eitaa logo
کانال خبر و تحلیل
457 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
16.8هزار ویدیو
148 فایل
شهید حاج قاسم سلیمانی: «والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی(رهبر معظم انقلاب)است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ هدف‌گیری دقیق و اشتباه بزرگ تروریست‌ها بخش‌هایی از یادداشت بلند امروزم در 🔹 شک نکنید که اگر زمان به عقب برمی‌گشت و دشمنان و ضد انقلاب تجربه الآن خود را داشتند، به‌هیچ‌وجه به ترور استاد مرتضی مطهری اقدام نمی‌کردند. نه برای اینکه در تشخیص یکی از افراد متفکر و صاحب‌ اندیشۀ انقلاب اسلامی درست عمل نکرده بودند؛ خیر، آنها اتفاقاً در این زمینه به هدف زده بودند اما تصور می‌کردند با از میان برداشتن فیزیکی مطهری می‌توانند از تولید اندیشه و فکر انقلاب جلوگیری کنند و حکومت نوپای اسلامی را در این زمینه با خلأ مواجه سازند. اشتباه آنها این بود که نمی‌توانستند تصور کنند که با یک پیام امام خمینی کتاب‌ها و آثار این متفکر شهید با چنان اقبال و نفوذی در میان توده مردم بخصوص جوانان و نوجوانان مواجه می‌شود که بر اساس آن یکی از مبارک‌ترین اتفاقات فکری بعد از انقلاب روی می‌دهد: تعمیق اندیشه و تفکر و زیرسازی فکری نسلی که می‌خواهد از این پس کار کند و اقدام کند و به تکلیف عمل کند. 🔸این هشدار دوباره امام باعث شد هم مردم و جوانان و هم دلسوزان فرهنگی کشور موضوع را جدی بگیرند و به همین دلیل کسانی که آن‌روزها را به‌خاطر دارند یادشان هست که کتاب‌های استاد مطهری در تمامی مدارس، دانشگاه‌ها، مساجد و حتی گعده‌های خانوادگی راه یافت و حتی می‌توان گفت که علت محدثۀ این گعده‌ها و تجمع‌ها شد. در حقیقت، مبارکی این اتفاق مهم هم به این بود که بچه‌ها و جوانان را دور هم گرد آورد و تشکلاتی را شکل داد و مهمتر اینکه همان‌طور که گفته شد زیربنای فکری نسل انقلاب را قوی و تقویت کرد. حالا با این زیربنای فکری محکم، یک جوان انقلابی می‌توانست به دل حوادث و سختی‌ها برود و سربلند بیرون بیاید: در مقابله با بمباران فکری گروهک‌های ضد انقلاب، در سربلند بیرون آمدن در مناظرات دانشجویی و دانش‌آموزی، در جهاد تبیین مواضع دینی و انقلابی در روستاها و شهرها و در افتادن به چرخه جدیدی از تبیین و تعمیق و ایجاد تشکلات دیگر. در حقیقت اندیشه‌های مطهری موجب نوعی بازسازی و پویایی دائمی در سال‌های اولیه انقلاب شد؛ چیزی که تروریست‌ها و دشمنان نه می‌خواستند و نه حتی احتمال آن را می‌دادند. به همین دلیل است که گفته شد آنها در تشخیص سوژه کاملاً به هدف زدند اما در رسیدن به نتیجه کاملاً نتیجه معکوس گرفتند. 🔹 حالا آنها هشیار شده بودند و تصمیم گرفتند دیگر از این شیوه برای حذف سوژه‌های مؤثر خود استفاده نکنند. آنها به «ترور شخصیت» روی آوردند که هم برای آنها هزینه «ترور فیزیکی» را نداشت و هم به اهداف خود از حذف وی از چرخه آدم‌سازی و نیروپروری و تعمیق اندیشه‌های اسلامی انقلاب می‌رسیدند. آنها حالا به شایعه‌پردازی و حاشیه‌سازی و تخریب ایدئولوگ‌ها و شخصیت‌های فکری بعدی انقلاب پرداختند و کوشیدند کسانی چون آیت‌الله مصباح یزدی را با این شیوه از معرض اندیشه‌سازی جوانان و دانشجویان حذف کنند و البته در این شیوه موفق‌تر از ترور استاد مطهری عمل کردند و به نتیجه رسیدند. 🔸 متأسفانه باید اعتراف کنیم امروزه از این تلاش مهم بسیار فاصله گرفته‌ایم و تذکرات و تأکیدات مکرر رهبر انقلاب در این زمینه در حد قابل قبول عملیاتی نشده است. بسیاری از رویش‌ها و نیروهای جدید انقلاب در زیرسازی فکری خود اقدام مناسبی انجام نداده‌اند و دیگران هم در این زمینه برای آنها کار درخوری نکرده‌اند. 🔹 این اتفاق البته در آن‌سو بیشتر به چشم می‌خورد. اگر در این‌سو جوانان ما با اندیشه‌های آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله مصباح یزدی و کسانی چون رحیم‌پور ازغدی تا حدودی ارتباط و دلبستگی دارند، در آن‌سو همین اندازه تلاش یا علاقه برای زیرسازی فکری وجود ندارد و به همین دلیل آنها به آدمک‌های سطحیِ تلگرام‌زدۀ احساساتی و بی‌تعقلی تبدیل شده‌اند که با یک استوریِ حقوق‌بگیران از کارفرمایانِ آن‌ور آب، خود را و مردم را به کشتن می‌دهند تا بعد از کشته‌شدن آنها، صاحبان کار با خیال راحت و در آرامش کامل حساب‌های بانکی خود را بیشتر کنند، ادوکلن زن زندگی آزادی خود را بفروشند و کنسرت‌هایشان را برپا کنند و به ریش نداشتۀ اینان بخندند! 🔸 دوستان! عزیزان! ارادتمندان انقلاب! هنوز که هنوز است ایران اسلامی به اندیشه‌سازی‌های کسانی چون مطهری و بهشتی و خامنه‌ای و مصباح یزدی نیاز دارد، هنوز هم به زیرسازی فکری نسل نو و رویش‌های مبارک جدید احتیاج داریم و هنوز هم تعمیق و تبیین، بزرگترین جهاد ضروری این روزهای ماست. غافل شویم، باخته‌ایم!
✳ پیشنهاد بی‌شرمانه در نیمه‌شب!  (بخش اول)   [این یادداشت در صفحات اول و دوم شمارهٔ امروز دوشنبه ۲۹خرداد ۱۴۰۲ منتشر شده است.] خانم فرزانه روستایی همکلاسی ما در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تماس گرفت و گفت امشب می‌خواهم به خانه شما بیایم. جا خوردم و البته رویم هم نشد که بپرسم چرا و چطور این‌طور بی‌مقدمه و... در هر صورت ایشان به همراه یکی از خانم‌های هم‌دوره‌ای ما در دانشکده به منزل ما آمدند. آن‌موقع خانم دکتر روستایی در روزنامه اصلاح‌طلب جامعه دبیر بخش بین‌الملل یا معاون سردبیر یا هردو بود و طبیعتاً بحث و گپ ما از همان سر شب خیلی جدی حول مسائل سیاسی روز دور زد.   اما فارغ از مسائل سیاسی روز، معلوم شد که خانم روستایی آمده است تا با اصرار، مرا راضی کند از کیهان جدا و در روزنامه جامعه مشغول شوم و هر چه توضیح می‌دادم که من در اکثر موارد با مواضع کیهان همراه و با بسیاری از موضع‌گیری‌های جامعه مخالفم و هیچ دلیل عقلی برای این جدایی ندارم، کوتاه نمی‌آمد و اصرارهای خودش را تشدید می‌کرد. اگر اشتباه نکنم بحث حقوق بیشتر را هم مطرح کرد و از آن مهمتر اینکه تو به جامعه بیا و همین چیزهایی را بنویس که در کیهان می‌نویسی! تعجب کردم و گفتم: مگر می‌شود من در آنجا هم همین مقالات و یادداشت‌ها را بنویسم؟! و او می‌گفت من تضمین می‌کنم که تو در جامعه هیچ منع و مانعی برای نوشتن نداشته باشی و هر چه نوشتی بدون تغییر منتشر شود.     در هر صورت، من در آن لحظه که دیگر به ساعت یک نیمه‌شب نزدیک می‌شدیم چیزی به ذهنم رسید. راستش فکر کردم که چه چیزی می‌تواند «خط قرمز» روزنامه جامعه و گردانندگانش که بسیار به دکتر سروش نزدیک بودند، باشد. اولین مورد بارز تفاوت شدید آنها با دکتر شریعتی بود. شریعتی یک دین‌مدار معتقد به ایدئولوژی و تفکیک روحانیت به انقلابی و غیرانقلابی و سیاسی و غیرسیاسی بود. یاد فریادهایش در شب شام غریبان در مسجد جامع نارمک تهران افتادم که گفته بود: «اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا با خانۀ بت، مساوی است.» بخصوص یاد این جمله معروف او افتادم که به دینداران سیاست‌گریز گفته بود: «وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی شاهدِ عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هر کجا که می‌خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی چه به  شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.»، یاد این افتادم که شریعتی به تقلید و مرجعیت اعتقاد داشت و مرجع خودش را امام خمینی انتخاب کرده بود؛ نکته‌ای که در گزارش‌های متعدد ساواک هم آمده بود، با این تأکید که «شریعتی از طرفداران خود خواسته است که همه‌جا برای مرجعیت خمینی تبلیغ کنند.» خود شریعتی در چند جا با اشاره و تصریح به این موضوع اشاره می‌کند از جمله در کتاب «خودسازی انقلابی»: «... ظهور روح‌های انقلابی و شخصیت‌های پارسا، آگاه و دلیری که به خاطر وفادار ماندن به ارزش‌های انسانی و پاسداری از حرمت و عزت اسلام و مسلمین گاه به گاه در برابر استبداد، فساد و توطئه‌های استعمار قیام می‌کرده‌اند. از این‌گونه است قیام‌هایی که از زمان میرزای شیرازی تا اکنون، آیت‌الله خمینی، شاهد آن بوده‌ایم.» یا آنجا که در تحلیل قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از «پایان مماشات روحانیت با سلطنت» یاد و از امام خمینی تجلیل می‌کند. بگذریم از تصریح مکرر او در تفکیک روحانیت قاعد و ساکت و غیرسیاسی با روحانیان انقلابی و خوش‌فکری چون مطهری، خامنه‌ای، صدر، طالقانی و بهشتی و اینکه: «اول گفتند با ولایت مخالف است! بعد که دیدند یک میلیون نسخه کتاب و نوار از من درباره ولایت، در دسترس مردم قرار گرفته، گفتند: نه؛ با روحانیت مخالف است! در این باره عرض می‌کنم... که من در طول این مدتی که می‌توانستم –در هر سطحی، چه در اروپا و چه در اینجا– کار کنم، حرف بزنم و خدمتی انجام دهم، همیشه قوی‌ترین، مؤمنانه‌ترین و متعصبانه‌ترین دفاع را از "روحانیت راستین و مترقی"، از جامعه علمیِ "درست و اصیل اسلامی" کرده‌ام و در اینجا حتی به خود شما هم گفته‌ام که: دفاع، نگاهبانی و جانبداری از این جامعه علمی نه تنها وظیفه هر مسلمان مؤمن است بلکه – از آنجا که آخرین و تنها سنگری است که در برابر هجوم استعمار فرهنگی غرب، ایستادگی می‌کند، وظیفه هر "روشنفکر مسئول" است ولو معتقد به مذهب هم نباشد.»    اینها و خیلی نمونه‌های دیگری که به نقل از دکتر اینجا و آنجا بخصوص در سالگرد درگذشت شریعتی در کیهان نوشته بودم را در مغزم مرور کردم و گفتم: خانم روستایی! موافقید برای اولین مطلب، یک یادداشت جانانه برای دکتر شریعتی بنویسم؟ او که نه انتظار موافقت من را داشت و نه انتظار چنین پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای! را، خیلی صریح گفت: نه آقای دژاکام! ما در جامعه قرار نداریم در دفاع از شریعتی چیزی بنویسیم. شریعتی یک متفکر ایدئولوژی‌زده‌ بود و ما باید...
✳ گمشده مهم این روزها... [این یادداشت در شماره دوشنبه ۲۲ خردادماه ۱۴۰۲ در صفحات اول و دوم به چاپ رسید که با تأخیر در کانال می‌گذارم.] ۲۲بهمن سال ۱۳۹۱ هنگامی که علی لاریجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی برای سخنرانی در حرم مطهر حضرت معصومه«س» حضور یافته بود، عده‌ای حدود ۲۰ نفر که در حمایت از محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور وقت شعار می‌دادند، با شعارهای «بی‌بصیرت بی‌بصیرت»ِ خود، بتدریج مدیریت جلسه را از لاریجانی گرفتند و سپس اقدام به پرتاب کفش و مُهر نماز به سوی او کردند. این ماجرا درست هفت روز بعد از استیضاح وزیر وقت کار و ایراد اتهام و نمایش فیلمی از سوی احمدی‌نژاد به یکی از برادران لاریجانی در مجلس اتفاق افتاده بود که به «یکشنبه سیاه» معروف شد. متعاقب این اتفاق، رهبر انقلاب در سخنان خود با جمعی از مردم نسبت به این ماجرا و ماجرای مشابهی که برای سیدحسن خمینی پیش آمده بود، واکنش منفی نشان داد و اظهار داشت: «این را هم عرض بکنیم؛ این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسئولان و سران کشور گله‌گزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عده‌ای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه. بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌ای راه بیفتند علیه او  شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهایی که در قم اتفاق افتاد، بنده با این‌جور کارها مخالفم. آن کارهایی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با این‌جور کارها مخالفم.» از سیاق این عبارات و نیز سیرهٔ رهبر انقلاب در تمام سال‌های گذشته معلوم است که انتقاد و مخالفت و به قول امام خمینی حتی تخطئه، نه تنها اشکالی ندارد بلکه مفید و حتی «هدیه الهی» برای «رشد انسان‎ها»ست، اما این نباید موجب شود که در این راه، از وسایل و مقدمات حرام و ممنوعه و گناه‌آلود استفاده شود. این تذکر از سوی رهبرانی است که معتقدند «دانشجو حتی اگر اشتباه هم کند باید در سیاست دخالت کند» اما در سیاست دخالت کند اما نه اینکه بی‌ادبی و بی‌اخلاقی و فحاشی کند. کنش سیاسی هم مانند هر اقدام و فعالیت دیگر الزامات زیادی دارد. یکی از این پیش‌نیازهای واجب و نه حتی مستحب، رعایت «اخلاق» و «ادب» در مخالفت و تخطئه است. در سیره سیاسی امام و رهبر انقلاب هیچ‌گاه فحاشی و خروج از مرزهای اخلاق و ادب حتی نسبت به دشمنان آشکار داخلی و خارجی اعم از شاه تا آمریکا دیده نشد، در حالی که همزمان شدیدترین انتقادها و اعتراضات عمر خود را هم نسبت به این دو ابراز می‌کردند. این روزها اما زیاد می‌بینیم که بسیاری از کسانی که فعالیت سیاسی و رسانه‌ای را پیش گرفته‌اند، از این اصل بدیهی فاصله‌ها دارند. از روزنامه‌نگاری که در تمام دوران مدیر مسئولی خود به اعتراف خودش از بیشترین میزان حمایت و اعتماد رهبر انقلاب برخوردار بوده و حتی پول جریمه دادگاهش را هم ایشان تقبل کرده اما امروز نسبت به او فحاشی می‌کند گرفته تا او که کانالش پر از صوت‌های فحاشی رکیک علیه هر کسی است که از او خوشش نمی‌آمده تا جوانکی که با یک گوشی موبایل مثلاً قصد مخالفت سیاسی با یک نماینده مجلس را دارد، اما او را در حرم مطهر سیدالشهدا و در حرم امیرالمؤمنین «علیهم‌السلام» آماج سخیف‌ترین استهزاها می‌کند. معلوم نیست که هر نماینده یا مسئولی هم سعه صدر فراوان رهبر انقلاب را داشته باشد که دانشجویانی که به ایشان بدترین دشنام‌های رکیک را دادند و فحاشان به خود را با لطف پدرانه خود ببخشد و حتی موجبات آزادی آنها را فراهم کند. آنها ممکن است در همین دنیا سکوت کنند اما معلوم نیست بی‌ادبان و اخلاق‌ستیزان را بدتر از آن در آن دنیا هم ببخشند و از حق خود بگذرند. و پای چنین افرادی در آن دنیا گیر است بخصوص آنها که در حرم حضرت معصومه و امام حسین و  امام علی «علیهم‌السلام» دست به چنین کارهایی می‌زنند، معلوم است که پایبندی‌های دینی‌ای دارند که به آنجاها رفته‌اند و انتظار از آنها بیشتر از کسانی است که چنین اعتقاداتی ندارند. یادمان هم باشد که انبیای الهی که بت‌شکنان دوران‌های خود بودند و هستند، اولین رسالتشان حتی «تعلیم کتاب و حکمت» هم نبوده است و به تصریح قرآن ابتدا برای «تزکیه» و «اخلاق» آمده بودند. پیامبر اعظم«ص» هم با صراحت فرمود: «انّما بُعِثتُ لِاُتمّمَ مَکارِمَ الاخلاق». اخلاق گمشده بسیاری از ما در این روزگار وانفساست. دقت کنیم! @tdejakam
✳ ساترا و اسب تروا - بخش دوم و آخر واقعیت این است که مدت‌هاست نبرد بی‌سابقه و خاموشی برای نابودی و ویرانی مهم‌ترین بلندگوی رسانه‌ای نظام یعنی صداوسیما در جریان است. این واژه «نبرد» یا «جنگ رسانه‌ای» یک تعبیر فانتزی برای قشنگ کردن عبارات این مقاله نیست؛ واقعیتی است که نه لشکریان آن‌طرف آن را تکذیب می‌کنند و نه مجاهدان این جبهه؛ و هرچه مجاهدت در سالم‌سازی و نفی سلبریتی‌سالاری در این جبهه بیشتر می‌شود خوف و ترس در لشکر مقابل هم بیشتر می‌شود. از اوایل تزریق یکصد میلیارد تومانی فلانی در دولت بهمانی برای تأسیس و راه‌اندازی وی. او. دی‌ها تا همین سال‌های اخیر و کودتای خزنده و مهمی که برای قبضه کردن همه جبهه رسانه‌ای کشور رقم خورد و ثروت افسانه‌ای حامی وی. او. دی‌ها و به تدبیر کثیفی که می‌کوشد آن‌ها را گام به گام فرمانروای مطلق رسانه کند، یک نبرد تمام‌عیار راه افتاده است. حال فرض کنید در این معرکه خود شما فرمانده میدان صداوسیما می‌شوید و می‌بینید جمعی مشغول همکاری با عوامل کودتا هستند! بله، یا باید تسلیم شوی و با آن‌ها سازش کنی و کاری به کارشان نداشته باشی و اجازه بدهی سبک زندگی و اخلاق و رفتار و مناسبات اجتماعی تو و مردم را آن‌ها رقم بزنند یا مردانه با هرچه در توان داری بجنگی. طبیعی است که اگر نبرد را انتخاب کردی، تولیداتت کم می‌شود، مردم ناراضی می‌شوند، از تعداد مخاطبانت کاسته می‌شود و... چرا؟ چون آن‌ها با پول و با تکیه بر آزادی و بی‌قانونی و ولنگاری نظارتی، همه حرفه‌ای‌های تولید را بنده زرخرید می‌کنند یا مرعوب و خانه‌نشین! و شما، چون تولیدکنندهٔ وفادار و کم‌توقع نساختی و نداری، روز به روز ضعیف‌تر می‌شوی! اینجا کافی است اندکی خطا و کج‌سلیقگی هم چاشنی کار مدیریتی شما بشود تا ماجرا بهانه و سرعت بیشتری پیدا کند و جبهه رسانه‌ای دشمن، همه کاسه‌ها و کوزه‌ها را سر تو بشکند. برگردیم به همان حرف قبلی؛ حتی اگر جبلی و جلیلی ضعیف هم بوده باشند، دعوا اصلاً و ابداً نباید با آن‌ها باشد. دعوای اصلی با آن‌هایی است که بر خلاف صریح قانون اساسی، اسب تروای جبهه رسانه‌ای دشمن را از در قلعه نظام وارد و در داخل تزئینش کردند و مدام هم تقویتش می‌کنند. آن‌ها هیچ نظارتی را بر نمی‌تابند، هیچ مدیریت و استانداردی را قبول ندارند و حالا هم دنبال قرارداد (بخوانید اجاره) پنج‌ساله هنرپیشه‌ها و عوامل هستند! روند فعلی را یک بار دیگر مرور کنیم: شما برای ساخت یک مستند ساده مجوز لازم دارید. برای ساخت فیلم سینمایی و سریال هم همین‌طور، آن‌قدر که دوربین بی‌مجوز شما بلافاصله در خیابان توقیف می‌شود. اما وی. او. دی سریال چند ده قسمتی را بدون هیچ مجوزی با پشتیبانی مالی و اداری آن بانک و فلان اپراتور و بهمان شخصیت سیاسی می‌سازد! نه نظارت بر فیلمنامه، نه برعوامل و نه بر هیچ چیز دیگر! باورش سخت است، اما واقعاً با نظارت صفر و دستمزد بسیار بالاتر. در ایام عید هم می‌بینیم که سریالشان با تیراژ بالا پخش می‌شود و وقتی بوی گند عدم نظارت بر آن همه‌جا را می‌گیرد، تازه بعد از پانزدهم فروردین و پایان تعطیلاتِ مسئولان نظارتی دلسوز! آن را پایین می‌کشند تا موارد خلاف عفت و حیا و... را ممیزی کنند! بله، ساترا و صداوسیما حتماً ضعف دارند، حتماً بد عمل می‌کنند، حتماً دیر عمل می‌کنند، حتماً گاهی بدسلیقگی و سختگیری دارند، اما در هر صورت در این میدان دارند مبارزه می‌کنند. در این کودتا، نوک تفنگ را به سمت فرماندۀ جبهۀ خودی نگیریم؛ حتی اگر دلایل منطقی برای دلخوری از او داشته باشیم. در عوض به پیوند وی. او. دی، با اپراتورها، بانک‌ها و سرمایه‌گذاران ناشناس و مشکوک و برخی مجموعه‌ها بیشتر فکر کنیم... منتشرشده در: صفحه اول و دوم دوشنبه ۵تیرماه ۱۴۰۲. @tdejakam
✳ بزن مطرب سرودی خوش... - بخش اول [این یادداشت در شماره امروز دوشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۲ منتشر شده است.] شاید اولین روزهایی که سرود تولید و پخش شد، هیچ‌کس حتی سازندگانش هم حدس نمی‌زدند که روزی این سرودِ بظاهر ساده این‌قدر در دل‌ها و جان‌ها جای بگیرد و همه آن را زمزمه کنند و آوازه آن مرزهای ایران اسلامی را هم در نوردد و به زبان‌های عربی و اردو و انگلیسی و ترکی و هندی و یونانی و افغانی و چندین زبان دیگر عیناً یا تقریباً با مضمون امام زمانی ترجمه شود. اگر یادتان باشد خیلی از کسانی که دستی به ادب و ادبیات داشتند آن‌روزها از قوی نبودن ادبیات و واژگان به‌کار رفته در آن گلایه هم داشتند اما بسیاری از همان‌ها وقتی دیدند فرزندان خودشان چه انس و ارتباط خوبی با آن برقرار کرده‌اند، کوتاه آمدند و به تجلیل این سرود بخصوص به دلیل اینکه دل‌ها را تسخیر کرده بود پرداختند. استفاده از ظرفیت شعر و سرود سابقه بسیار زیاد و جالبی در انقلاب‌ها و تحولات جهان دارد. گفته‌اند در انقلاب فرانسه مردم و گروه‌های انقلابی بیش از دوهزار سرود و تصنیف ساختند که البته معروفترین و ماندگارترین آنها دو سرود و با مضامینی چون «درست خواهد شد» و «ما تسلیم نمی‌شویم» است. در جنگ جهانی و در انقلاب اکتبر روسیه هم نمونه‌هایی از این سرودها و آهنگ‌ها تأثیرگذار بودند از جمله اثر آهنگساز شهیر روسی فکرت امیروف. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی هم در مردادماه سال ۱۳۸۰ درباره سمفونی شور می‌گوید: «من شنیده‌ام که در قضایای جنگ جهانی در روسیه، شورِ امیروف در تهییج مردم برای وارد شدن به میدان جنگ، بیشترین تأثیر را داشت؛ یعنی در خدمت اهداف مردمی قرار گرفت. به طور طبیعی این توقع از هنرمندِ هر کشوری وجود دارد؛ یک هنرمند چطور می‌تواند نسبت به این قضیه بی‌تفاوت بماند؛ در حالی که دشمن از ابزار هنر استفاده می‌کند؟» نمونه دیگر در سال‌های اخیر، آثار بشدت تأثیرگذار و حماسی خواننده مسیحی لبنانی است که همیشه برای جبهه مقاومت و مجاهدان علیه صهیونیسم و تمامیت ارضی لبنان و کشورهای اسلامی و عربی، یک غافلگیرانۀ شورآفرین دارد؛ کسی که عواید اثر جهانی و ماندگارش را که در استقبال از پاسخِ نامۀ به مجاهدان جنگ ۳۳روزه سروده و اجرا شده بود به خانواده شهیدان مقاومت اهدا کرد و بعدها هم با سرودهایی چون در تجلیل از حماسه مردم فلسطین در جنگ هشت‌روزه علیه اسرائیل این کار را تکرار کرد. در خود انقلاب اسلامی، هم نیروهای انقلابی مسلمان و هم گروه‌ها و سازمان‌های چپ، از هنر موسیقی و بخصوص سرودهای مهیج و حماسی برای خیزش عمومی مردم نهایت استفاده را کردند. در میان نیروهای مسلمان، گروه سرود حسینیه ارشاد و کمی پیشتر از آن خوانندگانی که زودتر از دیگران پیام انقلاب را گرفته بودند به ساخت و اجرای آثاری در این زمینه پرداختند که گاه همپا یا همراه نوارهای کاست سخنرانی‌های امام خمینی پخش و منتشر می‌شد. از مهمترین نمونه‌های این سرودها و تصانیف می‌توان به تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، خمینی ای امام، برخیزید ای شهیدان راه خدا، به لاله در خون خفته، بهاران خجسته باد، ایران ای سرای امید، و بخصوص سرود اشاره کرد. با گسترش و تقویت ترانه‌ها و تصنیف‌هایی که بر اساس شعر شاعران مشهور ایرانی ساخته و تولید شد، بتدریج سرودهای انقلابی کمتر و کمتر در دستور تولید قرار گرفت، شاید هم متولیان امر احساس کردند حالا که انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده، دیگر چه نیازی به سرودهای انقلابی است؟ به همین دلیل پس از سال‌ها مرکز سرود و آهنگ‌های انقلابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نام خود را به مرکز سرود و موسیقی تغییر داد و عبارت «سرودهای انقلابی» حذف شد. جالب اینکه در سال‌های بعد، اگر هم سرودی ساخته شد از مفاهیم بلند و آرمان‌های انقلابی و مکتبی تا حدود زیادی خالی و عاری شده بود؛ مفاهیمی چون توحید، مستضعفان، رهبران انقلاب، جهان‌وطنی اسلامی یا شعارهای ضداستکباری و ضدآمریکایی.
✳ بزن مطرب سرودی خوش... - بخش دوم و آخر برگردیم به ماه‌های اخیر و گُل کردن سرودی که توسط یک گروه ناشناس در استان گیلان تولید شد اما شهرتی جهانی یافت. پس از آن بود که خوشبختانه توجه به ابزار مؤثری به نام بار دیگر جدی گرفته شد و آثار متعددی با شدت و ضعف کمتر و بیشتر تولید شد. صداوسیما هم خوشبختانه در دوره جدید اهتمام محسوسی به این موضوع نشان داده و هم با هوشمندی با تولید آثاری در شبکه پویا و نهال و هم در برنامه‌های استعدادیابی چون اعجوبه‌ها و نماهنگ و نواهنگ و... این تلاش را در معرض توجه عموم مردم قرار داده است که جای تقدیر دارد. البته شاخص‌ترین کار سیما در این حوزه، برنامه «دورها آوایی است...» است که در ماه‌های اخیر از شبکه دو پخش می‌شود و بسیار حساب‌شده و مستند به مرور آثار موسیقایی مؤثر، انقلابی و سرودهای خاطره‌انگیز طی سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازد و سوابق و لواحق شاعر و سازنده و آهنگساز آن را هم مطرح می‌کند و دانش موسیقایی مخاطب را بالا می‌برد و اشتیاقش را به این موضوع زیاد می‌کند. این راه، راه درست و البته کمی با دست‌انداز است که حتماً متولیان آن به مشکلات آن آگاهند ولی نباید مشکلات و برخی موانع باعث شود که از ادامه این مسیر امیدبخش و سازنده منصرف شوند یا ریتم این اقدام ارزشمند را کُند کنند. البته این کار نباید منحصر به صداوسیما باشد و بماند، ارزش این هنرآفرینی سازنده در این است که مردم و گروه‌های مردمی و مسجدی و انقلابی به وسط میدان بیایند و آستین بالا بزنند. درست همان کاری که سازندگان با اخلاص و مسجدی سرود «سلام فرمانده» در گیلان انجام دادند. که فرمود: چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش منتشرشده در صفحات اول و دوم دوشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۲ دژاکام
✳️ عاشورای همیشه تاریخ _ بخش دوم و آخر حملات نصیری حالا به امام خمینی رسیده است. دفتر تنظیم و نشر آثار امام بیانیه می‌دهد: «امام‌زدایی از همین‌جا شروع می‌شود؛ از سرود سلام فرمانده»! عده‌ای از دانشجویان در دانشگاه شریف با الفاظ رکیک به رهبر انقلاب فحاشی می‌کنند. تصویر آیت‌الله خامنه‌ای در دانمارک هم به آتش کشیده می‌شود. انجمن حجتیه اعلام می‌کند در سیاست دخالت نمی‌کند. یزید یک دولت فراگیر غیرسیاسی تشکیل می‌دهد. انگلیس شبکه علیه اهل سنت راه‌اندازی می‌کند. وهب جوان مسیحی به اردوگاه امام حسین«ع» در کربلا می‌پیوندد. دولت ایتالیا خبرهای مربوط به ادواردو آنیلی را سانسور می‌کند. ارامنه تهران در میدان شهدای هفتم تیر برای ابوالفضل«ع» عزاداری می‌کنند. سلبریتی‌ها باز هم استوری می‌گذارند: امسال سیاه نپوشید. مادام‌های کوچه شهید ویگن گاراپیدی جلوی دسته‌های عزاداری گوسفند قربانی می‌کنند. رهبر انقلاب تمامی فحاشان علیه خود را عفو می‌کند. فحاشان عصبانی‌تر می‌شوند. کسی محلشان نمی‌گذارد. به امام فحش می‌دهند. کسی دستگیرشان نمی‌کند. تندتر می‌نویسند. کانال‌های تلگرامی ضدانقلاب نوک پیکان حمله را به سمت «شیعه» برده‌اند. شیعه انگلیسی واکنشی نشان نمی‌دهد. مداحان غیرسیاسی هم رگ غیرتشان نمی‌جنبد. عمرو بن جناده رجز می‌خواند: امیری حسین و نعم الامیر. آرمان علی‌وردی با شکنجه و ضربات چاقوی جنبش زن زندگی آزادی به شهادت می‌رسد. قاسم بن الحسن از اسب به زمین می‌افتد. خبر شهادت روح‌الله عجمیان را به مادرش می‌دهند. ام‌البنین«س» می‌گوید من از فرزندانم نپرسیدم؛ به من بگویید حسین چه شد؟ اصلاح‌طلبان دو شقه می‌شوند: یک عده از جنبش فحاشان حمایت می‌کنند و یک بخش در سکوت بسر می‌برند. عمر سعد از رسیدن به گندم ری باز می‌ماند. ظهر عاشوراست. جوانان بر سر و سینه می‌زنند و شعار می‌دهند. شریعتی باز هم فریاد می‌کشد: آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی‌اند. صدای قاری خوش‌نوا در مسجدالحرام می‌پیچد: اِن الارض یَرثها عبادی الصالحون... [منتشرشده در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه دوم مرداد ۱۴۰۲ ] ..... ....
✳️ خبرنگاری؛ شغلی سخت اما نه زیان‌آور! شاید بخت با «محمود صارمی» خبرنگار خوب ایرنا بود که «روز خبرنگار» را با شهادتش در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ در مزار شریف به نام خود کرد، وگرنه ۱۶ سال قبل‌تر از آن «حسن باقری» جانشین وقت فرمانده نیروی زمینی سپاه که کار خود را با خبرنگاری روزنامه جمهوری اسلامی در جنگ آغاز کرده و در بهمن ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسیده بود هم می‌توانست صاحب این عنوان باشد، یا نه؛ چندماه قبل‌تر وقتی «کاظم اخوان» خبرنگار و عکاس ایرنا که از شروع جنگ در ستاد جنگ‌های نامنظم در کنار شهید دکتر مصطفی چمران در بیش از ۷۰ عملیات مهم و خطرناک به عنوان عکاس – رزمنده با دوربین عکاسی و فیلمبرداری حضور داشته و بعدها در ۱۴ تیرماه ۱۳۶۱ در دره بقاع لبنان همراه با سردار احمد متوسلیان و دو دیپلمات کشورمان به دست فالانژهای وابسته به اسرائیل ربوده و به شهادت رسید و شهادتش پس از سال‌ها تأخیر به تأیید رسید، می‌توانست «روز خبرنگار» را با افتخار به نام خود کند و... اگر هیچ‌کدام از این اتفاقات هم روی نداده بود، سقوط هواپیمای سی- ۱۳۰ در آذرماه ۱۳۸۴ و شهادت یک‌بارۀ ۴۹ تن از خبرنگاران نازنین کیهان و ایرنا و صداوسیما و... می‌توانست مبدئی برای این نام‌گذاری باشد. ولی چه فرقی می‌کند تیر و مرداد و آذر و بهمن؟ و چه فرقی می‌کند باقری و اخوان و صارمی و رسول کاظم‌نژاد و علیرضا افشار و محمود ایل‌بیگی و...؟ همه خبرنگاران این مرزوبوم و پاره‌های جگر مردم بودند که برای اطلاع‌رسانی، عکاسی، خبررسانی و آگاه‌سازی به اینجا و آنجا رفته بودند. در خارج از مرزهای ایران اسلامی هم چنین است. مگر از سال ۲۰۰۰ تاکنون فقط ۵۰ خبرنگار فلسطینی به دست غاصبان صهیونیست به شهادت نرسیده‌اند؟ مگر داغ شهادت «شیرین ابوعاقله» که ۲۵ سال تمام خبرنگار شبکه خبری الجزیره بود و ۱۵ ماه پیش در ۲۲ ماه می ۲۰۲۲ در حین تهیه گزارش از حمله اسرائیل به جنین در کرانه باختری هدف گلوله قرار گرفت، هنوز با ما نیست؟ این‌گونه خبرنگاری البته که کار «سخت» و طاقت‌فرسایی است، اما برخلافِ عنوانِ رایج «زیان‌آور» نیست؛ شهادت همیشه سودآور و حرکت‌آفرین و انرژی‌زا بوده و هست. کما اینکه در موارد فوق چنین بوده است. اما آیا «خبرنگاری» شغل مقدسی هم هست؟ پاسخ به این سؤال برخلاف دیدگاه غالب الزاماً مثبت نیست؛ کمااینکه پزشکی و معلمی و طلبگی و نظامی‌بودن هم الزاماً مثبت و یا منفی نیست؛ بستگی دارد که چه کسانی و با چه انگیزه‌هایی وارد مشاغل گوناگون شده باشند. با کمی جست‌وجو در میان چهره‌های ماندگار جاسوسی در جهان، اسامی بسیاری از خبرنگاران جراید غربی و شرقی به چشم می‌خورد؛ چه بسیار معلم‌ها و روحانیان و نظامیانی که در پوشش شغل خود خیانت‌های بزرگی را در تاریخ به نام خود ثبت کرده‌اند. به‌طور کلی می‌توان گفت هر شغلی و هر عنوانی می‌تواند با وجدان کاری و دلسوزی و هدف‌گذاری مثبت به شغلی خوب و سازنده تبدیل شود و نام مشغول در آن، در تاریخ ماندگار شود (مانند خبرنگاران شهید فوق‌الاشاره)، و هم می‌تواند ننگ ابدی را برای خودشان بخرند مانند بسیاری از جاسوسان و سربازان و ابواب جمعی پیدا و آشکار دشمنان. این من و شما هستیم که با انتخاب درست هدف، راه و وسایل رسیدن به آن، به هر شغلی آبرو می‌دهیم یا برعکس، از هر شغلی آبرو می‌بریم و خبرنگاری هم یکی از همین مشاغل گوناگون است. *** روز خبرنگار به همه عزیزانی که با قلم و کی‌برد و نرم‌افزار و دوربین و وسایل اطلاع‌رسانی مختلف در جهت آگاهی و روشنگری از طرفی و دستگیری از مردم و هشدار نسبت به خطاکاران و مسیرهای اشتباه از سوی دیگر تلاش و مجاهده می‌کنند، مبارک باد. منتشرشده در: صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۱۶ مردادماه ۱۴۰۲. ..... ....
✳️ این لشکر صاحب‌زمان«عج» غلط نیست اگر بگوییم این سال‌ها درست از اولین روزهای ماه محرم، مردم و بخصوص جوانان کشورمان همزمان با مردم و جوانان مسلمان جهان، برای فرارسیدن اربعین -این «پدیدۀ بى‌نظیر و بى‌سابقه‌» از لحاظ بزرگی و عظمت- روزشماری و لحظه‌شماری می‌کنند. دنبال کفش مناسب و کوله راحت و بار سبک برای این راهند؛ راهی که درست برخلاف مسیری است که دشمنان، ۱۳۸۴ سال پیش خاندان اباعبدالله«ص» و اسرای کربلا را از آن به کوفه بردند. گویی جوانانِ این‌زمان راه برگشت، راه توبه و راه اقبال به حق را از این طریق می‌پیمایند تا بگویند برمی‌گردیم به کربلا تا حسین«ع» را یاری کنیم، با خونخواهی، با زدودن گرد غم و اندوه از خاندان نبوت و اعلام اینکه ای فرزند حسین«ع»! ما اهل کوفۀ آن‌زمان نیستیم تا تنهایت بگذاریم؛ این‌همه لشکر آمده‌ایم تا بگوییم روی ما حساب کن. ببین بیرق‌های «یا لثارات الحسین»مان را؛ این پرچم‌ها را تا تو انتقام جدت را نگیری و پرچم سرخ گنبد مطهرش را باز نکنی، از دست‌های ما نمی‌افتد. راهپیمایی اربعین بزرگترین تبیین حق در دوران معاصر است؛ این تبیین هم در شعارها و شعائر است و هم در رفتار و عمل. اگر عاشورا و محرم موسم عزاداری و شنیدن مصائب اهل بیت«ع» است، اربعین هنگامهٔ حرکت و اقدام و گفتن و نشان‌دادن آمادگی امت اسلامی برای انتقام و خونخواهی است؛ این علاوه بر آن درس بزرگ همه اربعین‌های گذشته است که‌ «یاد حقیقت‌ و خاطرۀ شهادت‌ را در مقابل‌ طوفان‌ تبلیغات‌ دشمن‌ زنده‌ نگه داشت»‌؛ اظهار این است که اگر در عاشورای دهه شصت قمری غیبت داشته‌ایم، در اربعین سده پانزدهم خورشیدی بلند شده‌ایم و بلند گفته‌ایم: حاضر! این است که در این مسیر هر کودک خردسالی را و هر دختر کوچک سیاه‌پوشی را دیده‌ایم، دستی به سر و رویش کشیده‌ایم و بوسیده‌ایمش به جبران تازیانه‌هایی که کودکان و دختران خردسال سیدالشهدا«ع» در مسیر رفتِ آن‌سال خوردند. اگر به روی آنها لبخند زده‌ایم و اگر هدیه‌های کوچکی برایشان آورده‌ایم به جبران ناروایی‌هایی است که کودکان و دختران این راه در آن سال دیدند. اگر آن‌سال اهالی کوفه، بدنامان و عهدشکنان ماجرا بودند، این‌سال‌ها اهالی کوفه و نجف میزبانان مهربان راهپیمایان و پشیمانان ماجرا هستند که همۀ هستی خود را در طبق اخلاص گذاشته‌اند. اگر آن‌سال هم کودکان و هم بزرگان خاندان رسالت تشنه‌کام بودند، اینجا و در این مسیر هم کودکان و هم بزرگان قبایل به تو آب و شربت گوارا و خنک تعارف می‌کنند و تا ننوشی رهایت نمی‌کنند. تا بر سر سفره کریمانه آنها ننشینی، نمی‌گذارند به راهت ادامه دهی. حالا در این مسیر دیگر پرچم‌های سیاه دشمنان نیست، پرچم‌های ایران و عراق و بحرین و فلسطین و شبه قاره و اروپا و آمریکا و استرالیاست، پرچم‌های سرخ انتقام همه امت اسلامی در سراسر جهان است که در میان این ده‌ها میلیون انسان برپاخاسته به چشم می‌خورد؛ انسان‌هایی که زبان‌هایشان متفاوت است اما شعارشان یکی است که بلند و رسا فریاد می‌کشند: لبیک یا حسین، لبیک یا حسین«ع». منتشرشده در: صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۳۰مرداد ۱۴۰۲. ..... ....
خامنه‌ای پنهان نمی‌شود! این یادداشت درباره مقایسه نماز جمعه اخیر رهبر انقلاب با نمازهای جمعه قبلی ایشان، در صفحات اول و دوم امروز شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ منتشر شده که متن کامل آن در لینک زیر قابل دریافت است. https://www.javanonline.ir/005GYp ..... .....
این ۱۶۸ ساعت تماشایی این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ منتشر شده و متن کامل آن را می‌توانید در پیوند زیر دریافت کنید: https://www.javanonline.ir/005LjX 🖊دژاکام ..... ....
✳️ از دین برگشته‌ها! این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ منتشر شده و متن کامل آن در پیوند زیر قابل دریافت است: https://www.javanonline.ir/005PXg بخش‌هایی از این یادداشت: ...علاوه بر اینها، حضور بسیار پرتعداد مردم در مراسم مذهبی شب‌های قدر و دعا و نیایش و احیا و در بسیاری از حرم‌ها و مساجد اعتکاف رمضانی هم از مواردی بود که امسال کاملاً به چشم می‌آمد، به‌خصوص که بخش اعظم این حضور پرشمار مربوط به جوانان دختر و پسر و نسلی بود که در تبلیغات سوء دشمنان، آنان را از دین‌برگشته و ناامید و سرخورده معرفی می‌کنند. در مسافرت‌های نوروزی هم مشهد مقدس با ۱۰ میلیون زائر و مسافر، باز هم مثل همیشه و البته بیشتر از هر سال مقصد اول مردم کشورمان قرار گرفت تا جایی که امکان حرکت راحت در صحن‌های یازده‌گانه حرم رضوی واقعاً مشکل بود و این میزان حضور مردم و مسافر از نگاه خود مشهدی‌ها هم بی‌سابقه و شگفت‌انگیز ارزیابی می‌شد. جالب است که در حرم‌های مطهر حضرات معصومین علیهم‌السلام در عتبات عراق هم همین افزایش فوق‌العاده زائران ایرانی اهالی شهر‌های کربلا و نجف را هم شگفت‌زده کرد. آنها معتقدند که میزان حضور زائران ایرانی در شب‌های قدر امسال به نسبت شب‌های قدر سال‌های گذشته قابل مقایسه نیست. به گفته آنها، میزان حضور زائران که اکثر قریب به اتفاق آنها را ایرانیان تشکیل می‌دادند، جمعیت امسال کربلا در شب بیست‌وسوم ماه مبارک رمضان را تقریباً نزدیک به ایام اربعین کرده بود. این میزان از سفر‌های زیارتی به مشهد و قم و کربلا و نجف و شهر‌های زیارتی دیگر در تعطیلات نوروزی اول امسال در شرایطی است که مردم روزه‌دار بودند و بسیاری از آنها به طور سنتی از مسافرت حتی سفر‌های زیارتی در ماه مبارک پرهیز می‌کنند تا روزه‌هایشان خدشه‌دار وخراب نشود. در آخرین مثال از این حضور‌ها که هم دینی است و هم انقلابی، حضور چشمگیر مردم تهران در نماز عید فطر امسال به امامت رهبر عزیز انقلاب اسلامی است که تا خیابان‌ها و بزرگراه‌های منتهی به مصلای امام خمینی هم کشیده شد. این در حالی است که نماز عید فطر علاوه بر مصلا، در تمامی مساجد و مراکز دینی سطح شهر هم برگزار می‌شد و کسانی که در این همایش عظیم شرکت کردند، علاوه بر وجه دینی و مذهبی آن، به خاطر رهبر عزیز انقلاب در آن شرکت کرده بودند و به قول خودشان در شعار‌های قبل نماز: این‌همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده. آری، رسانه‌ها یا دروغ می‌گویند یا حاضر نیستند راستش را بگویند که مردم در نوروز امسال و در شب‌ها و روز‌های ماه مبارک بخصوص شب‌های قدر و در نماز‌های عید فطر چقدر بودند و کجا‌ها رفتند و چه حماسه‌ها که نیافریدند. رسانه‌های دشمن و رسانه‌های وابسته به دشمن در داخل ترجیح می‌دهند یا این جمعیت‌های میلیونی در تظاهرات و صحن‌ها و نیایش‌ها را فتوشاپ قلمداد کنند! یا با سوت و سکوت از کنار آنها بگذرند تا این باور در مردم تقویت نشود که رویش‌های دینی و انقلابی چقدر زیاد و حیرت‌انگیز است. دژاکام .... ....