#داستان قدیمی
✍داستان امروزمون خاطره ای دیگه از مرحومه سکینه کارگر (سکینه مَمد خان)
شنیده شده که سکینه ممد خان که خونشون یزد بود داخل حیاط خونه قفسی برای مرغهایشان درست کرده بودند و تعدادی مرغ وجوجه در انجا نگهداری میکردند.
همسایه ها که از بوی مرغها شاکی بودند به مرکز بهداشت رفته و از سکینه خانم شاکی شدند روز بعد مامور بهداشت درب منزل ایشان امده و به ایشان گفته که همسایه ها از وجود مرغها شاکی هستند لطفا انهارا از اینجا ببرید
سکینه خانم که فردی حاضر جواب و رک بودند رو به مامور بهداشت کرده و گفتند شما سر برج که میشه یه مبلغی پول به من بدین که من باهاش زندگیمو بگذرونم منم عین این خانمهای شهری میرم سرکوچه میشینم اُندُس (آدامس) میجواَم 😁
مامور بهداشت تا اینو شنیده دیگه معطل نشده فورا از اونجا رفته.
پ. ن: سکینه مَمد خان بسیار زن زحمتکش و با خدایی بودند شادی روحشون صلواتی ختم کنیم 🖤🥀
#اُندس
#جلگه
#بهاباد
🆔@MEJRi403