eitaa logo
🕋💫ظهور نزدیک است💫🕋
4.6هزار دنبال‌کننده
85.5هزار عکس
97.7هزار ویدیو
505 فایل
🔥فتنه‌رابایدباروشنگری خاموشكرد. 💎 هرجاروشنگری بود،فتنه‌انگیزدستش كوتاه میشود ❤باخامنه ای کسی نگرددگمراه اودرشب فتنه میدرخشدچونماه m @mahdyyonfatematazzahra https://eitaa.com/mahdyyon313 تلگرام @MAHDYOON313 @mahdyyon https://t.me/mahdyyon313
مشاهده در ایتا
دانلود
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 اصراربرای دیدن آقای خامنه‌ای فریادمیزد«آقای رییس جمهور!آقای خامنه‌ای!من بایدشمارا ببینم» حضرت‌آقاپرسیدند«چی شده؟کیه این بنده خدا؟» «حاج آقا!یه بچه است,میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجاوباشماکار واجب داره»حضرت‌آقاعبایش راکه ازشانه راستش سرخوره بوددرست کرده و میفرمایند«بگوپسرم.چه خواهشی؟»🔴بالازاده میگوید:آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی ومداحان دستوردهیددیگرروضه حضرت قاسم نخوانند!حضرت‌آقا میفرمایند:چراپسرم؟ 🔴ش بالازاده یکباره بغضش ترکیده وسرش راپایین انداخته وبا کلماتی بریده بریده میگوید«آقا جان! حضرت قاسم13ساله بودکه امام حسین(ع)به اواجازه دادبرودمیدان و بجنگد،منهم 13ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهدجبهه بروم هرچه التماس میکنم,میگوید13ساله‌هارانمیفرستیم,اگررفتن13ساله‌هابه جنگ بداست،پس این همه روضه حضرت قاسم راچرا میخوانند؟حضرت آقا دستشان رادوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته ومیفرمایند«پسرم! شمامگردرس ومدرسه نداری؟درس خواندن هم خودش یکجورجهاد است»🔴بالازاده هیچ نمیگوید،فقط گریه میکندهق هق ضعیفی هم ازگلویش بگوش میرسد. 🌴حضرت‌آقا🔴بالازاده راجلوکشیده ودرآغوش میگیرندوبه سرتیم محافظان میفرمایند«آقای...!باآقای ملکوتی(امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیربگوفلانی گفت این آقامرحمت رفیق مااست,هر کارداردراه بیاندازیدوهرکجاخودش خواست ببریدش,بعدهم ترتیبی بدهیدبرایش ماشین بگیرندتابرگردداردبیل,نتیجه راهم بمن بگویید» 🌿حضرت‌آقاخم شده صورت خیس اشک🔴بالازاده رابوسیده ومیفرمایند«مارادعاکن,پسرم درس ومدرسه راهم فراموش نکن,سلام مرا بپدرومادرودوستانت درجبهه برسان» 💠
💠 اصرار برای دیدن آقای خامنه‌ای‼️ فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم» حضرت‌آقا پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره». حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟ 🌷 شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. 🌴 حضرت‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید» 🌿 حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» 💠