#پوشش گیاهی
# گل سنگ
# ارسالی مخاطبین( شیرکوه یزد)
در مورد گل سنگ :
گلسنگها روی سنگها، صخرهها، تنهٔ درختان، ساقهٔ گیاهان و در سطح زمین میرویند. بعضی از گلسنگها در طول سال فقط ۱ میلیمتر رشد میکنند این گیاه میتواند تا ۴۰۰۰ سال عمر کند. بیشتر گلسنگها به سرعت توسط هوای آلوده از بین میروند. قرنهاست که گلسنگها به عنوان رنگ مو و منبع رنگکنندهها استفاده میشوند. کاغذ تورنسل نیز مادهٔ قرمزرنگی است که از گلسنگ به دست میآید و در آزمایشهای شیمیایی کاربرد دارد.
گلسنگها نقش مهمی را در فرایندهای اکولوژیکی مانند تشکیل خاک و چرخه مواد غذایی ایفا میکنند و بهعنوان نشانگرهای زیستی در شناسایی سمی بودن محیط عمل میکنند. بااینحال، سازوکار و پیامدهای ژنتیکی این کلنیهای قارچی- جلبکی هنوز بهدرستی درک نشدهاست.گلسنگها بسیار بادوام هستند احتمالاً به این دلیل که میتوانند به سرعت خشک شوند و به یک حالت مقاوم یا دوره کمون وارد شوند. اما با کمی رطوبت مانند شبنم صبحگاهی، بهسرعت آبدار شده و فتوسنتز می کند. بسیاری از نظر متابولیکی فقط یک ساعت یا کمتر در روز فعال هستند اما همین زمان کوتاه هم کافی است. اما بیشتر این گروه بر روی سنگهای برهنه در بیابانها و در قطب جنوب رشد کنند بنابراین باید در جذب مواد غذایی بسیار فعال باشند به طوری که گاهی مواد آلودهکننده سمی را فوراً جذب کرده و میمیرند. در شبیهسازی انجام شده ، در مریخ در مرکز هوافضا ۳۴ روز در مریخ زنده مانده و فتوسنتز کنند.
🆔@MEJRi403
مِجری🧿🧿
عباس رحمانی دهنودشت یکم آبان ۱۳۴۱، در شهرستان بهاباد به دنیا آمد. پدرش اصغر، و شغلش کارگری بود و ماد
#خاطره پدر شهید رحمانی
#این خاطره تحت عنوان (موتور گازی ) به چاپ رسیده
پدر شهید تعریف می کردند که یک روز عصر که در خانه تنها بودند ودر حیاط خانه در خود فرو رفته بودم ، تصمیم گرفتم به مزار پسرشهیدم سر بزنم
موتور گازی را روشن کردم وخودم را به خلد برین رسوندم، کنار مزار پسرم ساعتها نشستم وآنچنان غرق صحبت با اوشدم که زمان را فراموش کردم .با صدای بارون به خودم اومدم
به شدت باران می بارید هوا هم رو به تاریکی می رفت کمی زیر سایه بانی نشستم تا باران قطع بشه
اما همچنان می بارید،
خودم را به موتور گازی رسوندم ،اما هر چه تلاش کردم روشن نشد، موتور را دست گرفتم وراهی شدم یه فاصله ای که از خلد برین دور شدم دیدم ماشینی از روبرو میاد خوشحال شدم گفتم بهتره برای روشن شدن ازش کمک بگیرم
ماشین نزدیکتر شد دیدم همون ماشین همیشگی که میومد دنبال عباس تا برن جبهه هست.
یه کم مونده به من ایستاد عباس از ماشین پیاده شدو جلو اومد وسلام کردو گفت چی شده
ومن جواب سلامش دادم وگفتم که موتورم روشن نمیشه عباس دستی به موتور کشید(اگر اشتباه نکنم موتور را بنزین می کنه وتامدتها این بنزین تموم نمیشه)
واون رو روشن کرد وگفت حالا می تونی بری
من هم خوشحال از درست شدن موتور راه افتادم به طرف شهر به خونه که نزدیک شدم
به یادم اومد عباس که شهید شده بود پس چه جوری اومد موتور را روشن کرد حالم هم خورد وبیهوش شدم .همسایه ها مرا به خانه برده بودند
وقتی چشمم را باز کردم داخل اتاق خانه بودم وهمه دورم نشسته بودند.
شادی مطهر ارواح شهدا صلوات
🆔@MEJRi403
معرفی کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟
کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟ نوشته محمدعلی همتی توسط انتشارات خط شکنان منتشر شده است. در کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟ روایتی از زندگی شهید عباس رحمانی از زبان پدر شهید و توضیحات برادر شهید نقل شده است؛ داستانی کاملاً واقعی که در اردوهای راهیان نور توسط راویان دفاع مقدس نقل می شود.
عباس رحمانی در اول اسفند 1341 ه. ش. در روستای دهنودشت از توابع بهاباد دیده به جهان گشود. سال 1353 به همراه خانوادهاش به یزد مهاجرت کرده و در محله مریمآباد یزد ساکن شدند. پس از پایان تحصیلات راهنمایی وارد هنرستان شهید رجایی یزد شد و همزمان در کارخانه ریسندگی فرافر به کار مشغول گشت. با آغاز جنگ تحمیلی، عباس درس را رها کرد و بعد از آموزش مقدماتی در یزد، برای اولین بار به عنوان یک نیروی ساده (تک تیرانداز) به جبهه سومار اعزام شد. عباس رحمانی به تیپ نجف ملحق شد و مسئولیت فرماندهی گروهان دو، از گردان امام علی(ع) را در عملیات رمضان به عهده گرفت. او سرانجام در 31 تیرماه 1361 در منطقه عملیاتی رمضان بر اثر اصابت ترکش به سینه به شهادت رسید.
گزیده کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟
دیگر تا خانه راهی نمانده بود. سر کوچه که رسید، تازه یادش افتاد که پسرش عباس چند ماه پیش در عملیات رمضان شهید شده است. مثل کسی که انگار برقش گرفته باشد، بدنش بی حس شد. دستانش دیگر قدرت گاز دادن موتور را نداشت. کنار کوچه موتورگازی را به دیوار کاه گلی تکیه داد. از روی موتورگازی شل شد و بیهوش روی زمین افتاد.
🆔@MEJRi403
✍🏻افسانه ی سر تخت دختر
نام منطقه ای در بیابانهای اطراف
به نقل از قدیمیها...منبع دیگری نیافتیم
(اگر کسی اطلاع بیشتری یا صحبتی در این مورد از قدیمی ها شنیده برامون ارسال کنه 🙏)
شهداد حاکمی در کرمان به مردم میگه بهشتی که دنبالش هستید تا بعد مرگ به دست بیارید را همین دنیا براتون درست می کنم .
"بهشت شهداد"
(نکته مجری:چون این صحبتها از زبان قدیمی ها بیان شده وممکن است در اثر کهولت سن وفراموشی صحت اون زیر سوال بره ذکر کنم که ما در کتابها ومتون واز جمله گوگل بهشت شداد را داریم که مربوط به یهودیان میشه
پس امکان داره این بهشت با اون بهشت را اشتباه گرفته باشند اما وجود سرتخت دختر وافسانه ی اون واقعی است )
به طور فراگیر گروه گروه هیئت میفرسته تا جای جای منطقه را کاوش کنند ومعادن طلا را بیابند
نقل شده است معدن طلایی اطراف منطقه ما
پیدا میشه و کارگرانی جهت استخراج آن به رهبری وتحت فرمان دختری به منطقه فرستاده می شوند
این دختر برای خود برج وبارو یی می سازه و تا مدتها در منطقه بوده
از جمله اقدامات او کندن وتراشیدن سنگ ها برای جمع آوری آب بارون بوده
ما شنیدیم آثار بقایای کوره ی ذوب این معدن وسنگ او هاي تراشیده با دست هنوز وجود دارد
این منطقه معروف شده است به
منطقه ی سر تخت دختر
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403
# اشعار بومی:
نه میخونم که خونم می زنه جوش
نه می گریم که دشمنها کنند گوش
شب ها گریه کنم ،روزها بخندم
که دشمنها ندانند حال ودردم
✅✅✅✅✅✅✅✅✅
عجب آب و هوایی داره شیراز
نسیم دلگشایی داره شیراز
خوش نسیم ودلگشا و صبح غمگین
عجب شاهچراغی داره شیراز
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شتر سینه گُداره تا نمیشه
دو چشمم خو گرفته وانمیشه
کلید باغ دست تو دلبر
به باغ مي اَندازم وا نمیشه
🌷🌷🌷🌷
تا نمیشه یعنی رد نمیشه عبور نمی کنه
خو خواب
سینه گدار به سراشیبی وسرپایینی در مسیر گویند
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403