۱- انتشار ترانهای مانند “#فرض_کن” در مقطعی که ایران با عملیاتهای نظامی از سوی دشمنان مواجه بوده، به شکلی تلخ و کنایهآمیز، چیزی جز عملی سیاسی ناخوشایند نیست. چنین اثری که رنگ و بوی ضد جنگ و بیتفاوتی دارد، میتوانست از سوی یک هنرمند بیگانه و شاید حتی یک صهیونیست ساکن تلآویو، که ناقد سیاستهای رژیم خود است، ساخته شود؛ تصور کنید این ترانه را یک خواننده منتقد در اسرائیل، مقابل خانهی یکی از وزرای افراطی کشورش میخواند. چرا نباید چنین فرضی را تصور کرد؟
۲- دو روز است که تلخی و بیتفاوتی عمیق این ترانه و خوانندهاش، ذهنم را آشفته کرده است. بهنظر میرسد سازندهی این اثر، درک درستی از شرایط کشور ندارد و در میان جنجال و بحران، همچون تماشاگر بیاحساس در حال روایت داستانی است که به سرنوشت هممیهنانش هیچ اهمیتی نمیدهد. در این بین، قربانیان بیگناه و شهدای اخیر برای او در برابر احساسات شخصیاش از ارزش ناچیزی برخوردارند.
۳- جهانبینیای که در “فرض کن” میبینیم، حتی به بیتفاوتی و بیحسی عاطفی نزدیک هم نیست؛ بلکه انگار عمدی در کار است تا جراحتی کهنه را باز کند و با جسارت به چشمان مخاطب زل بزند.
۴- شاید بهتر بود بهجای جایزه گرمی، عنوانی چون “هنرمند سالوس” را به #شروین_حاجیپور اعطا میکردند؛ کسی که با ترانههایش احساسات جوانان را تحریک میکند، بیآنکه به پیامدهای آن بیندیشد. این هنرمند، بهجای همبستگی با کشور، فضای متشنجی را ایجاد میکند که در نهایت به ضرر مردم خود خواهد بود.
۵- جای تعجب است که برخی تصور میکنند در حال کنترل چنین شخصیتی هستند، در حالی که بهنظر میرسد خودشان تحت تأثیر قرار گرفتهاند. اگر بخواهیم مقایسهای کنیم، این پرسش باقی میماند: تفاوت یک شروین با یک شخصیت افراطی مانند شارمهد در چیست؟
https://eitaa.com/joinchat/2106851339C5390e41fce