هنوز کسی برای عرض تسلیت نزدشان نیامده بود...هرچند....
#ادامه دارد....
🖊به قلم :ط_حسینی
@bartaren
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝
6 _ گره گشایی از سایره منتظرین
ما به عنوان یک منتظر نمیتونیم نسبت به سایر مشکلات منتظرین بی تفاوت باشیم .
ماباید در کنار سایر منتظرین به فرآیندظهور برسیم.
امام زمان تاکید فراوانی دارد روی #گره_گشایی_از_کااار_مردم.که اگر این کار انجام بشه دوستیه تو با امام مستحکم تر میشه.
حدود صد سال قبل تو دوره ی رضاخان ،
فردی بود که هزار تومان ذخیره کرده بودبرای ایام فوت و کفن و دفنش ، دید یه مومنی ورشکست شده ،اومد ازش درخواست قرض کرد.
#نیت کرد که از اون پول ،پانصد تومانش رو به اون بنده خدا بده.
رفت پول رو بیاره ،که با خودش گفت من که هنوز زنده ام پس کله پول رو بهش میدم که گره از کارش باز بشه .
اون هزارتومان را داد.
از اون شب به بعد راهش به سوی حضرت باز شدو تشرفات مکرری قسمتش شد که خوده امام زمان گفته بود به خاطر این کاری که انجامودادی راهت به سوی ما باز شد.
#روش_دوستی_با_امام_زمان
[برترین کارها،کاربرای #فرج است]
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝
7 _ #تجدید_بیعت_روزانه کن با امام زمان
یعنی هر روز تو دفتر امام زمان حاضری بزن.
_ چیکار میشه کرد؟!
+ هر روز صبح #دعای_عهد بخون.
یعنی بگو یا بَقِيَة الله من هستما ،من میخوام یارت بشم😍♥️
یا حداقل جمعه ها حاضری بزن : #زیارت_امام_زمان در روز جمعه یا #دعای_ندبه در روز جمعه.
خلاصه اینکه تجدید بیعت کن وما وقتی هر روز حاضریمون رو توی دفتر حضرت میزنیم،رابطمون مستحکم تر میشه.
#روش_دوستی_با_امام_زمان
[برترین کارها،کاربرای #فرج است]
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
#یلدای فاطمی 🖤🖤
شب است و سکوت است و...
هِق هِقِ خسته ای.....
نگاه پُر از اشک دختری...
به دنبال پهلوی بشکسته ای...😭
یکی طفل خیره بر میخِ سرخِ در است....
به زیر لب آهسته می گفت :
گمانم خونِ سینه ی مادر است....💔
کمی آن طرف تر...
کودکی اشک خود می سِتُرد...
چرا مادرم ، در کوچه.....
شلاق خورد؟!😭
و مادر برای دلِ بچه ها....
برای فراموشی غصه ها....
همی طفل ها، به آغوشش کشید...
به ناگه...
یکی صورتِ نیلی اش را بدید😭
یکی دست بر پهلویِ مادر می کشید😭
یکی ناز می کرد سینه ی مجروح او....😭
حسن بوسه زد ....
بر بازوی او....😭
شده مجلس روضه....
بیت علی.....😭
چه طولانی شده....
یلدای فاطمی...🖤
#دلگویه......ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
@bartaren
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
#داستان«سقیفه»
#قسمت : پانزدهم
علیِ مظلوم ، همسرش فاطمه را با حالی نزار بر الاغ نشانید و دست دو کودکش حسن و حسین را در دست گرفت و غریبانه در کوچه های تاریک و غریب کش مدینه روان شد .
مهتاب از آن بالا بر این غربت و بی کسی، خون گریه می کرد و علی همراه ستون های عالم خلقت ،میرفت تا حقی را که از آنِ او بود و خداوند به نام او واولادش زده بود را گوشزد کند، میرفت تا تلنگری بر غافلان دنیا زند، میرفت تا شاید کسانی را که خود را به خواب زده اند، بیدار نماید...
می رفت تا دیگر بهانه ای به دست بهانه جویان نباشد....تا فردا نگویند ...علی تو نگفتی....تو مارا به جهاد نخواندی...تو مارا برای احقاق حقت و اجرای حکم خدا دعوت نکردی....
علی(ع) به همراه یادگار پیامبر(ص) می رفت تا دین پیامبر را نجات دهد ....تا شاید آتش انحرافی که بوجود آمده است را با یاری یاران در نطفه خفه کند ...
علی، درب خانه ی تمام مهاجرین و انصار و اصحاب بدر و خیبر را یکی یکی میزد....
اگر صاحب خانه از شیار درب نگاه میکرد و زننده ی درب را می شناخت، دری باز نمی شد ، اهل خانه صدای خود راخفه می کردند و خود را به خواب میزدند تا مبادا چشم در چشم علی شوند ....آنها به خوبی سفارش پیامبر را در خاطر داشتند ، درب را نمی گشودند تا مبادا مجبور به تسلیم در برابر علی(ع) شوند ، آنها دنیایشان را دو دستی چسپیده بودند و آخرت را به فراموشی سپرده بودند.
درب بعضی از خانه ها که زده می شد ، صاحب خانه بی خبر از زننده ی درب ، می گفت : کیستی؟
و علیِ تنها ، نمی گفت من علی ام، داماد پیامبرتان ، پدر نوه هایش، ولیِّ بلافصل محمد(ص)، بلکه آرام می فرمود : باز کنید دختر پیامبر(ص) پشت در است و وای بر مدینه ....وای بر این یاران بی وفا....به جای اینکه برای عرض تسلیت نزد ذریه ی رسول خدا بروند، آنچنان وقیحانه عمل کرده بودند که زهرا و علی، مظلوم و مظلومه ی عالم را به کوچه ها کشانیدند و کاش این ظلم همین جا پایان می گرفت و غصه های دیگر که آتش به دل عرشیان آسمان زد ،پیش نمی آمد....
علی(ع) درب تمام خانه ها را زد تا برای همگان حجت تمام کند و وای بر توای آسمان که شاهد ماجرا بودی و از غم این غربت آتش نگرفتی!!! وای بر تو که دیدی و صد پاره نشدی از این غم عظمی!!!
و خاک بر سرت زمین که شاهد این مظلومیت علیِ و آل طه بودی و از خجالت آب نشدی....مگر علی ابوتراب نیست؟؟ مگر او را پدرِ خاک نمی خوانند؟ چرا در دفاع از پدرت، از صاحبت ،از ابو تراب ،حرکتی نکردی و با زلزله ای این شهر مظلوم کُش را کن فیکون نکردی؟
بالاخره درب آخرین خانه هم زدند، آنطور که بر می آمد ، همگان سخنان علی (ع) را تأیید کردند و حق را به او می دادند اما با بهانه های واهی از همراهی او سرباز زدند، از این میان فقط تعداد چهل و چهار نفر به علی(ع) جواب مثبت و قول یاری دادند.
پس علی(ع) روی حرف و قول آنها حساب کرد ، گرچه تاریخ نشان داد که این مردم فراموشکارند...
اما علی (ع) به آنان فرمان داد تا هنگام صبح با سر تراشیده و اسلحه در دست برای هم پیمانی و شهادت آماده شوند و خود را به مکانی که تعیین نمود ، برسانند تا با کمک هم قیام کنند ،تا دین محمد(ص) و آیین اسلام را از بیراهه به راه کشانند ، اما...
#ادامه دارد...
🖊به قلم : ط_حسینی
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
@bartaren