فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدگاه جهان، درباره حاج قاسم رو توی این کلیپ ببینید:
#پست_ویژه_کانال_یک_قدم_تا_خدا
#یڪ_قدم_تا_خدا
💌 | @Menhaj_salehin| 💌
هدایت شده از بنیاد بینالمللی غدیر
_+ببخش برهـ... 🌱
_"حوصله داری سر پـل صراط ببینیشون بــاز؟!! ❤️🩹
#یڪ_قدم_تا_خدا
💌 | @Menhaj_salehin| 💌
🌿❤️🌿❤️🌿
#تلنگرانه 💥
✔با یه ساپورت میاد خیابون سردش نمیشه!!
اما گرمای تابستون اگه روسری سر داشته باشه از گرما هلاڪ میشه !😐
✔خانمه با ڪفش پاشنه بلند داخل خیابون پیچ و تاب خورون، جولان میده!
اما جمع ڪردن چادر یا مانتو بلند براش خیلی خیلی سخت شده ! 😑
✔ته ریش گذاشتن برای مد و ڪلاس میشه خوشتیپی!
اما برای محرم و مسجد ڪه باشه میگن اُمل و شلخته ! 🤦♂
✔ روزهای معمولی صدای ضبط ماشینش انقدر بلنده که نمی گه ڪسی مریض داره!
بعد در سال فقط سه روز هیئت بیرون بیاد میگن مریضا آسایش ندارن :)
التماس تفکر📗🖇
#یڪ_قدم_تا_خدا
💌 | @Sokote_Bigharar | 💌
🌿❤️🌿❤️🌿
✍ روزی بهلول داشت از کوچه ای میگذشت شنید که استادی به شاگردهایش میگوید: من در سه مورد با امام صادق(علیه السلام) مخالفم.
1⃣ یک اینکه می گوید خدا دیده نمیشود. پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
2⃣ دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.
3⃣ سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
👌استاد اینها را شنید و خجل شد و از
جای برخاست و رفت😁
#یڪ_قدم_تا_خدا
هدایت شده از بنیاد بینالمللی غدیر
🌿❤️🌿❤️🌿
اعتقادمون هم بالا پایین میشه...!
#یڪ_قدم_تا_خدا
💌 | @Sokote_Bigharar | 💌
هدایت شده از بنیاد بینالمللی غدیر
🌿❤️🌿❤️🌿
🔹روزی در نماز جماعت موبایل یه نفر زنگ خورد.
🔸زنگ موبایل آن مرد ترانهای بود.
بعد از نماز همه او را سرزنش کردند
و او دیگر آنجا به نماز نرفت.
🔹همان مرد به کافهای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست.
🔸مرد کافهچی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت...
🔹او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد!
🔻حکایت ماست:
🔻جای خدا مجازات میکنیم،
🔻جای خدا میبخشیم،
#یڪ_قدم_تا_خدا
💌 | @Sokote_Bigharar | 💌