#داستان
در زمان «مالك دينار» جوانى از زمره اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت.
مردم به خاطر آلودگى او جنازهاش را تجهيز نكردند، بلكه در مكان پستى و
محلّ پر از زبالهاى انداختند و رفتند.
شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند: بدن بنده ما را بردار
و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن. عرضه داشت: او از
گروه فاسقان و بدكاران است، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديّت شد؟
جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گريان گفت:
يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ.
اى كه دنيا و آخرت از اوست، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت.
مالك،كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم؟ و
كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم؟» .
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🍃💠 در محضر #شیخ_بهایی 🍃💠
👌آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست،
زيرا :
اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است!
اگر كم كار كند، میگويند تنبل است!
اگر بخشش كند، ميگويند افراط ميكند!
اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است!
اگر ساكت و خاموش باشد میگويند لال است!
اگر زبانآوری كند، میگويند ورّاج و پرگوست!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگويند رياكار است!
و اگر نكند مےگويند كافراست و بیدين!
🌸✨ لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز از خداوند نبايد از كسی ترسيد.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
4_5983248360860027648.mp3
42.86M
◼️مراسم احیا شب ۱۹ ماه رمضان
۱۴۰۱/۰۱/۳۱
◼️حجت الاسلام شیبانی فر/سخنرانی
◼️مجتمع فرهنگی مکتب الزهرا
#پیشنهاد دانلود 👌
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5990062979310161705.mp3
25.42M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
🔖 «معجزه نیَّت» - جلسه دوم
🗓 ۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ (شب ۲۱ ماه مبارک رمضان) - مشهد مقدس
🎧 کیفیت 48kbps
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🟣چرا امام زمان عج به داد شیعیانشون نمیرسن؟
✍کلیددار حرم امام حسین که ۸۲ ساله کلید داره نقل میکنه:
خدمت یکی از علما بودیم که یک هندویی آمد.نه #مذهب داشت نه عقیده و اعتقادی..
گفت: میلیاردرم اما برام پآپوش درست کردن #قتل_عمد انداختن گردنم..
وکیل از انگلیس گرفتم کلی پول دادم تنها کاری که برام کرده یک روز فرجه گرفته اعدامم رو عقب انداخته...
شنیدم شما شیعیان کسی رو دارید که میتونه بهم کمک کنه...دارید؟
گفتن بله #امام_زمان_عج
گفت چیکار باید بکنم؟من یکروز وقت دارم #مرگ م حتمیه!
.گفتن: میری بازار یک دست لباس پاک،کفش پاک،خودتو میشوری پاک باشی...
#شب_جمعه میری #قبرستان شیعه ها،اونجا صدا میزنی #یابن_الحسن
اونی که فریادرس ما شیعیانه میاد،مشکلتو میگی کمکت میکنه..
کلیددار میفرماید:فردا یا پس فردا دیدیم هندو اومد با چشمان گریون،گفتیم دیدی؟ چی شد؟
گفت من رفتم قبرستان ۵ ساعت بدون وقفه یکسره گفتم یابن الحسن.. آخر کار گفتم: نکنه منو قبول نداره که جوابمو نمیده؟
دقت کنید! هندو مطمئنه امام زمانی هست وفریادرس شیعه اس،منکر بودنش نیست!میگه لابد من لیاقت ندارم که جوابمو نمیده...
دوباره صدا زدم یابن الحسن...جلوه هایی از نور دیدم اما کسی رو ندیدم،حتی رد سم اسبها رو هم حس میکردم اما حتی اسبش رو همنمیدیدم..
شخصی ازم پرسید: فلانی پسر فلانی چی میخوای؟
گفتم آقایی که اسم من و پدرمو میدونه حتما میدونه برای چی اومدم..
آقا فرمودن: براتپاپوش درست کردن توی فلان جا فلان کشو مدارکش هست و خلاصه...تبرئه شدی، راهشو برات هموار کردیم...
میگه حس کردم اسب میخواد حرکت کنه گفتم آقا عرضی داشتم..
فرمود: بفرما.
گفتم: شما که انقدر آقایی ما که #دین نداریم چه برسه به #اسلام..
شیعه های شما انقدر گرفتارن توی فقر و بدبختی و...چرا به دادشون نمیرسید؟
فرمود: کدومشون مثل تو ۵ ساعت اومد صدا زد شک نکرد؟ یا کسی با اعتقادی که تو داشتی اومد صدا زد و ما جوابشو ندادیم؟....
📕پیوست: گیر ما شیعیان توی افکار و اعتقادات سستی هست که بعضا داریم..
سخنرانی حجت الاسلام بندابی نیشابوری
#شیخ احمد ڪـافی
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
📚#تشرفات
سالياني پيش از اين، سيّدي در نجف اشرف بود که گاه و بيگاه براي عبادت به "مسجد سهله " مشرّف ميشد و شبي را در آنجا بيتوته ميکرد.
آن سيّد، خود نقل کرده بود که شبي از شبهاي زمستان از اتاق خود در مسجد خارج شدم تا تجديد وضو کنم.
در اين حال، گروهي را که از چندين خانواده تشکيل شده بود، سرگردان در صحن مسجد مشاهده کردم. اين گروه در آن فصل سرد به مسجد آمده، امّا هيچ اتاقي را خالي نيافته بودند تا در آن سکونت کنند.
از اين رو، ناراحت و نگران در صحن مسجد منتظر بودند تا به اتاقي پناه برند. آن سيّد هم که وضع اينان را مشاهده ميکند و به ويژه از همراه داشتن شماري خانم و طفل خردسال به همراه اينان ناراحت ميشود، اتاق خود را در اختيار آنان مينهد تا در آن به استراحت بپردازند و خود به اتاقي مخروبه ـ که بر فراز مقام حضرت صاحبالزّمان(ع) در کنار مسجد سهله قرار داشت پناه می برد.
اين اتاق، سخت مخروبه بود و خاک تمامي کف آن را پوشانيده بود.
سيّد با دست، خاکها را به کناري ميزند و پتوي خود را کف اتاق پهن ميکند و عبا بر سر ميکشد و ساعتي ميخوابد، تا پس از آن برخيزد و به عبادت بپردازد، امّا ساعتي بعد در حالتي که فضاي مسجد سخت نوراني شده بود از خواب برميخيزد.
ديدن فضاي نوراني مسجد، او را هراسناک ميکند، ميپندارد که خورشيد طلوع کرده و نماز صبح او از دست رفته است.
از اين رو با عجله در اتاق را ميگشايد تا ببيند که آيا هنوز زماني براي گذاردن فريضه صبح باقي است، يا وقت از دست رفته و نماز او قضا شده است. در اين حال صدايي روحپرور دل او را به همراه خود ميبرد:
"خدايا! رحم کن شيعيان مرا! دوستان و علاقهمندان مرا رحم کن و آنان را به من ببخش!. "
سيّد در طلب صاحب صدايي که او را بيخود کرده بود، صحن مسجد را مينگرد و کسي را افتاده بر روي خاک و در حالت تضرّع مييابد، که مرتّب ميگويد:
"خدايا! شيعيان مرا ببخش و محبّان و علاقهمندان مرا عفو کن! "
سيّد در طلب زيارت صاحب صدا به داخل اتاق برميگردد تا کفش به پا کند و به صحن مسجد برود، امّا چون باز از اتاق خارج ميشود، همه مسجد را در تاريکي مييابد و چون ساعت خويش را مينگرد، درمييابد که تازه دو ساعتي از نيمه شب گذشته است؛
پس با افسوس به اتاق خويش برميگردد و پي ميبرد که آن شخص، وليّعصر، حضرت حجّت(ع) بودهاند.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨