هدایت شده از آب و آتش
✳️ وقتی جلال ذوقزده شد!
با جلال رفتیم قم. سر یککوچه نگه داشت و دوتا کتابش را برداشت: غربزدگی توی یک دستش بود و یک کتاب دیگر توی دست دیگرش. گفتیم: «کجا داری می روی؟» گفت: «صدایش را در نیاورید، دارم میروم پیش خمینی!»
-بعد از ۱۵ خرداد بود؟
بله توی آن اوضاع! گفتیم «آنجا چرا؟» گفت: «بعداً میگویم». خلاصه توی ماشین منتطر ماندیم. بعد از چند دقیقهای آلاحمد آمد.
دیدیم یک کتابش را اینطرفی پرت کرد، یکی را آن.طرفی.
گفتیم: «پس چه شد؟» فریاد زد: «آی! #خمینی [جگر] دارد این هوا!» دستش را به اندازهٔ یک هندوانه باز کرد و [ادامه داد]: « #مصدق [جگر] دارد این.قدر!» و به اندازهٔ یک ارزن را نشان داد...
#محمود_گلابدرهای
#یادآور [کتاب ماه]
شماره سوم: شهریور، مهر و آبان ۱۳۸۷
#مگر_روشنفکر_بود_که_بترسد؟
گفتوگو درباره #جلال_آلاحمد
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
صفحه ۷۴.
@Ab_o_Atash
بچهها را به موزه عبرت ببرید!
این یادداشت در صفحات اول و دوم #روزنامه_جوان امروز دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ منتشر شده و در پیوند زیر قابل دریافت است:
https://www.javanonline.ir/005N5Y
@tdejakam
✳️ بچهها را به موزه عبرت ببرید! ـ بخش اول
به نظر من از کارهایی که باید برنامه آن در حوزه آموزش و پرورش کشور، و بخصوص تهران، قرار و ادامه داشته باشد، بردن دانشآموزان، و بویژه دبیرستانیها، به «موزه عبرت» است. حقیقت این است که ذهن و روح بسیاری از نوجوانان و جوانان کشورمان با تبلیغات وارونه و دروغین رسانههایی ساخته و پرداخته میشود که رسماً و بخصوص اینروزها اعلام شده است ردیف بودجه مشخص از دولت آمریکا دارند یا آشکارا بین انگلیس و اسرائیل دست به دست میشوند. در چنین شرایطی طبیعی است که دوران پهلوی با ساخت یک بزرگراه و دو دانشگاه و یک تونل و یک پل معرفی و تبلیغ شود، اما سرخم کردن شاه کشور در برابر سفیر واشینگتن و لندن و اطاعتکردنهای نخستوزیر کشور از آنها و تشکیل جلسه سران سه کشور جهان در تهران و دعوتنکردن از همین شاه به آن، سانسور شود. از تقدیم دختران این مرزوبوم به شاه و مهمانان خارجی دربار سخنی گفته نشود و دادن استان چهاردهم ایران و یکی از استراتژیکترین مناطق کشور در خلیج فارس به تعبیر شاه، چون «بحرین مروارید نداشت» و طنز تلخ هویدا که «به هیچکس مربوط نیست؛ دختر خودمان بود، دلمان خواست شوهرش دادیم.» تمام شود!
آری جوانان ما، دانشآموزان و دانشجویان ما باید به موزه عبرت بروند تا با چشمان خود اتاقهای شکنجه، ابزارهای شکنجه و فیلمهای موجود در آن را مشاهده کنند و با خدمات شاه و ساواک بهتر آشنا شوند و «آپولو» و مصداق جدید «مشکلگشا» را در آنجا ببینند و شکنجه با کابل برق و باتوم برقی و آویزانکردن از نردههای مشرف به حیاط زندان و به صورت وارونه در اطاق شکنجه و چرخاندن و دستبندزدن صلیبی و رهاکردن در حوض بزرگ و مرتفع زندان و باز کردن آب تا زیر چانه و نگهداشتن زندانی برای سه روز در این شرایط و زدن شلاقهای خاص روی ناخنها و پراندن آنها یا فروکردن سوزنهای تهگرد به زیر ناخن و روشن کردن فندک یا شمع زیر آن و دوماهونیم روی تخت مصلوب کردن یا شکنجههای خاص برای دختران و «زن»هایی که دنبال «زندگی» و «آزادی» برای خود و دیگران بودند با رسم شکل برایشان جا بیفتد.
جوانان و نوجوانان ما باید از جزئیات جشنهای ۲۵۰۰ ساله باخبر شوند و مثلاً بدانند که کار به آنجا رسیده بود که صدای خبرنگاران اروپایی و آن روزنامه معروف انگلستان درآمده بود که در ۲۸ مهر ۱۳۵۰ با اشاره به این موضوع که «دربار ایران، امروز یکی از پرتجملترین و پرخرجترین دربارهای جهان است»، نوشت: «شگفتانگیز است در کشوری که فقر در همهجای آن به چشم میخورد، زمامداران آن به خود اجازه میدهند اینچنین بیپروا میلیاردها خرج برپاکردن خیمه و خرگاه کنند یا گرانترین رستوران جهان، ماکسیم، را به خدمت بگیرند. شهرت آشپزهای ایرانی از مرزوبوم این کشور گذشته است؛ هیچ خارجی نیست که یکبار غذای ایرانی را چشیده باشد و با تحسین از آن یاد نکند. پس چرا میلیونها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجهفرنگی را از فرانسه وارد کند؟ آیا در ایران گوجهفرنگی نمیروید؟»
دانشآموز و دانشجوی ما باید بداند که شاه تمام احزاب و گروههای سیاسی گوناگون را منحل کرد و به آنها اجازه ادامه فعالیت نداد و فقط و فقط به یک حزب دربارساخته یعنی «رستاخیز» اجازه فعالیت سیاسی داد و شخص شاه پا را از این هم فراتر گذاشت و صریحاً در کنفرانس مطبوعاتی کسانی را که عضو این حزب نشوند تهدید کرد و گفت: «کسی که وارد حزب رستاخیز نشود، دو راه در پیش دارد: یا فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی بهاصطلاح خودمان تودهای و یک فرد بیوطن است، یا اگر بخواهد، فردا با کمال میل، بدون اخذ عوارض، گذرنامهاش را در دستش میگذاریم و به هر جایی که دلش خواست، میتواند برود؛ چون ایرانی نیست و وطن ندارد».
اگر نسل جوان و نسل جدید ما در کنار این آگاهیها ببینند به جای یک بزرگراه ناتمام و دو سه دانشگاه، الان در تمام شهرهای بزرگ و کوچک ما دانشگاه تأسیس شده، نزدیک به ۲۰ بزرگراه فقط در شهر تهران داریم که بسیاری از آنها طولانیتر و عریضتر از بزرگراه مدرس است، فاصله تقریباً تمام شهرهای بزرگ کشور با آزادراههای متعدد طی میشود، به جای پزشکان هندی و فیلیپینی آندوران، اکنون بهترین پزشکان و بیمارستانهای دنیا و منطقه را داریم و یکی از منابع درآمدی کشورمان توریسم پزشکی و پذیرش بیماران از کشورهای دیگر است، بهجای یک حزب دولتساخته سابق، امروز بیش از ۷۰ حزب و سازمان و تشکل سیاسی و اجتماعی مختلف در ایران فعالیت میکنند و بیانیه میدهند و عضوگیری دارند و در انتخاباتهای مختلف رقابت میکنند.
@tdejakam
✳️ بچهها را به موزه عبرت ببرید! ـ بخش آخر
اگر نسل جوان و نسل جدید ما در کنار این آگاهیها ببینند به جای یک بزرگراه ناتمام و دو سه دانشگاه، الان در تمام شهرهای بزرگ و کوچک ما دانشگاه تأسیس شده، نزدیک به ۲۰ بزرگراه فقط در شهر تهران داریم که بسیاری از آنها طولانیتر و عریضتر از بزرگراه مدرس است، فاصله تقریباً تمام شهرهای بزرگ کشور با آزادراههای متعدد طی میشود، به جای پزشکان هندی و فیلیپینی آندوران، اکنون بهترین پزشکان و بیمارستانهای دنیا و منطقه را داریم و یکی از منابع درآمدی کشورمان توریسم پزشکی و پذیرش بیماران از کشورهای دیگر است، بهجای یک حزب دولتساخته سابق، امروز بیش از ۷۰ حزب و سازمان و تشکل سیاسی و اجتماعی مختلف در ایران فعالیت میکنند و بیانیه میدهند و عضوگیری دارند و در انتخاباتهای مختلف رقابت میکنند.
زندانهای ما بهگونهای است که در آنها زندانیان پس از آزادی چاقتر و سرحالتر شدهاند و بدترین شکنجه آنها این بوده که تعداد لوبیاهای یکی از وعدههای غذایی آنجا ۱۷ عدد بوده!
از همه اینها گذشته امروز رئیسجمهور و نمایندگان مجلس و تصمیمگیرندگان شهرها و روستاها با رأی مستقیم مردم انتخاب میشوند و رقابتها تنگاتنگ و بهگونهای است که در هر انتخاباتی رئیسجمهوری با نگرشی کاملاً متفاوت با نگرش برگزارکنندگان انتخابات و رئیسجمهور قبلی، برگزیده ملت شده است و از این مهمتر اینکه دیگر رئیسجمهور و رؤسای قوا و اکثر مسئولان ما زیر بلیت آدمهای رده چندم کشورهای خارجی نیستند و از آنها دستور نمیگیرند و دلسوز مردم و سرنوشت آنهایند و البته بله، اشتباه هم کم ندارند؛ اما اشتباهات اینها کجا و سرسپردگی رسمی و علنی آنها به کشورهای خارجی کجا. ۴۶ سال اخیر تنها دورهای از تاریخ ایران است که یک وجب از خاک پاک میهنمان جدا نشده، زندگی شخصی دو رهبر بزرگ آن از زندگی متوسط مردم کشور پایینتر و سادهتر و سالمتر بوده و است و عزت و اقتدار ملی و علمی و نظامی کشورمان در اوج قرار داشته و دارد.
اینها همه به دلیل وابستگی عمیق ملت ایران به دینداری، توکل آنها به خداوند متعال، عشق و محبت زایدالوصف آنان به اهل بیت علیهمالسلام و به استقلال، آزادی و صداقت جمهوری اسلامی، هوشمندی، کیاست و اقتدار دو رهبر بزرگ انقلاب و جانفشانی شهیدان فراوان آن از شهیدان دوران شاه و انقلاب اسلامی تا جنگ تحمیلی تا عرصههای متعدد دیگر بوده و است. تا باد چنین بادا....
@tdejakam
✳️ خاطره وزیر شعار از رقص آیتالله!
این یادداشت با تغییری جزئی در تیتر، در صفحات اول و دوم #روزنامه_جوان امروز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ منتشر شده و در پیوند زیر قابل دریافت است:
https://www.javanonline.ir/005NNQ
@tdejakam
✳️ خاطره وزیر شعار از رقص آیتالله!
معمولاً حاشیهها جذابتر از اصل مطلبند و برای همین است که اخبار مربوط به حاشیهها مخاطبان بیشتری دارند و مثلاً اخبار ۲۰:۳۰ بینندگان بسیار بیشتری دارد تا اخبار رسمی ساعت ۲۱ یا ۲۲.
یکی از این حاشیهها ماجرایی است که ۱۷ سال پیش از مرحوم «محمود مرتضاییفر» شنیدم؛ مجری نمازهای جمعه که پس از شوخی امامخمینی به «وزیر شعار» معروف شده بود.
آنشب حاجآقا مرتضاییفر در «مسجد بانو مفتخر» تهران داشت تعریف میکرد که امام بعد از سخنرانی بهشت زهرا کجا رفت.
میگفت پس از سخنرانی حضرت امام در بهشت زهرا، طبق برنامهریزیهای دقیقی که در کمیته استقبال کرده بودیم، قرار بر این بود که ایشان مستقیماً به مدرسه رفاه در پشت مجلس تشریف بیاورند، اما ساعتها گذشت و خبری از ایشان نشد.
در این مدت با توجه به جوی که بختیار ایجاد کرده بود، کمکم شائبهها و شایعههایی چون احتمال ربوده شدن ایشان یا حادثهای ناخواسته و ناراحتکننده در اذهان همه کسانی که در مدرسه رفاه به انتظار ایشان نشسته بودیم شکل گرفت و هر کسی در گوشهای ناراحت و مضطرب و متأثر بود که از جمله آنها مرحوم آیتالله خلخالی بود که بیتابی میکرد.
ساعت از ۸ شب گذشته بود که حضرت امام تشریف آوردند و همه ما از خوشحالی اشک شوق میریختیم و صلوات میفرستادیم، اما آقای خلخالی که بیش از همه از دیدن امام و سلامت کامل ایشان خوشحال شده و به وجد آمده بود، ناخودآگاه با همان عبا و عمامه شروع کرد به رقصیدن در جلوی امام! امام هم از کار او بشدت خندهشان گرفت و همین موضوع، فضای کل مدرسه رفاه را عوض و شاد کرد.
مرتضاییفر سپس توضیح داد که امام در مسیر بازگشت از بهشت زهرا، میخواهند که ایشان را به بیمارستانی که مجروحان و تیرخوردگان حوادث انقلاب بیش از همه در آنجا باشند ببرند و به همین منظور، ایشان را به بیمارستان هزار تختخوابی [امام خمینی فعلی]میبرند و رهبر کبیر انقلاب از بیماران و تنی چند از مجروحان حوادث انقلاب عیادت میکنند. سپس به منزل یکی از بستگان خود که در همان حوالی زندگی میکردند تشریف میبرند و پس از نماز مغرب و عشا به طرف مدرسه رفاه حرکت میکنند.
وی دو خاطره دیگر هم نقل کرد. یکی اینکه پس از چند روز از بازگشت امام خمینی، ملیگرایان تلاش بسیاری کردند تا از برگزاری دیدارهای عمومی ایشان جلوگیری کنند، اما به محض اینکه امام فهمیدند آنان چنین تصمیمی دارند، با قاطعیت گفتند که دیدارهای عمومی ایشان، هم برای آقایان و هم برای بانوان، حتماً باید ادامه پیدا کند.
خاطره دیگر حاجمحمود باز هم مربوط به روز ورود امام بود که گفت: در هنگام سخنرانی امام در بهشت زهرا، من در جلوی صندلی نشسته بودم و وقتی که ایشان با آن لحن قاطع فرمودند «من توی دهن این دولت میزنم، من خودم دولت تشکیل میدهم»، آنقدر این جمله تأثیرگذار بود که من همانجا شروع کردم با قدرت دستزدن. خیل جمعیت نیز به تبع من دست زدند. اما ناگهان متوجه شدم که در محضر علما شاید دستزدن خیلی جالب نباشد، به همین دلیل فوراً تکبیر گفتم و جمعیت هم به دنبال من «الله اکبر» گفتند و از همانلحظه تکبیرگفتن برای تأیید اظهارات سخنرانان در کشور باب شد که تا حالا هم این رسم باقی مانده است.
@tdejakam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳ شعر نزار قبانی برای امام خمینی
ویدئوی بالا، شعر و صدای شاعر بلندآوازۀ معاصر عرب #نزار_قبانی در ستایش #امام_خمینی و انقلاب اسلامی ایران است كه چندماه پس از پیروزی انقلاب، در شب شعری که به افتخارش در ابوظبی امارات متحده عربی برپا شده بود، خواند و آن را تقدیم امام خمینی و مردم ایران کرد.
همچنین متن این شعر در ماه می ۱۹۷۹ میلادی در مجلۀ #الاشتراکی لبنان به چاپ رسید. ترجمه فارسی ذیل، توسط #محسن_رضوانی انجام شده است:
🔸🔸🔸
بادام در باغهای شیراز به شکوفه نشست
و رنجکشیدگان، سرانجام روزه را به پایان رسانیدند
اینان همان پارسیانند که کسریٰ را بعد از چیرگی به زیر کشیدهاند
و بتها را به لرزه درآوردهاند
شیعیان، سنیان
گرسنگان، تشنگان
زنجیرهایشان را شکستهاند و لگامها را گسسته
فرمانروای مصر برای شاه ایران اشک میریزد
و چه خندهدار که شهر «اسوان»
به پناهگاهی برای یتیمان! تبدیل شده است
و #خمینی -که خدا شمشیرش را بلند نگاه دارد-
ندای اسلام و رسولش را سر داده است
اینچنین است که دین به آفرینشی پایدار
و به انقلاب
و به فتح
مبدّل میشود
@tdejakam
4_5870666977290229903.mp3
4.35M
🎵🎵
موسیقی متن فیلم سینمایی #سفیر
اثر زندهیاد استاد #فریدون_شهبازیان
بیا ای تکسوار جادهٔ نور
جدا کن بندها از دستوپامان
@tdejakam
احتمال بدهید خداوند قادر و تواناست!
این یادداشت در صفحات اول و دوم #روزنامه_جوان امروز دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ منتشر شده و در پیوند زیر قابل دریافت است:
https://www.javanonline.ir/005Nk3
@tdejakam
✳️ احتمال بدهید خداوند قادر و تواناست!
دیروز در اوج تلاش رسانههای مجازی و حقیقی داخلی و خارجی در تزریق یأس و ناامیدی و بیهدفی و شکست و نشستن و حرکت نکردن و آیندهٔ کار و زندگی و تحصیل را سیاه و تیره نشاندادن، دوستی در یک گروه دوستانه یکی دو آیهٔ قرآن گذاشت و حال و هوای همه ما را عوض کرد.
او نوشت: عجب آیهٔ امیدبخشی! یکطرف لشکر فرعونیان و یکطرف دریای خروشان نیل و قومی پریشان و مضطرب و ماتمزده: فَلَمَّا تَرَاءَ الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ. قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ. فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَی أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ، فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ. هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم! (و کارمان تمام است). موسی گفت: اصلاً اینطور نیست؛ بدون تردید پروردگارم با من است و بزودی مرا هدایت خواهد کرد. آنگاه به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!»
دوست ما سپس آیهٔ دیگری از سورهٔ دیگری نوشت که دنبالهٔ این ماجراست: وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ، فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ. یادتان بیاید هنگامی که دریا را برای شما شکافتیم و نجاتتان دادیم و فرعونیان را غرق کردیم در حالی که شما (از ترس و ضعف فقط) تماشا میکردید...
واقعیت این است که وقتی اسیر و زخمی بمباران گستردهٔ رسانهای میشویم یادمان میرود که خدایی هم هست و حواسش به ما است و وعدههای فراوانی داده که اگر استقامت کنید قطعاً پیروزی از شماست. یادمان میرود که پس از سالها سختی و مشقت در شعب ابیطالب، خداوند چگونه پاداش این استقامت را داد، فراموش میکنیم که ارتش ایالات متحده آمریکا در پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ با هواپیماهای هرکولس و هشت بالگرد سی استالیون و پشتیبانی نظامی در دو سه کشور منطقه، چگونه به خاک سیاه نشست و اسیر طوفان شن شد و چندین نظامی آمریکایی کشته شدند و مابقی سوار بر سی ۱۳۰ها فرار کردند و لکهٔ ننگ بزرگی برای ارتش آمریکا در تاریخ ثبت شد.
از یاد بردهایم که هشت سال تمام در حالی که تمامی کشورهای جهان بجز یکی دو کشور، پشتیبان متجاوزی چون صدام حسین بودند و از هیچ کمک مالی و نظامی و لجستیکی به او دریغ نمیکردند و به ما حتی سیم خاردار هم نمیدادند، در راه خدا ایستادیم و مقاومت کردیم و شکست نخوردیم و در تاریخ سرافراز ماندیم.
گاهی فراموش میکنیم که خداوند وعدهٔ پیروزی داده است یا باورمان نمیشود که خداوند، هم قادر و تواناست و هم صادق است و بارها در اوج ناامیدی مطلق، مؤمنان را یاری داده و دستشان را گرفته و بر دشمنانشان پیروز کرده است. به قول حاجآقا مجتبی تهرانی «رضوانالله تعالی علیه» آیا فکر کردهاید خدا دیگر توانا نیست؟ وعدههای خدا دیگر راست و درست نیست؟ خدا در برابر قدرتهای دنیایی کم میآورد و زورش به آنها نمیرسد؟
اشکال کار اینجاست که ما گاهی با اغوای منحرفان و دشمنان و وادادگان فکر میکنیم کار دست آمریکا و بایدن و ترامپ و کدخداست نه خداوند متعال، آنگونه که در صدر اسلام میپنداشتند پناه بردن به لات و هبل و عُزیٰ و بتها و خدایان دیگر چارهساز است.
بله، خداوند در قرآن تصریح کرده است که اگر از یاد من روی برگردانید و بهجای من به کدخدایان و قدرتهای دنیایی متشبث شوید، معیشت و زندگی را بر شما سخت میکنم: مَن أعرًض عَن ذکری فَانّ له معیشَةً ضنکاً.
راه حل خیلی آسان و در دسترس است: شما که تا حالا بارها و بارها روی وعدههای دشمنان و جنایتکاران بیبدیل تاریخ حساب کردید و نتیجهاش را دیدید، حالا بیایید این راه را امتحان کنیم: دشمن را عددی حساب نکنیم، استقامت کنیم و به خداوند قادر متعال اعتماد و توکل کنیم و بدانیم که دیگر جایی برای ناامیدی و یأس نیست، چراکه بنا بر وعده صادق خداوند: صبح نزدیک است.
@tdejakam